اشتباه محاسباتی ترامپ در سوریه

آمریکا در حمله موشکی به پایگاه هوایی در سوریه مرتکب اشتباه محاسباتی شد که می‌تواند راهبرد یک دهه اخیر این کشور در خاورمیانه را به خطر بیندازد و به شکستی راهبردی بینجامد.

بر خلاف تبلیغات این روزهای تیم ترامپ مبنی بر معرفی عملکرد و راهبرد اوباما در سوریه و خاورمیانه بعنوان عامل تضعیف حضور آمریکا در معادلات منطقه، افول قدرت و اثرگذاری این کشور دلایل ریشه‌ای تری دارد که تحولات اقتصاد جهانی، اشتباهات راهبردی آمریکا بعد از جنگ سرد و به ویژه هزینه‌های سیاسی، مالی و انسانی جنگ عراق از مهمترین آنها بوده است.

اتفاقاً عملکرد اوباما باعث شد تا از سرعت افول نقش آمریکا در منطقه کاسته شود و یا به تاخیر بیفتد. اقدام اخیر دولت ترامپ هر چند به اذعان طراحان و پشتیبانان این اقدام، به منظور اعمال شوک بر معادلات منطقه‌ای و بازشدن جایی برای اضافه شدن مجدد آمریکا به معادلات سوریه انجام شده، ولی می‌تواند اثری معکوس گذاشته و هر چهار راهبرد اصلی آمریکا در منطقه در 10 سال گذشته را با خطر مواجه کند؛ به ویژه سیاست هدایت از پشت را که اوباما با مهارت سالها از آن استفاده کرد و توانست عامل مخالفت شدید با آمریکا در منطقه را تضعیف کرده و در عوض بر اختلافات قومی، مذهبی و منطقه‌ای بیفزاید.

​برخلاف تصور عمومی، تغییر راهبرد آمریکا نه با روی کار آمدن اوباما در ژانویه 2009 که 3 سال زودتر یعنی در دسامبر 2006 و با گزارش دو حزبی شورای روابط خارجی آمریکا موسوم به گزارش همیلتون-بیکر درباره عراق شروع شد. در واقع این گزارش جامع، دلایل افول قدرت آمریکا به ویژه در خاورمیانه را بررسی و تغییر راهبرد آمریکا در منطقه را ضروری دانسته بود.

با روی کار آمدن اوباما، توجه به این گزارش و گزارش‌های مشابه بیشتر شد و سرانجام بعد از انقلاب‌های عربی 2011 شکل مدون‌تری به خود گرفت. این راهبرد کلان، شامل چهار سیاست یا راهبرد خردتر می‌شد که عبارت بوده‌اند از: سیاست مستحکم سازی (به معنی عدم ورود به جنگ جدید در خاورمیانه)، سیاست چرخش به شرق (تغییر تمرکز نیروهای نظامی آمریکا از خاورمیانه به دریای چین)، سیاست هدایت از پشت (به معنی پنهان سازی نقش و فعالیت‌های حساسیت زا در خاورمیانه و درگیر کردن نیابتی متحدین) و در نهایت ادامه حفظ برتری نظامی رژیم صهیونیستی در منطقه.

​واقعیت این است که آمریکا در 6 سالی که از جنگ سوریه می‌گذرد، در هیچ زمانی از اقدامات علیه حکومت سوریه دست برنداشته است، ولی با توجه به انبار باروت احساسات ضد آمریکایی در منطقه، سعی کرده این کار را چراغ خاموش و بی سر و صدا و حتی المقدور توسط نوابش در منطقه انجام دهد. مثلاً در سال‌های 2012 و 2013 که اوج تبلیغات و بحث‌های داخل آمریکا درباره اعطای سلاح به مخالفین مسلح در سوریه بود و سیاست اعلامی آمریکا عدم ارائه تجهیزات مرگبار به این گروهها بود، نیویورک تایمز در دو مقطع زمانی اعلام کرد که قاچاق سلاح‌های انبوه خریداری شده توسط عربستان و قطر توسط سیا و یه کمک این سازمان انجام می‌شود؛ موضوعی که هیچگاه با تکذیب دولت اوباما یا مقامات سیا مواجه نشد.

یا به عنوان مثال دیگر در تمامی سال‌های گذشته که آمریکا مدعی عدم دخالت موثر در جنگ سوریه بود، مستشاران آمریکایی مشغول آموزش گروههای مسلح سوری در خاک اردن یا سایر مناطق بودند یا حمله نظامی به نیروهای سوری مشغول مبارزه با داعش از سوی رسانه‌های آمریکایی و غربی برجسته سازی نشد. حتی در 77 روزی که از آغاز بکار دولت فعلی ترامپ می‌گذرد، گزارش‌های اعزام نیروهای زمینی آمریکا به داخل خاک سوریه و مشارکت در عملیات‌های رزمی، با مخفی کاری و عدم جلب توجه رسانه‌ای انجام گرفت.

در مقابل تمام تمرکز رسانه‌های غربی و عربی بر برجسته سازی حضور ایران و روسیه و حزب الله بوده است. مجموع این عوامل باعث شده بود که بخشی از مردم خاورمیانه که دهه‌هاست آمریکا را ریشه اکثر مشکلات منطقه و ادامه فعالیت‌های مخرب و ظالمانه رژیم صهیونیستی دانسته‌اند در تشخیص حق و باطل دچار دشواری شود.

در چنین شرایطی اقدام اخیر ترامپ، به نوعی می‌تواند صف بندی کنونی در سوریه را که آمریکا سعی کرده بود به عمد در هاله‌ای از ابهام قرار دهد، واضح‌تر از هر زمان دیگری کرده است.

​هرچند ناکامی‌های داخلی ترامپ، نقشی اساسی در استقبال وی از پیشنهاد اقدام در سوریه داشته و وی باز هم به توصیه این افراد سعی خواهد کرد از تبدیل آن به یک مداخله وسیع‌تر جلوگیری کند، ولی در مورد این که تیم کم تجربه سیاست خارجی ترامپ خواهند توانست این نمایش قدرت محدود را تبدیل به سرمایه‌ای سیاسی کنند، تردید جدی وجود دارد. با این حال این حمله آشکار که در تضاد آشکار با کلیه قواعد آمره بین‌المللی انجام شده، ادامه سیاست هدایت از پشت را با چالش‌های جدی روبرو خواهد کرد.