به گزارش فارس، مردم بریتانیا به خرافات زیادی در جنبههای مختلف زندگی معتقدند؛ از قدم زدن در خیابان گرفته تا ازدواج کردن.

*گربه؛ از خوش یمنی تا بد یمنی

در «فرهنگ انگلیسی کالینز» خرافات، «باورهای نامعقول، به ویژه در مورد ناشناخته‌ها» تعریف شده است و در بریتانیا این باورها به دو دسته «اموری که خوش‌یمنی» و «اموری که بدیمنی» می‌آورند، تقسیم می‌شوند.
باورهای خرافی زیادی در مورد حیوانات وجود دارد، که مشهورترین آنها به گربه‌ها مربوط می‌شود؛ و این تا حدودی بدان علت است که گربه‌ها از هزاران سال پیش، در کنار انسان‌ها زندگی می‌کردند. در مصر باستان، گربه‌ها مورد پرستش واقع می‌شدند و کشتن یک گربه، در حکم جنایت بزرگی بود که می‌توانست مجازات مرگ را به همراه داشته باشد. وقتی گربه یک خانواده مصری می‌مرد، لاشه گربه را مومیایی می‌کردند و به سوگواری می‌نشستند. مقدس‌پنداری گربه‌ها، توسط رومی‌ها به اروپا منتقل شد، و در قرن هفدهم، این باورها به سمت ایجاد ارتباط میان گربه‌ها و جادوگری حرکت کرد، و به مرور و در فرهنگ‌های مختلف، گربه‌ها جایگاه خوشایند خود را از دست داده و تبدیل به موجوداتی بدشگون شدند.

*گربه سیاه شکل ثابت بسیاری از کارت تبریک های انگلیسی‌ها

در بریتانیا و ژاپن، برخورد با یک گربه سیاه در مسیر، نشانه بدیمنی است. در آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی، این باور به شکل بدیمنی حرکت گربه سیاه در کنار شخص، تغییر پیدا می‌کند. در بریتانیا، روی بسیاری از کارت تبریک‌های تولد یا آرزوی موفقیت، تصویر یک گربه سیاه نقش شده است.

* «زدن به تخته» یکی دیگر از خرافه های مرسوم انگلیس

یکی دیگر از اعمال خرافی، که به عقیده مردم بریتانیا موجب خوش‌شانسی می‌شود، لمس کردن، یا ضربه زدن به چوب است؛ بر اساس این باورها، با این کار آرزوها به حقیقت می‌پیوندند و افراد از شگون بد در امان می‌مانند. مثلا اگر در میان کلام به اتفاق ناخوشایندی اشاره شود، باید فورا بر روی چوب کوبید یا آن را لمس کرد تا جلوی نحسی گرفته شود و آن اتفاق ناخواسته به وقوع نپیوندد. یا بعد از اینکه کسی را مورد تعریف و تحسین قرار دادید، باید برای حفظ یمن نیک برای آن شخص به چوب ضربه بزنید. یا حتی بعضی عادت دارند بعد از دادن پاسخ منفی به سوالی در مورد موضوعات ناخوشایند، به سرعت یک شی چوبی را لمس کنند؛ مثلا وقتی پاسخ می‌دهند که «نه، اخیرا مریض نشده‌ام».

* خاستگاه «زدن به تخته»؛ صلیب مسیح

خاستگاه چنین اعتقاد عجیب و در عین حال گسترده و فراگیری کاملا مشخص نیست، اما در فرهنگ‌های غربی می‌توان آن را با واقعه مصلوب کردن مسیح - آنطور که در انجیل آمده است - مرتبط دانست. زیرا معمولا آویزهایی به شکل صلیب‌های کوچک برای خوش‌شانسی ساخته و به گردن انداخته می‌شدند، که جنس آنها از چوب بود؛ و این را می‌توان به عنوان دلیل قرین شدن چوب با مفهوم امنیت و خوش‌یمنی به حساب آورد.

*رد نشدن از زیر یک نردبان یا نشکستن آینه برای دور نگه داشتن از نحسی

کارهای زیادی است که بریتانیایی‌ها معمولا برای دور نگه داشتن نحسی، انجام می‌دهند، یا برعکس، از انجام آن پرهیز می‌کنند، تا خود را از بدیمنی حفظ کنند. مثلا رد نشدن از زیر یک نردبان، یا نشکستن آینه. نظریه‌های مختلفی در مورد منشا این خرافه‌ها وجود دارد. یکی از این نظریه‌ها خاستگاه این خرافات را در قرون وسطی می‌داند، که یک نردبان تکیه داده شده، یادآور چوبه داری بود که به وسیله آن مجرمان را در ملاعام اعدام می‌کردند، و به تبع بازسازی چنین تصویری می‌توانست ناخوشایند باشد.

*قدم گذاشتن در داخل نردبان حرکتی وهن‌آلود و مستوجب عقاب

توضیح دیگر، بر این مبنا است که از آنجا که نردبان تکیه داده شده به یک دیوار تصویرکننده یک شکل مثلثی خواهد بود، و از سوی دیگر، مثلثدر فرهنگ مسیحی، نمادی از تثلیثمقدس محسوب می‌شود، قدم گذاشتن در داخل این فضا می‌تواند حرکتی وهن‌آلود و مستوجب عقاب تصور شود.

*دیدن سگ از پس دو انگشت یا انداختن آب دهان روی کفش برای مصون ماند از شر نردبان!

مناسک عجیبی برای شخصی که سهوا از زیر یک نردبان می‌گذرد، پیش‌بینی شده است تا بتواند خود را از شر بدیمنی حاصل دور نگه دارد؛ مثل نگه داشتن دو انگشت سبابه و میانی به حالت ضربدری بر روی هم تا زمانی که شخص یک سگ را مشاهده کند، یا انداختن آب دهان بر روی کفش و سپس ادامه دادن به راه، یا دوباره رد شدن از زیر نردبان در مسیر عکس و سپس گذراندن یک آرزوی خوب از ذهن.

*شکستن آیینه مساوی با هفت سال بدشانسی

طبق خرافات، کسی که آینه‌ای را بشکند تا هفت سال بدشانسی می‌آورد. این باور خرافی قدمت بسیار زیادی دارد و در تمام طول این مدت، قدرت و نفوذ خود را به خوبی حفظ کرده است. در واقع، خرافه‌های بسیاری با موضوع آینه وجود دارند، اما امروزه، باورهای مرتبط با شکستن آینه، از گستردگی و فراگیری بیشتری برخوردار است.

*منشا خرافه درباره آیینه

پیش از تولید آینه به شکل امروزی آن، هر سطح بازتاب‌دهنده‌ای، به عنوان یک شی جادویی و دارای نیروی پیش‌گویی و آینده‌بینی در نظر گرفته می‌شد. در اساطیر باستان، الهه‌ها و ارباب انواع، و حتی موجودات فناپذیر، می‌توانستند با نگاه به سطح ساکن آب، نشانه‌هایی را از آینده خود مشاهده کنند. در اساطیر به کرات بر مسخ‌کنندگی و نیروی اغواگر سطوح بازتابنده تاکید شده است؛ برای نمونه می‌توان به اسطوره نارسیس، یا افسانه سفیدبرفی اشاره کرد. پس می‌توان اینگونه برداشت کرد که از آنجایی که آینه‌ها به کلیدی به آینده افراد تصور شده‌اند، شکستنشان به منزله نابود کردن آینده شخص خواهد بود.

*یکی از روش‌های دور کردن بدیمنی شکستن آینه، دفن کردن تمام قطعات شکسته آن در عمق زمین

یکی از روش‌های دور کردن بدیمنی شکستن آینه، دفن کردن تمام قطعات شکسته آن در عمق زمین، نقل شده است.

*بدشگونی باز کردن چتر در یک محیط سربسته در انگلیس / بازکردن چتر در محیط مسقف؛ بی‌احترامی به خورشید!

خرافه دیگری وجود دارد که باز کردن چتر در یک محیط سربسته را بدشگون می‌داند. در انگلستان، کشوری که به بدی آب و هوا[هوای مرطوب و بارانی] شهره است، عوام باور دارند که چتر را هرگز نباید در داخل خانه باز کرد، زیرا چتر پیش از هر چیز به عنوان یک سایه‌بان در برابر نور خورشید کاربرد دارد و باز کردن آن در یک محیط مسقف در حقیقت بی‌احترامی به خورشید محسوب می‌شود که در بسیاری از جوامع مختلف مورد احترام و حتی پرستش قرار می‌گرفت؛ و اگر چتری در داخل یک خانه باز شود، طالعی نحس گریبانگیر تمام افراد ساکن آن خانه خواهد شد.

*نحسی سیزده؛ خاستگاه مسیحی

عدد سیزده در بسیاری از کشورهای غربی و به خصوص در بریتانیا عددی بدیمن به شمار می‌آید. تا جایی که حتی بسیاری از آسمان‌خراش‌ها طبقه سیزدهم ندارند، یا در بعضی از هتل‌های زنجیره‌ای نمی‌توان اتاقی با شماره سیزده پیدا کرد. بسیاری بر این باورند که خاستگاه این خرافه را هم می‌توان در فرهنگ مسیحیت پیدا کرد؛ در «شام آخر»، «یهودای اسخریوطی» سیزدهمین شخصی بود که بر سر میز حاضر شد؛ که اندکی بعد نیز به مسیح خیانت کرد و موجب به صلیب کشیدن وی شد. نظریه دیگری در این مورد وجود دارد، که منشا این باور را در زمانی دورتر و حتی پیش از تولد مسیح می‌داند؛ آنجا که مصریان باستان، این عدد را نه به عنوان نشانه‌ای نحس و نویددهنده مرگ، که به شکل عددی عجین با مفهوم جاودانگی تصور می‌کردند. آنها معتقد بودند که نردبانی که به سمت زندگی ابدی می‌رود، دوازده پله دارد، و دریافت و برداشتن گام سیزدهم به معنای گذر از مسیر مرگ به یک زندگی بی‌انتها است.

*عروس و داماد تا پیش از حضور در جایگاه رسمی مراسم ازدواج، نباید همدیگر را ببینند

احتمالا بزرگترین بخش از خرافههایی که هنوز در ذهن مردم بریتانیا باقی مانده، مرتبط با مساله ازدواج است. بسیاری باور دارند که عروس و داماد در روز عروسی، و تا پیش از حضور در جایگاه رسمی مراسم ازدواج، نباید همدیگر را ببینند. به علاوه، عروس نباید لباس کامل عروسی خود را تا قبل از روز ازدواج بر تن کند. برای خوشیمنی، عروس باید یک شی به امانت گرفته شده، یک شی آبی رنگ، یک شی قدیمی، و یک شی کاملا نو را به همراه لباس عروسی بر تن کرده، یا خود را با آن بیاراید؛ این باور خرافی در قالب یک قطعه شعر عامیانه در فرهنگ امروز مردم بریتانیا وجود دارد و هنوز خوانده میشود. پس از عروسی نیز، شوهر باید همسر خود را تا رسیدن به درگاه خانه او را حمل کند.