چند روز گذشته بود که عکسی از احزاریه دادگاه برای پیوست نگار پروژه میدان شهدای مشهد صادر شد؛ این شکایت به جهت آن تنظیم شد که میدان شهدا با توجه به سبقه تاریخی خود و اسمی که دارد نتوانسته در بعد اجرایی شدن، طرح و تمثالی از شهدا را در خود جای دهد و به تعبیری نماد واقعی شهدا باشد.
احزاریهای که جو رسانهای را در مشهد ایجاد کرد ولی در پاسخ به این اقدام بایستی این پرسش مطرح شود که آیا همه مشهد به میدان شهدا ختم میشود؟ آیا نباید نسبت به بلند مرتبه سازیها، مظاهر ساخت و ساز غیر اسلامی در شهر و از بین بردن تمدن کهن مشهد واکنش نشان داد؟
عدهای با توجه به ملاحضات سیاسی خود بر آن هستند که عملکرد شهرداری را ضعیف جلوه داده و بگویند این شهرداری مشهد است که با تصویب طرح میدان شهدا که جلوهای مدرن داشته و المانی از شهدا در آن نیست، بر تمام بلند مرتبه سازیهای شهر و از میان بردن تمدن اسلامی و ایرانی سرپوش بگذارند.
اگر اندکی در مشهد سیر کنید درمییابید که تمام شهر مشهد را ساختمانهای مرتفع فراگرفته و هیچ فردی در مقابل این اقدامات واکنش نشان نمیدهد، هویتی از مشهد که در حال از میان رفتن است و عدهای که تنها میدان شهدا را میبینند.
از همین رو در قالب یادداشتی اقدام به بازخوانی اظهارات وحید جلیلی، معاون فرهنگی شهرداری مشهد پیرامون بلند مرتبه سازی و تبدیل مشهد به دبی و شارژه کردهایم که مشروح آن به شرح ذیل است:
باید مراقب باشید مفهوم زیارت و مسلمانی دچار نگاههای سکولاری نشود و زمانی که نام مشهد را می شنویم تنها چیزی که برایمان تداعی شود باید حرم امام رضا (ع) باشد.
متاسفانه امروز وقتی نام مشهد برده می شود آنچه که در ذهن ما تداعی می گردد هتلهای پنج ستاره، مراکز تفریحی و جاذبههای توریستی است، این در حالی است که تمام مشهد حریم رضوی است.
باید در هرجای شهر مشهد که پا گذاشته میشود رایحه رضوی شنیده شود و زائرین شهر مشهد از همان ابتدای ورود، حریم رضوی را احساس کنند.
باید اعتراف کرد که برخی در تلاش هستند امام رضا(ع) را به همان محدوده حرم محدود کنند و شهر مشهد را به یک شهر توریستی بدل کنند، اگر عاشق و شیعه امام رضا(ع) هستید باید شیعه بودن خود را از طریق مقابله با تفکرات سکولار اثبات کنید.
چالش مهمی که با آن روبهرو هستیم و متاسفانه برای آن کمتر ادبیات سازی کردیم، شهر حاشیه است؛ شهری که در طول تاریخ به عنوان شهری تمدن ساز و متدین شناخته شده و در تولید فکر و اندیشه اسلامی سرآمد بوده است، امروزه در معرض تبدیل شدن به شهری حاشیه است.
اینکه آرزو شود مشهد همچون شارجه و دبی شود ناسپاسی است و موجب میشود که برکات و نعماتی که به تبع سنت و تمدن به ما رو میکند، خرج مدرنیته کنیم و مشهد را به منطقهای ذیل تفکر مدرنیته قرار دهیم.
چالش مهم این است که آیا مشهد میخواهد در متن و مرکز قرار گیرد یا به شهری حاشیهای مبدل شود؛ این در حالی است که همگان به متن بودن و اثرگذار بودن مشهد قائل هستند، تلاش ما باید این باشد که مشهد را به شهری الگو مبدل سازیم.
مباحث نظری درباره مشهد کم است، اگر نگوییم که نیست؛ چالش محوری در مشهد، حاشیه شهر نیست، بلکه شهر حاشیه است؛ اما چالش شهر حاشیه چیست؟ باید گفت هر آنچه ما در مشهد و از طریق سنتها به دست میآوریم، خرج مدرنیته میشود. چون تفکری پیشآمده که مرقد مطهر رضوی را خرج تبدیل مشهد به یک شهر توریستی- تجاری میکند، بهنحویکه مشهد بازار و بندر اجناس بنجل چینی و… خواهد شد. این نگاه متأسفانه طرفداران جدی برای خودش دارد.
پیروان این مدل، میخواهند مشهد تبدیل به دوبی و آنتالیا شود و تصمیم دارند این هدف را رؤیای مشهدیها کنند. این مدل توسعه، بر محدود کردن زیارت تأکید دارد. برای مقابله با آن باید توسعه مشهد را بر مبنای توسعه مفهوم زیارت قرار دهیم.
در نگار متحجر و متجدد نگاهها به محدود کردن مفهوم زیارت است؛ نگاه متحجر زیارت را امری فردی، شخصی و عبادی میداند که منحصر به محدوده حرم است. نگاه متجدد نیز حرم را مثل همه بقاع متبرکه تمامی ادیان، به رسمیت میشناسد ولی وقتی فرد از محدوده حرم بیرون بیاید، دیگر حرم محو میشود. اینها باعث میشود تا مفهوم زیارت به همهجا تزریق نشود.
اصلاً مشهد یعنی جایی که بر محور مزار یک شهید به وجود آمده است. این نامگذاری در جریان معارض مکتب یک امر سیاسی است. ما امر زیارت را چطور تلقی میکنیم؟ آیا زیارت در مفهوم خویش دربردارنده یک مفهوم مسیحی است و یا معنای سیاسی و تاریخی دارد؟
لزومی ندارد برای افزودن بر مدت حضور زائر در مشهد، برخی فضاها و تفریحاتی ایجاد شود که زیاد لازم نیست. اگر تاریخ و تمدن و گردشگری فرهنگی را توسعه دهیم، هم جذب توریست خواهیم داشت و هم باعث شکلگیری تاریخی مشهد میشود.