مامورشهرداری:به خاطر اینکه گفتم آشغال نریز کتک خوردم!

با شروع تبلیغات انتخاباتی کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری بازار تراکت ها، بنرها و پوسترهای انتخاباتی داغ داغ است. به طوریکه توانسته چهره شهرها را حسابی تغییر دهد. رقابت های انتخاباتی علاوه بر کرسی های نمایندگی به محل چسباندن پوسترهایشان نیز کشیده شده است به طوری که طرفداران نامزدها همواره دنبال مکان هایی برای چسباندن پوسترهایشان هستند که دست کس دیگری به آن نرسد. روزهای انتخاباتی به خصوص اگر در آخرسال و همزما با خریدهای نوروزی باشند، سخت ترین روزهای کاری برای کارگران و رفتگران در سطح شهر است. به همین بهانه سراغ جمعی از رفتگران و زحمت کشان میدان ولیعصر تهران یعنی شلوغ ترین مکان پایتخت در ایام انتخابات رفتیم تا از حال و هوای آنها در ایام منتهی به انتخابات بپرسیم. شما هم اگر این عزیزان را در این ایام دیدید هوایشان را داشته باشید و با گفتن یک «خدا قوت و خسته نباشید» خستگی این روزها را از روی شانه هایشان کم کنید.

ماهی 950 هزارتومان حقوق می گیریم

آقای فتحی 57 ساله است. 27 سال سابقه و هفت فرزند دارد و هر روز صبح زود از شهرک گلستان واقع در جاده ساوه به تهران می آید تا از میدان ولیعصر تا چهار راه زرتشت را تمیز کند. آقای شهریار صفری تنها 23 سال دارد و متولد هشترود است و مسئول تمیز کردن خیابان مطهری از میرزای شیرازی تا اتوبان مدرس است. آقای موسیوند 54 ساله که 5 فرزند هم دارد، بیشتر از بقیه با ما حرف می زند و تعریف می کند از همان اول می گوید که به خاطر حضور در میدان ولیعصر با خبرنگاران زیادی سروکله زده است و خوب ما را می شناسد. اما آقای نعمتی که از همه کمتر حرف می زند مسئول میدان هفت تیر است. او هم 5 فرزند دارد و باید هر روز صبح از ورامین خودش را به تهران برساند. حالا قهرمانان گزارش ما که هرکدام خودشان را هر روز از خارج از پایتخت به مرکز آن می رسانند باید با ماهی تنها 950 هزارتومان بارها خیابان ها دور بزنند تا زباله های پایتخت نشینانی را که بی هوا توی جوی ها و معابر می ریزند جمع کنند و در یک ساعتی که کنارشان هستیم مدام اضطراب زباله های تازه وارد خیابان را داشته باشند. زباله هایی که اگر آنها نباشند شهر را می بلعند.

روزی 20 بار میدان ولیعصر را تمیز می کنم

بیشترین جنس زباله ای که روی زمین ریخته می شود کاغذ است و تراکت های تبلیغاتی موسسات آموزشی، تبلیغات فست فودها و تبلیغات انتخاباتی بیشترین حجم این زباله های کاغذی را تشکیل می دهد. اما حجم این زباله ها در ایام انتخابات بسیار بالاتر از روزهای قبل می شود، آقای موسیوند می گوید: « مردم بیش تر از هرچیزی کاغذ روی زمین می ریزند. ما هم مجبوریم کاغذهایی که روی زمین می ریزند را جمع کنیم. در ایام انتخابات مدام تبلیغات همدیگر را از دیوار می کنند و تبلیغات خودشان را می چسپانند بعد هم همه چیز را روی زمین می ریزند. ما با تبلیغات روی دیوار کار نداریم اما مجبوریم هرچیزی روی زمین می ریزد را جمع کنیم. واقعا سخت است. شاید کارمان دوبرابر می شود. همین میدان ولیعصر را شاید روزی 20 بار تمیز می کنم و دور می زنم. اصلا وقتی دور می زنم انگار که میدان را اصلا تمیز نکرده ام. از بس که روی زمین آشغال و زباله می ریزند.»

ایام انتخابات کار دو برابر می شود

شهریار شب ها از ساعت 12 شب تا 6 صبح سرکار است و می گوید که بیشتر تبلیغات را نیمه های شب به دیوار می چسبانند و بنابراین برعکس باقی روزها شب ها خیابان ها حسابی کثیف می شود. برای همین است که ایام انتخابات نیروی کمکی بیشتری برایشان می فرستند اما حجم کار آنقدر بالاست که مسیری که تمیز کردنش 5 ساعت طول می کشد در ایام به 10 ساعت زمان لازم دارد. یکی از نکات جالب زمان انتخابات هم خواهش طرفداران کاندیدا برای کنده نشدن پوسترهایشان است. آقای موسیوند می گوید: « ما ما اصلا حق نداریم به پوسترهای روی دیوار دست بزنیم. مگر اینکه کنده شوند و روی زمین بریزند و یا اینکه در محل های غیر قانونی نصب شده باشند. این موضوع تا زمانی است که تبلیغات تمام شود. اما برخی فکر می کنند که ما پوسترهایشان را می کنیم. برای همین وقتی طرفدارها پوسترها را می چسبانند کلی خواهش و تمنا می کنند که ما آنها را جدا نکنیم.»

بعد از تذکر دادن کتک خوردم

زباله ریختن شهروندان در خیابان ها آن هم جلوی چشمم ماموران، گاهی اعصابشان را به هم می ریزد و مجبور می شوند که تذکر بدهند و همین تذکرها بعضی اوقات به ضررشان تمام می شود: « بعضی اوقات صدایمان در می آید و به بعضی که جلوی چشممان آشغال می ریزند برخورد می کنیم. مثل دیروز که صدایم در آمد و گفتم سطل زباله آنجاست برای چی زمین می ریزی؟ این جمله را که گفتم عصبانی شد و یک مشت روی صورتم زد و فرار کرد که هنوز جایش هست. بیشتر کسانی که با ما دعوا می کنند. جوان ها هستند. مسن ها بیشتر مراعات می کنند. اما خب برخی هم هوایمان را دارند. مثلا خانمی داشت بستنی می خورد وقتی دید من آنجا ایستادم برای من هم بستنی خرید. آدم باید بد و خوب را کنارهم ببیند. گاهی هم وقتی می گوییم آشغال نریزید از روی عمد می ریزند و می گویند وظیفه شماست باید بردارید.»

برای کندن تبلیغات غیرمجاز دستهایمان بریده می شود

کندن پوسترهای تبلیغاتی در محل های غیرمجاز و بعد از ایام تبلیغات یکی از سختی های بزرگ برای ماموران پاکسازی است. چون چسب های جدید دیگر به راجتی کنده نمی شوند.با گفتن این حرف دستکش هایشان را از دست در می آورند و زخم هایشان را نشان می دهند: « جدیدا چسب هایی می زنند که با هیچ چیز کنده نمی شود. تمام دستهای ما را اگر نگاه کنید با کارتک بریده است. برای کندن آنها باید شهرداری مواد خاصی بخرد تا از آنها استفاده کنیم وگرنه کندن آنها مکافات است. فقط این چسب ها مشکل نیست. الان اگر خیابان ها را نگاه کنید. یک سری هم تبلیغات را روی تیرهای برق و روی بلندی زده اند که کندنش بعد از ایام تبلیغ خیلی سخت است. یعنی یکی باید برود بالا تا آتها را جدا کند. یک سری حتی تبلیغات را در محل نمی چسبانند. همینطور توی خیابان ها روی ماشین ها دسته دسته رها می کنند. جمع کردنشان حتی امکان تصادف دارد.»

پوستر بیش تر رای بیشتر نمی آورد

کارگرانی که باید الان سرکار باشند و با احترام حضور ما روبرویمان نشسته اند مدام این پا و آن پا می کنند و استرس به هم ریخته شدن حوزه کاری شان را دارند. وقتی می پرسم اگر یک هفته کار نکنند چه اتفاقی می افتد با صدای بلند جواب می دهند: « یک هفته؟» وقتی حرفم را دوباره تایید می کنم یکی جواب می دهد: « یک هفته که همه مردم از بین می روند. اما اگر یک روز هم تمیز نکنیم از شدت آشغال مردم و ماشین ها نمی توانند در خیابان حرکت کنند.» دیگر چیزی که همه باهم اتفاق نظر دارند بی تاثیر بودن پوسترهای تبلیغاتی است. همه می گویند اینطور نیست که هرکسی پوستر زیاد بزند رای می آورد. مسئول خدمات شهری ناحیه می گوید: « الان در ادارات همه چیز را اینترنتی کردند. به جای کپی اسکن می کنند که کاغذ کم مصرف شود. اما شما ببینید که در این تبلیغات چه هزینه ای برای این کاغذها صرف می شود که در آخر همه دور ریخته می شوند. واقعا اسراف است.»

تنها روزهای تمیز شهر از قول کارگران زحمتکش شهرداری تنها به 13 روز عید برمی گردد. اما با تمام شدن تعطیلات دوباره آش همان آش است و کاسه همان کاسه. حالا این سوال پیش می آید که واقعا چرا ما این قدر آشغال می ریزیم؟