پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- سیدامیر سیاح- از همان ابتدای تشکیل دولت آقای روحانی، تقریبا همه کارشناسان اقتصادی می‌دانستند که اینطور وعده دادن برای گشایش اقتصادی، نه‌تنها برای مذاکرات دشوار هسته‌ای راه‌گشا نیست، بلکه به فعالان اقتصادی علامت می‌دهد تا سرمایه‌گذاری جدید را به بعد از دوران توافق هسته‌ای موکول کنند. چنین بود که از همان پاییز ۹۲، فعالیت‌های اقتصادی فریز شد، تقاضا برای کالاهای سرمایه‌ای(ماشین‌آلات) و سپس واسطه‌ای(مواد اولیه) عقب نشست و به‌زودی ویروس خطرناک کسادی، از مسیر کاهش قدرت خرید حقوق‌بگیران، به بازار کالاهای مصرفی هم سرایت کرد و رکود، دچار هم‌افزایی و تشدید شد.

شاید بزرگترین ایراد وارد به عملکرد تیم اقتصادی آقای روحانی این است که چرا در سال‌های ۹۲ و ۹۳ واقعیت‌ها را به رئیس‌جمهور نگفتند؟ چرا ایشان را از اغراق‌گویی‌های توهم‌آمیز درباره نتایج برجام بازنداشتند و از آن بدتر، چرا خودشان با این موج وعده دادن‌های توخالی همراه شدند؟ اگر به تیم اقتصادی آقای احمدی‌ن‍ژاد به حق ایراد می‌گیریم که چرا ایشان را از «توهم نتایج هدفمندی» خارج نکردند، به تیم اقتصادی آقای روحانی هم همین انتقاد وارد است که چرا درباره نتایج موهوم برجام، به رئیس‌جمهور حرفی نزدند؟

چرا انتقادهای خیرخواهانه درباره «تحریم داخلی» تولیدکنندگان داخلی توسط ادارات دولتی، دیوان‌سالاری فاسد و مقررات ضدتولیدی را یکسره نشنیده گرفتند یا تخطئه کردند؟ مگر نمی‌دانستند در اقتصادی با این همه موانع تولید، هیچ ایرانی عاقلی سرمایه‌گذاری نمی‌کند چه رسد به سرمایه‌گذاران ترسوی خارجی؟ پوشاندن واقعیت‌های اقتصاد ایران از آقای روحانی، متأسفانه امسال در مراسم روز جهانی کارگر، سربازکرد و باعث شد رئیس‌جمهور در مواجهه با کارگران به‌ستوه آمده از فشار کسادی، به تلخی غافلگیر شود.