زندگی، صدای چکش هایی است که بر پیکر مس می خورد

صنایع دستی هر منطقه بعنوان یکی از نمادهای هویت آن شناخته می شود. شهر سمنان با قدمتی کهن دارای گنجینه ای از صنایع دستی است که متاسفانه در سال های اخیر توجه چندانی به این هنر ارزنده نمی شود.

مسگری یکی از هنرهایی است که از دیرباز در سمنان وجود داشته و یکی از مشاغل مردم این شهر بوده است. محصول این هنر که از دل آتش و آهن گداخته بیرون می آید با دستان هنرمند مسگران به اشیائی زیبا و قابل استفاده در بخش های مختلف مبدل می شود.

در دل یک کوچه قدیمی حوالی میدان کشاورز سمنان، و درمیان کارگاه های مختلف صنعتی و خدماتی چاردیواریی هست که صدای ضرباهنگ چکش های مسگری هر روز نوید زندگی جدید را می دهد.

مردی مسن به همراه فرزند و شاگرد خود در اتاقی سه در چهار  مشغول کارند، مرد، مقابل سندان ها؛ که پایه هایشان را در کف اتاق میخکوب کرده است نشسته و مشغول چکش زدن است و پسر میانسال او ظروف مسی را با ابزارش تغییر شکل می دهد. کولر آبی کوچکی که در کارگاه قرار دارد بعید به نظر می رسد که گرمای ناشی از حرارت کوره را تسکین دهد...

زندگی، صدای چکش هایی است که بر پیکر مس می خورد

حاج علی خاتمی استادکار هنرمند سمنانی مدت هاست که در سمنان به این کار مشغول است و آثار هنری خودرا راهی فروشگاه های شهر می کند. وقتی از چگونگی ورود او به این کار می پرسم، به قاب عکسی که در گوشه کارگاهش آویخته شده اشاره می کند و می گوید: اجداد ما از گذشته دستی در این کار داشته اند و به این هنر اشتغال داشتند. من هم از سنین کودکی به همراه پدرم در کارگاه او کار می کردم و هم اکنون این شغل را از پدرم به ارث برده ام.

از او درباره درآمد این کار پرسیدم و با لبخندی که نشان از رضایت نسبی داشت گفت: خداروشکر سودش به اندازه ای هست که فکر دست کشیدن از کار به ذهنم نرسید و از همین راه نان در میآورم.

با نگاهی که به اشیاء و وسایل اطراف می اندازم به سوالات احتمالی که درباره مراحل تولید ظروف مسی به ذهنم می رسد اینگونه پاسخ می دهد: ابتدا گداخته شمش و قطعات مس به ورق مس تبدیل می شود. برای این منظور کوره یا بوته ای که شبیه به بوته ریخته گری است به کار می رودد و بوته ها با انبر کج ویژه از کوره خارج می شود و فلز گداخته در قالبهای شمش (ریجه) ریخته می شود.

کار اصلی او آن بود که شمش را بکوبد و به ورق تبدیل کند این کار چکش زدن یا چکش کاری با کمک یک یا دو نفر چکش کار در دو مرحله کاملا متمایز انجام می شد. یعنی نخست فلز را با چکش کف تخت میکوبیدند یا به اصطلاح خودشان وا میچیدند و بعد با چکش چهار سو آن را صاف میکردند در این هنگام فلز دیگر چکش خور نبود و باید تاب دیده یا دست افشار میگردید. این کار را با حرارت دادن مجدد فلز انجام میدادند. این فرایند ادامه مییافت تا اینکه اندازه صحیح و ضخامت مورد نیاز به دست می آمد.

بیشتر دیگ و سینی های تزیینی می سازد، ماهی تابه و سایر لوازم مسی هم تولید می کند اما  این دیگ ها و قابلمه های کوچک و بزرگ هستند که مقابل کارگاه به صف شده اند تا راهی بازار شوند.

علی خاتمی می گوید: اغلب قابلمه و دیگ تولید می کنیم اما بسته به نیاز بازار، محصولات دیگر مثل قهوه جوش، کاسه های و قابلمه های کوچک و بزرگ و انواع دیگر ظروف را هم می سازیم.

خاصیت ظروف مسی دشمن بیماری های ناشناخته

 مشتری هایش  یا می آیند کارگاه و خرید می کنند یا فروشند ها و تاجر ها وقتی محصول آماده شد می آیند و می برند. گاهی هم محصولاتش را در فروشگاه های معدود صنایع دستی که در سطح شهر فعالیت دارند به فروش می رساند.

معتقد است خاصیت های فراوانی که ظرف مسی دارد برای مردم ناشناخته است و الا مشتری ظروف مسی بسیار بیشتر خواهد بود.

برخی از مردم تصور می کنند ظروف مسی مختص دکور است در حالیکه قلع کاری ها استفاده از آن را ممکن می کند. قابلمه های مسی بهترین نوع قابلمه برای پخت برخی خوراکی ها مثل انواع مربا است سایر ظروف هم کاملا کاربردی هستند. طول عمر این ظروف نا محدود است و برخلاف ظروف تفلون و چینی و شیشه ای که پس از مدتی غیرقابل استفاده می شوند ظروف مسی از دوام بالایی برخوردارند.

به دیوار های نمور و در حال فروریختن کارگاهش اشاره می کند و  ادامه می دهد: مدت هاست به ما قول داده اند کارگاهی در شهرک صنعتی بدهند اما هنوز عملی نشده است.

مسگری هویت سمنان است اما به دست فراموشی سپرده شده

از او می پرسم باوجود مشکلاتی که در زمینه تولید و فروش وجود دارد چرا همانند سایر مسگران این شغل را رها نکرده و به کار دیگری روی نیاوردی؟ در پاسخ می گوید: مسگری در وحله اول عشق و علاقه من است. دود کوره و صدای چکش از بچگی با من همراه بوده و نمی توانم آن را رها کنم.

در ادامه می گوید: بارها به دنبال فروش محصولات از طریق ایجاد نمایشگاه های صنایع دستی بودم اما وقتی اراده ای از مسئولان ندیدم از خیرش گذشتم و به همین اندازه فروش قناعت کردم.

در سالهای گذشته در سمنان بازاری برای مسگرها وجود داشت که سرتاسر آن آهنگرها مشغول بودند و مملو از صدای چکش بود اما رفته رفته این کار به دست فراموشی سپرده شد و جای مسگری ها را مغازه ها و فروشگاه های به ظاهر لوکس گرفتند.

می گوید من در خانواده مسگر قد کشیدم و همه مشکلاتش را می دانم، صداهای گوش خراش و نبود امنیت شغلی را می شناسم اما بازه مبا عشق کارم را ادامه می دهم. کار ما متفاوت است. ظروفی هست که می توان در کارخانه تولید کرد و پرس شده تحویل مشتری داد اما ظروف تولیدی ما به عنوان کار دستی و شناسنامه ای برای سمنان محسوب می شود. این محصولات را نمی توان با دستگاه تولید کرد و همه مراحل آن با دست انجام می شود.

از طرف مسئولان اراده ای بر حمایت از این هنر نیست

از تسهیلاتی می گوید که دستش از آن  کوتاه است؛ قبل از عید قرار بود برای ایجادکارگاه وام بدهند اما بعد گفتند باید حداقل به 4 نفر آموزش دهی تا وام به تو تعلق بگیرد. آموزش هم که اجباری نیست این روزها جوان ترها دنبال کار سخت نمی روند و علاقه مندند هر کاری را سریع یاد بگیرند ولی یاد گرفتن همه فوت و فن مسگری حداقل دو سال زمان نیاز دارد.

روزنامه ای در کنارش قرار داشت که در آن آگهی جذب نیرو و دعوت از علاقه مندان درج شده بود. در توضیحش می گوید: همواره دوست داشتم تجربیات خودرا به دیگران نیز منتقل کنم و این هنر سنتی و قدیمی شهرمان را به دیگران نیز بیاموزم. اما بااین وجود، کسی حاضر به یادگیری این کار نشد و معدود افرادی هم که آمدند پس از دیدن سختی ها و استشمام کمی از بوی دود کوره پشیمان شدند و رفتند.

محصولاتش را که برانداز می کنم چشمم می افتد به سینی تزئینی کوچکی که با دیگر ظروف متفاوت است. از روی طاقچه پایین می آورد و با افسوس می گوید: این یک نمومه ظرف مسی است که با قیمتی نازل از دیگر کشورها از جمله چین وارد می شود و در بازار به فروش می رسد. بویی از هنر ندارد و از دل دستگاه ها و قالب های صنعتی بیرون می آید. مشابهش را با ظریف کاری ها و نقوش زیباتر تولید می کنم و می توانم با قیمتی پایین تر آن را عرضه کنم اما متاسفانه توجهی نمی شود و چه بسا به روند واردات اجناس تقلبی افزوده می شود.

در ادامه می گوید: آمادگی این را دارم که با توسعه کارگاه و تجهیز آن و آموزش به نیروهای جوان و علاقمند نیاز بازار شهر و استان را تامین کنم و محصولاتی به مراتب زیباتر و با تنوع بیشتر عرضه کنم.

عرق بر پیشانی اش نقش می بندد می پرسم با زبان روزه مشکلی برایتان بوجود نمی آید؟ با لبخند پاسخ می دهد: باید روزی حلال به دست بیاوریم و روزه داری مانع از ادامه فعالیت نمی شود. با این حال کوره ریخته گری را به دلیل دود غلیظی که ایجاد می کند در ماه مبارک رمضان روشن نمی کنم و به روی ظروف کار می کنم. اگر هم نیاز باشد کوره را بعد از افطار روشن می کنیم.

وقتی قصد خداحافظی می کنم با دستان قوی و زمخت خود که حکایت از حرارت کوره داغ و چکش های سنگین دارد، دستانم را می فشارد و از این که نتوانسته در ماه رمضان پذیرایی کند پوزش می خواهد. در دل می گویم صفایی که در کارگاه به ظاهر کوچک شماست در هیچ سفره رنگینی پیدا نمی شود.