گورباچف؛ آخرین یادگار اتحاد جماهیر شوروی

خبر کوتاه بود. میخائیل سرگی‌یویچ گورباچف ، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی درگذشت تا پاسخ به یک سوال همچنان مبهم باقی بماند؛ آیا رهبری گورباچف مهم‌ترین عامل فروپاشی اتحاد شوروی بود؟ 

گورباچف در 54 سالگی در فضایی به قدرت رسید که شوروی را مردانی کهنسال و بیمار رهبری ‌می‌کردند. فساد دولتی در ساختار شوروی ریشه دوانده بود و بدنه کهنه رهبران آن، اجازه اصلاح آن را نمی‌داد. با این حال میخائیل گورباچف سعی کرد پس از به قدرت رسیدن در سال 1985 با حرکت به سوی ایجاد فضای باز سیاسی و اقتصادی به مرور زمان شوروی را به دولتی منعطف، پاسخگو و نزدیک به غرب تبدیل کند. در نتیجه با بلندپروازی سیاست دوگانه اصلاحی را تحت عنوان گلاسنوست (آزادی بیان) و پرسترویکا (اقتصاد آزاد) پی‌ریزی و اعمال کرد. اقدامات گورباچف به مذاق بدنه سخت دولتمردان شوروی خوش نیامد، در نتیجه این گروه سعی کردند با کودتایی با نام کودتای آگوست در سال 1991 وی را از قدرت برکنار کنند. هر چند این کودتا با حضور مردم روسیه به رهبری بوریس یلتسین (نخستین رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه پس از فروپاشی) ناکام ماند اما عملا گورباچف دیگر قدرت پیشین را نداشت و ناگزیر مجبور به استعفا در 25 دسامبر 1991 شد. با استعفای وی عملا مسیر فروپاشی شوروی فراهم و با پذیرش استقلال 15 کشور مستقل، حیاتش پایان یافت. آنچه در این بین در طول سالیان گذشته محل نزاع بوده است، این پرسش است: چه عواملی باعث فروپاشی شوروی شد و نقش گورباچف در این اضمحلال چقدر پررنگ است؟ مطالعه تاریخ تحولات سیاسی نشان می‌دهد دست‌کم چند عامل را می‌توان در فروپاشی شوروی عنوان کرد. 

نخستین و مهم‌ترین آن سیستم خفقان شوروی بود. نظام تک‌حزبی کمونیستی عملا اجازه به گوش رسیدن دیگر صداها در کشور را نمی‌داد. مردم شوروی از برخورد سرکوبگرانه نظام حاکم به ستوه آمده بودند. تنها راه ورود به سیاست از حزب کمونیست می‌گذشت. فشار سیستم شوروی بر مردم این کشور به قدری بود که تا سال 1956 حتی اجازه نداشتند درباره دولت و حزب کمونیست لطیفه تعریف کنند. جرم تعریف کردن لطیفه 10 سال زندان یا کار در اردوگاه کار اجباری در سیبری بود. از سوی دیگر ایدئولوژی مارکسیسم مردم این کشور را از بروز آزادانه مسائل مذهبی منع می‌کرد و خداناباوری بر سیستم رواج داشت، به گونه‌ای که امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی در نامه تاریخی‌شان به گورباچف، عدم اعتقاد به معنویت و مبدا هستی را عاملی برای فروپاشی شوروی عنوان کردند. ایشان در این نامه می‌نویسند: «جناب آقای گورباچف! برای همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه‌های تاریخ سیاسی جهان جست‌وجو کرد، چرا که مارکسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست، چرا که مکتبی است مادی، و با مادیت نمی‌توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی‌ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد». 

دومین عامل، اقتصاد دولتی و بسته شوروی بود. به‌رغم سیاست‌های اجرایی پرسترویکا به علت آنکه شوروی درگیر رقابت تسلیحاتی با غرب بود، ناگزیر بسیاری از سرمایه خود را صرف مسائل نظامی می‌کرد. جنگ 10ساله در افغانستان (1989-1979) کمر شوروی را از بعد مسائل مالی شکست و آبروی سیاسی آن را برد به گونه‌ای که مردم روسیه از جنگ افغانستان به علت تلفات جانی (14 هزار روس کشته شدند) و مالی به سندروم یاد می‌کنند. امام خمینی(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دیدار سفیر شوروی به آن کشور هشدار می‌دهند ملت افغانستان مسلمان هستند و شوروی هیچ‌گاه از افغانستان پیروز بیرون نخواهد آمد و همین‌گونه نیز شد. نیروهای شوروی بدون پیروزی پس از 10 سال نبرد مجبور به ترک خاک افغانستان شدند. 

همچنین حادثه انفجار چرنوبیل که به گفته گورباچف ده‌ها میلیارد روبل هزینه روی دست شوروی گذاشت، از دیگر عوامل ورشکستگی این اتحاد بود. سال‌ها بعد گورباچف سال 2005 در یک مصاحبه گفته بود حادثه چرنوبیل یکی از عوامل مهم فروپاشی شوروی بود. 

سومین عامل را می‌توان رقابت غرب با شوروی قلمداد کرد. واقعیت آن است که غرب به‌رغم نشان دادن چراغ سبز به مسکو هیچ‌گاه شوروی را یک کشور دارای دموکراسی که منافع ملی آن کشور را پیگیری می‌کند، نمی‌خواست. این موضوع زمانی بیشتر رخ نمایان کرد که در دوره ریاست‌جمهوری بوریس یلتسین (نخستین رئیس‌جمهور فدراسیون روسیه) به‌رغم تلاش‌های بسیار برای پیوستن مسکو به کشورهای غرب و حل شدن در نظامات اتحادیه اروپایی و ناتو با دست رد این سازمان‌ها روبه‌رو شد. 

گورباچف؛ آخرین یادگار اتحاد جماهیر شوروی

چهارمین مورد، رهبری سیستم شوروی بود. در واقع گورباچف با سیاست میانه‌روی هیچ‌گاه نتوانست اعتماد 2 گروه عمده سیاسی در شوروی را به خود جلب کند. از یک سو بدنه محافظه‌کار سیستم حاکم وی را به غرب‌گرایی و حرکت بی‌رویه به سوی هویت اروپایی متهم می‌کرد و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان گورباچف را فاقد توانایی لازم برای پیشبرد سیاست‌های اصلاحی قلمداد می‌کردند. در نتیجه گورباچف اگر چه با پایان دادن به جنگ سرد و دراز کردن دست دوستی به سوی غرب نزد دیگر کشورها به چهره‌ای محبوب تبدیل شده بود اما در داخل کشور محبوبیتی حتی کمتر از استالین (دیکتاتور خون‌ریز شوروی) برای خود رقم‌ زده بود.  در نتیجه می‌توان گفت مجموعه‌ای از عوامل در فروپاشی شوروی نقش داشتند و گورباچف این آخرین یادگار اتحاد شوروی تنها بخشی از این عوامل بود. امروز حزب کمونیست در روسیه از قدرت چندانی برخوردار نیست و باید به دنبال آن در موزه‌های تاریخ گشت.

رامین آریان‌راد