ولایت مطلقه، کلید انعطاف برای تحول‌آفرینی

بدون تردید نظریه " ولایت مطلقه فقیه " مهمترین نظریه بنیانگذار انقلاب اسلامی است، نظریه ‌ای که ریشه در فهم عمیق از اسلام ناب دارد و اسلام را از کنج حجره ها و پستوخانه ها به وسط میدان اداره جامعه آورد.

مهمتر اینکه، امام خمینی(ره) موفق شد این نظریه را در قالب نظام جمهوری اسلامی ایران، محقق و عملیاتی کند. 

امام خمینی(ره) به‌منظور تثبیت و ارتقای این اصل مهم اسلامی، آنچه در سال‌های دور در کتاب یا کلاس های خارج خود تدریس و تبیین فرموده بود، یعنی ولایت "مطلقه" فقیه را هم در عمل و هم بخصوص در نامه هایی که بین معظم له و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رئیس جمهور وقت در سال ۶۶، رفت و برگشت شد با صراحت و بدون ملاحظه این و آن، مجددأ مورد تأکید قرار داد و آن را اینبار در صحنه حکمرانی تبیین فرمود.

نکته مهم و قابل توجه اینکه، زمانیکه مفهوم "ولایت مطلقه فقیه"  در شورای بازنگری قانون اساسی مطرح شد،موضوع آنقدر بدیهی و روشن بود که به رغم وجود گرایش های مختلف سیاسی در شورای بازنگری. این مفهوم هیچ مخالفی نداشت و حتی معدود افرادی که فقط با ذکر واژه "مطلقه" در قانون اساسی موافق نبودند با توضیحاتی که داده شد در زمان رأی گیری، رأی مثبت دادند و واژه "مطلقه" با اتفاق نظر اعضا، در اصل ۵۷ قانون اساسی اضافه گردید!

البته متأسفانه مدت مدیدی است که این مبنای مهم نظام جمهوری اسلامی ایران نه مورد توجه گویندگان است و نه نویسندگان و اتفاقا بسیاری از بدفهمی ها در باره اقدام و عمل رهبری ناشی از همین بدفهمی است؛ بگذریم از آنهایی که آنروز در شورای بازنگری در تأیید ولایت مطلقه صحبت کردند و به آن رأی دادند اما پس از ارتحال امام بدلایل مختلف که پرداختن به آن مجال مناسب دیگری می ‌خواهد، با جانشین امام همراهی نکردند و این روزها برای ایشان تعیین تکلیف هم می کنند!

 این اصل مترقی از ابتدا نه به کام برخی مرتجعین حوزوی خوش آمد و نه به مذاق غرب زدگان و از سر ناآگاهی و نفهمیدن مفهوم ولایت فقیه و یا غرض‌ورزی انرا مترادف با استبداد و دیکتاتوری ترجمه و تفسیر کردند حال آنکه این نظریه همانگونه که در عمل هم به اثبات رسید مبناءا" با استبداد سازگار نیست.

 ورای همه این سخنان بی‌مبنا و سست و یا مغرضانه، یک مفهوم بسیار مهم در این واژه نهفته است که رهبر حکیم انقلاب اسلامی بعدها از آن رمز گشایی کردند؛ مفهومی که نه تنها بن‌بست شکن است بلکه ایستایی و درجازدن را هم برای انقلاب اسلامی برنمی‌تابد و پیوسته آنرا پویا و روبه‌جلو می‌خواهد. 

ولایت مطلقه، کلید انعطاف برای تحول‌آفرینی

"ولایت مطلقه فقیه" در حقیقت مبتنی بر همان روحیه تحول‌خواهی امام خمینی(ره) مطرح شد تا انقلاب اسلامی را همچون فقه و فقاهت که از پیچ وخم اجتهاد مصطلح حوزه‌های علمیه رهانید، از توقف، بن‌بست، درجازدن و گیرافتادن در پیچ و خم ‌های اجرایی و امثال آن برهاند. 

به این تفسیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در سال ۹۰ در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری مطرح فرمودند و با موضوع  "تحول" که محور اصلی بیانات اول فروردین امسال ایشان بود نیز پیوند وثیقی دارد؛ توجه کنید:

«...من تصورم این است که بُعد مهمی از قید اطلاق که امام منضم کردند به ولایت فقیه - که در قانون اساسىِ اول قید «مطلقه» نبود؛ این را امام اضافه کردند - ناظر به همین است؛ یعنی انعطاف‌پذیری دستگاه ولایت - که دستگاه عظیم ولایت، یعنی در واقع مجموعه‌ی آن دستگاه‌های تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر که در رأسش رهبری قرار دارد؛ اما مجموعه، یک مجموعه است - باید بتواند به طور دائم خودش را پیش ببرد، متحول کند؛ چون تحول جزو سنتهای زندگی انسان و تاریخ بشری است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد. تحول یعنی تکمیل، پیش رفتن به سمت آنچه که درست‌تر است، آنچه که کاملتر است. یعنی آنچه را که ساختیم، ببینیم نقصهایش کجاست، آن را برطرف کنیم؛ ببینیم کجا کم داریم، آن را اضافه کنیم. این جریان بایستی ادامه پیدا کند.

....این نیست مسئله‌ی «ولایت مطلقه» که فقیه هر کار دلش خواست، بکند؛ یک وقت یک چیزی به نظرش رسید که باید این کار انجام بگیرد، فوراً انجام دهد؛ قضیه این نیست. قضیه این است که یک حالت انعطافی در دست کلیددار اصلی نظام وجود دارد که میتواند در آنجائی که لازم است، مسیر را تصحیح و اصلاح کند، بنا را ترمیم کند»

جالب اینکه اکثر مواردی که ولی فقیه از اختیارات خود مطابق قید اطلاق استفاده کرده است به درخواست قوای مختلف بویژه قوه مجریه بوده حتی زمانیکه این قوه در اختیار جریان موسوم به اصلاحات بوده است و بقیه موارد هم یا بمنظور حراست از انقلاب اسلامی و جلوگیری از خروج آن از مسیر صحیح خود که مهمترین وظیفه رهبر انقلاب است و یا منعطف کردن سازوکارهای نظام برای عبور از گردنه ‌ها.

در پایان یکبار دیگر ضمن تأکید بر مقوله تحول، این فراز بیانات رهبری را تکرار می کنم که " تحول جزو سنتهای زندگی انسان و تاریخ بشری است. ما اگر چنانچه خودمان تحول ایجاد نکنیم و پیش نرویم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد."

امروز به شدت نیازمند به مدیران و نخبگانی هستیم که اولا ضرورت این تحول را متوجه شوند ثانیا توان علمی و عملی برای تبیین یا ایجاد تحول را داشته باشند و ثالثا شجاعت لازم را داشته باشند تا هم تحول را بفهمند و هم توان تحقق آنرا داشته باشند!