سکوت کر کننده اپوزیسیون نسبت به جنجال اخیر جزایر سه گانه ایران

مصداق آن هم تئاتر سکوت مدعیان وطن در جنجال اخیر جزایر سه گانه ایرانی است؛ انگار نه انگار که این جزایر هویت ایرانی دارد این جزایر را هم اگر می‌توانستند مانند محرم به اسم جمهوری اسلامی مورد هجمه قرار می‌دادند، منطقی که بخش مهمی از هویت ایرانی بودن این جماعت را دچار خدشه کرده است.

بازتولید نوع خاصی از ادبیات و کنشگری نسبت به موضوعات ملی بعد از بلوای پاییز سال گذشته، طیف جدیدی از اپوزیسیون را سروشکل داده و شاید بتوان گفت در این حوزه نوعی بازتولید گفتمان باستان‌گرایی پهلوی اتفاق افتاده که مخالفان خود را متهم به ضدیت با ناسیونالیسم می‌کنند؛ مخالفتی که مرز آن تا حساسیت‌زدایی از تهدیدات امنیت ملی هم باز است؛ نقطه کانونی این توهم پهلویسم هم آنجایی است که تصور می‌کنند فقط آن‌ها به ایران علاقه‌مندند و دیگران، تعلق خاطری به ایران و تمامیت مرزی آن ندارند. البته این جریان در حالی مشغول برندسازی برای خود با هشتگ وطن‌دوستی است و سعی دارد یکپارچگی ایران دوره پهلوی را الگوی تاریخ معرفی کند که شاهکار آن دوره، جدا شدن بحرین از خاک ایران است. این حلقه مهمی است که مرور آن کمک می‌کند راز سکوت پهلوی‌گرایان در برابر تکرار ادعا‌های دولت‌های پادشاهی عربی درباره جزایر سه‌گانه ایران یا حتی بی‌تفاوتی آن‌ها در برابر شهدای جنگ تحمیلی را بهتر متوجه شویم؛ باید کارگردانی این تئاتر سکوت را در همین مسأله بحرین جست‌وجو کرد. 

تقاطع منافع اپوزیسیون 

از سوی دیگر، جریان پان‌ایرانیسم که خود را به نوعی لیدر موضوع تمامیت ارضی ایران جا می‌زند و جمهوری اسلامی را متهم به بی‌توجهی به خاک ایران می‌کند هم وقتی با مواضع ضدایرانی اسپانسر‌های خاورمیانه‌ای و غربی خود روبه‌رو می‌شود، گزینه سکوت را فعال می‌کند تا مزایای خود را از دست ندهد. درواقع ایران تا جایی برای اپوزیسیون، ایران است که آن‌ها را دچار تضاد منافع نکند و اگر این جریان برانداز در برابر ادعا‌ها علیه جزایر یا حتی حضور نظامی آمریکا در خلیج‌فارس روزه سکوت گرفته، دلیلش همین تقاطع منافع است. 

آنونس تجزیه 

البته اگر یادتان باشد، حالا چند سالی می‌شود که ادعا و طرح عبری «مرگ با هزاران زخم» علیه ایران در کارتابل کابینه تل‌آویو قرار گرفته و نفر اول این آنونس هم یک مورخ یهودی است که به صورت پایه‌ای‌ترین حالت جنگ علیه ایران، موضوع تجزیه را پرزنت کرده است. درواقع مهم‌ترین نظریه تجزیه ایران در دوران معاصر، کار یک مورخ یهودی انگلیسی است که او را یکی از بزرگ‌ترین مورخان تاریخ می‌دانند؛ کسی که پدر نقشه‌های تجزیه ایران است و نامش «برنارد لوئیس» است. طرح «خاورمیانه بزرگ» هم که بر تجزیه کشور‌های منطقه تأکید دارد، کارویژه «برنارد لوئیس» است و فلسفه‌اش هم این است که «کشور‌های اسلامی تهدیدی برای جهان غرب هستند و باید این کشور‌ها تجزیه شوند تا یک‌بار برای همیشه قدرت اسلام خنثی شود وگرنه اسلام، غرب را نابود خواهد کرد». طرح و نظریه لوئیس نقشه‌ای معروف هم دارد و البته به شکل‌گیری نقشه‌های مختلفی برای تجزیه کشور‌های خاورمیانه و خاور نزدیک منجر شده است.

سکوت کر کننده اپوزیسیون نسبت به جنجال اخیر جزایر سه گانه ایران

افشاگری بی‌بی‌سی علیه اینترنشنال 

همین پارسال بود که ایران «تکه‌پاره» و «تجزیه‌شده» داستان دعوای شدیدی بین رسانه‌های لندنی شد آن هم وقتی یک فایل صوتی از صحبت‌های «رعنا رحیم‌پور» خبرنگار بی‌بی‌سی منتشر شد که در آن به نحو بی‌سابقه‌ای از هدف تکه‌تکه و تجزیه شدن ایران خبر می‌داد و تاکید می‌کرد که هدف پشت پرده آشوب‌طلبی‌ها نه دموکراسی، بلکه تجزیه است! او مشخصا خبر داد که در رسانه اینترنشنال ابلاغ شده که فقط با رهبران احزاب {تجزیه‌طلب} گفتگو و به آن‌ها تریبون داده شود! حتی ماجرا تا آنجا پیش رفت که رعنا رحیم‌پور اصالت این فایل صوتی را در صفحه اینستاگرامش هم تایید کرد و این فایل لو رفته یکی از صریح‌ترین اذعان‌ها از ناحیه خود خبرنگاران رسانه‌های ضدایرانی درباره عقبه آشوب‌ها و رسانه‌هایی نظیر بی‌بی‌سی و اینترنشنال بود. این یعنی بحث تجزیه ایران و تئاتر سکوت براندازان و سمپات‌های پهلوی یک ادعا نیست و جزءبه‌جزء آن فکت و حقیقت دارد. از سوی دیگر هم همین جریان سلطنت‌طلب در اغتشاشات سال گذشته حتی حاضر به ائتلاف با تجزیه‌طلبانی شد که به وضوح سخن از پاره پاره شدن ایران می‌گفتند با این توجیه که آزادی بر خاک ترجیح دارد!

ناسیونالیسم‌های فیک 

با خوانش این مدل رویکرد‌های ضدایرانی دیگر بعید است از این مدل رفتار‌های اپوزیسیون و شدت تناقض آن‌ها تعجب کنیم، به‌خصوص حالا که بعد از رفتار غیر‌حرفه‌ای چین و روسیه در سفر به امارات و همصدایی با بیانیه اماراتی‌ها موج تازه‌ای از تهدید تمامیت ارضی ایران توسط رسانه‌های غربی به راه افتاده و در خلیج‌فارس هم آمریکا مشغول بحران‌نمایی است. شما اگر یک ناسیونالیسم باشید، حداقل باید در حد یک استوری و واکنش توییتری به دولت‌های غربی برای عدم حمایت از ادعا‌های ضدایرانی برخی کشور‌های منطقه فشار بیاورید،، اما تقریبا هیچ. شاید بپرسید اساسا چنین تناقضی از کجا شکل می‌گیرد، این موضوع یک معنا بیشتر ندارد و آن این‌که این جریان در اتمسفر همان رژیمی تنفس می‌کند که در دهه۴۰ بحرین را از خاک ایران جدا کرد و اگر امروز هم جریان سیاسی پهلوی در ایران بود بدون تردید امروز هم جزایر سه‌گانه ایرانی را واگذار می‌کرد. البته بازنمایی رسانه‌ای چنین خفتی بسیار متفاوت است و در واقع ماموریت رسانه‌ای آن‌ها این است به نام ایران‌گرایی و با حفظ پرستیژ دفاع از وطن عملا از تهدید تمامیت ارضی کشور حساسیت‌زدایی کنند و با طرح مسائل حاشیه‌ای، زمینه را برای پیشبرد اهداف اصلی پروژه تهدید مرز‌های ایران مهیا کنند. با وجود این تاریخ بهتر قضاوت می‌کند در ۱۰۰سال اخیر، کدام جریانات حامی واقعی مرز‌های ایران بوده‌اند؛ جریاناتی که هشت سال در برابر تجاوز خارجی بدون ادعای پان‌ایرانیسم و باستان‌گرایی یا آن‌ها که با برندسازی از خود به نام وطن‌پرستی خاک جنوبی ایران‌مان را واگذار کردند. مشخصا در طول ۵۳سالی که پهلوی‌ها بر ایران حاکم بودند، بخش‌هایی از زمین‌های ایران جدا شد که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آن جزیره بحرین بود، این اتفاق هم در دوره پهلوی اول و هم در دوره پهلوی دوم رخ داد؛ یعنی پدر و پسر هر دو در جدایی بخش‌هایی از سرزمین‌های ایران نقش داشتند.

از زخم بحرین تا جراحت جزایر

اردیبهشت ۱۳۴۹، استقلال بحرین درحالی در شورای امنیت سازمان ملل مورد تأیید قرار گرفت که ۲۴اردیبهشت آن سال مجلس شورای ملی با مخالفت تنها چهار نماینده جدایی بحرین را تأیید کرد. در ۲۸‌اردیبهشت هم با رأی همه ۶۰ نماینده مجلس سنا، آخرین گام برای جدا شدن استان چهاردهم ایران برداشته شد. اسدا... علم در خاطرات خود چنین نوشته است: «گوینده رادیو ایران خبر جدایی بحرین را چنان با افتخار خواند که گویی هم اکنون بحرین را فتح کرده‌ایم». بعد از آن هم انگلیسی‌ها مسأله بحرین را به‌وضوح با طرح جزایر سه‌گانه گره زده و وانمود می‌کردند که اگر شاه با استقلال بحرین موافقت کند، در مقابل از حمایت انگلیس برای نگهداری جزایر سه‌گانه برخوردار خواهد بود، اما هر دو را از دست داده بودیم. یعنی ایران هم بحرین را از دست داد و هم شاه در نهایت تنها موفق شد یک موافقت‌نامه درباره جزایر سه گانه از سران انگلیس و قبایل عربی بگیرد که در این موافقت‌نامه از عبارت: «Occupation» استفاده شده بود که به‌معنای اشغال و تصرف است، در واقع اعراب خلیج‌فارس موافقت‌نامه‌ای را امضا می‌کنند و می‌پذیرند که ایران جزایر سه‌گانه را اشغال کرده است و همین کلمه بعد‌ها بهانه خوبی به دست اماراتی‌ها داد تا ادعا کنند ایران این جزایر را اشغال کرده است و خواستار بازگشت آن شوند؛ این یعنی ناسیونالیسم فیک پهلوی هنوز هم برای ایران دردساز است.