پهلوی دوم دلال سازش با رژیم صهیونیستی

عموم مسلمانان جهان و در نگاهی کلان‌تر مردمان آزاده دنیا، رژیم صهیونیستی را به عنوان حکومتی خونریز، جنایتکار و کودک‌کش می‌شناسند. حکومتی که به شکل تام و تمام، مورد حمایت کشور‌های غربی و در رأس آن‌ها امریکا بوده و همچنان هست. حمایتی غیرقابل انکار که قدمتی به اندازه تاریخ تشکیل کشور جعلی و منحوس اسرائیل دارد. جالب اینجاست که در میان اسناد لانه جاسوسی امریکا، می‌توان گزارش‌های متعددی را درباره حساسیت‌های ایالات متحده نسبت به وقایع مربوط به رژیم صهیونیستی دید. اسنادی که بخشی از آن‌ها به رابطه رژیم پهلوی با صهیونیست‌ها اشاره دارد و بخشی دیگر، به وضعیت اسرائیل در منطقه پس از پیروزی انقلاب اسلامی. در مقال پی‌آمده و به شکلی مختصر، به بررسی برخی از این اسناد پرداخته‌ایم. امید آنکه تاریخ پژوهان و عموم علاقمندان را، مفید و مقبول‌آید.

تاریخ روابط حکومت پهلوی و اسرائیل

رفت و آمد نمایندگان رژیم صهیونیستی به ایران، بعد از صدور اعلامیه بالفور ، در سال ۱۹۱۷. م (۱۲۹۶. ش) و با روی کار آوردن رضاخان توسط انگلیسی‌ها آغاز شد. بعد از تشکیل رسمی کشور جعلی اسرائیل در سال ۱۹۴۸. م (۱۳۲۷. ش) و در دوره محمدرضا اما، این آمد و رفت‌ها بیشتر هم شد. بعد از حدود یکسال دولت محمد ساعد مراغه‌ای در هنگام تعطیلی مجلس شورای ملی در اسفند ۱۳۲۸. ش، کشور جعلی اسرائیل را به صورت «دوفاکتو » به رسمیت شناخت و در بیت‌المقدس سرکنسولگری دایر کرد که باعث اعتراضات بسیاری در داخل و خارج از کشور شد. با شروع نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق به علت مخالفت تعدادی از نمایندگان مجلس به ویژه آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی، دولت شناسایی اسرائیل را در تاریخ ۱۵ تیر ۱۳۳۰. ش پس گرفت و کنسولگری ایران در بیت‌المقدس را نیز تعطیل کرد. این اقدام دولت ایران، مورد استقبال مردم ایران و کشور‌های عرب قرار گرفت. اما یکسال پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش و تسلط رسمی امریکا بر ایران، همکاری رژیم پهلوی با اسرائیل از سر گرفته شد. همکاری‌هایی وسیع در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، فرهنگی و حتی کشاورزی که براساس فعالیت عناصر صهیونیست مأمور در ایران، تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی ادامه پیدا کرد.

بعد از ورود یهودیان اروپایی، آسیایی و حتی آفریقایی به فلسطین اشغالی، روند اشغالگری صهیونیست‌ها سرعت بیشتری پیدا کرد. اخبار جنایات، غارتگری‌ها و کشتار صهیونیست‌ها، از طریق فلسطینی‌های آواره که به کشور‌های عربی وارد می‌شدند، به مسلمانان منطقه می‌رسید. این در حالی بود که «جمال عبدالناصر» در مصر به قدرت رسیده بود. رفتار ضد استکباری او با غرب، مورد توجه بسیاری از اعراب قرار گرفت. عبدالناصر به دلیل تأکید بسیار بر نژاد عرب و پان‌عربیسم، توانست نظر مسلمانان عرب را برای جنگ با اسرائیلی‌های غاصب جلب کند.

به این ترتیب در ژوئن سال ۱۹۶۷. م (۱۳۴۶. ش)، جنگی شش روزه بین اعراب و اسرائیل اتفاق افتاد که به دلیل عربی بودن این جهاد و نه اسلامی بودن اهداف آن و به دلیل برابر نبودن سلاح دو جبهه، اعراب پیروز نشدند و حتی زمین‌های بسیاری را هم از دست دادند! قدس، کرانه باختری، بخشی از صحرای سینا در مصر و بلندی‌های جولان سوریه، در این جنگ از دست رفتند. این شکست سنگین، روحیه جنگ با اسرائیل را میان اعراب مسلمان تضعیف کرد. دو سال بعد از این، صهیونیست‌ها مسجدالاقصی را به آتش کشیدند! این اقدام جنایتکارانه احساسات مسلمانان را بسیار جریحه‌دار کرد، تا جایی که جنگ دیگری میان اعراب و اسرائیل اتفاق افتاد. این‌بار هم به دلیل نبود اهداف اسلامی و اعتقادی، شکست سختی بر اعراب تحمیل شد. در این زمان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) به رهبری یاسر عرفات، با هدف مبارزه با صهیونیست‌ها ایجاد شده بود، اما این سازمان هم به دنبال جهاد علیه اسرائیلی‌ها براساس اهداف اسلامی نبود. با مرگ جمال عبدالناصر در سال ۱۹۷۰، روحیه جهادی در میان عرب‌ها و فلسطینی‌ها به‌طور کامل از بین رفت و زمینه برای سازش اعراب و اسرائیل پدید آمد. سازشی که به بدبختی بیشتر مردم فلسطین انجامید .

اما جالب است که در میان اسناد لانه جاسوسی، گزارش‌هایی از همان مقطع دیده می‌شود که در آن رژیم پهلوی با اسرائیل، مذکراتی برای موفقیت صلح اعراب و اسرائیل به نفع صهیونیست‌ها داشته است. به طور مثال براساس سندی که در تاریخ ۱۸ ژوئیه ۱۹۷۷. م (۲۷ تیر ۱۳۵۶. ش) تنظیم شده، شرح ملاقات صورت گرفته در تل‌آویو، بین موشه‌دایان وزیر خارجه اسرائیل و ژنرال طوفانیان معاون وزارت جنگ دولت شاهنشاهی ایران آورده شده است. در بخشی از این سند چنین می‌خوانیم:

«ژنرال طوفانیان اعلام داشت که ایران بسیار علاقمند به اتکای متقابل با اسرائیل است و ادامه داد که به نفع ایران است که اسرائیل از لحاظ بین‌المللی، میل خود را برای صلح برجسته دهد، نه برای جنگ. ژنرال دایان در پاسخ گفت: که اسرائیل خواهان صلح است، ولی بدون شروط قبلی و بدون، اما‌ها و اگرها. ژنرال دایان گفت که اسرائیل در پی یک صلح از طریق مذاکره است که به نفع همه طرف‌های ذیعلاقه باشد. ژنرال دایان ادامه داد که او نمی‌تواند وعده دهد که صلح در واقع حاصل خواهد شد، ولی اینکه قصد حکومت کنونی اسرائیل این است که از همه وسایل که به این هدف منتهی می‌شود استفاده کند. ژنرال دایان ادامه داد و گفت که همه نکات برای مذاکره قابل طرح است و اینکه اسرائیل حاضر است بدون هرگونه شرط قبلی، با همسایگان عرب خود دور یک میز بنشینند. معذالک ژنرال دایان تأکید کرد که اسرائیل با سازمان آزادیبخش فلسطین مذاکره نخواهد کرد و با تشکیل یک دولت به توسط سازمان آزادیبخش فلسطین، موافقت نخواهد کرد. بدین مناسبت ژنرال دایان به سخنان خود ادامه داده و گفت که خود اعلیحضرت درباره خطراتی که سازمان آزادیبخش فلسطین و سایر سازمان‌های تروریستی فلسطینی برای هرگونه ترتیبات صلح‌آمیز در خاورمیانه دارند، آگاه است و توصیه کرده است که مذاکرات باید با کشور‌های همسایه انجام بگیرد، ولی نه با سازمان‌های تروریستی... ژنرال دایان تأکید کرد که اسرائیل در پی اتلاف وقت با عنوان کردن بهانه‌های قلابی نیست، در واقع اسرائیل می‌کوشد به یک راه حل مسالمت‌آمیز برسد و حتی اگر چنین صلحی کاملاً غیر قابل به دست آوردن باشد، اسرائیل حتی حاضر خواهد بود به یک چیزی نزدیک به آن نائل شود، حتی اگر اعراب میل نداشته باشند تمامی راه تا صلح را بپیمایند. ژنرال طوفانیان خاطرنشان ساخت که او چنین احساس می‌کند که این دقیقاً سیاستی است که اعلیحضرت از آن طرفداری می‌کند... (۵).»

در این سند دو نکته مهم وجود دارد. اول اینکه رژیم پهلوی گروه‌های جهادی و مبارز فلسطینی را «تروریست» می‌دانسته و دیگر اینکه به طوررسمی، از سیاست‌های اشغالگرایانه اسرائیل حمایت می‌کرده است.

پهلوی دوم دلال سازش با رژیم صهیونیستی

نگرانی امریکا از محاکمه و اعدام جاسوسان اسرائیل

مردم ایران از ابتدای تشکیل دولت جعلی اسرائیل، موضع ضدصهیونیستی و در مقابل موضعی حمایتگرایانه از مردم فلسطین داشته‌اند. اما به دلیل خفقان دوره پهلوی، این واکنش‌ها عیان نبود. البته در وقایع خاص تاریخی همچون پیروزی ایران بر تیم فوتبال اسرائیل و حمله مبارزان به «اِل. عال» - دفتر هواپیمایی اسرائیل در ایران- در سال ۱۳۴۹. ش، می‌توان واکنش مردم را علیه اسرائیل دید. اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حمله مردم به سفارت اسرائیل در تهران و چند روز پس از آن تبدیل سفارتخانه رژیم صهیونیستی به سفارت فلسطین، حقیقت مواضع ایرانیان در این زمینه برای جهانیان عیان شد. کمی بعد هم با شروع محاکمه سران رژیم، محاکمه خائنین به کشور و از جمله جاسوسان اسرائیل در ایران نیز، توسط محاکم انقلاب آغاز شد. اقدامی که موجبات نگرانی شدید امریکایی‌ها را فراهم کرد.

در بخشی از اسناد لانه جاسوسی به این موضوع اشاره شده است، چنانچه در سندی به شماره ۱۷۱، مأمور وابسته نظامی سفارت در گزارشی خطاب به وزارت امور خارجه امریکا که در تاریخ ۱۰ می‌۱۹۷۹. م (۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده، ضمن ابراز نگرانی از محاکمه جاسوسان اسرائیل در دادگاه‌های انقلاب می‌نویسد: «القانیان و خرم اولین تجاری هستند که اعدام شده‌اند. القانیان یک یهودی بود و اولین قربانی غیرمسلمان عدالت اسلامی می‌باشد. اتهامات وی عبارتند از: خیانت، فساد و قتل. وی در یک اظهارنامه طولانی، به جاسوسی برای اسرائیل و ملاقات با موشه دایان و جلب قول حمایت اسرائیل از تمام یهودیان ایران متهم شده بود. طبق اظهارات منابع، تنها مدرک برای اثبات اتهام خیانت وی، ظاهراً سه سند از پرونده‌های ساواک بوده است. اگر اسناد ساواک به عنوان مدارک قابل قبولی برای اثبات جرم محسوب شود، هشدار قابل توجهی به شمار می‌رود. اگر امپریالیسم اقتصادی به عنوان یک سابقه منفی تلقی شود، بنابراین صد‌ها تاجر محلی بایستی از ترس به لرزه بیفتند...»

در واقع می‌توان علت نگرانی امریکایی‌ها در این زمینه را برای از دست دادن منابع اطلاعاتی و بازوی اجرایی‌شان که تحت پوشش جاسوسان اسرائیلی در ایران فعالیت می‌کردند، تحلیل کرد.

حمایت امریکا از جنایات و شهرک سازی‌های اسرائیل

حمایت امریکا از رژیم صهیونیستی واقعیتی غیرقابل انکار است و برای آن می‌توان اسناد زیادی را شاهد مثال آورد. در میان اسناد لانه جاسوسی نیز، سند‌های فراوانی درباره حمایت امریکا از جنایتکاری و اشغالگری اسرائیل وجود دارد. مثلاً در سندی به شماره ۲۸ - که در تاریخ ۲۵ ژوئیه ۱۹۷۹. م (۳ مرداد ۱۳۵۸. ش) توسط مجمع گردانندگان خلاصه اطلاعاتی تنظیم شده- گزارش نویس تحلیل‌های مبسوطی را درباره وضعیت سیاست داخلی اسرائیل، آنهم به دلیل وخیم شدن بیماری «بگین» نخست وزیر این کشور، خطاب به وزارت امورخارجه ارائه داده است. وی در بخشی از این سند، به ماجرای شهرک‌سازی صهیونیست‌ها نیز اشاره کرده و درباره آن می‌نویسد: «آسوشیتدپرس گزارش داد که دادگاه عالی اسرائیل در تاریخ ۲۴ ژوئیه، دستور متوقف کردن کار‌های ابتدایی برای ایجاد واحد‌های مسکونی یهودی‌نشین نزدیک بتلهام را صادر نمود. کشاورزان عرب به دادگاه شکایت نموده بودند که دولت نظامی در حال اندازه‌گیری ۵۰ هکتار از زمین‌ها، جهت ساختن یک آبادی یهودی‌نشین بنام عفرات بود. گزارش‌های خبری گویای این قضیه هستند که در حدود ۱۰۰ خانواده یهودی متعصب که بیشتر از امریکا آمده‌اند، آماده اسباب کشی به عفرات هستند. رادیو اسرائیل گفت که دادستان دولت، مخالف حکم بازداشت نبود، ولی منتظر تصمیم دادگاه بر سرقانونی جلوه دادن این سلب مالکیت زمین از عرب‌ها بود. دو ادعای دیگر شبیه به ادعای مذکور، در دادگاه عالی در جریان می‌باشد که در رابطه با دهکده سالفیت و آبادی یهودی نشین الون نزدیک نابلس می‌باشد. در هر کدام از این ادعاها، دولت نظامی باید ثابت نماید که ایجاد آبادی‌های یهودی‌نشین جدید، برای امنیت اسرائیل ضروری می‌باشد. در یک تصمیم که با اکثریت قریب به اتفاق آراء در اوائل امسال گرفته شد، دادگاه رأی بر این داد که دولت نظامی، حق سلب مالکیت زمین‌های خصوصی را جهت ایجاد آبادی‌های یهودی نشین دارد، در شرایطی که از اعراب بیابان‌نشین، تظاهراتی در اورشلیم (بیت المقدس)، در اعتراض به غصب زمین‌های مرتعی‌شان ترتیب دادند... »

همچنین در سند دیگری که به شماره ۱۳ و در تاریخ ۱۴ اوت ۱۹۷۹. م (۲۳ مرداد ۱۳۵۸. ش) تنظیم شده، ضمن اشاره به حمایت کامل امریکا از سیاست‌های اشغالگرایانه اسرائیل، چنین آمده است: «بنابه گزارش رادیو اورشلیم، وزیر خارجه دایان در مصاحبه‌ای به تاریخ ۲۲ مرداد گفت که سیاست اسرائیل در قبال لبنان، کاملاً مورد قبول امریکا می‌باشد. وی گفت: اسرائیل وظیفه و حق دارد که پایگاه‌های تروریستی را به ابتکار خود درهم کوبد و به انتظار اقدامات تلافی جویانه و امثال آن‌ها نباشد... »

البته گفتنی است که منظور موشه دایان از پایگاه‌های تروریستی، مقر مبارزان لبنانی است که برای آزادی خاک اشغال شده خود، با صهیونیست‌ها در حال جنگ بوده‌اند.

فلسطینی‌هایی که بشر نیستند!

ایالت متحده امریکا سال‌هاست که با ادعای حقوق بشر و شعار‌های آزادی خواهی، به فریب افکار عمومی جهان مشغول است. این کشور البته در چند دهه قبل - که مسئله مذاکرات اعراب و اسرائیل، با میانجیگری امریکا مطرح بود- از این روش برای فریب مسلمانان استفاده می‌کرد. اما جالب است که بعد از رنگ باختن طرح‌های صلح و آگاهی مردم و گروه‌های مبارز فلسطینی نسبت به بیهوده و بی‌نتیجه بودن آن، عملاً تغییر موضع داد. به این معنا که دیگر وقتی مسئله حقوق فلسطینیان از سوی آزادگان جهان و رسانه‌ها پیگیری می‌شود، امریکا حتی در ظاهر هم لازم نمی‌بیند که نمایشی از بشردوستی ارائه کند! گویی فلسطینیان از نگاه او بشر نیستند و به راحتی می‌توان حقوق آن‌ها را نادیده گرفت. اما به هرحال در سال‌هایی که موضوع صلح اعراب و اسرائیل جاری بود، امریکا به ظاهر و در حد یک ژست سیاسی، در حمایت از حقوق فلسطینی‌ها علائمی از خود بروز می‌داد، البته نه تاجاییکه منافع اسرائیل خدشه‌دار شود! نمونه بارز این رفتار امریکا را، می‌توان در اسناد لانه جاسوسی مشاهده کرد. چنانچه در سندی به شماره ۵۲ که در تاریخ ۲۸ سپتامبر ۱۹۷۹. م (۶ مهر ۱۳۵۸. ش) و توسط مجمع گردانندگان خلاصه‌های اطلاعاتی تنظیم شده، درباره حقوق فلسطینیان و رفتار اسرائیل با آن‌ها آمده است:

«نسبت‌های شکنجه در مورد اسرائیل: سفارت امریکا در تل‌آویو گزارش داده است که تامیر وزیر دادگستری اسرائیل به آن‌ها چنین گفته است که او پرونده‌ای را که در آن ادعا شده است که یک فرد عرب مظنون با نهایت جدیت در معرض شکنجه قرار گرفته، در دست دارد. تامیر مدعی شده است که در اتهامات اعراب در این باره غلو شده است، ولی او گفت که یک شمه‌ای از حقیقت در این باره وجود دارد و بازپرسی در این باره مورد توبیخ قرار گرفته و به مرجع دیگری انتقال یافته است. طبق اظهار تامیر به سازمان شین بث ابلاغ شده است که چنین طرقی در بازپرسی تحمل نخواهد شد. سفارت امریکا در تل آویو اظهار نظر می‌کند، چیزی که اهمیت دارد این است که تامیر دستور داده است، تحقیقات او مورد رسیدگی قرار گیرد، زیرا چنین نشان داده شده که او و همکارانش، کوشش واقعی خود را برای رسیدن به حقیقت به عمل آورده‌اند...»

کلام آخر‌

می‌توان گفت یکی از اصلی‌ترین دلایل حمایت کشور‌های غربی و در رأس آن‌ها امریکا از رژیم صهیونیستی، نیاز به داشتن پایگاه نظامی مطمئن در منطقه غرب آسیا بوده و هست. پایگاهی که در طول بیش از ۶۰ سال، توانست منافع غربی‌ها و به ویژه امریکا را برای تسلط بر بخش‌های وسیعی از منطقه غرب آسیا و مهمتر از همه خرید ارزان نفت تأمین کند. دقیقاً به همین دلیل است که با قدرت‌گیری حزب‌الله لبنان از یکسو و به تدریج قوی‌تر شدن نیرو‌های جهاد اسلامی در فلسطین اشغالی در دو دهه گذشته، حمایت‌های سیاسی و تسلیحاتی امریکا از کشور جعلی اسرائیل بیشتر نیز شده است. در واقع امریکا در طول سال‌های اشغال فلسطین و به ویژه بعد از وقوع طوفان الاقصی، با تمام توان از اسرائیل حمایت می‌کند، تا ضمن حفظ موجودیت این دولت نامشروع، تتمه منافع خود را در منطقه غرب آسیا از دست ندهد. هدفی که چنانچه از شواهد مشخص است، به یاری پروردگار توانا هرگز محقق نخواهد شد.