ماجرای تندیس یادبود صدام در فلسطین

 نصب تندیس یادبود صدام آن هم با زیرنوشتۀ «سید شهداء العصر» (سید شهیدان زمان) در مقطع زمانی  که این اتفاق افتاد برای مخاطبان ایرانی بسیار سوال‌برانگیز بود. جنگ اخیر رژیم صهیونیستی با فلسطینیان، دوباره به این شبهۀ نخ‌نما دامن زده و این بار می‌طلبد که پاسخی اقناعی‌تر به آن داده شود.

بدون تردید، دیکتاتور سابق عراق تا پایان عمر خود (۱۳۸۵ ش) همواره دشمن شمارۀ یک ایرانیان بود. از طرفی سیاست‌های حمایتی ایران از گروه‌های مقاومت فلسطین نیز بر کسی پوشیده نیست؛ بنابراین طبیعی است عده‌ای برایشان سوال شود که چرا با وجود حمایت بی‌دریغ ایران از مردم فلسطین، آن‌ها اصلی‌ترین دشمن ایرانیان را قهرمان خود می‌دانند و از او تمجید می‌کنند؟

همانطور که گفتیم بنای یادبود در شهیر قلقیلیه واقع در کرانۀ باختر است. جایی که توسط تشکیلات خودگردان فلسطین اداره می‌شود. اما این تشکیلات، مشی سازشکارانه‌ای با اسرائیل دارد، به همین دلیل، خائن به آرمان‌های فلسطینیان است و نمی‌توان آن را نمایندۀ واقعی مردم فلسطین دانست. این سازمان اداری توسط جریان قدیمی «فتح» اداره می‌شود که چندان مورد حمایت‌ایران نیست بلکه مخالف سیاست‌های ایران در حمایت از حماس و جهاد اسلامی است.
 
«نبیل ابودرینه» سخنگوی رسمی این تشکیلات به خبرنگاران گفته بود: ما با اسرائیل هماهنگی امنیتی داریم! ایران نباید به مقاومت در غزه کمک کند!
با این اوصاف، طبیعی است که تشکیلات خودگردان بابت نصب این تندیس، چندان نگران پیامد‌های رابطۀ خود با ایران نباشد. اما آیا این اقدام برای نشان دادن تقابل و ابراز خصومت با ایران است؟

مروری بر پیشینۀ روابط رژیم بعث با فلسطین نشان می‌دهد علت گرامیداشت نام دیکتاتور عراق با نصب مجسمه و نام‌گذاری یکی از خیابان‌های کرانۀ باختری به نام او، تمجید از مواضع خصمانۀ صدام حسین نسبت به اسرائیل تا پایان عمر و حمایت سیاسی و تسلیحاتی‌اش از سازمان‌های چریکی و مبارز فلسطین بوده است.

سخنان سرلشکر رافع رواجبه، استاندار قلقیلیه در مراسم رونمایی از این تندیس، شاهدی بر این ادعاست. او گفته است: «در غیاب صدام حسین، عربیت از بین رفت وانقلابیون پراکنده شدند، چون همه انقلابیون مورد حمایت او قرار می‌گرفتند. ابو مازن (محمود عباس) همچنان در راه بزرگانی همچون صدام حسین و یاسر عرفات گام برمی‌دارد.»

تندیس صدام


حقیقت این است که صدام به قومیت‌گرایی بسیار بها می‌داد و تلاش می‌کرد تا نقش خود را به عنوان رهبر اصلی جریان پان‌عربیسم در بین کشور‌های عرب‌زبان منطقه معرفی کند. او خواستار آزادسازی فلسطین بود و اگر چه بویی از اسلام نبرده بود، اما ادعا می‌کرد تا زمانی که قدس در دست صهیونیست‌هاست ادعای ایمان از هیچ مسلمانی پذیرفته نیست.

صدام پس از انتفاضۀ دوم به ۳۰ هزار خانواده فلسطینی یارانه پرداخت می‌کرد تا وجهۀ «قهرمانِ عرب» را برای خود ترسیم کند. او پس از حمله به کویت، هنگامی که تحت فشار ائتلاف آمریکا، مجبور به خروج از خاک این کشور شد، به سوی اسرائیل ده‌ها موشک شلیک کرد تا از احساس تنفر جهان عرب از اسرائیل استفاده کند و برای خود مشروعیت‌سازی نماید. نگاه واقع‌بینانه‌ اما حکم می‌کند که خدمت صدام به فلسطین را در کنار خیانت او ببینیم.

همین جنگ رژیم بعث با کویت را ببینید. تا قبل از یورش صدام به این کشور، حاکم کویت سالانه ۴۰۰ میلیون دلار کمک مالی در اختیار ملت فلسطین قرار می‌داد و فلسطینیان می‌توانستند در سطوح بالای مدیریتی در منصب‌های دولتی کویت، شاغل شوند. اما در این جنگ، یاسر عرفات، رئیس وقت جنبش فتح در کنار صدام قرار گرفت. همین مسأله باعث شد کویت پس از برقراری ائتلاف و پایان اشغال کشورش در سال ۱۹۹۱، کلیۀ حمایت‌های خود را از ملت فلسطین قطع و بسیاری از فلسطینی‌ها را از خاک کشورش اخراج کند.