چشم‌ها را باید شست افق‌ها را دورتر باید دید

تاریخ معاصر ایران با یک واژه رفیق بوده است: بحران. نه اینکه کشور دوره‌های آسایش و آرامشی به خود ندیده باشد، اما امواج حادثه و بحران نیز خیلی این مملکت را چشم‌انتظار و منتظر نگه نمی‌داشته است. این بحران‌ها گاهی تماما آسیب و مشقت بوده‌اند؛ گاهی نیز خیرات فراوانی نصیب مملکت کرده‌اند. همچون دفاع مقدس که به طرق مختلف به کشور خیر رساند و همچنان می‌رساند. دفاع مقدس گفتمان مقاومت را غنا بخشید، فرهنگی مصفا و زیبا را از خود به یادگار گذاشت، صنایع نظامی ایران را خودبنیاد و مقتدر ساخت و ایران را وارد مسیری مبارک به نام بازدارندگی کرد. دفاع مقدس باعث شد ایران در اوج بحران‌های غرب آسیا جزیره ثبات و امنیت باشد و از این بالاتر، بر فتنه داعش مهر ابطال بکوباند و علاوه‌بر خود، منطقه را نیز امنیت ببخشد. چرا این اتفاق رخ داد؟ چون نگاه کسانی که با بحران جنگ هشت‌ساله درگیر بودند صرفا معطوف به آن نبود؛ بلکه آن‌ها فردای بحران‌ را هم می‌نگریستند. شهید حسن طهرانی‌مقدم که در ایام شهادت او به سر می‌بریم افق نگاهش تهیه موشک برای زدن بغداد نبود؛ بلکه از ابتدا به پایه‌گذاری یک صنعت فکر می‌کرد. نام عملیاتی که در آن خرمشهر به پیروزی رسید چه بود؟ إلی بیت المقدس.

 افق رزمندگان دفاع مقدس افق بلندی بود و از همین رو است که جنگ تمام شده اما ما هنوز سر سفره آن نشسته‌ایم. مدافعان حرم را کسانی فرماندهی کردند که قبلا در دانشگاه فکه و شلمچه و طلاییه آموزش دیده بودند. پهپادها و موشک‌های پیشرفته امروز را کسانی ساختند که قبلا در ایام جنگ با هزار مشقت از لیبی و کره شمالی موشک وارد کرده بودند و خود ساخته بودند. صدام می‌خواست تهران را بگیرد؛ اما رزمندگان ما از همان موقع به بیت‌المقدس می‌اندیشیدند و آزادی بیت‌المقدس یعنی آغاز آزادی تمام جهان. هنوز مرزهای ایران درگیر جنگ بود که فالانژها متوسلیان و یارانش را در لبنان ربودند. آن‌ها صدام را داخل آدم نمی‌دانستند؛ تا چه رسد که دشمن اصلی به حسابش آورند. 

بحران‌هایی که پدید می‌آید صرفا یک دل‌مشغولی تازه نیست، بلکه بار دیگر اهمیت افق‌های اصلی را به ما یادآوری می‌کند و تلاش برای رسیدن به آن‌ها را مضاعف. این‌گونه است که تهدیدها تبدیل به فرصت می‌شوند. می‌بینیم که در قضیه فلسطین و اسرائیل رهبر انقلاب مدام با لنز دوربین‌ کار می‌کنند و مدام آن را گسترده‌تر می‌سازند. به قول اهل تصویر، ما به زوم اَوت نیاز داریم تا صحنه را هرچه بیشتر از بالا ببینیم. ماجرای فلسطین و اسرائیل فقط ماجرای عملیات طوفان الاقصی که نیست؛ ماجرای آمریکا و استکبار است با کل جهان اسلام و مستضعفان. اگر این دید گسترده را داشته باشیم، شاید دیگر به نظرمان نرسد چرا مثلا صحبت‌های سیدحسن نصرالله آنطور که ما دلمان می‌خواست سرآغازی بر یک طوفان دیگر نشد یا چرا ایران مداخله مستقیم نمی‌کند و دمار از روزگار غده سرطانی درنمی‌آورد. رهبر انقلاب در روز قدس سال 1400 اسرائیل را نه یک کشور، بلکه یک پادگان نظامی عنوان کردند.

همان‌گونه که عین‌الاسد و التاجی در عراق پادگان‌های آمریکایند، اسرائیل هم نام یکی از پادگان‌های آمریکاست. از همین روست که از ابتدای جنگ اخیر ایشان همگان را به دست آمریکا در ماجرا توجه می‌دهند و مجرم اصلی را ایالات متحده می‌دانند. نه ما با اینکه دشمن مان را تنها رژیم صهیونیستی بدانیم خود را کوچک می‌کنیم و نه غرب لحظه‌ای دست از حمایت از پادگان خود می‌کشد. همه غرب پای اسرائیل می‌ایستد و ما رویاروی تمام غرب می‌ایستیم. جنگ فلسطین و رژیم غاصب جنگی نیابتی است میان دو تمدن و دو تاریخ. برای پیروزی در این جنگ، راهبرد همان است که در سال 98 از مناره‌های مصلی تهران پخش شد: «ما باید قوی شویم».  قوی شدن، توسعه پیدا کردن و ترمیم اقتصاد و اجتماع پیش‌نیاز آن رویارویی بزرگ است. شاید اگر طرف حساب ما فقط رژیم منحوس بود، دیگر قوی شدن کافی بود اما طرف حساب ما یک تمدن است و برای جنگ با تمدن‌ها باید به سلاح توسعه و انسجام اجتماعی، ثبات ملی و کارآمدی  مجهز بود. چریک‌های حماس و جهاد اسلامی و حزب‌الله از پس اسرائیل به‌تنهایی برمی‌آیند؛ اما جبهه گسترده‌تر است.

چشم‌ها را باید شست افق‌ها را دورتر باید دید

همان‌گونه که انتقام حاج‌قاسم فقط قصاص ترامپ نیست. سردار را یک تمدن کشت نه یک شخص. تمدنی که سردمدارش یعنی آمریکا، غرب آسیا را حیاط‌خلوت خود می‌داند و اگر کشوری اندک تلاشی برای استقلال خود انجام دهد فورا محور شرارت خوانده می‌شود. قاتل سردار نه‌فقط یک شخص، بلکه هژمون و امپریالیسم کشوری است که معلوم نیست ناوهایش در خلیج فارس و دریای عمان چه غلطی می‌کنند. دشمن به‌عنوان یک ساختار توسعه‌یافته با ما می‌جنگد؛ ما نیز باید با نهادهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی قدرتمند با او بجنگیم. سال 98 آقا در خطبه‌های نماز جمعه آن دی‌ماه فراموش‌نشدنی، مشت‌های گره‌کرده مردم در تشییع سردار را سوخت موشک‌هایی خواندند که چشم دشمن را کور  کرد. اما باید دانست مشکلات متعدد اقتصادی و اجتماعی ممکن است این مشت‌ها را متزلزل کند و دشمن به این امید بسته است. امید دشمن این است که تورم لبنان و عراق و ایران مردم این کشورها را از همراهی با محور مقاومت دلسرد سازد؛ این اتفاق نمی‌افتد چراکه ملت‌ها درهرحال مقصر اصلی سختی‌هایشان را کاخ سفید می‌دانند. اما این مشکلات تأثیر خود را بر تاب‌آوری و فرآیند قوی شدن این کشورها می‌گذارد. ما باید ضمن حمایت‌های دائمی از مقاومت، امروز و اینجا را درست کنیم. وعده نمازخواندن در مسجد الاقصی را که به ما داده‌اند، محقق نمی‌شود مگر در سایه اراده فتح کاخ سفید.

جواد شاملو