هولوکاست غزه

سال‌هاست ادعا می‌شود هولوکاست ، نسل‌کشی یهودیان اروپایی در طول جنگ دوم جهانی است. بین سال‌های 1941 و 1945 نازی‌ها بر پایه ایدئولوژی نژادپرستی و تعقیب «فضای زندگی»، کشتار گسترده یهودیان را در دستور کار قرار دادند. اینکه آیا این اتفاق رخ داده است یا خیر اساسا پرسش مهملی است. یعنی نباید پرسید آیا حقیقتا چنین کشتار گسترده‌ای رخ داده است یا خیر. این یک امر مقدس غربی است، بعد از تقدس‌زدایی از تمام مقدسات عالم حتی «خدا». هرگونه مخالفت با این ادعا، گویی انکار هرگونه حیثیت اخلاقی مخالف و احیانا پرسشگر است. در کنار هزاران پرسش که می‌توان مطرح کرد، باید پرسید: هر کشتار گسترده‌ای، یا هرگونه تحقیر و محرومیت از حقوق، غیرانسانی است؟ معیار هر چه باشد چه کسی داوری می‌کند؟

منتظر هیچ پاسخی نباید بود، واقعیت گویاست؛ معیار نقض حقوق بشر است و قاضی سازمان ملل متحد. 3 آوریل 2009، رئیس شورای حقوق بشر، کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل متحد درباره مناقشه غزه را با ماموریت «بررسی همه موارد نقض قوانین بین‌المللی حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بین‌المللی که ممکن است در هر زمانی در غزه انجام شده باشد»، تاسیس کرد. اعضای کمیته عبارت بودند از: ریچارد گلدستون، قاضی سابق دادگاه قانون اساسی آفریقای جنوبی و دادستان سابق دادگاه‌های کیفری بین‌المللی برای یوگسلاوی سابق و روآندا (رئیس کمیته)، پروفسور کریستین چینکین، استاد حقوق بین‌الملل در دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن که یکی از اعضای هیات حقیقت‌یاب سطح بالای بیت هانون (2008) بود، حنا جیلانی، وکیل دادگاه عالی پاکستان و نماینده سابق دبیرکل درباره وضعیت مدافعان حقوق بشر که عضو کمیسیون بین‌المللی تحقیق درباره دارفور (2004) بود و سرهنگ دزموند تراورز، افسر سابق نیروهای دفاعی ایرلند و عضو هیات‌مدیره موسسه تحقیقات جنایی بین‌المللی. نتیجه در 452 صفحه دایر بر ارتکاب جنایات جنگی و احتمالا جنایت علیه بشریت تقدیم شورای حقوق بشر شد و پس از تصویب و احاله بـه مجمـع عمـومی سـازمان ملـل متحد، به تصویب مجمع عمومی رسید. همه چیز زیباست الا نتیجه عملی: تکرار آن جنایت در ابعاد بسیار گسترده‌تر و ویران‌کننده‌تر در مقابل چشم تمام جهان در حال حاضر.

آیا چشم‌پوشی و تجاهل به جنایات رژیم صهیونیستی منجر به هیچ تناقضی در ذهن غرب نمی‌شود؟ آیا نباید پرسید: چرا با هولوکاست دولت جعل می‌کنید اما در غزه به نظاره نابودی یک ملت واقعی نشسته‌اید؟ 

هولوکاست غزه

این‌ تناقضی است که اساسا لیبرالیسم را از ارائه راه‌حلی برای چالش‌های ایجادشده از جانب سیاست بین‌الملل ناتوان می‌کند. گسترش دراماتیک کشورهای مدعی وابستگی به ارزش‌های جهانشمول، بلکه تلاش بی‌سابقه به صورت آدم‌کشی‌های محلی و جهانی و گسترش منطقه‌گرایی افراطی پرخاشجو همه آن چیزی است که می‌توان ترسیم ‌کرد. جنگ صلیبی جورج دبلیو بوش علیه به اصطلاح محور شرارت و تفکیک میان تروریسم خوب و بد را بدون این ‌تحلیل غم‌انگیز نمی‌توان فهمید. هنگامی که دولتی با دشمن‌ سیاسی خود تحت لوای ‌انسانیت می‌جنگد، جنگ برای بشریت نیست، بلکه جنگی ‌است که از طریق آن دولتی می‌کوشد با غصب مفهومی عام، علیه رقیب نظامی‌اش عمل‌کند. به بهای محو رقیبش، تلاش‌ می‌کند خود را مظهر ‌انسانیت قلمداد ‌کند و به چنان روشی عمل می‌کند که گویی نماینده ‌صلح، عدالت، ترقی و تمدن است و ادعا می‌کند برای این مبارزه می‌کند و رقیبش در تقابل با آنهاست.

این همان مکانیسم اخلاق‌گرایانه‌ای است که فرانکو فلات، «پالایش احساس‌ خوب» می‌نامد؛ شیوه‌ای که راه را برای فرار از میانمایگی و در این مورد خاص فرومایگی یک رژیم مجعول فراهم می‌کند؛ فرافکنی شر و بدی به «دیگران» و بازکشف ‌گونه‌ای از «قهرمان‌گرایی».

اینکه رژیم صهیونیستی باید نابود شود، مساله‌ای نیست که کسی آن را ساخته باشد، نتیجه طبیعی اشاره به واقعیت جعل واقعیت است و تنها می‌شود آن را با آن نشان داد. هرگونه موجودیت فاقد مشروعیت، ازبین‌رفتنی است.

مازیار خادمی