بسیجی‌گری، باطل‌السحر نفاق

مقابله و مبارزه با نفاق مهم‌ترین خدمتی است که بسیج و بسیجی می‌تواند به کشور اسلامی عرضه کند؛ چراکه خصوصیاتی که در وجود شخصیت بسیجی نهادینه است، درست مقابل ویژگی‌های اهل نفاق است. یکی از این ویژگی‌ها حضور بسیجی در میدان، شجاعت، عشق به جهاد و پای رکاب بودن است. منافقان تضاد عجیبی با جهاد دارند. گویی که جهاد، گناهی نابخشودنی باشد، آن را بو می‌کشند و اگر کوچک‌ترین شائبه‌ای پیش بیاید که دلالت بر لزوم جهاد کند، فورا فریاد ترس از جنگ و بلایای آن سر می‌دهند. آن‌ها نسبت به جهاد تنها کاهل نیستند؛ بلکه گویی برایشان حکم جهاد مساوی با حکم مرگ است. این رفتار منافقانه را هم در زمان خودمان دیده‌ایم و هم قرآن ذکر کرده و در سوره محمد می‌فرماید: «فَإِذَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ مُّحْکَمَةٌ وَذُکِرَ فِیهَا الْقِتَالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یَنظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلَى لَهُمْ». «هنگامی که سوره‌ای محکم و بی‌شبهه نازل می‌شود که در آن از جهاد سخن به میان آمده است، آنان را که در دل‌هایشان بیماری است، می‌بینی مانند کسی که در بیهوشی مرگ افتاده، به تو می‌نگرند و سزاوارشان هم [به سبب بیماردلی] همین حالت است».

نزد منافقان هرگونه جنگی باطل است؛ حتی اگر بدیهی‌ترین نوع جنگ باشد؛ یعنی کشور و اعتقاد ملتی، توأمان مورد هجوم قرار گرفته باشد. در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز بودند کسانی که موافق جهاد و دفاع از کشور نبودند. یکی از منافقانی که رسوا شد ابوالحسن بنی‌صدر بود؛ اما برخی دیگر نیز بودند که با دفاع مقدس شدیدا مخالف بودند و در مسندهای مهم کشور نیز باقی ماندند. در مقابل این‌ها خود مرحوم امام (ره) بود که ترک میدان جهاد، برایش حکم جام زهر داشت. منافقان، جهاد و مقاومت را در هیچ سطحی نمی‌پذیرند و تنها سازش کامل با کفار را می‌پسندند. جدال نفاق و جهاد، هم در قرآن و هم در نهج‌البلاغه به وفور قابل رهگیری است. چه منافقان هم در زمان رسول اکرم (ص) و هم در زمان امیر مؤمنان علیهماالسلام، در امر خطیر جهاد کارشکنی می‌کردند. حال آنکه اسوه بسیجیان، یعنی امیر مؤمنان، جهاد را دری از درهای بهشت می‌دانست که برای دوستان خدا گشوده می‌شود، آن هم نه هر دوستی، بلکه: «لِخاصَّةِ أولیائِهِ».

این ویژگی جهاددوستی را در روحیه رزمندگان و بسیجیان زمان جنگ به روشنی می‌بینیم. کسی جنگ و خونریزی را دوست ندارد، اما حال و هوای جهاد، حال و هوای خداست. آنکه با پایان جنگ زیر لب زمزمه می‌کند «سنگر خوب و  قشنگی داشتیم...»، مصفاترین دل و رقیق‌ترین قلب را دارد و سرش برای جنگ و کشتن درد نمی‌کند. او دفاع از راه خدا را دوست دارد. اخیرا در همین آبان‌ماه، شاهد بودیم در اوج حملات رژیم غاصب به غزه مظلوم و مقاوم، یکی از شخصیت‌های جهادگریز، گفته بود: «شبح جنگ بیش از هر زمانی بر منطقه سایه افکنده است. روز‌ها و هفته‌ها و ماه‌های آینده برای ایران و کل منطقه بسیار سرنوشت‌ساز است و باید هوشیار باشیم تا سایه جنگ به‌طور کامل از کشور دور شود». حال آنکه اصلا شبح جنگی وجود ندارد. صرفا در غزه جنایاتی می‌شود و خون همه ملت‌ها از جمله ملت ایران به جوش آمده است.

بسیجی‌گری، باطل‌السحر نفاق

فعلا که خبری از جنگ و جهاد نیست و در اصل، جهاد باید در حیطه‌های دیگری همچون جنگ نرم و جهاد تبیین دنبال شود؛ اما چرا برخی اینقدر از آن گریزان‌اند؟ همه باید بدانند که اگر فعالیتشان رنگ و بوی جهادگریزی و جهادستیزی به خود بگیرد، بیشترین شباهت را به منافقان پیدا خواهند کرد. ویژگی دیگر بسیجی بودن، عشق و علاقه به ولی است. منافقان هم درست در همین بزنگاه دست خود را رو می‌کنند. آن‌ها با توهین به ولی و عدم تمکین فرامین او و انحراف اذهان مردم از منویات او، او را می‌آزارند. پایه گذاردن راه و رسم بسیجی، بیمه کردن کشور از آفت نفاق است.

جواد شاملو