حمایت اطلاعاتی آمریکا از صدام

 منطقه عملیاتی کربلای ۴، بین ابوالخصیب و شلمچه قرار داشت که مرکز این منطقه، نخلستان‌های اطراف اروندرود حدفاصل جزیره بلجانیه تا بصره با عرض ۴ تا ۵ کیلومتر و طول حدود ۱۵ کیلومتر در نظر گرفته شده بود.

عملیات باید در ساعت ۲۲:۳۰ به تاریخ ۳ دی‌ماه ۱۳۶۵ آغاز می‌شد. به همین خاطر غواص‌های خودی ساعاتی قبل به سمت خط دشمن حرکت کردند.

ظاهراً با لو رفتن عملیات و آمادگی صد در صد دشمن، عملیات آن‌طور که بایدوشاید در کنترل فرماندهان قرار نگرفت و یگان‌ها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس‌العمل دشمن، به‌محض رسیدن به ساحل دستگیر شدند و نیروهای عمل‌کننده فقط توانستند در برخی از جزایر عراق نفوذ و در بعضی از مناطق نیز به‌صورت موضعی رخنه کنند.

ولی با توجه به هوشیاری دشمن، امکان ادامه عملیات میسر نبود، بنابراین به‌منظور جلوگیری از تلفات بیشتر نیروها و حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد خودداری شد.

روایت رمضان الله وکیل (جانشین مسئول تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم)

بالاخره سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ با رمز یا محمد رسول‌الله (ص)، عملیات کربلای ۴ آغاز شد. از مهم‌ترین اهداف این عملیات، قطع ارتباط جاده‌های مواصلاتی دشمن در شمال و جنوب بصره بود که در صورت تحقق، صدور نفت عراق به خارج، کاملاً قطع می‌شد و بصره در آستانه سقوط قرار می‌گرفت.

متأسفانه دشمن از عملیات ما اطلاعاتی به دست آورده بود. به همین دلیل، یک ساعت قبل از آغاز عملیات، به طرز وحشیانه‌ای خرمشهر و اطراف آن را گلوله‌باران کرد.

از اول جنگ تا آن زمان، برای اولین بار هواپیماهای دشمن در شب مبادرت به بمباران منطقه کردند و حاشیه رودخانه را با توجه به فاصله کمی که با خط مقدمشان داشت، کوبیدند.

همین فاصله کم سبب شد در این بمباران‌ها نیروهای عراق هم آسیب ببینند. علاوه بر این، تعدادی از هواپیماهای دشمن به‌منظور روشن کردن منطقه اقدام به ریختن منور کردند.

اما باوجود همه این آتشباری‌ها، نیروهای تیپ ما زیر نظر قرارگاه نوح، از نهر عرایض وارد رودخانه شدند و با نیروهای خط مقدم عراق درگیر و در مرحله اول موفق شدند با ورود به جزیره‌ ام‌الرصاص، تا روستایی که داخل این جزیره بود، پیشروی و بخش‌هایی از این جزیره را تصرف کنند.

من به‌وسیله بی‌سیم پیگیر بودم تا به‌موقع نیروهای تدارکات را برای جمع‌آوری امکانات به‌جامانده از دشمن وارد ام‌الرصاص کنم، ولی خبرها ناامیدکننده بود.

حمایت اطلاعاتی آمریکا از صدام

نیروهای تیپ ما به همراه گردانی از لشکر ۱۴ امام حسین (ع) و لشکر ۸ نجف اشرف به نزدیکی نهر جاسم رسیده بودند و بچه‌های شجاع و ایثارگر تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) با هجوم جانانه به آن‌طرف، خاکریز نونی شکل را گرفتند.

گردان امام رضا (ع) باید جاده را تأمین می‌کرد تا گردان امیر (ع) پیشروی کند؛ که به دلیل بارش شدید و سنگین آتشبارهای دشمن موفق به این کار نشد. درنتیجه، فقط گردان امیر (ع) توانست فرصتی برای بچه‌های تیپ ما ایجاد کند که بتوانند در سنگرهای نونی مستقر و تثبیت شوند و آنجا بمانند. بعد هم گردان امیر (ع) و گروهانی از لشکر علی بن ابیطالب (ع) به کمک آمدند و خاکریز نونی شکل را پر کردند. پس‌ازآن، یک دستگاه بولدوزر خاکریزها را دوجداره کرد تا بچه‌ها از سمت راست گلوله نخورند و آسیب نبینند.

تا ظهر و بعدازظهر تقریباً همه امکاناتی که برای خط پدافندی لازم بود، جور شد و این سه یگان مشترکا هم سمت راست و هم سمت چپ را پدافند کردند.

صبح چند نفر از نیروهای تدارکات ازجمله حمید رفیعی، علیرضا نصیریان و عباسعلی امیری به فرماندهی جانشین واحد تدارکات؛ احمد شفیع‌زاده، وارد ام‌الرصاص شدند.

جزیره هنوز پاکسازی نشده بود و نیروهای ما از هر طرف هدف حمله دشمن قرار داشتند. ما از قبل به نیروهای پیاده تیپمان جیره جنگی داده بودیم و آن را برای رفع گرسنگی و تشنگی همراه داشتند.

در اینجا هم بچه‌های تدارکات با کمک چند نفر از نیروهای رزمی، به سنگر عراقی‌ها رفتند و مهمات و چیزهایی را که به درد می‌خورد، آوردند و در اختیار این سه یگان قرار دادند. باوجوداین، چون آمادگی دشمن صددرصد بود و یگان‌های عملیاتی در دیگر محورها هم نتوانسته بودند به همه اهدافشان دست یابند و پاتک‌های عراقی‌ها به‌شدت سنگین می‌کرد، ماندن در خطوط صحیح نبود و تلفات زیادی برایمان در پی داشت.

به همین دلیل، قرارگاه دستور عقب‌نشینی صادر کرد که اجرای همین دستور هم به‌سختی و دشواری صورت گرفت و بسیاری از شهدا و مجروحانمان برجای ماندند و نتوانستیم آن‌ها را به عقب بیاوریم.

از بعدازظهر چهارم دی‌ماه ۱۳۶۵، نیروها شروع به عقب‌نشینی از ام‌الرصاص کردند. یگان‌های ما از حاشیه اروندرود با گلوله‌باران ام‌الرصاص سعی می‌کردند از نیروها پشتیبانی کنند تا آن‌ها بتوانند خود را از جزیره و محاصره دشمن خارج کنند. واقعاً در آن شرایط، جهنمی از آتش به پا شده بود و هواپیماهای جنگنده عراقی یک آن بیکار نبودند.

فراموش نمی‌کنم همان وقت به یکی از دوستان گفتم برو و فلان اقلام را آماده کن تا در صورت نیاز به دست بچه‌ها برسانیم و دقایقی بعد دیدم آن بنده خدا مثل مرغ سرکنده به این‌طرف و آن‌طرف می‌دود. پرسیدم: چه شده است؟ چرا آرام و قرار نداری؟ گفت: می‌خواهم بایستم ولی از شدت گلوله‌باران عراقی‌ها نمی‌توانم یکجا آرام بگیرم و زمین مرتب زیر پایم می‌لرزد.

آن شب در منطقه عملیاتی و شهر خرمشهر حجم آتش دشمن بسیار بالا بود و گلوله جای گلوله می خورد. در همین حین، موشکی دوربرد هم به منطقه خرمشهر اصابت کرد که با وجود فاصله نسبتا زیادش با سنگر ما، شدت انفجارش به حدی بود که همه خاک روی سنگرمان را در هوا پخش کرد.

این بنده خدا گفت: آقای الله وکیل! اینجا که با خط قدری فاصله دارد، جای ماندن نیست، چگونه تدارکات آن طرف را انجام دهیم!؟

همان وقت آقای پور معمار از لشکر ۴۱ ثارالله (ع) سراغ من آمد و گفت: جایی را سراغ داری که نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله (ع) را جابه‌جا کنیم؟ نیروهای عراقی مسجد جامع و اطراف آن را به موشک بسته‌اند و نیروهای رزمی پشتیبان ما در محدوده مستقرند.

چون خانه‌ای نبود که هدف قرار نگیرد، به ایشان گفتم شما اگر جایی را تا فاصله بیست کیلومتری خرمشهر سراغ دارید، به ما هم نشان دهید.

نیروهایی را که موفق شدند از زیر آتش مستقیم دشمن خارج شوند، بلافاصله با کامیون‌هایی که تدارک دیده بودیم، از منطقه خطر خارج کردیم.

از ساعات ابتدایی روز با اضافه شدن تعدادی از واحدهای توپخانه به واحدهای قبلی، حجم آتش ایران هم سنگین‌تر شد و ما با این کار توانستیم همه نیروهای باقی‌مانده را از محدوده خطر خارج کنیم.

از ساعات آغازین صبح فردای عملیات، هواپیماهای عراقی خطوط عقب ما را نیز بمباران شیمیایی کردند. من تا روز دوم سوم عملیات در خرمشهر بودم. روز سوم از خرمشهر به‌طرف آبادان حرکت کردم که یک فروند هواپیمای عراقی، دو بمب را در مسیری که می‌رفتیم، رها کرد که یکی از آن‌ها درست وسط جاده افتاد.

هنگام بمباران، ماشین را متوقف کردم و از آن خارج شدم. کمی بعد که اوضاع آرام‌تر شد، به‌طرف محل اصابت بمب رفتم و دیدم گودال بزرگی با دهانه‌ای به اندازه چهل ‌تا پنجاه متر و عمق چندین متر ایجاد کرده بود.

بمب دوم هم در نزدیکی مسجد جامع خرمشهر وسط میدانی فرود آمده بود. تا آن روز چنین بمب و انفجاری ندیده بودم. احتمالاً نوع هواپیمایی که این بمب را حمل می‌کرد، خاص بود.

جای شکرش باقی بود که همه یگان‌ها موفق شدند در کمترین زمان ممکن نیروهایشان را قبل از بمباران‌های شیمیایی دشمن از منطقه خارج کنند. نیروهایی که در منطقه ماندند، وظیفه پدافند از محورها را بر عهده گرفتند.

به یاد دارم که بعد از صدور دستور خارج کردن نیروها گفتند که امکانات و تجهیزات در موقعیت‌های نزدیک به جبهه خودمان بماند. ما هم اطاعت کردیم و در هر بنه‌ای چند نفر نیرو برای حفاظت گذاشتیم و نیروهای مازاد را حتی از مقر ۲۵ کیلومتری هم به عقب منتقل کردیم.

کمک اطلاعاتی آمریکا به صدام

در آثار مکتوب موجود برای نخستین بار دلیل لو رفتن عملیات، استفاده عراق از اطلاعات ارسال‌شده از سوی آمریکا ذکرشده است.

اظهارات مقامات رسمی عراق پس از عملیات کربلای ۴، بیانگر هوشیاری کامل عراق از تاکتیک ویژه عملیات کربلای ۴ بود. چنان‌که عدنان خیرالله؛ وزیر دفاع وقت عراق، یک هفته پس از عملیات کربلای ۴، با اشاره به اهداف ایران مبنی بر قطع ارتباط میان سپاه سوم و سپاه هفتم، اظهار کرد: علت شکست ایرانی‌ها در عملیاتشان این است که ما آماده بودیم و نقشه‌های لازم را طرح و از درس‌های فاو استفاده کردیم. وی سپس به آمریکایی‌ها گفت: ما به خاطر این اطلاعات از شما تشکر می‌کنیم.

دیوید کریست، مورخ و مشاور سابق وزارت دفاع آمریکا، در مرداد ۱۳۹۲ در گفت و گو با بی‌بی‌سی فارسی تائید کرد که ایالات‌متحده با دادن اطلاعات عملیات کربلای ۴ به عراقی‌ها، باعث شکست این عملیات شد.

در ماه اوت ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) سازمان سیا سیستم بسیار پیچیده و امنی ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل می‌کرد. برای دو سال متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد اطلاعات مستقیمی درباره آرایش‌های نظامی ایران دریافت می‌کرد.

این مرکز همچنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند. این اطلاعات برای آن بود که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهد.