انتقام با قید فوریت!

رژیم صهیونیستی در یک بازه زمانی 9 روزه دو تن از فرماندهان برجسته مقاومت را ترور کرد. « سید رضی موسوی »، از فرماندهان سپاه قدس را در 4 دی ماه در سوریه و «صالح العاروری»، معاون رئیس دفتر سیاسی حماس را در دفتر کارش در ضاحیه جنوبی لبنان. هر دوی این شهدای بزرگوار با استفاده از پهپاد و شلیک موشک، در حالی که در خاک یک کشور دیگر حضور داشتند ترور شدند. عصر دیروز نیز انفجارهای تروریستی در مسیر گلزار شهدای کرمان و مزار سردار شهید سلیمانی جان بیش از صد تن از هموطنان عزیزمان را گرفت و تعداد زیادی را هم مجروح کرد. حزب‌الله لبنان پیش از این هشدار داده بود، صهیونیست‌ها اگر در لبنان کسی را -سَوای از ملیتی که دارند-ترور کنند، قطعا پاسخ متناسب با آن را خواهند دید. ضمن این که، صهیونیست‌ها هم بهتر از هر کس دیگری می‌دانند، این ترورها بی‌پاسخ نمی‌مانند و دیر یا زود، انتقام آنها گرفته خواهد شد و سید حسن نصرالله نیز کسی نیست که وعده‌ای دهد و به آن عمل نکند. دلایل زیادی هم وجود دارد که بگوییم، صهیونیست‌ها در انفجارهای تروریستی دیروز کرمان دست دارند. با این تفاسیر سؤال این است: چرا صهیونیست‌ها با وجود آگاهی از قطعی بودن انتقام، دست به این ترور‌ها زدند؟ آیا ممکن است این ترورها باز هم تکرار شود؟ اگر «آری»، کِی؟

 پاسخ‌ها این سؤال در غزه و تحولات این روزهای این باریکه است. نزدیک به 3 ماه است که صهیونیست‌ها در غزه، وارد جنگی شده‌اند که شرایطش با جنگ‌های قبلیِ این رژیم زمین تا آسمان متفاوت است. صهیونیست‌ها، هیچ‌گاه در جنگی نبوده‌اند که بیش از یک ماه و 3 روز طول کشیده باشد. صهیونیست‌ها هیچ‌گاه، خسارات و تلفاتی را که در این جنگ متحمل شده‌اند، قبلا در هیچ جنگی متحمل نشده بودند. این خسارت‌های «بی‌سابقه» در همه حوزه‌ها دیده می‌شود. از تلفات نظامی و انسانی بگیر تا خسارت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، حیثیتی و...صهیونیست‌ها حتی در جنایت و کودک‌کشی نیز این بار رکورد زده‌اند؛ مثلا آن اندازه‌ای که آمریکا طی 20 سال در فلان کشور زن و کودک کشته، این رژیم طی 90 روز زن و کودک کشته است. میزان تنفری که در طول تاریخ از صهیونیست‌ها وجود داشته نیز این بار رکورد زده و شاید بتوان گفت، در هیچ بُرهه‌ای از تاریخ، این‌قدر نفرت از این رژیم و صهیونیست‌ها در جهان دیده نشده است. این که موضع بحث و تحلیل کارشناسان بین‌المللی طی فقط 3 ماه از «عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل» می‌رسد به «آیا اسرائیل در حال فروپاشی است؟» مسبوق به سابقه نیست. خسارت‌های اقتصادی این رژیم در این جنگ نیز «بی سابقه» است. بانک مرکزیِ رژیم صهیونیستی و همین‌طور «تومر فدلون» و «استیون کلور» دو محقق و کارشناس صهیونیست اخیرا خسارات این رژیم در جنگ فعلی غزه را بیش از 55 میلیارد دلار برآورد کردند!

خلاصه این که اوضاع صهیونیست‌ها این بار آن‌قدر «وخیم» است که طبق گزارش‌های متعدد، اداره امور این «کشور جعلی» و همین‌طور جنگ را نه «بنیامین نتانیاهو»، «دیوید بارنیا» یا «یواف گالانت» که، کاخ سفید، سیا و پنتاگون به دست گرفته‌اند و هزینه‌ها و تسلیحات مورد نیاز صهیونیست‌ها را هم آلمان، انگلیس و چند کشور مرتجع و ثروتمند عربی تامین می‌کنند. اصلا همه این‌ها به کنار. «مهاجرت معکوسی» که با شروع این جنگ شدت گرفته است، می‌تواند به تنهائی به فروپاشی این رژیم منجر شود. چگونه؟! بخوانید:

مگر نه این که «اساس تاسیس رژیم صهیونیستی از زبان بانیان اولیه آن، جذب یهودیان سراسر جهان به سرزمین‌های اشغالی است؟!» بن‌گوریون، نخستین نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی در باب ضرورت مهاجرت یهودیان جهان به سرزمین فلسطین می‌گوید: «مهاجرت به فلسطین به منزله خونی است که ادامه حیات اسرائیل را بیمه می‌کند و ضامن امنیت و آینده آن است...ما اراضی را به تصرف درآورده‌ایم اما بدون اسکان یهودیان آنها هیچ ارزش واقعی نخواهند ‌داشت؛ اسکان... فتح واقعی است.» از هفتم اکتبر(مهر) و با آغاز عملیات «طوفان الاقصی»، مهاجرت معکوس شدت گرفته و بنابر اعلام منابع عبری، ده‌ها هزار نفر از متخصصان و سرمایه‌داران این رژیم از این سرزمینِ نا امن، مهاجرت کرده‌اند. 300 هزار صهیونیست کارشان به مشکلات روانی و مراجعه به روانشناس کشیده شده و صدها نظامی نیز به دلیل دچار شدن به اختلالات روحی و روانی اخراج شده‌اند. باز، بر اساس منابع عبری زبان، بیش از 56 درصد صهیونیست‌ها، موافق ترور رهبران مقاومت و کشتار ساکنان غزه و فلسطینی‌ها هستند و ایران را مسئول اصلی فلاکتی که در آن هستند می‌دانند. با توجه به فضائی که در خطوط بالا گوشه‌ای از آن توصیف شد می‌توان گفت، به پاسخ سؤال اول این یادداشت نزدیک شده‌ایم؛ صهیونیست‌ها برای توقف مهاجرت معکوس هم که شده به «دستاوردسازی» نیاز دارند و ترور رهبران مقاومت و کشتار مردم بی‌گناه را به مثابه دستاوردی می‌بینند که می‌تواند، روند فرار صهیونیست‌ها از فلسطین اشغالی را -لااقل-کُند کند. صهیونیست‌ها نگران انتقام ایران و مقاومت هستند اما نگران «جامعه وحشت زده و در حال فروپاشیِ» خود هم هستند. آنها با این ترورها، هم در حال تسکین درد ناشی از ضربه 7 اکتبرند هم در حال روحیه دادن به نیروهای مسلحی‌اند که گفته شده، به دلیل تلفات بالا 5 تیپ آن در حال فرار از غزه‌اند. یک دلیل دیگر نیز هست که صهیونیست‌ها، با وجود آگاهی از «پاسخ و انتقام» مقاومت و ایران، گزینه ترور را کنار نمی‌گذارند.

انتقام با قید فوریت!

اینکه انتقام نباید، هیجانی باشد درست. این که باید به موقع و در جای مناسب پاسخ داده شود هم درست. اما گاهی باید کنار این «انتقام»، قید «فوری» را هم گذاشت تا اهرم بازدارندگی، به درستی و کامل عمل کند. همه می‌دانیم، آنچه ما بین این 10 روز در سوریه و ضاحیه و کرمان اتفاق افتاده، «واکُنشی» بوده در برابر «کُنش» مقاومت در غزه و در واقع این اسرائیل است که، با این ترور‌ها به دنبال انتقام است اما، اگر پاسخ متناسب، حساب شده و «فوری» به این ترورها داده نشود، قطعا این ترورها ادامه خواهد داشت حتی در تهران! محور مقاومت از زمان ترور سردار سلیمانی تاکنون، تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه را به نصف کاهش داده، صهیونیست‌ها را در بدترین و آسیب‌پذیرترین شرایط قرار داده و بیش از 5000 افسر و نظامی صهیونیست را فقط در غزه هدف قرار داده که همه آنها، کشته، زخمی و یا به طور دائم معلول شده‌اند. نظامیان آمریکایی نیز در منطقه، کم ضربه نخورده‌اند. اما گاهی، در کنار این «پاسخِ رَوَندیِ کمتر جلوی چشمِ نیاز به تحلیل و توضیح»، باید پاسخ «نقطه‌ای پُرسروصدا و فوری» هم داد تا مؤثر افتد و اثر بازدارندگی داشته باشد.

چرا محور مقاومت و رهبر این محور، درست مثل صهیونیست‌ها، اسامی برخی فرماندهان نظامی و میدانی صهیونیست را لیست نمی‌کند و درست مثل همین صهیونیست‌ها در رسانه‌ها اعلام نمی‌کند «هرجا این افراد دیده شوند، کشته خواهند شد؟» ما فکر می‌کنیم اگر چنین کند، و به پاسخ‌های فوری و پر سروصدا هم رو آورد، این ترورها درست مثل خود اسرائیل رفته رفته محو خواهد شد؛ در غیر این صورت باید منتظر ترورهای بعدی بود!

جعفر بلوری