تو ما را  می‌شناسی

قالُوا إِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قالَ أَنَا یُوسُفُ وَ...۱

ماه شعبان را به ماه نشاط و شادی می‌شناسیم. ماه بی‌وفات و شهادت. ماه بی‌غصه و غم. ماه پرمهر و محبت. ماه پرنعمت و رحمت. ماهی که نسیم رحمتش جانبخش و روح‌افزاست. ماهی که در شرافتش همین بس که دروازه ماه خداست. و ماه موالید شریفی که هر کدامشان تاریخ‌ساز و منجی انسان‌اند. و ماه مهدی موعودی که خدا او را ذخیره خود و مرد همیشه پیروز بشریت قرار داده و دل محرومان را به او امیدوار و دل مردم را به او خشنود کرده است. وه که چه دورانی است روزگار او برای دوستانش و چه لذتبخش است زندگی با او برای انسان‌هایی که تمام حجم قفس را گشته و اکنون می‌خواهند که به آسمان سری بزنند. خدا روزگارش را برساند و دیدار او را نصیب کند و ما را از مصلحان منتظری قرار دهد که زمینه ظهور آن مصلح کل و آن ولایت عظمی را محقق می‌کنند.

ماه شعبان ماهی است که باید در آن مهدی امت را از نو شناخت و خدا در ظهورش تسهیل و تعجیل کند که تنها او می‌تواند این عالم مبتلا و ملتهب را آرام کند. ماه شناخت عمیق او و انقلاب جهانی اوست تا بتوان خود را با نظم نوین مهدوی سازگار نمود. اینکه گفته می‌شود شعار نیست؛ شعائر قیام و انقلاب و اصلاحگری است. آن موعودی که تمام ادیان الهی و فرقه‌های برآمده از فطرتی که به خاطر فقر فکری و فرهنگی راه را گم کرده و عنادی با حقیقت ندارند، همان مهدی است که خدا زمین ظلم گرفته و بنده اسیر ظالمین را با عدالتش آزاد می‌کند و هرگز فقط متعلق به شیعه نیست. آنها که آن باران بهاری و آفتاب حیاتبخش و هوای تازه و آزاد را منحصر در تشیع می‌کنند، یا غافلند یا دشمنانی‌اند که می‌خواهند عداوت خود را کم‌هزینه و متعرضان و معترضان خود را کمتر کنند.

تو ما را  می‌شناسی

عاقلی که به آفریدگار احد و فطرت واحد و معاد معتقد است می‌داند که ظهور منجی حتمی است. صبح روشن آمدنی و بهار دل‌ها رسیدنی است. منتقم مظلومان و پناه ترسیدگان و امان بی‌پناهان و پدر محرومان و یاور مستضعفان و مونس غریبان و امید گرفتاران و شادی افسردگان و معشوق عاشقان و ضامن بینوایان و آرامش بی‌قراران و پایان سختی‌ها و حلّال مشکل‌ها و داعی إلی الله و ‌هادی گمراهان و ناجی غریقان و ویران‌کننده کاخ کافران و ستمگران و گَردن‌شکن گردنکشان و حجت خدا بر بندگان و امام مؤمنین و آقای متقین و برپا‌کننده حق و عدالت و داد و احیا‌کننده اصول فراموش شده یا به انحراف رفته دین و رونق زمین و برکت آسمان و صاحب زمان و وارث انبیا و مهدی فاطمه که سلام خدا و خوبان بر آنها‌، خواهد آمد.

نمی‌شود به مهدی معتقد بود و منتظر نبود. نمی‌شود منتظر بود و آماده نبود. نمی‌شود آماده بود و قیام به عدل نکرد. و نمی‌شود قیام به عدل کرد و نایب امام عدل را نشناخت. امام عدل، مشخص و نایبش در میان ماست. از داستان غمبار و عبرت‌آموز کربلا فهمیده‌ایم که تا آمدن سیدالشهدا به کوفه، ولیِّ امر مطلق، مسلم بن عقیل بود و امروز هم تا آمدن امام غایب‌مان، ولیِّ فقیه‌مان مشخص است. آن که هر پرچم برافراشته قبل از ظهور را گمراه می‌خواند و هر قیام قبل از آن را باطل می‌داند و به آنچه نمی‌داند استناد می‌کند، کتاب را سروته گرفته که نمی‌فهمد. و نمی‌فهمد که بی‌عملی و بی‌اقدامی و نشستن، حربه شیطان بود که فقیهان نامه‌نویس و بی‌وفای کوفه را از یاری سیدالشهدا منصرف کرد و خانه‌نشین نمود و حسین را به گودال قتلگاه کشاند و ما را بیچاره کرد.

مهدی، خواهد آمد و ما از خمینی کبیر و خامنه‌ای عزیز، آموخته‌ایم که انقلاب اسلامی را نه‌تنها مقدمه و مطلع، که جزئی از ظهور بدانیم. طبق برهان صدیقین هم که باشد، نمی‌توان چیزی جز این برای انقلاب اسلامی در نظر گرفت همان‌گونه که با تحلیل تجربیات و تحرکات و تدارکات 45 سال گذشته دشمنان هم نمی‌توان چیزی جز این برداشت کرد که این انقلاب اسلامی، طلیعه ظهور و اتفاقات مهمی است که مدیریتش فراتر از اراده و اداره زمینی‌هاست. کسی که تاریخ انقلاب اسلامی را بداند، می‌داند که اگر نظر آسمان و اراده آسمانی‌ها بر این انقلاب نبود، هرگز این انقلاب پیروز نمی‌شد و در همان روز اول پیروزی، توسط دشمنان بلعیده می‌شد و هرگز به اینجا نمی‌رسید که چالش روزانه شیاطین و کابوس شبانه آنها باشد.

45 ساله شدن انقلاب اسلامی در این مشکلات تو در تو، بیشتر به افسانه می‌ماند تا واقعیت. و واقعیت حقیقی که باورش دشمنان را دیوانه کرده است رشد و پیشرفت شگرف و شگفت انقلاب اسلامی در این مدت است. ما نه‌تنها تاب آوردیم، که پیشرفت هم کردیم و در این پیشرفت، تکثیر شدیم و الگو شدیم و چنان بزرگ شدیم که سطح درگیری ما با دشمنان چنان زیاد شده است که موجودیت خود را در خطر می‌بینند. زیاد و زیادتر شدن دشمنی آنان با ما به خاطر بیشتر شدن سطح اصطکاک ما با آنهاست. اگر ما ضعیف و کوچک و نادیدنی و از بین رفتنی بودیم، تمرکز و توجه بی‌اندازه آنها بر ما توجیه نداشت. خدا احمد متوسلیان را به ما برگردانَد و ‌ای کاش اکنون در کنارش بودیم و می‌دید که امروزه دشمنانمان هر گوشه جهان را که نگاه می‌کنند «لا إله إلا الله» را می‌بینند و پرچم افراشته ایران که شعار تمام انبیا است.

«لاتَظْلِمُونَ وَ لاتُظْلَمُون‌» و شرح آن در لابلای کتاب‌ها و اندیشه امام، امروز به آزادگان جهان رسیده و پیام آزادگی و شجاعت را می‌توان در یمن، لبنان و غزه دید. روی دیگر سکه جنایات بی‌نظیر صهیونیزم و پشتیبان‌هایش، مظلومیت بی‌نظیر مردم غزه و جوانان حماس است که مرگ شرافتمند را برتر از زندگی ذلت‌بار می‌داند. و این پیام سیدالشهدا را انقلاب اسلامی از اعماق 1384سال پیش به گوش مردمان مظلوم امروز رسانده است. و این بیداری تنها متعلق به مسلمین نیست. جرأت گرفتن مردم جهان در مخالفت با استکبار جهانی و بی‌تابی آنها در دفاع از مظلوم را در کدام عرصه تاریخ می‌توان دید؟ و چه انگیزه‌ای آنها را به مطالعه قرآن فراخوانده است؟ هرچند که فراعنه صهیونیزم بین‌المللی و استکبار جهانی که رمقشان را جمهوری اسلامی به مرور کشیده، به یکباره از بین می‌روند و مستضعفین، یکباره وارث زمین می‌شوند ولی نباید از قله‌ای که به آن نزدیک شده‌ایم و موفقیت‌ها غافل شد.

اینها که گفته شد، رسم جان‌نثاری بود/ وز هرچه بگذریم سخن دوست خوش‌تر است. یادت به خیر حافظ شیرین سخنان تا که بخوانی بر ما/ شاه شمشاد‌قدان خسرو شیرین دهنان/ که به مژگان شکند قلب همه صف‌شکنان/ مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت/ گفت ‌ای چشم و چراغ همه شیرین‌سخنان/ دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل/ مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان. خوش به حال شاعرانی که می‌گویند: ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد/ تمام هستی زهرا نصیب نرجس شد. یا آنکه گفت:‌ ای دل بشارت می‌دهم خوش روزگاری می‌رسد/ یا درد و غم طی می‌شود یا شهریاری می‌رسد/‌ ای منتظر غمگین مشو، قدری تحمل بیشتر/ گردی به پا شد در افق، گویی سواری می‌رسد.

آقاجان! مثل یوسف که برادران ستمکارش را شناخت ولی برادرانش او را نشناختند؛ ما را تو می‌شناسی ولی ما مثل تو نیستیم. این یک حقیقت است که اصلاً شبیه نیست/ رفتار ما به رسم مسلمانی شما/ با این همه بد بودن ما باز هم ببین/ دارد از دوری‌تان سینه ما می‌سوزد و دل ما که برای ظهور شما شور می‌زند. وین چه صبری است که به افشردن جان می‌ماند؟ شاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ای، یار کنعانی ما! مسند مصر آن تو شد/ وقت آن است که بدرود کنی زندان را/ عاشقانی که مدام از فرجت می‌گفتند/ عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری. مولای غریب! شب عید است و نباید سخنی غیر از شور و شعف و شوق به تو گفت ولی چه می‌شود که دلتنگی مجال شادی نمی‌دهد. هم دلتنگ توییم و هم از مصایب به ستوه آمده‌ایم.

فرمودند: زمین را پر از عدل می‌کنی همان‌گونه که از ستم پر شده است؛ و چقدر این زمین پر شده از ظلم، طاقت‌فرساست. دیدن ستمی که امروز به مردم غزه می‌شود هر آزاده‌ای را بی‌تاب می‌کند. سالار سرداران و امیر دلاوران! میلادت مبارک و پرسرور باد که چراغ امیدواری در دل افسردگان روشن کرده و جهان را به تو متوجه کرده است. بی‌تاب توییم و مجاهدان شریفمان، ایستاده و مهیا شده برای یاری تو‌اند. کار، زخمی شده و جراحی غده سرطانی را جوانان جهادی شروع کرده‌اند، منتظریم تا ازاله شرک صهیون و کفر استکبار و نجات مستضعفین و محرومین را با تو جشن بگیریم. بیا که بی‌صبریم و مشتاق آن روز بهشتی هستیم که مؤمنین به هم می‌گویند: نیایش آنان در آنجا سبحانک اللّهم و درودشان در آنجا سلام است، و پایان نیایش آنان این است که: الحمد لله رب العالمین.۲

 

محمدهادی صحرایی