کیهان
«یک حرف از آن هزاران» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن میخوانید:
۱ - در گرماگرم جنگ تحمیلی و در حالی که رزمندگان اسلام، هجوم غافلگیرانه و سنگین دشمن را دفع کرده و از حالت تدافعی و پدافند به موقعیت تهاجمی و آفند رسیده بودند، حامیان صدام - همه قدرتهای شرق و غرب و منطقهای آن روز به استثنای برخی از کشورها نظیر سوریه - که میدیدند از تدارک پرهزینه حمله به ایران اسلامی نتیجه معکوس گرفتهاند، ساز «پایان جنگ» را کوک کردند و درباره غرامت جنگی، اعلام متجاوز و سرنوشت بخشهایی از خاک میهن اسلامی که هنوز در اشغال عراق بود، نیز به مذاکرات بعد از آتش بس اشاره میکردند! در همین راستا برخی از گروههای سیاسی که نقش ستون پنجم دشمن را برعهده
داشتند نیز با آمریکا و متحدانش، ترانه دوصدایی میخواندند و مسئولان نظام را به باج دادن تشویق و از قدرت بی رقیب! آمریکا میترساندند!
همان روزها، نهضت آزادی جزوهای در چند ده صفحه و با عنوان «پایان عادلانه جنگ بی پایان»! به چاپ رساند که قبل از انتشار در داخل کشور، متن کامل آن با آب و تاب از رادیوهای بیگانه پخش شد. نهضت آزادی در این جزوه مسئولان نظام را از ایستادگی در مقابل آمریکا برحذر داشته و به عنوان یک واقعیت ملموس و غیرقابل انکار، آورده بود که آمریکا مانند «شیر»! است و ایران شبیه «آهو»! و نتیجه گرفته بود که «فرار»، عاقلانه ترین واکنش «آهو» در مقابل حمله «شیر» است.
و اما، حضرت امام(ره)، در پاسخ به این تهدیدها، آمریکا را به شیر پیری تشبیه کردند که یال و کوپال و دندانهایش ریخته است و فرمودند؛ من حیفم میآید که مثل بزنم به شیر، که میگویند وقتی که مقابل یک دشمن میایستد هم فریاد میزند و هم از آن طرفش چیزی بیرون میآید و هم دمش را حرکت میدهد. فریاد میزند برای اینکه طرف را بترساند. میترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر میشود. دمش را حرکت میدهد برای اینکه میانجی پیدا کند.
۲ - بعدازظهر سه شنبه هفته گذشته، حضرت آقا در جمع مسئولان و کارگزاران نظام، تصویر روشن و مستندی از شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران و نقطهای که امروزه در آن ایستاده ایم ترسیم فرمودند. ایشان در بخشی از بیانات خود که به «آرمان گرایی همراه با واقع بینی» اختصاص داشت، به لغزشهایی که مانع از واقع بینی میشوند، اشارهای کوتاه و گذرا
- اما گویا و گره گشا - داشته و فرمودند؛
«ما وقتی که میخواهیم آرمان گرایی همراه با واقع بینی داشته باشیم
- یعنی واقعیتها را ببینیم، براساس واقعیتها حرکت خودمان را تنظیم کنیم - باید توجه کنیم که به لغزشهایی که در اینجا ممکن است پیش بیاید، دچار نشویم. لغزشگاههایی وجود دارد. یک لغزشگاه، واقعیت پنداری است؛ چیزهایی را که واقعیت ندارد، انسان واقعیت تصور کند. دشمنانی که جبههای را در مقابل کشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشکیل دادند، سعی میکنند واقعیت سازی کنند، واقعیت نمایی کنند، یک چیزهایی را به عنوان واقعیتهای مسلم در نظر ما جلوه گر کنند؛ در حالی که واقعیتها آنها نیست. باید مواظب باشیم درگیر و دچار واقعیت سازیهای خلاف واقع نشویم.»
یادداشت پیش روی، اشارهای گذرا به چند نمونه از این لغزشها است که با درایت و نگاه ملکوتی امام راحل(ره) و خلف حاضر او از آسیبها و پیامدهای تلخ آن پیشگیری شده است.
۳ - سال گذشته - ۳/۵ / ۹۰ - در یادداشتی با عنوان «چه کسی پشت در است؟!» آورده بودیم؛ «انگاره سازی - IMAGE MAKING - یکی از کارآمدترین شگردها در عملیات روانی است. اهمیت این شگرد و ضریب تاثیر آن بهاندازهای است که بسیاری از نظریه پردازان و اساتید جنگ نرم، این شگرد را موضوع اصلی عملیات روانی میدانند و به گفته؛ «مارک دافیلد»؛ «ترفندهای عملیات روانی هنگامی کارساز و موثر تلقی میشوند که خروجی آن، قبولاندن یک انگاره به فرد، جمعیت و یا جامعه حریف باشد.» و اما، «انگاره»، تصویر غیرواقعی از یک «واقعیت» است که مدیران جنگ نرم میکوشند آن را به جای واقعیت در ذهن حریف جای داده و به او
بقبولانند. فرد یا افرادی که تحت تاثیر این شگرد قرار گرفته و «انگاره» را به جای «واقعیت» پذیرفتهاند، واقعیتها را آنگونه میپندارند که به آنان القا شده است و نه آنگونه که واقعا هست.»
در آن یادداشت آمده بود؛ «باطل السحر انگاره، عملیات روشنگرانه است، چرا که روشنگری مستدل و مستند، تار و پود «انگاره» را از هم میپاشد و «واقعیت» را آن گونه که هست - و نه آن گونه که دشمن القاء میکند - مینمایاند و مدیران عملیات روانی حریف را به گوشه رینگ میکشاند.»
رهبر معظم انقلاب روز سه شنبه در جمع کارگزاران نظام، یک بار دیگر و برای چندمین بار، نه فقط «انگاره» های ساخته و پرداخته دشمن - که در ذهن برخی از خودیها نیز نشسته بود - را فرو ریختند بلکه «راه کار» مقابله با این شگرد را نیز با نگاهی تیزبین که خاص رهبران الهی است ارائه فرمودند. و حالا به چند نمونه دیگر از این دست که در آن آرمان گرایی همراه با واقع بینی رهبری راه را بر انگارههای القا شده دشمنان و یا دوستان ناآگاه بسته است، اشاره میرود.
۴ - بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تقریبا تمامی جریانات سیاسی که آن روزها، هنوز هویت واقعی آنان برملا نشده بود و برای آینده انقلاب نقشههای شومی در سر داشتند، برپایی نظام حکومتی با تکیه بر آرمانهای اسلام ناب محمدی(ص) را با - به زعم خود - «واقعیات» موجود! ناهمخوان میدانستند و شماری از خودیهای پاکباخته نیز استدلال آنها را پذیرفته بودند. ولی حضرت امام(ره) بر «جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» تاکید فرمودند و همگان شاهد بودند که برخلاف انگارههای القا شده آن روزها، گزینههای دیگر نظیر «جمهوری ایران»، «جمهوری دموکراتیک ایران»، «جمهوری
دموکراتیک اسلامی»، «جمهوری مسلمانان» و… در میان مردم جایگاهی ندارد و ۲/۹۸ درصد به جمهوری اسلامی ایران رای دادند و نظام برخاسته از انقلاب و همخوان با خواست مردم انقلاب کرده شکل گرفت. بعد از رفراندوم و در حالی که حضرت امام(ره) بر تدوین قانون اساسی تاکید داشتند، دشمنان بیرونی و دنبالههای داخلی آنها که نهادینه شدن آموزههای اسلامی در قانون اساسی را برنمی تافتند، با زبان به ظاهر خیرخواهانه - به مصاحبهها و مقالات آن روزها مراجعه کنید - تدوین قانون اساسی را زودهنگام و تکیه آن بر آموزههای اسلامی را با واقعیات! ناهمخوان معرفی میکردند ولی با اصرار حضرت امام(ره)
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برپایه آموزههای اسلامی شکل گرفت و «آمیختگی دین و سیاست» که به قول امام راحل(ره) قدرتهای استکباری از دوران بنی امیه و بنی عباس تا عصر حاضر از آن وحشت داشتند، در ایران اسلامی و انقلابی نهادینه شد و امروزه آثار آن در تحولات و انقلابهای اسلامی منطقه به وضوح قابل دیدن است.
خراسان
«آیت ا… طالقانی و چند جمله درباره حجاب و شخصیت زن» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید:
آیت ا… سیدمحمود طالقانی پس از انتصاب به عنوان اولین امام جمعه تهران توسط امام خمینی(ره) اولین نمازجمعه را در تاریخ پنجم مرداد ۱۳۵۸ در دانشگاه تهران اقامه کردند.
در این مجال کوتاه فرصت پرداختن به شخصیت علمی و قرآنی آیت ا… طالقانی و همچنین مبارزات ایشان نیست اما در حد اشاره این که وی در سال ۱۳۱۷ پس از گذراندن تحصیلات در مدرسه فیضیه و رضویه قم ازسوی حضرت آیت ا… عبدالکریم حائری اجازه اجتهاد گرفت و در سال ۱۳۱۸ در اعتراض به مسئله کشف حجاب توسط ساواک دستگیر و زندانی شد.
ایشان پس از شهریور ۱۳۲۰ مبارزات خود را به طور رسمی شروع کرد و در سالهای بعد به جرم مخفی کردن برخی از گروه فدائیان اسلام در خانه خود، دستگیر و زندانی شد. او در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز فعالیتهایی داشت.
آیت ا… طالقانی در ارتباط با وقایع ۱۵خرداد ۱۳۴۲ به ده سال زندان محکوم شد و در زندان نیز از تلاشهای فرهنگی خود دست بر نداشت، رفتار او به گونهای بود که حتی بر ماموران زندان تاثیر گذاشت و در همین مدت نوشتن تفسیر ارزشمند «پرتوی از قرآن» را آغاز کرد.
اما غرض این نوشته پرداختن به شخصیت علمی، قرآنی و مبارزاتی مرحوم آیت ا… سیدمحمود طالقانی نیست و تنها انگیزه این نوشته مروری است بر بخشی از صحبتهای ایشان درباره شخصیت و حجاب زن که روز پنج شنبه ۵مرداد ۱۳۹۱ از رادیوی جمهوری اسلامی قبل از ساعت ۱۴(شاید به مناسبت سالروز خواندن اولین خطبه نماز جمعه توسط ایشان) پخش شد.
اما چون توفیق دسترسی به اصل و عین صحبتهای این مجاهد نستوه که امام خمینی(ره) او را «ابوذر زمان» لقب دادند، نیافتم تنها به آوردن جملاتی که از صحبتهای ارزشمند ایشان پس از پخش از رادیو در خاطرم مانده است بسنده میکنم تا شاید چراغ راه روشن دیگری باشد فراروی آنان که به دنبال حقیقت و پیروی و سلوک در راه مفاهیم اصیل قرآنی و اسلامی هستند و همین جا آرزو میکنم ای کاش همه صحبتهای این بزرگمرد مجاهد و عالم قرآن پژوه و جامعه شناس فرهیخته در زمینههای گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حکومت دینی به تناسب در صداوسیمای جمهوری اسلامی در برنامههای پرمخاطب پخش شود
- به امید آن روز -
در این قسمت جملههایی را از سخنرانی پخش شده ایشان در رادیو نقل به مضمون به مخاطبان فرهیخته و ارزشمند روزنامه «خراسان» تقدیم میکنم.
* در تظاهرات کسی به خانمها نگفت که باحجاب یا بی حجاب بیایید، خودشان تشخیص دادند باید بااصالت ایرانی و اسلامی و شخصیت خود به میدان بیایند.
* رضاشاه فکر میکرد که پیشرفتها و ترقیهای کشورها به خاطر بی حجاب بودن زنان آنان است برای همین آمد و با مردم آن کارها را کرد، چادرها و روسریها را به زور برداشت و… بعد دیدیم که چه شد در این کشور.
* ما نمیخواهیم زنانمان به عصر جاهلیت پهلوی باز گردند.
* آن زمان برخی از این زنان ما برای آرایش بیشتر، در خیابانها و در ادارات رقابت میکردند.
* نمیگوییم و هیچ کس نمیگوید که زنان در ادارات نباشند.
* برای من فرصتی پیش آمد و به عیادت برخی مجروحان و تیرخوردهها رفتم و همین پزشکیارهایی که قبلا خودآرایی و آرایش میکردند و بعضا به بیماران بی محلی میکردند چه قدر موقر و بی آلایش، حالا صادقانه خدمت میکردند و به بیماران رسیدگی میکردند.
* من وقتی از زندان بیرون آمدم و این زنان جامعه را دیدم بر اثر انقلاب خیلی تفاوت کرده بودند، با گروههایی از آنها ملاقات داشتم، شده بودند مثل فرشتگانی مسئولیت پذیر.
* آن زمان در ادارات رقابت میکردند برای آرایش و خودآرایی و چه حیثیتهایی که در آن زمان بر باد نرفت.
* ببینید زنان ما از روزگاران قدیم در جاهای مختلف این کشور در مازندران، گیلان و کردستان و… با همان لباسهای پوشیده و محلی خود دوشادوش مردان کار میکردند.
* به این زنان که همین برنج و بسیاری دیگر از محصولاتی که ما استفاده میکنیم حاصل دسترنج آن هاست، بیشتر از دیگر زنان ظلم شده، کار که فقط کار در اداره نیست، اینها کار تولیدی است.
* ما نمیخواهیم در کشورمان «قلعه» وجود داشته باشد[قلعه مکانهایی که به طور رسمی تن فروشی میشد].
* ما نمیخواهیم مثل آن زمان که برخی زنان وقتی میخواستند سبزی بخرند چند قلم آرایش میکردند ولی در خانه هایشان این گونه نبودند، اسلام میگوید باید برعکس این باشد.
* حجاب که حرف من و فقها نیست ما میگوییم هرچه قرآن میگوید، آنهایی که این کتاب را قبول دارند به آن عمل کنند.
* سوره نساء حقوق زنان را بیان میکند.
جمهوری اسلامی
«با پادوئی القاعده به فرماندهی سیا» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید:
هرچه زمان بیشتر میگذرد، درستی نگاه امام خمینی به آمریکا به عنوان " شیطان بزرگ " بیشتر به اثبات میرسد. آنچه این روزها در خاورمیانه عربی میگذرد، لایه دیگری از هزارتوی شیطنتهای آمریکا در جهان اسلام را نشان میدهد که برای آشنایان با اصول سیاست استعماری از موارد تاریخی و رصد کردنی است.
تازهترین خبرها از بحران سوریه اینست که وقتی ارتش این کشور برای سرکوب کردن تروریستها وارد شهر حلب شد، در میان دستگیر شدگان افرادی با ملیتهای مختلف یافت که کارت عضویت گروه تروریستی القاعده را به همراه داشتند و از کشورهای اردن، یمن، عراق، عربستان، افغانستان، چچن، لیبی، تونس و ترکیه به القاعده پیوسته و با سازماندهی این گروه تروریستی به حلب اعزام شده بودند تا با تصرف این شهر، به شورش مسلحانه در سوریه دامن بزنند. در دمشق نیز در میان تروریستهای دستگیر شده، اعضای گروه تروریستی القاعده با ملیتهای مختلف حضور داشتند.
در کنار این واقعیت غیرقابل انکار، اگر به اظهارات وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و عربستان و نخست وزیران قطر و ترکیه که بارها با صراحت گفتند باید مخالفان دولت سوریه را مسلح کنیم و به آنها کمکهای مالی برسانیم تا این دولت را ساقط کنند توجه شود، هماهنگی " القاعده " با آمریکا و همدستان اروپائی و مهرههای منطقهای آمریکا برای برافروختن آتش جنگ داخلی در سوریه با هدف براندازی دولت این کشور کاملاً آشکار میشود. درست در همین نقطه است که چهره شیطانی آمریکا آشکار میشود و طرح طولانی مدت سازمان جاسوسی آمریکا برای تأسیس " القاعده " در سالهای دهه ۶۰ کارائی خود را
علیه جهان اسلام به نمایش میگذارد. این واقعیت که گروه تروریستی القاعده را آمریکا تأسیس کرد تا آن را به عنوان ابزاری برای تأمین اهداف سلطه جویانه خود در جهان اسلام مورد استفاده قرار دهد، برای صاحب نظران سیاسی از همان ابتدا روشن بود، اما با اعتراف وزیر خارجه کنونی آمریکا هیلاری کلینتون که سال گذشته با صراحت گفت القاعده را آمریکا تأسیس کرد، حتی برای خوشبینترین افراد به آمریکا نیز تردیدی باقی نماند که گروه تروریستی " القاعده " آلت فعل آمریکاست و هر جا فعال میشود باید دانست آمریکا در آنجا توطئهای را دردست اجرا دارد.
در بحران سوریه، دولتمردان آمریکائی حتی نتوانستهاند از به زبان آوردن آنچه در سر میپرورانند خودداری کنند و با صراحت از ضرورت مسلح کردن مخالفان دولت سوریه سخن گفتند و وزیر خارجه آمریکا به مثابه یک دوره گرد، سفرهای متعددی به منطقه خاورمیانه و سایر مناطق جهان کرد تا این توطئه را هرچه سریعتر و جدیتر به اجرا در آورد. تکلیف اتحادیه عرب و شیوخ قطر و آل سعود نیز در پادوئی برای آمریکا کاملاً روشن است به ویژه آنکه در شرایط اوج گیری بیداری اسلامی در منطقه، مشغول ساختن افکار عمومی جهان عرب به سوریه برای سران ارتجاع عرب یک مجرای تنفسی امیدوار کننده پدید میآورد و آنها
را برای مدتی از طوفان انقلابهای مردمی در امان نگهمیدارد. دولتمردان به اصطلاح اسلام گرای ترکیه نیز در این امتحان دشوار، مردود شدند و نشان دادند که نه تنها شاگردان خوبی برای نجم الدین اربکان نیستند بلکه تمام شعارهای ضد اسرائیلی دو سه سال اخیر رجب طیب اردوغان نیز دروغ بود و این حضرات همان راهی را میروند که آتاتورک میرفت.
سرمایهگذاری سنگین تبلیغاتی آمریکا و غرب و ارتجاع عرب برای پیشبرد طرح آمریکا در سوریه، از شگفتیهای این توطئه است. از یکسال و نیم قبل که این توطئه در سوریه کلید خورد، تمام رسانههای وابسته به این مجموعه با برنامهای دقیق و بیامان به تبلیغات دروغین و کثیفی روی آوردند که متأسفانه توانست تا مدتی بسیاری از مردم را فریب دهد و اهداف اصلی این توطئه را پنهان نگهدارد. رسانههای دولتی آمریکا، شبکه الجزیره قطر، شبکه العربیه سعودی و بنگاه سخنپراکنی بیبیسی، در یکسال و نیم گذشته بیشترین تلاش را برای مخفی نگهداشتن چهره تروریستهائی که در سوریه آشوب ایجاد
کردهاند به عمل آوردند. در این میان دست اندرکاران تلویزیون بیبی سی فارسی خود را به آب و آتش میزنند تا به مخاطبان خود بقبولانند که در سوریه این مردم هستند که در مقابل دولت قرار دارند و آنچه در این کشور جریان دارد یک جنگ داخلی است نه یک توطئه تروریستی که توسط غرب و ارتجاع عرب و ترکیه و رژیم صهیونیستی حمایت میشود. تلویزیون فارسی بیبی سی چندین خبرنگار خود، که در میان آنان چهرههای شناخته شده یهودی و بهائی بیش از دیگران فعال هستند، را برای این کار بسیج کرده و شب و روز به مخاطبان خود دروغ میگوید. رادیو و تلویزیون عربی بیبی سی نیز سهم عمدهای در این تبلیغات
شیطانی برعهده دارد و به تنور این توطئه آمریکائی - صهیونیستی میدمد.
این توطئه تبلیغاتی تا مدتی تأثیرگذار بود ولی اکنون نه تنها بیتأثیر شده بلکه نتیجه معکوس دارد. از ماجرای کشتار ۱۰۸ مرد و زن و کودک در روستای " حوله " در نزدیکی شهر حمص که دروغ بودن تبلیغات بیبی سی و سایر رسانههای وابسته به غرب و ارتجاع عرب آشکار گردید، پشت پرده این توطئه برای بسیاری از مردم نیز فاش شد. پیوند " القاعده " که با درون مایه وهابیگری حرکت میکند با حامیان تروریستهائی که علیه دولت سوریه میجنگند هنگامی روشنتر شد که یکی از شیوخ وهابی به نام " علی الربیعی " در شبکه اجتماعی تویتر نوشت: " ما وهابیها به قتل کودکان شیعه و علوی در غزوه حوله افتخار
میکنیم. " او با این اعتراف خود به ویژه " غزوه " یا جنگ مقدس دانستن جنایت حوله، عمق توطئه مشترک غرب به سرکردگی آمریکا و ارتجاع عرب و پیوند آنها با جریان متحجر و فاسد وهابیت را نشان داد، کما اینکه شیخ وهابی دیگری به نام " محمد بدیع موسی " با صراحت اعلام کرده است: " ما مفتیان و شیوخ جماعت اخوان المسلمین در پاسخ به سؤال ارتش آزاد سوریه اعلام کردهایم ریختن خون علویهای سوریه، تجاوز به زنان آنها، کشتن کودکان آنها و حمله به محل سکونتشان مجاز و حلال است. "
این واقعیتهای تلخ، پرده از چهره به ظاهر مردمی مقابله با دولت سوریه بر میدارند و نشان میدهند آمریکا چگونه با توسل به شیطنتی بزرگ درحال استفاده از یک مذهب استعمار ساخته علیه اسلام و مسلمانان است. وهابیت که تهمتی رسوا و خطرناک به اسلام است اکنون در قالب " القاعده " به جان اسلام و مسلمانان در جهان عرب و کشورهای اسلامی افتاده و هر جا که شیطان بزرگ برای خنثی کردن حرکتهای انقلابی و مردمی و تحقق توطئههای استعماری و سلطهجویانه خود به تزویر نیاز داشته باشد از این مذهب جعلی و این گروه ساخته و پرداخته خود استفاده ابزاری میکند.
در خاورمیانه، اکنون آمریکا به دو چیز نیاز دارد؛ یکی جلوگیری از حرکت انقلابی نشأت گرفته از بیداری اسلامی و دیگری حفاظت از موجودیت رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی. برای رسیدن به این اهداف شوم، تضعیف جبهه مقاومت ضد صهیونیستی یک ضرورت برای آمریکاست که از سوریه شروع شده و تحریمهای اقتصادی ایران و وارد آوردن فشارهای سیاسی برحزبالله لبنان نیز بخشهائی از همین توطئه هستند. اگر ملتهای منطقه نسبت به استفاده ابزاری آمریکا از وهابیت برای پیشبرد اهداف خود به همان میزان که از سایر توطئههای آمریکائی آگاهی دارند هوشیار و مطلع باشند، خنثی کردن توطئه شیطان بزرگ در این
مرحله آسان خواهد بود. این جنگ هر چند با پادوئی القاعده از طریق ابزار قرار دادن مذهب و با فرماندهی سازمان جاسوسی " سیا " به راه افتاده، ولی اگر ملتهای مسلمان هوشیار باشند قطعاً پیروز این میدان خواهند بود.
رسالت
«آرمانگرایی واقع بینانه» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمود فرشیدی است که در آن میخوانید:
دعوت به صبر و استقامت بر طریق حق، یکی از دشوارترین آزمونهای پیام آوران الهی است؛ چندان که والاترین فرستاده خداوند، حضرت محمد(ص) ادای همین مسئولیت را دلیل پیر شدن خویش عنوان میفرماید و ایفای همین مسئولیت حضرت موسی(ع) را آنچنان بر آشفته میسازد که با برادر خود دست به گریبان میشود و حتی حضرت یونس(ع) به خاطر کم صبری در ادای این رسالت مورد مواخذه الهی قرار میگیرد.
بر این اساس دور از ذهن نیست که رهبران الهی و مدافعان حرکت انبیاء نیز در برابر چنین آزمون دشواری قرار گیرند و با تمام توان خویش، جامعه را به پایمردی و صبر فرا خوانند اما سئوال اینجاست که چرا نگاهبانی از استقامت یاران و رهروان و همراهان تا این اندازه سخت است؟ پاسخ به این سئوال را باید در این نکته جستجو کرد که رهبران الهی، با نگاهی توحیدی به تحلیل واقعیتها میپردازند و در این ارزیابی از تاثیر سنتهای الهی غفلت نمیورزند، اما چه بسا تحلیل یاران و همراهان آنان از واقعیتها، به دلیل غفلت از برخی حقایق پنهان هستی، سطحی تر و مادی تر است و بخصوص در مقابله با مشکلات،
با شعار واقعیت گرایی در پیگیری آرمانها سست میشوند و به اضطرار و
عسر و حرج تمسک میجویند.
اما واقعیت این است که آنان خود در استقامت ورزیدن بر آرمانها، کم طاقت شدهاند یا ذهن سادهاندیش آنان قدرت درک برخی واقعیات فرامادی را ندارد و این همان نکته مهم و ظریفی است که علامه طباطبایی(ره) کوشید درکتاب " اصول فلسفه و روش رئالیسم " واقع گرایی اسلام را تبیین نماید کما اینکه شهید مطهری(ره) نیز یکی از علل گرایش به مادیگری را " سادهاندیشی " بر میشمارد.
در دوران پر افتخار نظام اسلامی نیز کرارا شاهد بوده ایم که از طرفی امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری جامعه را به صبرو استقامت دعوت فرمودهاند و دستاوردهای امید آفرین آن را نوید دادهاند و از طرف دیگر برخی مسئولان اجرایی در مواجهه با مشکلات گرفتار برداشتهای سطحی از واقعیات شدهاند و دستیابی به آرمانها را بدون دادن هزینه، انتظار داشتهاند و کوشیدهاند با این توجیه از پیگیری برخی آرمانها منصرف شوند.
این تزلزل عدهای در ادامه راه، منحصر به امروز و دیروز نیست بلکه از دوران دولت موقت گرفته تا روزگار دفاع مقدس، مستنداتی در این زمینه بر صفحه تاریخ نقش بسته است.
حتی پس از آن در دوران سازندگی و اصلاحات هم کارگزارانی " مذاکره مستقیم با آمریکا " را به عنوان یک ضرورت مطرح ساختند و یا چنانکه مقام معظم رهبری اشاره فرمودند در دفاع از حق هستهای کشور تا توانستند
عقب نشینی کردند.
در مقام اقناع چنین افرادی، تجربیات تاریخی، شواهدی روشن در نشان دادن واقعیات است و باید برای جویندگان حق، فصل الخطاب قرارگیرد و لذا مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با مسئولان و کارگزاران نظام، با یاد آوری این تجربیات طی سالهای پس از پیروزی انقلاب، به واقعیات مهمی اشاره فرمودند که ممکن است تحت الشعاع " واقعیت سازی " و " واقعیت نمایی " دشمنان قرار گیرد و با توجه به تاثیری که درک عمیق این واقعیات درتحلیلها و ارزیابیهای دولتمردان دارد، بایسته است همواره مورد توجه آنان باشد. به همین دلیل به مهمترین موارد یاد شده در این دیدار اشاره میکنیم:
۱ - عبور موفقیت آمیز نظام اسلامی از همه چالشها و موانع دشوار فرا رو از جمله شورشهای قوی، ترورها، جنگ تحمیلی، تحریمها، قضایای تیر ۷۸ و ماجراهای سال ۸۸.
۲ - عزت ملی، زندگی ایمان مدار، مشارکت درمدیریت کشور، پیشرفت همه جانبه، استقلال اقتصادی و سیاسی و برخورداری از آبروی بین المللی از مهمترین مطالبات مردم از مسئولان و نظام اسلامی است.
۳ - مقابله چند دولت مستکبر و سیاهی لشکرهایشان با نظام اسلامی به معنای مقابله جامعه بین المللی با ما نیست.
۴ - این چند دولت مستکبر دارای تواناییهای سیاسی و اقتصادی و خصوصا رسانهای تبلیغاتی قوی هستند.
۵ - علت دشمنی این چند دولت مستکبر با نظام اسلامی مسئله هستهای یا دفاع از حقوق بشر نیست، بلکه آنان با اصل نظام اسلامی مخالف هستند.
۶ - تحریم اقتصادی، چالش جدیدی نیست و دربرههای حتی کشتیهای ایران را هم هدف قرار میدادند و پایانههای نفتی را بمباران میکردند.
۷ - نظام اسلامی در مقابله با تهدیدها و تحریمها، پیشرفت کرده و اعتمادبه نفس و توانمندیش افزایش یافته است.
سیاست روز
«هدف، مسکو وپکن است نه دمشق» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد پیر علی است که در آن میخوانید:
اکنون میتوان اذعان داشت که غالب صاحب نظران و عقلای عرصه سیاست در محیط بینالملل، به این درک مشترک دست یافتهاند که سازوکار و رویکرد رفتارهای متخاصمانه میان کشورها، به نسبت گذشته متفاوت شده و روی ابزارهای نرمافزاری نظیر حقوق بشر، افکار عمومی و … متمرکز شده است.
در چارچوب این کارزار نوین، هر بازیگر و کنشگر بینالمللی که بتواند طرف مقابل را به انفعال وا دارد و او را رو در روی افکار عمومی قرار دهد، برنده کارزار خواهد بود.
مرور کوتاه وقایع سال گذشته میلادی و در کنار هم قرار دادن مواضع متولیان سیاست خارجی کشورهای غربی خصوصا ایالات متحده، ناظر بر این خروجی است که علیرغم اینکه یکی پس از دیگری رژیمهای متحد غرب، توسط مردمشان فرو پاشیدند اما غرب تلاش کرد به صورت ملموس و عینی در مقابل افکار عمومی ظاهر نگردد، بلکه کوشید که با موجسواری و تمرکز روی مهرههای جدید فصل نویی از متحدان(جدید!) را در منطقه خاورمیانه فراهم نماید. تغییر مواضع بعضا یکصد وهشتاد درجه ای کاخ سفید و اتحادیه اروپا که پرداختن به آن مجال دیگری را میطلبد و از حوصله این مقال خارج است، به روشنی رویکرد غرب و فرصت طلبی آنان
را نشان می دهد.
اما باید گفت که در جریان سوریه وضعیت به گونه دیگری است. با این توضیح که غرب فارغ از اینکه همان نسخه مؤخر کشورهایی نظیر لیبی، تونس، یمن و … را برای سوریه پیچیده است بلکه این موج را برای خدشه وارد کردن به رقبای جدی خود یعنی روسیه و چین بسیار مناسب دیده است که به زعم نگارنده هدف اصلی غرب در حوادثسوریه را باید مخدوش کردن چهره روسیه و چین نزد افکار عمومی دنیا دانست. اگر به وقایع هفده ماه گذشته سوریه نگاه دقیقی داشته باشیم خواهیم دید که در ابتدا، غرب و به خصوص رژیم اشغالگر قدس علیرغم کینه از سوریه، اما به جهت عدم شناخت از مواضع معارضان سوری در مقابل ناآرامیهای سوریه
سکوت اختیار کردند و اکنون با شناختهتر شدن چهره معارضان، دو راهبرد را در داخل و خارج سوریه در دستور کار قرار دادهاند.
الف: در داخل سوریه به جهت حضور پررنگ عناصر تندرو و رادیکال نظیر القاعده در صفوف معارضان، تلاش میکنند با ناکام گذاردن تمهیدات و فعالیت های افرادی نظیر کوفیعنان، بحران داخلی را افزایش داده تا هم رمق و توان معارضان و همه نیروهای دولتی سوریه را به حداقل کاهش دهند و پس از حصول نتیجه جریان سومی را در آنجا رو نمایند.
ب: در خارج از سوریه نیز با افزایش هزینههای سیاسی روسیه و چین، چهره هر دو رقیب قدرتمند غرب را نزد جامعه بشری به عنوان حامیان نقض حقوق بشر، مدافعان جنگ و خونریزی و … تداعی نمایند. چونانکه وتوی سه باره قطعنامههای شورای امنیت، موازنه وتو کنندگان را به نفع غرب تغییر میدهد و هزینههای سیاسی و بینالمللی مسکو و پکن را بسیار افزایش میدهد. لذا ضروری است که شرق و به عبارتی روسیه و چین تدابیر هوشمندانهای را در مقابل سیاستهای غرب اتخاذ کنند.
در این راستا نگارنده سطور به چند پیشنهاد اشاره میکند.
الف: سکوت معنادار غرب در مقابل رژیمهایی نظیر بحرین، عربستان و سرکوب خشونتبار هر دو کشور پادشاهی، فرصت مناسبی است که، چهره های مدعی حقوق بشر، نزد افکار عمومی دنیا به چالش کشیده شود.
ب: با استفاده از ظرفیتهای فصل ششم منشور سازمان ملل، بستر صدور قطعنامههای ذیربط، علیه سران دو کشور عربستان و بحرین به عنوان متحدان تمام قد غرب فراهم گردد تا در صورت وتوی آن توسط غرب موازنه برقرار شود.
ج: رسانههای مسکو و پکن و سایر کشورهای مستقل، تحرکات پشت پرده غرب در دفاع از تروریسم هدایت شده در سوریه را نزد افکار عمومی، اطلاع رسانی کنند.
د ایران نیز باید حداکثر مراقبت را داشته باشد که با تشریح دقیق دلایل حمایتهای خود از بشاراسد مانع از انشقاق در جبهه بیداری اسلامی گردد و وجود ممیزه ناآرامیهای داخلی سوریه با سایر کشورهای منطقه به روشنی نشان داده شود.
وطن امروز
«چرا ایران تغییر محاسبه نمیدهد؟» عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است که در آن میخوانید:
فرمایشات روز سوم مردادماه رهبر معظم انقلاب اسلامی، راهبردیترین پیامی است که اساسا میتوانست در شرایط حساس فعلی از داخل ایران و در عالیترین سطح به طرفهای غربی ارسال شود.
کوتاهترین توصیف برای توصیف وضعیت منازعه راهبردی ایران و غرب(بویژه آمریکا) این است که بگوییم اکنون ۲ طرف درگیر یک جنگ محاسباتی عمیق هستند، به این معنا که هر یک از طرفین محاسبات طرف مقابل را هدف گرفته است. ادبیات تغییر محاسبه، یک ادبیات نهچندان قدیمی ولی بسیار پرکاربرد از جانب مقامها و استراتژیستهای آمریکایی است؛ وقتی میخواهند سیاست خود درباره ایران را توصیف کنند. هدفگذاری این راهبرد نیز همواره متمرکز بر شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده است به این معنا که آمریکاییها بارها، طوری که هیچ ابهامی باقی نماند تاکید کردهاند هدف راهبرد ۲ مسیره فشار -
مذاکره، اثرگذاری بر محاسبات رهبر عالی ایران است.
پروسه این اثرگذاری از دید غربیها دارای مبانی و مراحل زیر بوده است:
۱ - ایران منطقی است و محاسبهگرانه رفتار میکند.
۲ - مهمترین مساله آمریکا با ایران اکنون این است که ایران درباره مسائل کلیدی مرتبط با امنیت ملی خود حاضر به محاسبه مجدد نیست.
۳ - اولویت آمریکا این است که رهبری ایران وادار به محاسبه مجدد درباره سیاستهای راهبردی ایران شود.
۴ - پس از آنکه ایران محاسبه مجدد را آغاز کرد - یعنی پذیرفت محاسبات قبلیاش نیازمند بازاندیشی است - باید محاسبات خود را بویژه در ۳حوزه برنامه هستهای، برنامه موشکی و نوع رفتار با جریان فتنه تغییر بدهد.
۵ - وقتی محاسبات ایران تغییر کرد، رفتار آن خود به خود تغییر خواهد کرد.
این فرآیندی است که مبنای سیاستگذاری آمریکا درباره ایران را تشکیل میدهد. از دید آمریکا تنها کسی در ایران که تلاش برای تاثیرگذاری روی محاسبات او ارزشش را دارد، رهبر معظم انقلاب است چرا که او تنها کسی است که وقتی تغییر محاسبه داد، میتوان مطمئن بود رفتار مجموعه نظام هم تغییر خواهد کرد.
روشی که آمریکاییها برای کلید خوردن فرآیند ۵ مرحلهای بالا در پیش گرفتهاند، استفاده از راهبرد تولید فشار است تا حدی که ایران حس کند پافشاری بر محاسبات قبلی روزبهروز امنیت نظام را به مخاطره میاندازد و در نهایت موجودیت آن را از داخل تهدید خواهد کرد.
ادبیات مربوط به این موضوع در منابع آمریکاییها بسیار وسیع و قابل تامل است.
رابرت گیتس، رئیس اسبق سیا و و وزیر دفاع آمریکا در دولتهای بوش و اوباما، کسی است که این ادبیات را نخستینبار و به دقت طرح کرده و توسعه داده است اما به هیچ وجه اینطور نیست که بحثتلاش برای تغییر محاسبه رهبری در ایران منحصر به گیتس مانده باشد، بلکه او در واقع پیشگام طرح این بحثبود و پس از وی نشانههایی هست که میتوان با اطمینان گفت این موضوع به سیاست راهبردی آمریکا درباره ایران تبدیل شده و هماکنون هرکاری که آمریکاییها میکنند چیزی غیر از آنکه گیتس حدود
۲ سال پیش گفت، نیست. هفتهنامه تایم، ۲۹ آبان ۱۳۸۹ در توصیف این راهبرد نوشت: «رابرت گیتس ۲ روز پیش هشدار داد تصمیمگیری ایرانیها درباره موضوع هستهای بر اساس یک تحلیل منطقی خواهد بود. وی میافزاید بازداشتن ایران از رسیدن به سلاح هستهای مستلزم این است که این رژیم را متقاعد کنیم سلاح هستهای برای بقای آن ضروری نیست، بلکه بالعکس موجب میشود امنیت آن روزبهروز کمتر و دسترسی آن به اقتصاد جهانی قطع شود». ۲ روز قبل از این تاریخ، بیبیسی سخنان رابرت گیتس را اینگونه توصیف کرده بود: «آقای گیتس در سخنان امروز خود تاکید کرد اگرچه معتقد است رهبران ایران هنوز در پی
به دست آوردن سلاح هستهای هستند اما اقدام نظامی را راهحل درازمدتی برای بازداشتن آنها از این هدف نمیداند.
وی گفت: حمله نظامی، ایرانیان را در مسیرکسب سلاحهای هستهای متحد کرده و به مخفیکاری بیشتر واخواهد داشت. وزیر دفاع ایالات متحده افزود: تنها راهحل درازمدت برای بازداشتن ایرانیها از تولید سلاحهستهای آن است که متوجه شوند این کار به نفعشان نخواهد بود».
چند ماه قبل از اظهارات گیتس، هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا این راهبرد را با اصطلاحی دیگر، یعنی اصطلاح «کاهش گزینههای ایران» توصیف کرده بود. ادامانت و سوفیل استوارت، خبرنگاران خبرگزاری رویترز در گزارشی برای این خبرگزاری در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ مینویسند: «هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در دیدار با باراک اوباما، رئیسجمهور این کشور گفت واشنگتن در تلاش برای تحریمهای شدید برای کاهش دادن گزینههای پیشروی ایران است».
تهران امروز
«سوریه و قطع سر افعی» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن هانیزاده است که در آن میخوانید:
تهاجم گسترده ارتش دولتی سوریه به گروه های تروریستی در مناطق القابون، المیدان، کفرسوسه والمزه دمشق که به عقبنشینی این گروهها ازپایتخت سوریه منجر شد نشان داد که دولت سوریه همچنان ابتکار عمل میدانی را در دست دارد. اکنون نیروهای مسلح دولتی سوریه عملیات جدید خود را تحت عنوان «قطع سر افعی» برای پاکسازی شهر حلب از وجود گروه های تروریستی آغاز کردهاند.
مجموعه رخدادهای اخیر سوریه که وارد هفدهمین ماه خود شده نشان می دهد که سناریوی بحران این کشور به فصل نهایی وسرنوشت ساز خود نزدیک میشود. این بحران که از شهر درعا در نزدیکی مرز اردن آغاز شد به یک سناریوی خطرناک علیه دولت بشار اسد تبدیل شد ویک جبهه وسیع غربی - عربی برای سرنگونی دولت علوی سوریه تشکیل شد.
بیتدبیری مقامات محلی شهر درعا بهویژه استاندار و رئیس سازمان امنیت که اتفاقا از نزدیکان بشاراسد بودند دامنه اعتراضات را بهشکل وسیعی به سایر شهرهای مهم سوریه گسترش داد. چند دانشآموز نوجوان در ماه مارس سال ۲۰۱۱ هنگام بازگشت از دبیرستان شعارهایی علیه دولت بر روی دیوارهای شهر درعا نوشتند که نیروهای دولتی آنان را دستگیر کردند. خانواده آنان برای آزادی فرزندان خود به سازمان امنیت مراجعه کردند که با رفتار خشونتآمیز رئیس وقت سازمان امنیت مواجه شدند.
از آنجایی که بافت اجتماعی شهر درعا یک بافت کاملا عشایری است لذا این عشایر در اعتراض به دستگیری شماری از نوجوانان، در برابر استانداری شهر درعا دست به تظاهرات زدند که از سوی نیروهای امنیتی مورد حمله مسلحانه قرار گرفتند. قتل حدود ۲۰ نفر از تظاهر کنندگان شهر درعا توسط نیروهای دولتی این فرصت را بهدست سایر گروه های سلفی در شهر حماء، حمص وادلب داد تا به بهانه همبستگی با اهالی درعا دست به آشوب بزنند.
لذا سوریه سریعا با یک بحران گسترده داخلی مواجه شد که بلافاصله آمریکا وغرب برای مدیریت ومهندسی این بحران با همکاری عوامل داخلی ومنطقه ای خود وارد عمل شدند.
یک جبهه جهانی با شرکت آمریکا، اتحادیه اروپا، ترکیه، قطر و عربستان برای سرنگونی دولت بشار اسد و تشکیل یک دولت دست نشانده شکل گرفت. هدف این جبهه در درجه اول قطع محور تهران - دمشق - بیروت و حذف مقاومت اسلامیلبنان وفلسطین ودر نهایت ایجاد یک امنیت پایدار برای رژیم صهیونیستی است.
این جبهه در فازهای سیاسی، نظامیورسانه ای فعالیت خود را آغاز کرد بهگونهای که آمریکا وغرب سلاحهایی در اختیار گروههای تروریستی قرار داد که این سلاحها تاکنون در اختیار همپیمانان آمریکا در ناتو قرار نگرفته است. در برابر جبهه آمریکا، جبهه دیگری متشکل از روسیه وچین تشکیل شد که این جبهه تلاشهای آمریکا را درابعاد سیاسی برای قرار دادن سوریه تحت فصل هفتم از منشور سازمان ملل خنثی کرد.
اما بهرغم فشارهای سنگین نظامی، تبلیغاتی، مالی واقتصادی دولت سوریه بهدلیل وجود انسجام میان نیروهای مسلح تاکنون توانسته در برابر تهاجمات داخلی وفشارهای خارجی بهخوبی ایستادگی کند. برآیند گزارش رسانههای خارجی نشان میدهد که عربستان و قطر در طول ۱۶ ماه گذشته بیش از ۳۶ میلیارد دلار برای سرنگونی نظام بشار اسد هزینه کردهاند در حالی که ترکیه بهعنوان عضو ناتو به آموزش گروههای تروریستی سوریه در خاک خود اقدام میکند. انفجار اخیر مقر شورای امنیت ملی سوریه در دمشق که طی آن ۴ نفر از ژنرالهای بلندپایه سوریه کشته شدند در چارچوب فاز جدید آمریکا، غرب، عربستان،
ترکیه وقطر برای ایجاد نا امنی قابل تجزیه وتحلیل است.
اگر چه بخشی از شهرهای حلب، ادلب، دیر الزورومناطق مرزی البوکمال و القائم همچنان در دست گروههای تروریستی است اما بهنظر میرسد که دولت سوریه بهطور جدی درصدد قطع سر افعی برآمده است. آنچه مسلم است سوریه برای عبور از بحران فعلی راه پر پیچوخمیدر پیش دارد اما همه امور به تدبیر دولت ونیروهای مسلح برای سرکوب گروههای تروریستی بستگی دارد.
سوریه با موج ورود گروههای تروریستی القاعده، سلفیها و وهابیها مواجه شده تا جایی که سازمانهای اطلاعاتی دولت سوریه وجود بیش از ۱۶هزار نیروی خارجی وعربی را برای ایجاد نا امنی در سوریه تخمین میزنند. اکنون بحران سوریه وارد مرحله دشوار و حساسی شده واگر نیروهای مسلح سوریه موفق شوند تا پایان ماه جاری شهرهای سوریه را از وجود عناصر مسلح وتروریستی پاکسازی کنند قطعا دولت ونظام بشار اسد از این بحران نفسگیر به سلامت عبور خواهد کرد.
اما در حالتی بدبینانه، گروههای تروریستی در فازعملیات بعدی حتی اگر از مناطق پرجمعیت شهری عقبنشینی کنند بهطور قطع ویقین عملیات انتحاری و ترور شخصیتهای بلندپایه سوری را در پیش خواهند گرفت. باز گشت بندر بن سلطان از تبعید دو ساله به ریاض و تصدی پست حساس سازمان اطلاعات عربستان نشان میدهد که آمریکا وغرب نهتنها برای سوریه بلکه برای خاورمیانه سناریوی خطرناکی تهیه دیدهاند.
حمایت
«میزبانی که باید محاکمه شود» عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید:
این روزها انگلیس میزبان بزرگترین تحول ورزشی جهان است که نه تنها در حوزه ورزش بلکه در عرصه سیاسی نیز دارای اهمیت بسیاری است. بسیاری تاکید دارند که فلسفه المپیک نزدیکتر شدن ملتها و حذف تبعیضها و گرایش جهانی از جنگ به سوی صلح و ثبات است. این مسابقات در حالی در لندن آغاز گردیده است که با توجه به روح و اهدافی که برای مسابقات در نظر گرفته شده است بسیاری تاکید دارند که از ارکان این مسابقات را باید محاکمه انگلیس به جرم جنایت علیه بشریت و نادیده گرفتن حقوق انسانها تشکیل میدهد.
بررسی کارنامه رژیم سلطنتی انگلیس ابعاد قابل توجهی را در برگرفته است. در حوزه داخلی انگلیس مشاهده میشود که در ماههای اخیر سران این رژیم به بهانه برگزاری مسابقات قضایی سراسر امنیتی را بر لندن حاکم ساختهاند به گونهای که بسیاری این شهر را به پادگان نظامی تشبیه کردهاند. استقرار ارتش و ادوات نظامی از جمله موشکها بر پشت بام ساختمانها و محدودسازی آزادی اجتماعی از آن جمله است که نکته قابل توجه آنکه در این مدت سران این رژیم، با وضع قوانین امنیتی، آزادیهای فردی به ویژه علیه اقلیتهای دینی و نژادی را محدود ساختهاند.
گزارشهای منتشره نشان میدهد که در ماههای اخیر مسلمانان و رنگین پوستان بیش از گذشته، تحت فشار قرار گرفتهاند و عملا فرآیند تبعیض نژادی در این کشور ابعاد گستردهتری گرفته است. در حوزه خارجی نیز مشاهده میشود که ا ین کشور کارنامه موفقی در زمینه حقوق بشر ندارد. به عنوان نمونه در قبال کشورهایی مانند بحرین و عربستان که مردم به شدت از سوی آل خلیفه و آل سعود سرکوب میگردند، انگلیس نه تنها راه سکوت در پیش گرفته است بلکه با حمایتهای تسلیحاتی در این سرکوبها مشارکت میکند.
اسناد نشان میدهد که افسران انگلیس نقش اساسی در این سرکوبگریها دارند. یا در نمودی دیگر در قبال سوریه برخلاف خواست و نظر مردم، انگلیس بیشترین دخالتهای را صورت داده و علنا با حمایت از گروههای تروریستی و ایجاد فضای منفی سیاسی در کشتار مردم و تشدید بحران سوریه گام برمیدارد. البته جنایات انگلیس در لیبی، افغانستان و عراق را نیز باید به این اقدام افزود. با توجه به این شرایط میتوان گفت که عملکردهای سران این رژیم نه در داخل، نه در خارج با اصل و چارچوبهای بشر دوستانه المپیک همخوانی ندارد و سران این کشور باید به عنوان عاملان نقض حقوق انسانها محاکمه گردیده و برای
جنایاتی ضد بشری که صورت دادهاند مورد بازخواست قرار گیرند. این کشور از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است که همچنان با توهم دوران استعمار به بحران سازی در جهان و کشتار انسانهای بیگناه میپردازد که برای برقراری صلح و امنیت در جهان مقابله با آن امری ضروری است.
آفرینش
«سیر صعودی قیمت کتاب و سیر نزولی سرانه مطالعه» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن میخوانید:
یکی از مشکلاتی که ماههاست جامعه فرهنگی کشور با آن دست به گریبان است مساله گرانی کاغذ است که در حال حاضر، تاثیرات کاملا مشهود و محسوسی، بر بازار کتاب و نشر نیز گذاشته است. از یک دیدگاه، گرانی کاغذ و بالتبع آن، بالا رفتن قیمت منابع مطالعاتی همچون کتاب و نشریه، هم مخاطبان این گونه آثار و هم پدیدآورندگان آنرا تحتالشعاع قرار میدهد.
شاید بتوان گفت در این میان، علاقهمندان واقعی کتاب و مطالعه، همچنان و با هر مشقتی، آثار مورد علاقه خود را خریداری کرده و هزینه بالای آن را به جان میخرند، اما نمیتوان و نباید مخاطبانی که گاهگاه و از روی تفنن، مبلغی را به خرید کتاب و نشریه و فرصتی را برای مطالعه اختصاص میدادند که وجودشان در روزگار مهجور واقع شدن مقوله مطالعه، خود غنیمت است، را نادیده گرفت.
به هیچ وجه دور از انتظار نیست که این دسته از مخاطبان، با مشاهده نرخ تصاعدی قیمتها در بازار نشر، عطای مطالعه را به لقای آن ببخشند و همان فرصت کوتاهی را که به این امر اختصاص میدادند، از زندگی خود فاکتور گرفته و درصد و میزان پایین مطالعه را به رقم و میزانی پایینتر از این نیز برسانند.
نکته دیگر این که از آن جایی که در جریان نشر کتاب، به طور اخص، آن دسته از نویسندگان و مولفان جوان که به تازگی وارد عرصه خلق و ارائه آثار و نوشتههای خویش شدهاند، ناچارند خود برای انتشار آثارشان هزینه و سرمایهگذاری کنند، و به علاوه در جریان نشر، مولف در روند انتشار اثر، کمترین سهم و سود را میبرد، گرانی کتاب و عدم استقبال از آثار منتشر شده، به ویژه آثاری که متعلق به نویسندگان جوان و نوپا هستند، موجب میشود این مولفان جوان و نوظهور که به تازگی در این راه قدم گذاردهاند، دچار دلسردی شده و نتوانند آن گونهای که باید، استعدادهای فراوان خود در این زمینه را به
منصه ظهور برسانند.
به علاوه از دیگر پیامدهای افزایش قیمت کاغذ در بازار، پایین آوردن میزان تیراژ از جانب ناشران کتاب و همچنین از سوی نشریات است. یعنی نه تنها افزایش قیمتها منجر به کاهش و ریزش مخاطبان میشود، بلکه شمار و میزان انتشار این منابع نیز کاهش مییابد. درحقیقت ناشران که قادر به توجیه مخاطبان و مشتریان آثار خویش در زمینه افزایش قیمت نیستند، راهحل دیگری را برگزیده و اقدام به به پایین آوردن تولیدات خویش میکنند.
دلیل افزایش قیمت کاغذ هر چه باشد باید گفت این امر، در کنار آسیبهای اجتماعی همچون رکود صنعت نشر، ورشکستگی چاپخانهها و بیکاری کارگران و فعالان عرصه چاپ و نشر، آسیبهای فرهنگی جدی را نیز با خود به همراه میآورد.
درواقع، در شرایط فعلی و با وجود رقم پایین کتابخوانی در کشور، تا جایی که ممکن است باید گستره عوامل بازدارنده مطالعه در سطح جامعه را محدود کرد که از جمله آنها بالا بودن سطح قیمت این دسته از محصولات فرهنگی، و عدم قدرت خرید از سوی مخاطبان است. در این میان باید گفت ای کاش همان گونه که برای بالا رفتن قیمت مرغ و مواد غذایی، به تکاپو و تلاش برای کنترل قیمتها میافتیم، در موارد این چنینی نیز به همین صورت عمل میشد.
ملت ما
«خودکفایی اقتصادی شعاری برای تمام فصول» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم یحیی آل اسحاق است که در آن میخوانید:
رفع وابستگی اقتصادی و رسیدن به خودکفایی موضوعی است که در طول تمام این سالها درباره آن سخن گفته شده اما آنطور که باید به صورت جدی به آن پرداخته نشده است. رسیدن به خودکفایی یکی از مهمترین مواردی است که رشد و توسعه اقتصادی کشور را تضمین میکند اما با توجه به ظرفیت بالای کشور در زمینه اقتصادی این موضوع همواره مغفول و در حد شعار باقی مانده است. همانگونه که تمام صاحبنظران و کارشناسان اقتصادی بر آن باور دارند کشور ما دارای ظرفیت بسیار بالایی در زمینه اقتصادی است که این ظرفیت و پتانسیل بالا را میتوان در زمینههای نیروی انسانی، سختافزار، تکنولوژی و… دستهبندی
کرد
علاوه بر آن قوانین متعدد و استراتژی اعلام شده در زمینه اقتصاد و تجربیات مختلفی که ظرف ۳۰ سال گذشته کسب شده، شرایط را برای رشد و توسعه فراهم کرده است اما متاسفانه با غفلت از این موضوع و عدم استفاده از ظرفیت کامل این موضوع تاکنون به نتیجه نرسیده است. برخی از کارشناسان معتقدند که قدرت اقتصادی به منابع و موهبتهای طبیعی مربوط میشود اگرچه یکی از مولفهها منابع طبیعی است اما مهمتر از آن چگونگی تبدیل این امکانات به محصول قابل استفاده است که در واقع به آن تولید گفته میشود.
در دنیا کشورهایی هستند که به لحاظ منابع طبیعی در حداقل امکانات قرار دارند، اما با اهمیت دادن به تولید، رتبههای بالایی در اقتصاد دارند که میتوان به ژاپن و کره اشاره کرد، اینها توانستهاند تولید علم، فناوری و محصول کنند. از طرفی کشورهایی هم هستند که به لحاظ منابع طبیعی سرشار هستند ولی چون توان تولید ندارند جزو کشورهای جهان سوم به حساب میآیند، لذا آنچه که مهم است توان و قابلیت تولید محصول اقتصادی است.
اما متاسفانه در کشور ما عدم نگاه مناسب به صنایع داخلی موجب شده تا نتوانیم از منابع و امکانات طبیعی آنگونه که شایسته است بهرهمند شویم در حال حاضر بسیاری از پتانسیلهای اقتصادی ما درشرکتهای صنعتی به صورت غیرفعال و نیمهتعطیل درآمده است یا نیروی انسانی متخصص که از آنها استفاده نمیشود که موج فزاینده بیکاری و نیاز سالانه ۲میلیون شغل جدید برای قشر تحصیلکرده که برآورده نمیشود گویای این موضوع است.
در حوزه مالی نیز درباره استفاده از سرمایه ایرانی داخل و خارج ظرفیت بسیار بالایی دارید که مغفول مانده است و با حمایت از سرمایهگذاران داخلی و خارجی میتوان این سرمایه را حتی دانش فنی به توسعه و پیشبرد اهداف اقتصادی کشور اختصاص داد.
مردم سالاری
«سرعت غیرمجاز ترکیه» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم علی ودایع است که در آن میخوانید:
ترکیه برای سالیان سال، حامی حکومتهای لائیسیته در خاورمیانه بوده است؛ آتاترک به عنوان یک ژنرال لائیک سایه خود را بر تاریخ معاصر ترکیه گسترانیده است.
احزاب اسلام گرا به رغم وفاداری به اصل جدایی دین از سیاست، باکودتا سرنگون شدند یا به حاشیه رانده شدند. آنهایی هم که داعیه حکومت مذهبی داشتند یا ذرهای از اصول آتاترک تخطی میکردند، به دادگاههای نظامی سپرده شدند، تا ۱۴ مارس۲۰۰۳ که رجب طیب اردوغان به عنوان بیست و هفتمین نخست وزیر این کشور انتخاب شد.
ابتدا حزب عدالت و توسعه با تدوین برنامههای اقتصادی مهندسی شده، زیر بناهای مستهلک اقتصادی و توریسم این کشور را اصلاح کرد.
در فاز دوم، ترکیه روی دیپلماسی گداخته، سرمایهگذاری وسیعی کرد تا منافع اقتصادی خود را در کنار گسترش دامنه نفوذ آنکارا ارتقاع دهد.
جنگ لفظی اردوغان و شیمون پرز پس از حملات ۲۲ روزه اسرائیل به نوار غزه، در اصل رونمایی از عملیاتی شدن امپراتوری نوظهور عثمانی بود.
از بهمن سال ۱۳۸۷ به این سو، ترکها به همه جای دنیا سرک کشیدند، از ماجرای کشتار مسلمانان اویغور در چین گرفته تا پرونده هستهای ایران اسلامی؛ در طول ۳ سال ترکیه توانست یک دیپلماسی برنده را که هم منافع اقتصادی را تامین میکند و هم دوستی بسیاری را به دست میآورد به نمایش بگذارد.
پس از آغاز بهار عربی یا همان بیداری اسلامی، داود اوغلو سعی کرد بر سرعت پیروزیهای دیپلماتیک این کشور بیفزاید تا آنکارا نقش اول معادلات پیچیده خاورمیانه را از آن خود کند.
اگرچه عثمانیها در مواردی دچار اشتباهاتی استراتژیک شدند اما در نهایت باصرف هزینههای مالی، اشتباهات خود را به شکستهای مقطعی تقلیل دادند. تا آنکه ناآرامیهای سوریه آغاز شد.
حکومت بشاراسد با اشتباهاتی که در روزهای نخست برای مقابله با اعتراضات سوریه مرتکب شد، زمینه را برای ورود بازیگران خارجی به زمین خود بازکرد.
ترکیه که نمیخواست از تحولات کشور همسایه خود عقب بماند تمام قد از معارضین سوریه دفاع کرد و با لحن آتشین به اسد حمله کرد.
آنکارا در این میدان جدید، یک دوست جدید را در کنار خود دید؛ عربستان سعودی که خود عنوان پدرخوانده دیکتاتورهای عرب را یدک میکشید، آغوش گرم خود را برای آتاطیب گشود.
آنکارا و ریاض که گویی ماه عسل دوستانه خود را آغاز کرده بودند، خود را به زمین و زمان کوبیدند تا معارضین بشاراسد تجهیز شده و پیروز شوند. ۹ ماه پس از آنکه اعتراضات سوریه به جنگ تبدیل شده است، معارضین توانستهاند چند شهر مرزی را از آن خود کنند. اما ناگهان آژیر خطر در کاخ نخست وزیری آنکارا به صدا درآمده است!
یک مجهول از معادله سوریه را ترکیه در نظر نگرفته بود. تعداد زیادی از ساکنان شهرهای مرزی ترکیه و سوریه را کردها تشکیل میدهند و شورشیان پ ک ک در این مناطق دارای پایگاههای مخفی هستند. اینک با توجه به خلع قدرت بازدارنده ارتش سوریه، نیروهای پ ک ک از کردستان عراق به کردستان سوریه در حال کوچ هستند و این برای ترکیه یعنی فاجعه!
شورشیان پکک که از سال ۱۹۸۴ فعالیت مسلحانه خود را آغاز کردهاند تاکنون حداقل هشت هزار و پانصد نفر به کام مرگ رفتهاند و همواره خود را به عنوان کابوس هر شب ارتش ترکیه به رخ ژنرالهای چند ستاره این کشور میکشند. حال پ ک ک به عنوان یک مصیبت مهارنشدنی به صورت مخفی در کوه و جنگل زندگی میکنند و به ارتش شبیخون میزنند، در ۵ استان سوریه شروع به ایجاد پایگاه میکنند تا جبهههای جدیدی در جنگ با آنکارا گشوده شود.
ابتکار
«نقش شایعه در فشارهای روزمره مردم» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید:
شایعهپراکنی پایه ثابت محاورات عادی جوامع را تشکیل میدهد. همین ابعاد در زمان بحران حالتی دوچندان پیدا میکند؛ هرگاه جامعه با مشکل و فشار روبرو میشود گزارشهای نادرست و خبرهای غیرمستند چاشنی گفتوگوها شده و محاورهها بر اساس «چه خبر» شکل میگیرد.
شایعات رابطهای مستقیم با هشدارهای نابجا و مکرر دارند؛ به عبارتی، هرگاه فضای عمومی مملو از هشدار و انذار گردد و رسانهها از بیان واقعیتها دور افتند و تنها به هشدار اکتفا نمایند، در این شرایط رهاورد چنین رویکردی، احساس ناامنی خواهد بود. مردم با احساس ناامنی، رفتار منطقی نخواهند داشت، روحیه آنها تضعیف میگردد و امنیت ملی به خطر خواهد افتاد. این درحالی است که هشدارها به نام «حفظ امنیت ملی»، پمپاژ میشود، غافل از اینکه این روش خود ضدامنیت عمل میکند.
واقعیت امروز جامعه ایران اینست که مردم درنتیجه گرانیها، در فشار هستند بنابراین نحوه روبرو شدن و برخورد مسئولین با این پدیده بسیار مهم میباشد. باید قبول کنیم که این شرایط تنها مختص امروز نیست و در مقاطع مختلف این گرفتاریها دامنگیر مردم بودهاست. خاطره جنگ از ذهنها پاک نشدهاست و نسلی که با خودباوری، عوارض ۸ سال جنگ را تحمل کرد و آن را از سر گذراند، اکنون حضور دارند؛ مردمی که تورم نزدیک به ۳۰ درصد را در دهه هفتاد تجربه کردند و راستقامت باقی ماندند، هنوز هم حضور دارند، پس این اولین باری نیست که مردم درنتیجه بدخواهی دشمنانشان در تنگنا و فشار قرار
میگیرند.
در آن روزگاران این خود مردم بودند که آستین بالا زدند و با تطبیق زندگی خود با شرایط پیشآمده، با صرفهجویی و مدیریت صحیح، عوارض گرانیها و کمبودها را به حداقل رساندند. آن روزها در کشور امکان تولید حداقل نیازها وجود نداشت؛ پیچ، واشر، فنس، درفش و تانک، همه و همه میبایست از خارج وارد میشد. با این حال کشور اداره شد و آن مرحله با عزت ملت ایران در تاریخ ثبت گردید. شرایط امروز جامعه نه منطبق با دوران دفاع مقدس و نه حتی شبیه دهه هفتاد میباشد. اکنون بخش عمده نیازمندیهای یک کشور پیشرفته در داخل تولید میگردد و اگر روزی تمام راهها بسته شود و روزنهای برای مبادله
وجود نداشته باشد، باز بخش مهم نیازمندیها در داخل قابل تأمین است.
اما گویا تا کشور در شرایط بحران قرار نگیرد و اضطرار دامنگیر نشود، برنامهریزان متوجه بخشهایی از نیازمندیها نمیگردند؛ به عنوان مثال، چطور میشود در کشوری که میتواند در کوتاهزمان، نیازمندیهای دارویی خود را از طریق غنیسازی ۲۰ درصد اورانیوم به دست آورد و یا در فاصله کوتاهی به تکنولوژی ارسال فضاپیما به فضا دست پیدا کند، برنامهریزانش نتوانستهاند پیشبینی مناسبی برای تولید کنجاله و دان مصرفی مرغ داشته باشند تا درنتیجه تأخیر در واردات آن، بازار مصرف مرغ اینچنین دچار نابسامانی گردد.
بیشک اکنون که دود گرانی مرغ به چشم همه رفت و ارزش دان و کنجاله آن مشخص گردید، برنامهریزیها برای خودکفایی کشور در این بخش شروع شدهاست و در آینده نزدیک مشکلی به نام دان و کنجاله نخواهیم داشت. پس ما مشکلی در منابع و فعل خواستن نداریم، اگر مشکلی هست در نحوه مدیریت و شیوه برنامهریزیها میباشد و یا عجیبتر اینکه، آن بخش از نیازمندیها که هیچگونه وابستگی به خارج ندارند و مواد اولیه و ساخت آنها در داخل صورت میگیرد، این روزها رابطه مستقیم با قیمت ارز پیدا میکنند و با بالا رفتن قیمت ارزهای خارجی، آنها هم به همان میزان و گاهی بیشتر بالا میروند. این نوع
رفتارهای غیرمنطقی قابل پذیرش نیست. البته اقتصاد زنجیروار عمل میکند ولی حلقههای داخلی تفاوت ماهوی با حلقههای وارداتی دارند.
به نظر نگارنده، یکی از فرصتهای پیش روی تولیدات داخل اینست که با مدیریت قیمت و معقول کردن نرخها، دل مشتری را به دست آورند و تولیدکنندگان داخلی، تولیدات خود را جایگزین نمونه خارجی در سبد نیازمندیهای خانوار ایرانی نمایند. به هرحال هیچ ملتی بهاندازه مردم ایران، تجربه موفق در گذر از گردنههای سخت و بحرانهای دشمن ساخته را ندارد. این تجربیات، امروز هم سرمایه خوبی پیش روی مسئولان و هم برای بخشهای مختلف مردمی است. مردم در این شرایط باید در مدیریت اقتصادی، قدم اول را متناسب با واقعیات خود بردارند و از رفتارهای حریصانه و محتکرانه پرهیز کنند. باید تولیدکننده
داخلی فرصتهای کنونی را برای آشتی با مشتری داخلی غنیمت بشمارد و اما مسئولان محترم هم باید متوجه باشند که شناخت افکار عمومی، حیاتی است. اگر دریافت سیاستمداران از مسائل اشتباه باشد، آنگاه هر راه حلی که برای مشکلات اندیشیده شود، بیراهه خواهد بود.
آنچه در گذشته باعثهمراهی مردم شد، آنان را به میدان آورد و مانع شد که آنان در مقابل مشکلات خم به ابرو بیاورند، این بود که اقدامات مسئولین مغایر با باورها، نیازها و علایق مردم تلقی نمیشد؛ به عبارتی، هیچ فاصلهای بین مردم و مسئولین زمانه وجود نداشت. مردم جنگ را مال خود و علیه حریم خصوصی خود تلقی میکردند و از این روی، تا سرحد جان حاضر به مبارزه و مقاومت بودند. اکنون هم نه از طریق انذار و هشدارهای صرف، بلکه باید منطق فشارهای کنونی برای مردم تبیین شود. تجربه نشان داده که هرگاه مشکلاتی ایجاد شد، بازار شایعهپراکنی داغ شدهاست؛ شایعات منشاء اصلی رفتار بخشی از
مردم بوده و موجب تشکیل صفوف و کمبودها گردیدهاست.
اکنون نیز شایعات نه قابل ریشهکنی که بخشی از واقعیت زندگی مردم است ولی مسئولان مربوطه میتوانند بینشهای به دست آمده از شایعات را با راهبرد ملی موثر ارتباطی در هم آمیزند و از آن، فرصت بسازند.
آرمان
«علت بروز ارز تقلبی در بازار» عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم دکتر مهدی تقوی است که در آن میخوانید:
وجود ارز تقلبی در بازار که بنا به گفته رئیس پلیس مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی، اغلب از کشورهای خارجی وارد ایران میشود، موضوعی دور از ذهن نیست. در بسیاری از کشورهای جهان، ارز تقلبی دیده میشود و ایران نیز یکی از این کشورهاست که در حال حاضر تفاوت بین ارز دولتی و ارز آزاد، بازار آن را پررونق کرده است. اما در این زمینه باید توجه داشت که ورود ارز تقلبی و قاچاق به کشور ما نیز کار مشکلی نیست. ما مرزهای بسیار وسیعی داریم و وسعت مرزهایمان بهگونهای است که قاچاق را سهل میکند.
البته این موضوع به معنای عدم مبارزه دولت با قاچاق در این مرزها نیست اما کنترل چنین مرزهایی نیز به آسانی امکانپذیر نخواهد بود. البته کنترل ورود ارز به کشور حتی از گمرکات رسمی نیز کار مشکلی است، چراکه اشخاصی که برای کنترل در مرزها حضور دارند مجهز به دستگاههایی که تقلبی یا غیرتقلبی بودن ارز را مشخص کنند، نیستند که این موضوع باعثمیشود، ارز تقلبی به سادگی وارد کشور شود.
به هر حال همانند بسیاری از کشورها ارز تقلبی وارد کشور میشود و این موضوع میطلبد که مردم برای حفظ سرمایه خود، در خرید ارز دقت لازم را به عمل آورند و خرید ارز از صرافیهای مجاز، بهترین راهکار در این زمینه است. با این کار، ارز تقلبی به دست مصرف کننده نمیرسد، صرافی مجاز هم با قیمتی کنترلشده، ارز را به فروش میرساند و همچنین با پرداخت مالیات به دولت، در نهایت به اقتصاد جامعه کمک میشود.
البته عدهای معتقدند که با تکنرخی شدن ارز، میتوان جلوی این ارزهای جعلی را گرفت. هرچند نمیتوان منکر این قضیه شد که افزایش مابهالتفاوت نرخ ارز مرجع با نرخ ارز در بازار آزاد، در بالا رفتن میزان ارز جعلی در بازار اثر گذار بوده است اما تکنرخی کردن قیمت ارز به معنای بالا بردن قیمت ارز مرجع توسط دولت راهکار مبارزه با قاچاق و کنترل بازار ارز نیست. به نظر من، برای حمایت از قشر کمدرآمد جامعه باید نرخ ارز حمایتی باقی بماند. چرا که نمیتوان با ارز به قیمت بالا کالاهای اساسی را وارد کرد و انتظار داشت که مصرفکنندگان نیز به راحتی آنها را تهیه کنند.
بنابراین به نظر میرسد دولت باید با تعیین قیمت ارز حمایتی حتی پایینتر از قیمت فعلی برای واردات کالاهای اساسی به فکر حمایت از اقشار کمدرآمد باشد و در عوض نرخ ارز کالاهای وارداتی لوکس مانند خودروهای خارجی را بسیار بالا تعیین کند تا خریداران کالاهای لوکس، یارانه پرداختی به قشر آسیبپذیر را بهنوعی تقبل کنند. در حقیقت باید گفت، تکنرخی کردن ارز در کشوری مانند کشور ما نمیتواند پاسخگوی همه نیازهای ما باشد و باید به این موضوع، چندوجهی نگاه شود تا مسائل حاشیهای نیز مدنظر قرار بگیرد.
دنیای اقتصاد
«حذف ارز مسافرتی؛ تصمیمی منطقی» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است که در آن میخوانید:
سوبسید پنهانی دولت برای ایرانیان متقاضی مسافرتهای تفریحی خارجی، از ابتدای این هفته به صورت کامل قطع شد؛ سیاستی هوشمندانه که خوشبختانه به طور همزمان از طرف دولت و مجلس و بانک مرکزی پشتیبانی شده است.
تصمیم به قطع این سوبسید پنهانی که به مدت حدودا یک سال در قالب فروش دلار با نرخی بسیار پایینتر از نرخ بازار آزاد به متقاضیان مسافرتهای خارجی تجلی داشت، تصمیمی منطقی و کارشناسی است که اگرچه قدری دیرهنگام اتخاذ شد، اما بدون تردید تصمیمی در راستای عدالت اقتصادی ارزیابی میشود در شرایطی که اقتصاد کشور با خطر کمبود شدید ارزی به دلیل تشدید تحریمهای تجاری مواجه است، چگونه میتوانیم ارائه سوبسید دولتی به متقاضیان مسافرتهای خارجی را که عمدتا جزو دهکهای درآمدی بالای کشور هستند، سیاستی عادلانه ارزیابی کنیم؟
همچنین تاثیر مثبت چنین تصمیمی بر کاهش تقاضای مسافرتهای تفریحی خارج از کشور و انتقال تقاضا به سمت مسافرتهای تفریحی داخلی را به احتمال فراوان میتوان در کوتاهمدت مشاهده کرد و بعید نیست که در ماه پایانی تابستان سالجاری، بهبودی محسوس در رونق گردشگری داخلی را شاهد باشیم.
در عین حال، دغدغه مربوط به انتقال ناگهانی تقاضای ارز مسافرتی به بازار آزاد و بروز شوک قیمتی در قیمت بازار آزاد دلار، مسالهای است که در صورت هوشمندی بانک مرکزی، به سادگی از آن جلوگیری خواهد شد. برای جلوگیری از شوک صعودی تقاضای دلار در بازار آزاد، کافی است بانک مرکزی همان مقدار دلاری را که در هر ماه به مسافران خارج از کشور میفروخته است، اکنون در بازار آزاد و به قیمت بازار آزاد به فروش برساند.
در نتیجه درست به همان مقدار تقاضای جدید که در بازار آزاد دلار ایجاد میشود، عرضه دلار در بازار آزاد هم افزایش خواهد یافت و به این ترتیب بدون بروز هیچگونه رانت و سوءاستفاده مالی، از هر گونه افزایش قیمت دلار هم ممانعت خواهد شد. ضمنا به تدریج و در ماههای آینده، قابل انتظار است که تقاضای مسافرتهای خارج از کشور کاهش یافته(به دلیل افزایش هزینهها بر اثر قطع فروش ارز دولتی) و در آن زمان بانک مرکزی میتواند مقدار فروش ارز فوقالذکر را کاهش دهد.
دست آخر اینکه خوشبختانه تصمیم هوشمندانه قطع فروش دلار با قیمت دولتی به متقاضیان مسافرتهای تفریحی خارج از کشور، با موافقت کامل مجلس و دولت و بانک مرکزی همراه بود و چه بسا بتوان آن را نشانه عزم جزم این سه نهاد برای حرکت به سمت بازار ارز تکنرخی و شفاف و جمع کردن بساط انبوه ثروتهای بادآورده ناشی از وضعیت ارز دونرخی فعلی ارزیابی کرد.
با این حساب، اگر مقامات ارشد اقتصادی کشور تصمیم جدی برای حرکت به سمت بازار ارز تکنرخی و شفاف را داشته باشند، لازم است در گامهای بعدی به تدریج بستههای دیگری از تقاضای ارز را از شمول دریافت ارز با نرخ دولتی خارج کرده و به طور همزمان افزایش تدریجی نرخ ارز مرجع(دولتی) را به طور متناسب با تفاضل تورم ایران و میانگین تورم بینالمللی پیگیری کنند. چنین سیاستی بدون تردید هم از حجم بالای سوءاستفاده مالی ناشی از شکاف بالغ بر ۵۰ درصدی بین قیمتهای دولتی و بازار آزاد دلار خواهد کاست و هم میتواند به افزایش درآمد دولت بر اثر فروش دلارهای نفتی منجر شود.
همچنین بسیار بعید است که چنین سیاستی اثر تورمی جدیدی به همراه داشته باشد؛ زیرا هماکنون تقریبا همه کالاهای وارداتی در بازار به صورت متناسب با نرخ دلار بازار آزاد به فروش میرسند. به این ترتیب امید میرود تصمیم اخیر بانک مرکزی، نشانهای از برنامه جدی برای حرکت مجدد به سمت بازار ارز تکنرخی و شفافی باشد که در سالهای ۱۳۸۱ تا ۸۹ هم در کشور حاکم بود. در آن صورت همانطور که سه رییس کل پیشین بانک مرکزی، در پایان دوره ریاست خود بازار ارزی تکنرخی و شفاف را به جانشین خود تحویل دادند، میتوان امیدوار بود که رییس کل فعلی هم بازار ارزی تکنرخی را به جانشین خود تحویل
دهد.
گسترش صنعت
«بینیازی به کالاهای سوپرلوکس» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم علیرضا عسگری مارانی است که در آن میخوانید:
چهارشنبه گذشته مدیرکل بانک مرکزی از حذف ارز مسافرتی خبر داد. این سیاست یکی از اقدامات مناسبی است که میتواند به بازار ارز سروسامانی بدهد هرچند دیرتر از آنچه باید، انجام گرفت.
واقعیت این است که اگر دولت و مسوولان اقتصادی با سرعت بیشتری در مورد تخصیص بهینه ارز تدابیری بیندیشند مشکلات فعلی بازار ارز اعم از رسمی و غیررسمی در زمان کمتری حل و فصل خواهد شد.
این در حالی است که در هشت ماه گذشته غرب تلاش کرده حلقه محاصره را به دور اقتصاد ایران تنگتر کند و این تلاش قطعا دشواریهایی نیز برای ما به همراه داشته است. اما مردم ما از آگاهی بالایی برخوردارند و شرایط و مصادیق را درک میکنند بنابراین باید مسائل را صریح و به سرعت به آنها انتقال داد تا خود را با شرایط وفق دهند.
از همینرو به نظر میرسد بانک مرکزی بسیار زودتر و بهعنوان مثال در دی پارسال باید ارز مسافرتی را از فهرست تعهدات خود حذف میکرد تا به این ترتیب از خروج بیشتر ارز جلوگیری کند ضمن این که ضروری است در روزها و ماههای آینده شرایط تخصیص ارز سختتر شود تا ارز باارزش برای واردات کالاهای سوپرلوکس از مرزها بیرون نرود.
نتیجه این که اگر مصرف ارز به صورت بهینه صورت بگیرد با وجود جلوگیری کامل از فروش نفت نیز میتوان ارز مورد نیاز را تامین کرد چون هر سال قریب به ۴۰ میلیارد دلار از طریق صادرات غیرنفتی مانند محصولات پتروشیمی و مواد معدنی به خزانه کشور واریز میشود. این امر زمانی امکانپذیر است که ارز حاصله صرف واردات کالاهای مورد نیاز صنعت و مایحتاج اساسی مردم شود. البته در شرایط فعلی با وجود واردات چندین میلیارد دلار اجناس سوپرلوکس امکان تحقق چنین هدفی عملا امکان ندارد.
جالب این که این کالاها تا همین ۱۵ سال پیش در خانه ایرانیها وجود خارجی نداشت اما در حال حاضر اشتیاق بیش از حدی برای انباشت اجناس در خانهها بهوجود آمده که این موضوع باعثتحمیل هزینههایی میشود که در سالهای گذشته به پسانداز خانوادهها اختصاص مییافت. ذکر این نکته نیز ضروری است که پرهیز از این هزینههای گزاف به معنی کاهش سطح رفاه جامعه نیست بلکه جلوگیری از تحمیل هزینههای اضافی به کشور است.
خبرهای اخیر از بازار ارز البته تنها به حذف ارز مسافرتی منحصر نمیشود. مجلس مدتی است که تلاش میکند نسخه ارز سه نرخی را برای بازار رسمی تجویز کند اتفاقی که متاسفانه حکایت از آن دارد که برخی از نمایندگان مجلس و مسوولان لزومی به استفاده از تجربیات گذشته احساس نمیکنند چون سهنزخی شدن بازار به معنی بازگشت به دوران هشت سال جنگ تحمیلی است که نیاز به یک مکانیزم سنگین بوروکراتیک دارد آن هم در شرایطی که انتظار میرود نظام اقتصاد آزاد تحت نظارت دولت در کشور ایجاد شود. در نهایت اینکه سهنرخی شدن ارز نظریهای کاملا رد شده است که تنها ساختار متکی به دولت را تقویت میکند و دست
آخر هم باعث بروز رانت میشود.
شناسه خبر:
۱۲۷۴۲۹
گزیده سرمقاله روزنامههای صبح امروز
۰