به گزارشافکارنیوزبه نقل از کیهان، این که «نقشه راه انتخابات کدام است»؟ منطقا پاسخ هرکدام از طیف های سیاسی به این پرسش، معطوف به تلقی آنها از مقصد و مقصود انتخابات است. به عنوان مثال برای طیف هایی که نامزدهای خود را از مدت ها قبل معلوم کرده اند، نقشه راه در واقع نزدیکترین و ممکن ترین مسیر برای پیروزی آن شخص در ماراتن یازدهم است. طیف هایی هم هستند که انتخابات را فرصت و بهانه ایجاد التهاب سیاسی در کشور می دانند و بنابراین نقشه راه آنها در واقع کیفیت تغییر ریل انتخابات از یک فرصت سیاسی و جشن مردم سالاری به چالش امنیتی است آن گونه که در پاییز و زمستان ۸۷ نوشته و در بهار ۸۸ به اجرا گذاشته شد. طیف دوم معمولا برای پیشبرد نقشه خود، وارد نقشه طیف اول می شود و آنگاه سر بزنگاه، تغییر ریل را اعمال می کند.

سومین پاسخ به این پرسش که نقشه راه انتخابات کدام است، تلقی طیف هایی است که با وجود مهم شمردن رئیس جمهور معتقدند انتخاب رئیس دولت - یا سایر انتخابات - فرع بر یک راهبرد و هدفگذاری کلان است. بنابراین انتخابات و نامزدها با همه اهمیت، طریقیت دارد و نه موضوعیت؛ ایستگاه است نه مقصد؛ مقدمه است نه مطلوب؛ قطعه ای از یک پازل بزرگتر است نه کلیت و تمامیت آن. برای این طیف، رویکرد موقعیت شناسانه، هماهنگ و توام با برنامه ریزی و نقادی منصفانه و دقیق از وضعیت فعلی، مقدم بر بازی با نام چهره ها و نامزدهاست. بدین معنی که جمهوری اسلامی امروز با فرصت های بی نظیر در طول تاریخ - و البته چالش هایی - مواجه است و دهه چهارم انقلاب را با گفتمان پیشرفت معطوف به عدالت و معنویت و مجاهدت و خطرپذیری و عقلانیت و مقاومت سپری می کند. بنابراین نقشه راه انتخابات از منظر اصولگرایی باید چنان ترسیم شود که نه تنها بر سر راه این گذار ایجاد خلل نکند بلکه بر سرعت پیشرفت بیفزاید. به عبارت دیگر سخن بر سر مدیریت ترافیک رقابت ها برای هم افزایی اقتدار ملی و به حداقل رساندن هزینه ها و فرسایش هاست. بهره برداری لازم از فرصت های بزرگ ملی - نظیر اعتبار و اقتدار سیاست خارجی، بیداری اسلامی در منطقه، پیشرفت های چشمگیر علمی و فنی و… - در کنار چالش های مهم سیاسی و فرهنگی و اقتصادی ما را بر آن می دارد تا ساعت انتخابات و رقابت های معطوف به آن را اولاً با راهبرد بی بدیل وحدت تنظیم کنیم و ثانیاً با مقدمات ضروری نظیر سازمان، اتاق فکر و برنامه منطبق سازیم. در واقع اگر انتخابات را یک هرم بدانیم، سازمان(اتاق فکر) و برنامه و نامزد ۳ بعد این هرم و آرمان هایی نظیر وحدت و پیشرفت و مردم سالاری قاعده آن خواهد بود.

این تلقی، حاصل تجارب انتخاباتی در رقابت های سیاسی طی ۲ دهه اخیر است. به تدریج دو دغدغه مهم از بستر رقابت های انتخاباتی پدیدار شد. یکی پیروزی در انتخابات و دوم، حرکت رئیس جمهور و دولت جدید در مسیر آرمان های کلان انقلاب. عرصه سیاست کشور در دو دهه گذشته شاهد نوسان هایی در این باره بود چه زمانی که رئیس دولت دورترین نسبت ها را با آرمان های انقلاب پیدا کرد و چه زمان هایی که میان روسای دولت و برخی آرمان ها - کم یا بیش - فاصله افتاد و این پرسش را با خود آورد که آیا این فاصله ها الزاما به خاطر انحراف است یا ضعف سازمان و برنامه نیز در نقش بستن این اتفاق موثر است؟ به تعبیر دیگر با مرور تجربه ۳۳ ساله انقلاب و به ویژه تجارب ۲۰ سال گذشته سزاوار است بپرسیم که آیا موضوع «ریاست جمهوری» پدیده ای صرفا قائم به شخص و خلقیات و قوت و ضعف های فرد نامزد است یا باید در متن برنامه معطوف به سازمان و اتاق فکر دیده شود؟ آیا رئیس جمهور ریل گذار خودمختار است یا هماهنگ کننده دولت برای حرکت در مسیر و چارچوب مشخص در هماهنگی با کلیت حاکمیت؟ مشخص است که در اینجا صرفا سخن از ساختار حقوقی و قانون اساسی و سیاست های کلی نظام نیست بلکه سؤال این است که نقش طیف ها و جبهه های فعال در انتخابات درباره دغدغه مورد بحثچیست؟ آیا گروه های حامی در دو وجه افراط و تفریطی یا باید صرفا سهم خواه کابینه باشند و سهمی از کیک قدرت را تصاحب کنند و یا کارگران سیاسی نامزدها تا انتخابات باشند که پس از پیروزی مورد بی اعتنایی قرار گیرند و دغدغه های مشروعشان شنیده نشود؟ اقتضای شریعت و عقلانیت این است که گروه های حامی نامزدها نه تلقی سرمایه گذار شریک شرکت سهامی قدرت داشته باشند و نه مانند بخشی از موتور ارسال موشک به فضا تلقی شوند که در پایان انتخابات کنده شده و از حیّز انتفاع و تاثیر ساقط می شوند.

این عدم تعادل و حرکت پاندولی دولت ها در میانه دو حد افراط و تفریط متاسفانه در سه دولت موسوم به سازندگی، اصلاحات و عدالت - با شدت و ضعف هایی - پدیدار شد یعنی مثلا در دولت سازندگی به تدریج از اثرگذاری نیروهای ارزشی و انقلابی کاسته شد و سهم و مجال بیشتری به طیف های تجدیدنظرطلب واگذار گردید انگار که نیروهای انقلاب اصلا حامیان و غمخواران روزهای سخت رئیس دولت وقت نبوده اند. اتفاق دیگری که افتاد این بود که طیف حاکم بر دولت در حالی که ظاهرا راهنمای راست مصطلح را می زدند، به سمت چپ پیچیدند؛ یعنی در حالی که آقای ناطق نوری خود را نزدیک به رئیس دولت می پنداشت، جریان حاکم بر دولت سازندگی به جانب رقیب تجدیدنظرطلب پیچیده و بلکه با او بسته بودند. پس از آن نیز دولت جدید، شرکت سهامی احزاب و گروه هایی ائتلافی شد که دولت را تبدیل به گوشت قربانی کرده و هر یک گوشه ای از آن را به نیش کشیده بودند. دولت جایگزین، از متن اعتراض ملی به روند طعمه انگاری قدرت و لاابالیگری نسبت به آرمان های اساسی انقلاب شکل گرفت و در واقع همه طیف های نگران سرنوشت انقلاب در بسترسازی و گفتمان سازی برای دولت جدید نقش آفرینی کردند.

اتفاق ۲۷ خرداد و سوم تیرماه سال ۱۳۸۴، حلقه سوم از زنجیره اصولگرایی بود که در ۲ انتخابات شورای شهر دوم و مجلس هفتم(سال های ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳) شکل گرفت و با انتخابات شورای شهر سوم، مجلس هشتم، ریاست جمهوری دهم و مجلس نهم در حد فاصل سال های ۸۶،۸۷، ۸۸ و ۹۰ امتداد یافت. با این حال و با وجود پیروزی متواتر اصولگرایان در ۷ انتخابات طی ۹ سال گذشته، منحنی حرکت اصولگرایان روی نمودار «سازمان» و «برنامه» با نوسان ها و فراز و نشیب هایی همراه بود و هرجا که گسترش حلقه های سیاسی گرد محور صاحب منصبان در مراکزی نظیر دولت و مجلس و شهرداری اصالت پیدا کرد، رویکردهای جبهه محور و برنامه محور در حاشیه و اولویت دوم قرار گرفت. بنابراین بی آن که بخواهیم خدمات ارزشمند هر یک از این مراکز حاکمیتی را انکار کنیم می توان ادعا کرد پدیداری برخی هزینه تراشی ها و فرصت سوزی ها و فرسایش ها و کجروی ها ریشه در همین ضعف سازمان جمعی و خلأ اتاق فکر دارد؛ سازمانی که «برنامه ریز، نقاد و ارزیاب روندهای موجود، و تربیت کننده رجال مهیا برای نقش آفرینی های تیمی، جمعی و ملی» باشد.

خوب یا بد تا به امروز عمدتا این نامزدها بوده اند - که لااقل در زمینه جلب آرای مردم - بار انتخابات را به دوش کشیده اند. به رغم اذعان به اهمیت و بی بدیلی این نقش و جذابیت این پرسش مهیج که هفتمین رئیس جمهور کیست، سزاوار تاکید است که صرف رقابت نامزدها، تکافوی نیازهای منتهی به تعبیه فرآیند انتخابات را نمی کند. درست است که یکی از نامزدها نهایتا سکان رانندگی دولت را برعهده می گیرد اما رانندگی هم پیش شرط هایی دارد و هم لوازم و ملزوماتی که باید تا انتهای مسیر همراه وی باشد. راننده هرگز فرد خودمختار و خودبسند نیست بلکه طبق نقشه و مسیر و سرعت و ضوابط مشخصی باید حرکت کند. سازمان برنامه ریز حزبی و جبهه ای در این میان کمک مهمی به حرکت معطوف به مقصد می کند و طبعا این نقش، غیر از نقش حمایتی - نظارتی اجزای حاکمیت نظیر مجلس و قوه قضائیه ذیل مدیریت کلان رهبری است. در واقع چنین سازمان برنامه ریز، ارزیاب و کادرسازی می تواند پشتوانه همأ بخش های حاکمیتی باشد.

رهبر معظم انقلاب ۲۴ مهر سال گذشته در جمع دانشگاهیان کرمانشاه در تبیین خوب و بد موضوع تحّزب و نسبت آن با وحدت فرمودند «تحّزب می تواند در جامعه انجام بگیرد، در عین حال وحدت هم صدمه ای نبیند؛ اینها با هم منافاتی ندارد… ما دو جور حزب داریم. یک حزب عبارت است از کانال کشی برای هدایت های فکری - حالا چه فکری به معنای سیاسی، چه فکری به معنای دینی و عقیدتی - اگر چنانچه کسانی این کار را بکنند خوب است. قصد عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند… البته کسانی که یک چنین توانایی داشته باشند به طور طبیعی در مسابقات قدرت در انتخابات هم آنها صاحب رأی خواهند شد، آنها برنده خواهند شد لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است، این مورد تایید است… یک جور حزب تقلید از احزاب کنونی غربی است… به معنای باشگاه هایی برای کسب قدرت؛ اصلا حزب یعنی مجموعه ای برای کسب قدرت. یک گروهی با هم همراه می شوند، از سرمایه و پول و امکانات مالی خودشان بهره مند می شوند یا از دیگران کسب می کنند یا بند و بست های سیاسی می کنند برای اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست، کارهای مشابه انجام می دهد تا آنها را از قدرت پایین بکشد… این نه، هیچ وجهی ندارد. اگر کسانی در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحّزب می روند ما جلویشان را نمی گیریم… اما من این جور حزبی را تایید نمی کنم. این جور حزب بازی معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهی ندارد اما حزب به معنای اول، یعنی یک کانال کشی در درون جامعه برای گسترش فکر درست - چه فکر عقیدتی و اسلامی، چه فکر سیاسی و تربیت کادرهای گوناگون - بسیار خوب است.»

بنابراین می توان به مدلی از تعامل سیاسی در جبهه اصولگرایی بر مبنای وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت رسید که در آن سازمان و برنامه و کادرسازی معطوف به آرمان های انقلاب و مدیریت فرصت ها و تدبیر چالش های کشور در ظرف یک حرکت جمعی حرف اول را بزند. می توان با یکدیگر الفت و اتحاد داشت، صرف نظر از اینکه مثلا در ایستگاه انتخابات، نامزدها و حامیان آنها با یکدیگر ائتلاف کنند یا به رقابت و مسابقه سالم و هوشمندانه و سنجیده - ضمن مراقبت از طراحی های دشمن - بپردازند. مهم این است که شرط ائتلاف سهم طلبی، و پیامد رقابت، منفذگشایی برای دشمنان و بدخواهان نباشد. در واقع مراد از وحدت، همسویی و هماهنگی و هم پوشانی جهت گیری ها برای ادای یک مسئولیت و تعهد جمعی است. آن راهبرد کلی «اجتماع و اتحاد قلب ها و اراده ها و انگیزه ها درباره وفای به عهد الهی» است.

ملاك اصلي و نقشه راه نهايي، همان فرمايش شريف امام عصر(عج) درباره راز تاخير روزگار ظهور و تشكيل نهايي دولت كريمه است. اگر شيعيان ما- كه خداوند آنها را به اطاعت خود موفق گرداند- در راه وفا به عهدي كه برعهده آنان است مجتمع و همدل بودند، ميمنت ديدار ما به تأخير نمي افتاد. اين وحدت و الفت و اجتماع دلها ذيل هدايت ولايت فقيه و نايب امام زمان(عج) نقشه راه اصلي ماست حتي اگر پاي در ميدان مسابقه بگذاريم. رقابت ها نبايد از ياد ما ببرد كه رفاقت و اخوت داريم و به سوي هدف مشتركي ره مي سپاريم.