دلیل مواضع اخیر عسگراولادی / ماجرای نامه تند امام به موسوی
افکارنیوز _ گروه سیاسی / یاسر انصاری:

این روزها مواضع حبیب‌الله عسگراولادی شگفتی و تعجب تمام جریانات سیاسی را به همراه داشته است. مواضع عسگراولادی این سوال را برای همگان ایجاد کرده که یار دیرین امام و انقلاب و مورد وثوق آقا چرا پس از نزدیک به ۴ سال بعد از ماجرای ۸۸ چنین مواضعی را درباره میرحسین موسوی و مهدی کروبی اتخاذ کرده و البته ادامه داد و روی آن‌ها پافشاری هم کرد؟

این رفتار مرد انقلاب و شیخ اصولگرایان حالا به انتحار تعبیر می‌شود، انتحاری که با واکنش دیگر اصولگرایان و تبری چندباره آنان از موسوی و کروبی همراه شد. اما ماجرا چیست؟ هفته گذشته بود که مطلبی در رسانه‌ها منتشر شد مبنی بر خواب آقای عسگراولادی و این خواب نسبت داده شده بود به مواضع اخیر ایشان. البته عسگراولادی بلافاصله خواب دیدن خود را تکذیب کرد.

حالا اینکه چرا مخالف سرسخت میرحسین موسوی در دوران نخست وزیری وی و بعد از آن، مواضعی اتخاذ کرده که تعبیر به حمایت از دو نامزد شکست خورده انتخابات ۸۸ می‌شود شگفتی سیاسیون را دو چندان کرده است. شگفتی از اینکه عسگراولادی را می‌توان اولین مخالف میرحسین موسوی دانست و برخوردهایی که توسط موسوی در دولت با وی شد تنها راه پیش پای یار امام را استعفا قرار داده بود.

عسگراولادی به واسطه انتقاداتش و اینکه وزیر شخص رئیس جمهور(آیت الله خامنه‌ای) در کابینه شناخته می‌شد از سوی موسوی مجبور به استعفا شد و کنار رفت. اما حالا…

این مطالب را با جلال‌الدین فارسی در میان گذاشتیم و از او پرسیدیم که دلایل این اقدامات آقای عسگراولادی چیست؟ مگر نه اینکه ایشان از مخالفان سرسخت موسوی بوده است؟ دلایل مواضع اخیر وی چیست و چند سوال تاریخی دیگر. پاسخ‌های جلال‌الدین فارسی به عنوان فردی که از ابتدای انقلاب در جریان فعالیت‌ها و مواضع سیاسیون بوده به این سوالات خواندنی است. مشروح گفت‌وگو در ادامه می‌آید:

آقای فارسی سوال اول را اینگونه آغاز می‌کنم که مواضع اخیر آقای عسگراولادی در خصوص موسوی و کروبی باعثشگفتی سیاسیون چپ و راست شده است. با توجه به انتقادات تندی که از سوی آقای عسگراولادی نسبت به موسوی وجود داشت و موجبات حذف ایشان از کابینه میرحسین را رقم زد شما دلایل نظرات اخیر وی را چه می‌دانید؟

بسم الله الرحمن الرحیم. باید در ابتدا این نکته مهم را بگویم که میرحسین موسوی از ابتدا هم با امام نبود. زمانی که حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد و آقایان عسگراولادی، مطهری، بادامچیان و آیت الله خامنه‌ای فعالیت‌های سیاسی خود را به صورت حزبی و از این طریق پی گرفتند، میرحسین موسوی هم وارد حزب شد(من هم بعدا وارد عضو شدم). حقیقتش ما نمی‌دانستیم که چرا فردی مانند موسوی به حزب آورده و عضو شد.

من بعد از چند سال متوجه شدم که موسوی با آقا خویشاوند است و می‌شود پسر عمه پدر ایشان. در هر صورت موسوی به واسطه خود آقا وارد حزب شد و پر و بال گرفت یعنی همان طور که آقای هاشمی برادرش را آورده بود و شهید بهشتی هم پسرش را به عضویت حزب در آورد موسوی هم به واسطه آقای خامنه‌ای عضو حزب جمهوری اسلامی شد و پله‌های ترقی را هم به واسطه ایشان طی کرد.

چگونه آقا واسطه عضویت موسوی در حزب شدند؟ چون خود ایشان از مخالفان سرسخت میرحسین برای نخست‌وزیر و فعالیت سیاسی شناخته می‌شدند.

من از سال ۱۳۳۵ با آقای خامنه‌ای آشنا شدم. جلسات علی شریعتی بود که با ایشان آشنا شدم و با روحیات بزرگوارانه‌شان آشنایی دارم. آیت الله خامنه‌ای به معنای واقعی به جذب حداکثری قائل بود، از همان ابتدا قائل بود به اینکه باید دایره انقلاب و انقلابیون را بزرگ گرفت تا هم دشمن‌سازی نسبت به انقلاب را از بین ببرد و هم اینکه به نوعی برای امام یارگیری کند و این از آشنایی کامل ایشان به فعالیت‌های حزبی حکایت داشت.

از همین رو موسوی هم به عضویت حزب جمهوری اسلامی درآمد. حزب جمهوری اسلامی با تایید شخص امام خمینی تاسیس شد و حتی از ایشان کمک مالی دریافت می‌کرد برای همین مردم به آن چشم امید داشتند و مسئولان آینده خود را از این حزب می‌خواستند.

اینکه گفته می‌شود موسوی، پیمانی بوده و در حلقه حبیب الله پیمان قرار داشته درست است؟ این به حزب ضربه نمی‌زد؟

چرا، دقیقا. زمانی که موسوی عضو حزب شد خیلی سریع سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی که تریبون رسمی حزب بود هم شد. مدیر مسئول روزنامه آقای خامنه‌ای بود. موسوی در همین ایام مقاله‌ای را در ستایش پیمان چاپ کرد که وی را متفکر بزرگ اسلامی خوانده بود. در جلسه حزب بودیم که من اعتراض کردم و گفتم پیمان متفکر بزرگ اسلام است یا خمینی؟ و خلاصه درباره علایق موسوی به پیمان حرف زدم و گفتم که او پیمانی است. همه متاثر بودند، یادم هست تمام اعضا سرشان را پایین انداخته بودند. همه ناراحت بودیم و به دنبال راه حل.

برخی از آقایان گفتند که موسوی را از حزب بیرون بیاندازیم و نگاه سریع سلبی داشتند اما من پیشنهاد دادم که او بماند و اخراج نشود چرا که به حزب لطمه وارد می‌شد و مردم نسبت به حزب بی‌اعتماد می‌شدند. من در جلسه گفتم که موسوی بماند اما در روزنامه به تدریج پیمان را نقد کند و خلاصه اینکه جبران کند اشتباهش را البته طی مدت زمان ۶ ماه. همه اعضا از جمله آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی و دیگر دوستان با این پیشنهاد موافقت کردند و بدون رای‌گیری این تصمیم به تصویب رسید. باز هم تاکید می‌کنم که من از نسبت موسوی با آقای خامنه‌ای در آن زمان اطلاع نداشتم.

آقای فارسی، با این اوصاف نظر شما درباره نظرات اخیر آقای عسگراولادی چیست؟ آیا ایشان می‌خواهند جذب حداکثری مورد نظر آقا را در این جا پیاده کنند؟ اصلا جذب حداکثری در این مورد موضوعیت دارد یا خیر؟

تحلیل نظرات اخیر آقای عسگراولادی سخت است چون ایشان بالاخره سیاست‌مداری کارکشته است که دوران زندان و شکنجه قبل از انقلاب را گذرانده و سوابق انقلابیش بیش از خیلی مدعیان امروزی است و امام و آقای خامنه‌ای هم تعبیرات و توصیفات زیادی درباره ایشان داشته و دارند بنابراین نمی‌توان گفته‌های اخیرشان را ساده تحلیل کرد.

نظر شخصی من هم این است که آقای عسگراولادی انسان پاک و شریفی است که در دوران امام و هم‌اکنون بازوی مشورتی خوبی برای ولی‌فقیه بوده و هست چرا که هم مجتهد سیاسی است و هم مجتهد فقاهتی. اما اینکه بگوییم موسوی آدم خوبی است و در سال ۸۸ مرتکب اشتباه نشده به نظرم درست نیست چرا که هر فرد دیگری غیر از او بود و یک صدم چنین اقداماتی را انجام می‌داد سریع حذف می‌شد اما موسوی به واسطه صبری که از آقای خامنه‌ای سراغ داریم با حلم و بزرگواری مواجه شد، هر چند او متوجه این بزرگواری نبود.

آقای عسگراولادی قائل هستند که اطرافیان موسوی و کروبی فتنه کردند و حالا خارج از کشور هستند، می‌توان گفت که این دو با وجود آن همه اتفاقات ناگوار تنها قاصر بودند؟

میرحسین خیلی آقای خامنه‌ای را اذیت کرد اما باز می‌بینیم که بعد از امام او را به عضویت مجمع تشخیص درآورد و جایگاه خوبی به او داد.

وقتی امام قطعنامه را پذیرفت موسوی خودش را مخفی کرد و استعفا داد و اصلا خبری از او نبود چون می‌خواست چهره‌ای قهرمان از خودش بسازد و بگوید که موافق پذیرش قطعنامه نبودم. یک روز امام جلسه‌ای تشکیل می‌دهد تا نخست وزیر جدید را انتخاب کنند. در این جلسه برخی آقایان بودند از جمله آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی. آقای خامنه‌ای اواسط جلسه می‌رسد، وقتی که می‌رسد امام می‌گوید که آقای خامنه‌ای برای تعیین نخست وزیر جدید آماده باشید. آقای خامنه‌ای می‌گوید که نباید با استعفای موسوی موافقت شود چرا که او همین را می‌خواهد و در پی قهرمان سازی است(نقل به مضمون)، باید فرمانی صادر کنید و با عتاب بخواهید که به سر کارش برگردد.

امام انگشت اشاره خود را به سمت آقای خامنه‌ای می‌گیرد و می‌گوید: این درست است. بعد امام نامه شدید اللحنی می‌نویسد خطاب به موسوی که در تاریخ ماندگار شد. این خاطره را گفتم تا بدانید که موسوی آدم بحران نبود و تحت تاثیر اطرافیانش بود در حالی که آقای خامنه‌ای عاقلانه کارها را تدبیر و مدیریت می‌کرد.
ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

من هم تشکر میکنم.