هاشمی می‌خواهد بازی گردان باشد نه بازیگر

افکار- به اعتقاد سلیمی نمین، هاشمی نقش فراجناحی خود را رهبر معظم انقلاب برای او در نظر گرفته بودند از دست داده و خود را تا حد رهبر یک جریان سیاسی تزلزل داده است. او تشکیل دولت وحدت ملی را بازگشت به عقب میانگارد و ولایتی را گزینه مدنظر هاشمی در انتخابات آینده میداند. سلیمی نمین معتقد است این بار نیز همچون انتخابات ۸۴ نماینده جریانی خارج از گروههای سیاسی فعلی پیروز رقابتهای انتخاباتی خواهد شد.

آقای هاشمی اعلام کرده‌اند که در انتخابات کاندیدا‌ نخواهند شد؛ به نظر شما علت این تصمیم آقای هاشمی چیست؟


علی‌القاعده هر انسان عاقلی یک بار مرتکب خطا می‌شود و از تکرار آن پرهیز می‌کند. آقای هاشمی هم در انتخابات سال ۸۴ تبعات این اشتباه را تجربه کردند و از شخصیت با‌سابقه‌ای مثل ایشان بعید است که چنین اشتباهی را تکرار کنند. از این رو من فکر می‌کنم که آقای هاشمی براساس گفته خودشان در انتخابات شرکت نخواهند کرد، مگر اینکه عواملی به ایشان اصرار کنند و فشار بیاورند که در انتخابات حضور یابند؛ کما‌اینکه در سال ۸۴ هم بسیاری از نیرو‌های دلسوز از آقای هاشمی خواستند که در این عرصه وارد نشوند، اما متأسفانه آقای هاشمی سخن کسانی را که می‌خواستند از ایشان در جهت منافع خود استفاده کنند گوش کردند و سخن دلسوزان را ناشنیده گرفتند و تجربه تلخی را برای خود رقم زدند.

برفرض عدم حضور آقای هاشمی در انتخابات آینده، استراتژی و تاکتیک ایشان در انتخابات چه خواهد بود؟

من فکر می‌کنم آقای هاشمی تلاش می‌کنند که بازیگردان خوبی در انتخابات باشند نه بازیگر.

یعنی مثل انتخابات ۸۸؟

با‌توجه به تجربیاتی که در سال ۸۸ با آن مواجه شدند، مقداری معقول‌تر رفتار خواهند کرد. اگر این بازیگردانی در چارچوب نظام باشد می‌تواند چهره ایشان را ترمیم کند. رهبری براساس دلسوزی که برای آقای هاشمی داشتند تلاش کردند که یک موقعیت ثابت فراجناحی به ایشان بدهند. حضور آقای هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام مورد انتقاد جریانات سیاسی - به خصوص اصلاح‌طلبان - قرار گرفت، اما رهبری براساس مصالح کلان نظام و خیر‌خواهی نسبت به آقای هاشمی، ایشان را در جایگاهی قرار دادند که هم جایگاه تعیین‌کننده‌ای بود و هم جایگاهی فراجناحی. در واقع با این کار، شخصیت آقای هاشمی حفظ می‌شد؛ اما برخی منفعت‌طلبان، آقای هاشمی را از این جایگاه تنزل دادند و ارزش او را تا رهبری یک جریان سیاسی پایین آوردند. بدین ترتیب آقای هاشمی دیگر نمی‌توانستند به عنوان یک شخصیت فراجناحی عمل کنند. وقتی آقای هاشمی به عنوان لیدر یک جریان سیاسی شناخته شد، نمی‌توانستیم او را به عنوان یک عنصر منصف در نظر بگیریم؛ چراکه آقای هاشمی به عنوان یک رقیب سیاسی وارد میدان شده و همه نگران آن هستیم که مبادا در یک جایگاه فراجناحی به نفع یک جریان عمل کند.

البته استدلال آقای هاشمی این است که می‌خواهند رابطه میان جریان‌های سیاسی را مدیریت کنند و به عنوان بالانس کننده در میدان حضور داشته باشند.

آقای هاشمی با همین نگاه خطای سیاسی جبران‌ناپذیری را مرتکب شده است.

اگر دولت وحدت ملی بر سر کار بیاید، هیچ جریانی مشکلات را گردن نخواهد گرفت و جریانات مختلف اشتباهات و اشکالات را به گردن یکدیگر خواهند انداخت؟

بله؛ تصور آقای هاشمی این است که هنوز همان شرایط دوران ریاست جمهوری ایشان حاکم است.
یعنی شما با نظر آقای هاشمی موافقید که دولت ایشان دولت وحدت ملی بود؟
بله؛ ما در دوره پس از جنگ به دولت وحدت ملی احتیاج داشتیم و جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب با یکدیگر متفق بودند. اما بعد از این دوره ما گامی به جلو برداشتیم، یعنی جامعه و جریان‌های سیاسی توانستند نیرو‌های مخالف خود را تحمل کنند. از این منظر ما دو تجربه ارزشمند داشتیم؛ تجربه آقای خاتمی و تجربه آقای احمدی‌نژاد.

البته هزینه‌هایش را هم پرداختیم…

اشکالی ندارد. هزینه دادن برای این مساله
ارزش دارد؛ چراکه باعثرشد جامعه می‌شود و نیرو‌های سیاسی هشت سال دندان روی جگر می‌گذارند و نیروی مخالف خود را تحمل می‌کنند. دعوت به بازگشت به عقب نه ممکن است و نه به نفع جامعه است. شعار زیبایی سر می‌دهند، اما محتوا ندارد.

اگر اجازه بدهید از بحثعبور کنیم. شما فکرمی کنید از میان حسن روحانی و علی اکبر ولایتی کدام یک گزینه مورد نظر هاشمی برای انتخابات آینده خواهد بود؟


قطعاً آقای ولایتی؛ اما باید ببینیم این انتخاب بازگشت به عقب محسوب می‌شود یا خیر.

چرا آقای ولایتی را انتخاب می‌کنند؟ چرا آقای روحانی انتخاب نمی‌شود؟

اجازه بدهید در این مورد صحبت نکنم.