۳۰درصد حرف‌هایم را در اردیبهشت می‌گویم

به گزارش افکارنیوز، روزنامه آرمان روابط عمومی در شماره امروز خود گفت و گویی با حبیب‌الله عسگراولادی انجام داده است که در زیر می خوانید:

در صفحه‌های تاریخ سیاسی معاصر ایران زمین، نام‌هایی را می‌توان یافت که دیدن چهره آنها و نشستن پای خاطراتشان سند زنده تاریخ است. افرادی که این روزها پا به سن گذاشته‌اند و با سپری کردن جوانی در روزهای انقلاب و جنگ، امروز تبدیل به سپید موهایی شده‌اند که کوهی از تجربه هستند. چنین افرادی هر چند کم سخن می‌گویند اما حرف‌هایی که می‌زنند می‌تواند راهگشای بسیاری از مشکلات باشد. هر چند نصیحت‌هایی این پیران سیاست برای برخی که به تازگی وارد سیاست شده‌اند، سنگین شمرده می‌شود و در برابر پیران سیاست موضع می‌گیرند. اصولگرای با تجربه و عضو دیرینه حزب موتلفه، حبیب ا… عسگر اولادی از جمله افرادی است که نامش در عرصه سیاسی تاریخ جمهوری اسلامی ایران بسیار شنیده شده است. نماینده اولین دوره مجلس در جمهوری اسلامی که این روزها سنش از هشتاد سال فراتر رفته است در ماه‌های پایانی سال گذشته به سبب اظهارنظرهایی که کرده بود، مورد انتقادات و بعضا هجمه‌های شدید از جانب برخی اصولگرایان قرار گرفت. حبیب‌الله عسگراولادی در جمع دست اندرکاران ماهنامه «ذکر» بحثهای بسیار مهمی را مطرح کرد. آرمان به جهت اهمیت سخنان حبیب الله عسگراولادی متن سخنان وی را در ادامه می‌آورد:

اگر حکومت نظامی شکسته نمی‌شد آینده مشخص نبود

عسگراولادی به سال ۵۷ اشاره کرد و گفت: «در ۲۲ بهمن، ساعت ۱۲، رادیو اعلام کرد که ساعت ۴ بعد از ظهر حکومت نظامی است. امام پس از چند لحظه ­ای از در اتاق آمدند بیرون و رفتند اتاق بغلی. ده دقیقه یک ربع آن جا بودند و بعد جلوی در اتاق ایستادند و فرمودند اعلامیه فرمانداران نظامی خدعه و نیرنگ است و در رأس ساعت ۴ همه به خیابان‌ها بریزید؛ این از یک تلویزیون مداربسته به شعاع ۵ کیلومتر پخش می‌شد. عده­ای فوری حرکت کرده بودند که خودشان را به امام برسانند من­جمله آیت­ا… طالقانی خیلی برافروخته و نگران وارد شد و رفت خدمت امام. مدتی طول کشید و بعد آمدند بیرون. وقتی آمد بیرون، چهره­اش باز شده بود. همین‌طور که داشت می­رفت، در راه، از او پرسیدم و ایشان فرمودند که آقا من را آرام کرد؛ من آرام نبودم. من خودم از آقای طالقانی نشنیدم، اما این جمله مدد ربانی و ولایی را توجه کنید. آقای طالقانی می­گوید که من به امام عرض کردم که بسیار خطرناک است شما مردم را ساعت ۴ بعد از ظهر دعوت کردید زیر گلوله. اینها به صغیر و کبیر رحم نمی­کنند. آقا فرمودند مصلحت است. آقای طالقانی دو بار و سه بار تأکید می­کنند که من خطرناک می­دانم. در این هنگام، امام فرمودند گرچه دستور باشد؟ آقای طالقانی فرمودند من دیگر حرفی ندارم. ایشان صاحب دستور از مولاست. انصافاً، اگر آن شب مقاومت نمی‌شد و اگر حکومت نظامی توسط امام شکسته نمی­شد، معلوم نبود که سرنوشت انقلاب و نهضت و جوشش مردم به کجا می­رسید.»

ولایتی برای کاندیداتوری عجله کرده است

کاندیدای چهارمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در ادامه صحبت‌هایش درباره تعداد زیاد اعلام حضورها برای انتخابات دوره یازدهم گفت: «تاکنون، بالای ۴۰ نفر برای انتخابات آمده ­اند و دارند می ­آیند حتی همه ­شان هم می­ خواهند رئیس‌جمهور شوند؛ هیچ کدام از ایشان هم نمی­ خواهند به نفع کسی کنار بروند و هیچ کدام هم نمی­ خواهند وزیر کسی بشوند. بالای چهل نفرند، اما آن چه که در ارزیابی باید بگوییم این مثبت است؛ یعنی اگر دو تا سه تا فقط نامزد می­ شدند، مثبت نبود؛ یعنی نظام جوری است که هر کس سرش به تنش می­ ارزد می­خواهد بیاید زمام امور را به دست بگیرد…»

وی ادامه داد: «بنده که از جانب مؤتلفه و بعد هم از جانب جبهه پیروان، بعد هم در خدمت دو جامعه­ روحانیت و مدرسین، از چند ماه پیش در مجموع شروع کردیم که کارحساب شده ­ای بکنیم. تجربه ­های گذشته را داشته باشیم و به تعبیر مقام معظم رهبری مثبت ­های گذشته را بگیریم و منفی­ هایش را اصلاح بکنیم. ما به این رسیدیم که یک پروژه چهار مرحله­ای را تنظیم کنیم در مؤتلفه و در جبهه و بعد هم با جامعتین. مرحله اول اینکه ما گفتمانی تنظیم کنیم برای انتخابات و مدارمان این گفتمان باشد. خب، ما در جبهه­ پیروان چیزی تهیه کردیم. دوم اینکه ما به جانب برنامه برویم برای دولت یازدهم قبل از اینکه مصادیق یا مصداق را فکر کنیم دولت آینده می­ خواهد چه کار کند و چه باید بکند. سوم اینکه دولت آینده باید تیم داشته باشد. نمی‌شود زمام را به دست یک نفر سپرد. ضرر کردیم تا حالا. باید دست تیم بسپاریم. چهارم اینکه این تیم بنشینند صحبت کنند که محبوبیت و مدیریت و مقبولیت و اینها در کدام بیشتر است و زیر نظر جامعتین مصداق تعیین کنیم. بر این اساس، رفتیم با آیت ­ا… مهدوی و آیت­ ا… یزدی و بعد هم با دو جامعه با شورای مرکزی­شان جلساتی داشتیم. توضیح دادیم آینده را چطور می­ بینند. آیت ­ا… مهدوی مصاحبه­ ای فرمودند. مصاحبه­ شان این بود که فرمودند که وحدت میسر نیست، اما ائتلاف به جانب وحدت. ما هم اساس­مان را آوردیم به ائتلاف به جانب وحدت. قدم­ هایی در این باره پیش رفتیم و الان به جایی رسیدیم که جبهه پیروان سه تا نامزد برای تیم دارد.» عسگر اولادی ادامه داد: «از روحانیت مبارز، سه تا مطرح بودند: آقای تقوی گفت نمی ­آیم؛ آقای ابوترابی و آقای پورمحمدی خودشان گفتند می­ آیند، اما هنوز روحانیت این­ها را معرفی نکرده است ولی سه نفر ما با اینها شروع کردند و الان پنج نفرند. آقای ولایتی و آقای قالیباف و آقای حداد، همچنان که می­ دانید، خودشان شروع کردند و بعد هم به خدمت آیت­ ا… جنتی و آیت ­ا… یزدی و آیت­ ا… مهدوی رسیدند. آیت­ ا… مهدوی به آقای ولایتی گفته بودند خوب است که با عسگراولادی هم مشورت کنید. ایشان محبت کرد و آمد این جا و شروع کرد به صحبت کردن. گفت که شما کارتان چه جوری است؟ گفتم که ما می­ خواهیم این جوری برویم جلو و عجله هم نداریم. گفت کار ما را چطوری قضاوت می­ کنید؟ گفتم عجله کردید. گفت ما جزو آن کسانی که شما در نظر داشتید هستیم؟ گفتم بله؛ ولی انتخابات ریاست‌جمهوری با عجله جور در نمی­ آید. گفتند شما چه می‌گویید؟ گفتم من می‌گویم ما باید در جبهه و در جامعتین به چیزی برسیم. گفت شما می­توانید بگویید چه کسانی را می ­خواهید اضافه کنید؟ گفتم نه. گفت: چرا؟ گفتم برای این­که من مطرح نکردم. من عضو تشکیلاتم تا مطرح نشود نمی ­توانم. هفته­ قبل از پایان اسفند، بنده از ایشان خواستم که بروم با سه تایشان صحبت کنم. ایشان گفتند به من نمایندگی دادند که من از جانب سه تا بیایم. من رفتم جلسه و گفتم که تصمیم­مان این است که به یک صورتی حرکت کنیم که بتوانیم نظر مراجع را کسب بکنیم.»

وظیفه­ ما تدبیر است

وی بخش دیگری از نظراتش را اینگونه آغاز کرد: «بنده باید تدبیر کند؛ ذات احدیت است که تقدیر می ­کند؛ این عبارت پیغمبر(ص) است: «العبد یدبر». بنده بی­ برنامه بنده نیست. بنده باید تدبیر داشته باشد، اما اینکه خیال کند تدبیرش حاکم می­ شود خیر؛ «وا… یقدر». ما در تدبیر می­ خواهیم کوتاه نیاییم و داریم هم به پیش می‌رویم. حتی شما شاید شنیدید وقتی که با آقای آقاتهرانی مناظره­ای در تلویزیون بود ایشان نی یا آهنگ جدایی را می‌زد. من به ایشان گفتم که بیا سوته‌دلان گرد هم آییم. اگر ما اصولگراها دور هم جمع نشویم، باختیم؛ یا به این یا به آن می ­بازیم. وقت جلسه که تمام شد، من گفتم که حاج ­آقا دنبال این هستیم که شما هم نماینده‌ای بفرستید. آیت ا… مصباح هم در حدود سه روز پیش فرمودند که اگر اصلاح طلب‌ها بیایند، باید همه­ اصول­گرایان یک نامزد داشته باشند. اگر نیایند، رقابت بین دو بخش اصولگراهاست. البته ما می‌خواهیم همان رقابت هم نباشد؛ بلکه رفاقت باشد.»

قفل باید شکسته شود

عسگر اولادی در ادامه درباره اظهاراتی که در پایان سال نود و یک درباره وقایع سال ۸۸ و نامزدهای منتقد کرده بود اینگونه توضیح داد: «آن چه که بنده قبل از سال عرض کردم ۴۰درصدش را گفتم، ولی در خراسان رضوی و گیلان ۳۰درصد دیگرش را گفتم لذا هنوز شفاف نشده و باید شفاف شود. ۳۰درصد دیگر هم می‌ماند که انشاءا… با یک مقدماتی در اردیبهشت که فضای انتخاباتی را بتواند تلطیف کند، می­ گویم. اینکه مقام معظم رهبری فرمود که هر سلیقه ­ای باید در پای صندوق نامزد خودش را داشته باشد این را هر کسی جوری می ­فهمد. بنده فهمم با خیلی‌ها فرق دارد. باید این قفل را بشکنیم. این حصار را باید بشکنیم. من در یک مصاحبه­ تلویزیونی گفتم که ما تعدادی زندانی داریم، تعدادی فراری داریم، تعدادی در به در کشورها داریم اینها عمدتاً هم از استعدادهای ما هستند و نباید ما رضایت بدهیم. مقام معظم رهبری هم گاهی بیاناتی می‌کنند که ما می‌توانیم بفهمیم ایشان نظرشان چیست. وقتی که من این حرف­ها را شروع کردم، بنده عرض کردم که من از مؤتلفه نمی­ خواهم آبرو بگیرم لذا من از شما موتلفه‌ای‌ها مرخصی می­ خواهم. گفتم من بروم وظایفم را انجام بدهم اگر ضرر شد، ضرر عسگر اولادی است که رفتنی­ است، اما اگر نفع داشت، نفع اصولگرایان باشد که اصولگرایی همراه تعصب نباشد.»

وی افزود: «بنده بارها گفته­ ام که من آقای موسوی و کروبی را فتنه­ ساز نمی ­شناسم، زیرا در دیداری، هر دو قول دادند همان جا از فردا کارشان را اصلاح کنند، اما همین که از اتاق آمدیم بیرون از اتاق­های دیگر ریختند دورشان. در همان اتاقی که آقای موسوی بود، مثل این­که استراق سمع داشت متوجه شدند ما چی صحبت کردیم ریختند دور آقای موسوی… من این­ها را فتنه‌ساز نمی­ دانم. از اینها می­ خواهم که توبه کنند و از اینها می ­خواهم که راه باز کنند. پیغام خصوصی هم به توسط اصلاح­ طلبان یا بعضی از شخصیت‌های روحانی برای ایشان فرستادم که اگر می خواهید آینده‌ای داشته باشید، باید حداقل خصوصی خدمت آقا نام ه­ای بنویسید. گفتم من شما را فتنه­ ساز نمی­ دانم، اما این نیست که شما زمینه فتنه را فراهم نکردید یا از فتنه، شما بهره‌برداری انتخاباتی نکردید. نه، این نیست.»

عسگر اولادی ادامه داد: «لذا به نظرم این قفل است. باید این قفل را بشکنیم. خیلی برای شما تعجب‌آور بود و برای عزیزانی که با هم فکر می­ کنیم خیلی تعجب‌آور بود که عسگراولادی بیاید بگوید که اینها فتنه­ ساز نیستند، اما الان که گذشتیم ببینیم که راه حل دیگری داشتیم و می ­توانستیم از راه دیگری؟ مگر آن­که از آقا خرج کنیم. ما نباید بگذاریم که از آقا خرج بشود باید کاری کنیم… حتی به من گفتند که تو از آقا پیام و الهام گرفتی، گفتم نه. من منتظر تشر رهبری بودم و در این دو ماه­ و خرده­ ای و حالا در این چهار ماه سعی کردم از آقا ملاقات نخواهم و سعی کردم کمتر با دفتر مبارک ارتباط داشته باشم و حداقل رابطه را داشته باشم.»

وی به ذکر خاطره‌‌ای پرداخت و گفت: «روز مجلس ختم آقای تهرانی در مدرسه­ شهید مطهری، من دیدم آقای شجونی از در وارد شد آمد جلو. وی خیلی حرف زده بود در روزنامه­­ ها علیه من ولی با او روبوسی کرده و جا باز کردم کنار خودم نشاندم و گفتم آقای شجونی این موضع­ هایی که تو گرفتی ارادت من را به تو بیشتر کرده است. گفت چطور؟ گفتم برای اینکه حرف نادرستی نزدی. گفتی این حرف­ها مال خود عسگراولادی است. گفتم درسته. گفتی مؤتلفه راضی نیست. درسته، اما گفتی چرا عسگر اولادی این مواضع را گرفته؟ این چرا را باید از عسگر اولادی بپرسیم نه این­که از نزد خودت پاسخ بدهی. بعد، گفتم که همه­ حرف­هایت را قبول دارم، اما یک تکه کلامت را قبول ندارم. گفتم: گفتی که اگر از آن دو نفر بگذریم باید از صدام هم بگذریم. گفتم حالا من از امام(ره) دو تا مثل می­زنم؛ یک مثل از آسید احمد آقا مرحوم که خدا رحمت کند ایشان را. ایشان از قول امام می­ گفت که فرمودند این روزهای اخیر من خواب دیدم که صدام را از سربالایی جماران دارند می­ آورند بالا پهلوی من. بنا به نقل تا آن جا که یادم است گفتند که من فکر می­ کردم که اگر بیاید، من راه بدهم او را یا راه ندهم. بعد، فکر کردم که خب بیاید چه به او بگویم؟ حالا آمد داخل چی بگویم؟ یک کم فکر کردم با خودم گفتم که بگذار بیاید ببینیم چه می گوید؟ به آقای شجونی گفتم که ببین امام نمی­ گوید که راه ندهم او را. اینها نماینده­ رحمت­ للعالمین­ اند؛ اینها نماینده اشدالمعاقبین نیستند. گفتم یک چیز دیگر بگویم که حرفت را بعداً اصلاح کنی. گفت چی؟ گفتم امام وقتی که تعدادی حاجی­ مان در مکه شهید شده بودند و از سال آینده آن سال حج را تحریم فرمودند در صحبتی که علیه آل سعود فرمودند، گفتند: «اگر ما از صدام بگذریم، از آل سعود نمی­ گذریم.» گفتم یاد بگیر. ببین این طور نیست که در رحمت بسته شده باشد تا کسی شقاوت به خرج می­ دهد، اما وقتی افتاد و کوشش به خرج می­ دهد جبران کند، چرا ما باید بگوییم اگر از اینها بگذریم باید از صدام هم بگذریم. صدام اگر نامه می­ نوشت به امام و توبه می­ کرد، شاید امام می­ پذیرفت؛ اینها رحمت للعالمین­‌اند نماینده پیغمبر است.

وی افزود: خداوند در قرآن می­ فرماید: «و ما ارسلناک الا رحمتا للعالمین» که پیامبر ما تو را نفرستادیم مگر آنکه رحمتی برای جهانیان باشی. اگر در دعای افتتاح می­خوانیم: «و انت ارحم الراحمین فی موضع عفو و الرحمه و اشد المعاقبین فی موضع …»، امام راحل و امامت زمان ما این­ها رشحه­ ای از رحمت­للعالمین ­اند. به جای اینکه من منتظر بودم آقا به من تشر بزنند یک پیغام به من رسید و یک پیغام برای آن­هایی که علیه من حرف زدند. پیغامی که به بنده مرحمت فرمودند یادداشت شده بود روی یک نوشته. زنگ زدند از دفتر مبارک. گوشی را من برداشتم گفتند که در جلسه این عبارت گفته شده که ما به شما برسانیم. فرمودند که جواب هایی که شما دادید بهترین جواب­ها بود. دومرتبه، گفتند که برای اینکه اشتباه نشود از رو می‌خوانم و خواند، اما یک پیغام هم برای کسانی که علیه اینجانب حرف می زدند دادند و پیغام­شان این بوده که عسگراولادی نباید مورد اهانت قرار بگیرد و نگذارید به وی اهانت شود. من از آن روز شروع کردم تا حالا آقا را خصوصی ندیدم و هیچ گونه ارتباطی در این زمینه نداشتم غیر از اینکه پس از این پیام بنده دو تا گزارش خدمت ایشان فرستادم؛ یک گزارش۷۰-۶۰ صفحه­ ای فرستادم و نامه دوم هم متمم این را فرستادم، اما من نه جواب خواستم و نه درباره گزارش جواب دادند ولی صحبت­ های مشهد و صحبت­های اخیرشان حکایت دارد که ایشان رحمت للعالمین است.»

فتح مکه با مصلحت شد نه با جنگیدن

عسگر اولادی در بخش پایانی صحبتهایش اینگونه سخن گفت: در مناظره با آقاي حسین شریعتمداری، اشاره کردم که فتح مکه با مصلحت شد نه با جنگیدن و وقتی پیغمبر لشگرکشی کرد کنار ارتفاعات مکه اطراق کردند. عباس عموي پيامبر(ص) می گوید که اگر شما اجازه بدهید، ملاقاتی با ابوسفیان داشته باشید؛ حالا گیراگیر روبه رویی دو جبهه است. شما و ابوسفیان در خيمه ابوسفيان و يا یک خیمه سوم ملاقات کنید. حضرت مي فرمايد خير. بعد، می گوید که میروم و ابوسفیان را حضور شما می آورم. پیغمبر می فرماید که چطور می آوری؟ گفت ترک شترم می آورم. همان جا، یکسری بچه های حزب اللهی مآب بهشان برخورد و وقتی دیدند که ابوسفیان را می آورد، شمشیر کشیدند که ابوسفیان را بکشند ولی عباس فریاد زد که یا رسول ا...! من به این پناه دادم. ابوسفیان آمد و به پيغمبر(ص) گفت که اگر می خواهی موفق شوی، بیا. پیغمبر با یک خرده چکش زدن به قضیه فرمود که جمع کنید خیمه ها را و باز هم حزب اللهیمآبها فریاد زدند که چقدر برای ما گران تمام شده که تا این جا آمدیم. چرا باید برگردیم؟ پیغمبر فرمودند: برگردید و سال آینده می آییم. سال آینده که آمدند همان جا اطراق کردند و به ابوسفیان پیغام دادند که خانه خدا و خانه تو و خانه هر کسی که سلاحش را زمین بگذارد در امان است. باز، حزب اللهیمآبها صدایشان در آمد که شما خانه خدا و ابوسفیان را یکی کردید. پیغمبر فرمودند که مصلحت است و بدون خونریزی وارد مكه شدند. اگر ما خواسته باشیم اشدالمعاقبین باشیم، دیگر معلوم نیست برای ملت چی باقی بماند و ما باید همت کنیم و وسيله اعمال رحمت خداي عالميان را توسط ولي فقيه كه رحمت للعالمين است سبب شود.