حدادعادل: منصرف نشده‌ام

به گزارش افکارنیوز، نشریه «مثلث» در جدیدترین شماره خود گفت‌و‌گویی را با غلامعلی حداد عادل عضو ائتلاف پیشرفت و کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که در انتخابات مجلس نهم بیشترین رأی مردم تهران را به خود اختصاص داد در خصوص انتخابات، صورت داده است که متن این گفت‌و‌گو به شرح زیر است:

*آقای دکتر! برای شروع گفت‌و‌گو بفرمایید که اوضاع ائتلاف پیشرفت چگونه است؟ برخی مخالفان شما می‌گویند ائتلاف با مشکل مواجه شده است؟

*حداد عادل: در ابتدا لازم است از هفته‌نامه مثلثکه در امر انتخابات روشنگری می‌کند تشکر کنم. واقعیت این است که در مقابل جماعتی که از ائتلاف ناراضی و ناراحت هستند عموم مردم متدین و طرفدار انقلاب و دلسوزان که اصولگرایی را قبول دارند، از این ائتلاف استقبال کردند. گفتند: «خب اینکه سه نفر نخواهند با هم رقابت کنند، چیز بدی نیست و خیلی هم خوب است».

در این چند ماهی که بحثائتلاف مطرح بوده، هر روز از اطراف و جوانب، شایعاتی از سمت همین گروه‌های مختلف ناراضی بوده است، این روزها هم بازار این شایعات داغ است و هرچه هم پیش برویم داغ‌تر می‌شود. ائتلاف تا این لحظه که من با شما صحبت می‌کنم بحمدالله برقرار است و هر سه نفر اعتقاد خودشان را به ائتلاف به صورت مکرر بیان کرده‌اند. البته متحد شدن و متحد ماندن کار سختی است و اختلاف داشتن آسان.

یعنی این کاری است که خوب بلدیم اما متحد شدن را بلد نیستیم چون سابقه زیادی بین ما ندارد البته به همان اندازه که سازوکارش دشوار است نتیجه‌اش خوب است؛ برعکس اختلاف که به همان اندازه که آسان است تحمل نتیجه‌اش سخت است ما سعی کردیم این سختی را تحمل کنیم و به نتیجه شیرینش برسیم. مسأله مهمی که وجود دارد سازوکار رسیدن از سه نفر به یک نفر است. این موضوع اصلی ائتلاف ماست که تا حدود زیادی درباره‌اش با هم گفت‌و گو کردیم. من امیدوارم هم این سازوکار نهایی شود و هم زمان اعلام نتیجه قطعی شود.

*در مورد سازوکار دو روایت وجود دارد؛ یک روایت این است که معیار فقط نظرسنجی است و یک روایت هم وجود دارد که از اضافه شدن کارآمدی، مقبولیت، برنامه محوری و تیم داشتن و نیز برخی فاکتورهایی که برای رئیس‌جمهور مطلوب آینده اخیراً از سوی مقام معظم رهبری بیان شده، به عنوان اصل اساسی رسیدن به فرد نهایی حکایت می‌کند. به نظر شما کدام یک از این موارد وزن بیشتری دارد؟

*حداد عادل: حقیقت این است که ما این سه عنوان را بین خودمان پذیرفته‌ایم ولی به هیچ کدام وزن نداده‌ایم. این تیم محوری و برنامه داشتن هم جزو کارآمدی است. ائتلاف ما سه ضلع دارد؛ مشروعیت، ‌ مقبولیت و کارآمدی مقبولیت را از نظرسنجی می‌گیریم. مشروعیت را به اعتبار بینش فرد باید بسنجیم یا شاید بدنه رأی اصولگراها، حالا دیگر این مسئله کار را پیچیده‌تر می‌کند و بار دیگر ما را به عقب بر می‌گرداند. کارآمدی هم اضلاع و اجرای مختلفی دارد. بنده فکر می‌کنم بهترین راه، حل مسئله در درون جمع سه نفره خودمان است. چون هر چه به یک مرجع بیرونی دیگری ارجاع داده شود احتمال مشکل شدن بیشتر می‌شود.

*تصور شما این است کسانی که از اختلاف در میان اعضای ائتلاف روایت می‌کنند در واقع یک نوع بدبینی دارند یا اساساً وجود اختلاف را طبیعت می‌دانید؟ ‌

*حداد عادل: می‌خواهم بگویم کسانی که دائم خبر ائتلاف را تبلیغ می کنند مستند به واقعیات صحبت نمی‌کنند بلکه بیشتر تمایلات خودشان را مطرح می‌کنند.

*در مورد خود جنابعالی این سؤال مطرح است که چه دلیلی برای ورود به این ائتلاف داشتید؟ در واقع با توجه به پتانسیل‌هایی مانند حمایت برخی گروه‌های سیاسی و اینکه بالاخره در دوره‌های مختلف مجلس هم رأی خوب داشتید، این سؤال مطرح است که چرا به صورت مستقل وارد انتخابات نشدید؟

*حداد عادل: من بیش از آنکه به پیروزی خودم بیندیشم، به پیروزی اصولگرایان و اصولگرایی می‌اندیشم. چون احتمال می‌دادم اگر من وارد شوم، دیگرانی هم از اصولگرایان وارد خواهند شد. بنده مصلحت ندیدم کاری بکنم که احتمالا به شکست کل اصولگرایی منجر شود. محاسبه ما این بود که اگر قرار شود بنده و دیگران که هر کدام مقداری رأی داریم وارد انتخابات شویم، سبد رأی اصولگرایان تقسیم خواهد شو ممکن است هیچ کدام پیروز نشویم. چون چنین احتمالی وجود داشت ما از اول به صورت مستقل شکرت نکردیم. گفتیم با وجود اختلاف سلیقه‌ای که بین ما سه نفر وجود دارد اگر یک نفر از ما وارد انتخابات شده و پیروز شود، بهتر از این است که هر سه نفر ما شرکت کنیم و هیچ کدام پیروز نشود. این محاسبه‌ای بود که برای ورود به این ائتلاف داشتیم.

*با این تفاسیر، شما همچنان خطر اصلاح‌طلبان را جدی می‌دانید؟

به هر حال در جامعه شرایطی وجود دارد که نباید بی‌گدار به آب زد و بی‌محابا وارد انتخابات شد. همین شرایطی که بعضی از اصلاح‌طلبان را به این جمع‌بندی رسانده که انتخابات ۹۲ یک فرصت طلایی است برای آنها؛ به هر حال این حرف حتی اگر خیلی دقیق و درست نباشد، به کلی هم دور از واقعیت نیست، یعنی مشکلات بیرونی و درونی ما شرایط را تا اندازه‌ای حساس کرده که ما باید احتیاط کنیم و از رقابت‌های درون خانواده اصولگرایی تا جایی که امکان دارد کم کنیم.

*چندی بیش بحثی را مطرح کرده بودید مبنی بر اینکه اعضای ائتلاف در نظرسنجی‌ها ۶۰ درصد آرا را در اختیار دارند. سؤالم این است که آیا هنوز هم فکر می‌کنید اوضاع مانند گذشته است و این میزان از آرا در جامعه معلق به اعضای ائتلاف پیشرفت است؟

*حداد عادل: زمانی که من این مسئله را مطرح کردم، هر کدام از مابین ۱۵ تا ۲۰ درصد رأی داشتیم. اکنون با وجود رقبای دیگر، آمار تفاوت کرده، اما باز هم ائتلاف جایگاه خوب و در واقع بالاتری دارد.

*جلسات سه نفر در حال حاضر هفته‌ای یک بار برگزار می‌شود یا با توجه به موضوعات برگزار می‌شود؟

*حداد عادل: گاهی بیشتر از هفته‌ای یک بار برگزار می‌شود.

گویا به این نتیجه قطعی رسیده‌اید که زمان انتخابات نامزد نهایی بعد از ثبت‌نام باشد. با توجه به فضای سیاسی موجود یا اتفاقاتی که ممکن است رخ دهد آیا ممکن است به این نتیجه برسید که کنار کشیدن هیچ کدام از این سه نفر به مصلحت نیست؟ ‌

*حداد عادل: در سیاست همه چیز ممکن است. ممکن است شما شب بخوابید و صبح بلند شوید شرایط به گونه‌ای تغییر کرده باشد که ایجاب کند شما در تصمیم قبلی خود تجدید نظر کنید؛ بنابراین ما نخواستیم پل پشت سر خودمان را خراب کنیم و به جهات مختلف تعجیل نکردیم در اینکه فرد واحد را زودتر معرفی کنیم.

*می‌خواهم بپرسم آیا ممکن است تا لحظه آخر، حضور این سه نامزد ادامه داشته باشد و منجر به کناره‌گیری نشود؟

*حداد عادل: در حال حاضر به نظر می‌رسد که این اتفاق با آن فلسفه ائتلاف در تضاد است، یعنی احتمال وقوع چنین چیزی ضعیف است.

*در مورد فضای کلی انتخابات چه تصوری دارید؟ فکر می‌کنید ما چند قطب جدی در انتخابات خواهیم داشت و در واقع رقابت چگونه شکل خواهد گرفت؟

بنده فکر می‌کنم اولاً به طور کلی سه زمین‌ بازی در این انتخابات وجود دارد؛ یکی متعلق به اصولگرایان است، یکی اصلاح طلبان و یکی هم طرفداران دولت. ما درباره اصلاح‌طلبان و طرفداران دولت، اطلاعات دقیقی نداریم که مستند به آن اطلاعات بتوانیم پیش‌بینی کنیم. حدس‌های کلی می‌زنیم.

افرادی بین اصلاح‌طلبان مطرح شده‌اند و ممکن است اصلاح‌طلبان در نهایت به فرد واحدی برسند، ممکن هم هست نرسند. یعنی در واقع من هر دو اتفاق را متحمل می‌دانم. در خصوص احتمال ورود آقای هاشمی و آقای خاتمی جمع‌بندی‌های من این است که آقای هاشمی و آقای خاتمی وارد عرصه انتخابات نخواهند شد.

در مورد طرفداران دولت موضع از این هم مبهم‌تر است؛ علاقه آقای احمدی‌نژاد این است که روشی را که در اداره کشور داشته، ادامه پیدا کرده و ایشان تمایل دارد که فکر و برنامه‌هایش را همچنان بتواند ادامه دهد، البته این تمایلی است که رؤسای جمهوری قبل هم داشته‌اند. آقای خاتمی هم با معرفی دکتر معین، دوست‌داشت حاکمیت اصلاح‌طلبان ادامه پیدا کند. در دوران آقای هاشمی این علاقه به اندازه‌ای زیاد بود که حتی پیشنهاد همه‌پرسی در قانون اساسی برای تجدیدنظر در قانون اساسی را کسانی مانند آقای مهاجرانی مطرح کردند؛ بنابراین هر دولتی که سرکار می‌آید از این مسند و این مسئولیت به آسانی دل نمی‌کند. به نظر می‌رسد که آقای احمدی‌نژاد تمایل دارد آقای مشایی جانشینش شود، همان تغییری که به مدل پوتین - مدودف معروف شده؛ ‌ یک تجربه واقعی نزدیک به ما، یعنی آن چیزی که در روسیه اتفاق افتاده است.

به نظر می‌رسد که آقای احمدی‌نژاد هم این مدل را انتخاب کرده باشد، ولی حالا شورای نگهبان چه کار می‌کند موضوعی است که باید صبر کنیم تا نتیجه معلوم شود. دیگر اینکه اگر آقای مشایی نتواند وارد صحنه انتخابات شود، ‌احتمال اینکه شخص دیگری وارد شود یانه، گمانه‌زنی‌ها در این رابطه زیاد است، ولی تجربه گذشته نشان می‌دهد که فرق است بین رأی‌ای که مردم به خود رئیس‌جمهور قبلی داده‌اند با رأیی که احتمالاً به فرد مورد نظر او خواهند داد.

این دو مسأله را نباید برابر هم گرفت. اینها نکاتی است که در این زمینه به ذهن می‌رسد. مجموعاً من پیش‌بینی می‌کنم انتخابات پرشوری داشته باشیم و احتمال زیادی می‌دهم که مردم حضور باشکوهی داشته باشند. این مسئله را ما هم از حضور مردم در راهپیمایی‌های ۲۲ بهمن پیش‌بینی می‌کنیم و هم از آخرین حضورشان در پای صندوق‌های رأی در اسفندماه سال ۹۰ در انتخابات مجلس نهم، ما می‌توانیم پیش‌بینی کنیم که انتخابات باشکوهی داشته باشیم و من شخصاً بابت اینکه حوادثی نظیر حوادثسال ۸۸تکرار شود، نگران نیستم یعنی احتمال زیاد نمی‌دهم که آن نوع اتفاقات روی دهد. خارجی‌ها، از جمله آمریکایی‌ها بسیار دوست دارند آن نوع اتفاقات همزمان با انتخابات در ایران رخ بدهد، ولی شرایط را من به گونه‌ای نمی‌بینم که این نوع اتفاقات را متحمل کند در مجموع فکر می‌کنم انتخابات خوبی خواهیم داشت.

*با شناختی که از آقای احمدی‌نژاد دارید پیش‌بینی شما از رفتار ایشان در صورتی که آقای مشایی مجوز ورود به صحنه انتخابات را دریافت نکند، چگونه است؟

*حداد عادل: هشت سال است که من در مورد آقای احمدی‌نژاد پیش‌بینی‌ام این است که رفتار ایشان قابل پیش‌بینی نیست. یعنی از نخستین ماه‌های ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد من یک پیش‌بینی درست در مورد ایشان کردم و آن، این بود که او را نمی‌توان پیش‌بینی کرد، ولی هرچه باشد جای نگرانی نیست.

با فرض اینکه اصلاح‌طلبان با یک یا دو نامزد وارد انتخابات شوند و اصولگراها هم ازتعدادشان کاسته شده و چهره‌های شاخصشان بیشتر مورد توجه مردم باشد، فکر می‌کنید ممکن است انتخابات یک مرحله‌ای شود یا اینکه پیش‌بینی این مسئله از هم اکنون دشوار است؟

*حداد عادل: در ایران پیش‌بینی نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری کار آسانی نیست. علتش هم این است که احزاب تسلطی بر افکار عمومی در انتخابات ریاست‌جمهوری ندارند.

*بر چهره‌هایشان هم تسلط ندارند چه برس به افکار عمومی…

*حداد عادل: بله، اصولاً احزاب در فضای سیاسی ایران جایگاه احزاب در غرب را پیدا نکرده‌اند، البته به دلایلی که بحثش خارج از موضوع مصاحبه ماست، ولی نقش احزاب به ویژه در انتخابات ریاست‌جمهوری خیلی کم است، یعنی هیچ حزب و تشکلی نمی‌تواند ادعا کند که چون من به عنوان حزب یا تشکل وارد عرصه می‌شوم و از فردی حمایت می‌: نم، رأی قابل توجهی را در اختیار خواهم داشت. ما در انتخابات ریاست‌جمهوری دو دوره بیشتر انتخابات با رقابت سنگین را تجربه نکرده‌ایم. شاید شتابزده باشد که ما بخواهیم از دو دوره قانون استخراج کنیم، یعنی نمونه آماری ما کافی نیست، اما من اعتقاد دارم که انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران یک مقداری شخص مدار است و یک مقدار هم گفتمان‌مدار.

*در واقع ترکیبی از این دو فاکتور است…

*حداد عادل: بله، مثلاً آقای احمدی‌نژاد با یک گفتمان ردی جامعه را به خودش جلب کرد. در انتخابات فعلی باید ببینیم این دو عنصر چه نقشی می‌توانند ایفاء کنند.

*درباره جبهه پایداری شما چگونه فکر می‌کنید؟ در انتخابات مجلس نهم شما از جمله افرادی بودید که در فهرست جبهه پایداری قرار گرفتید. در واقع مثل برخی از اصولگرایان شما با آنها رابطه بدی ندارید. فکر می‌کنید جمع‌بندی نهایی آنها چگونه شود و چه نسبتی با سایر گروه‌های اصولگرا پیدا خواهند کرد؟ در مورد آقای لنکرانی چگونه فکر می‌کنید؟

*حداد عادل: همانطور که اشاره کردید رابطه بنده با دوستان جبهه پایداری رابطه خوبی است.

*با خود آقای مصباح هم از قبل رابطه خوبی داشتید؟

*حداد عادل: بله، ‌ سابقه آشنایی من با آیت‌الله مصباح و علاقه و ارادت به ایشان به حداقل ۱۰ سال قبل از انقلاب اسلامی بر می‌گردد. من از سال ۴۷ با آیت‌الله مصباح در مؤسسه «در راه حق» همکاری داشتم. آن ارادت و علاقه فراتر از مسائل امروز جبهه پایداری است. ایشان هم به بنده همیشه لطف داشته‌اند. جبهه پایداری خودش را وارثگفتمان آقای احمدی‌نژاد می‌داند و می‌گوید قطع نظر از شخص آقای احمدی‌نژاد آن گفتمان باید حفظ شود. دیگران هم اعتراض می‌کنند که شما تنها وارثآن گفتمان نیستید و آن گفتمان، گفتمانی است عمومی‌تر؛ گفتمان اصولگرایی است و مردم هم به آقای احمدی‌نژاد به عنوان یک اصولگرا رأی دادند.

گرچه آقای احمدی‌نژاد هیچ‌وقت این کلمه را در این هشت سال به زبان نیاورد ولی عده‌ای از جمله خود من اعتقادم این است که ایشان بر دوش اصولگرایی بودند که دیده شدند و رأی آوردند. جبهه پایداری از لحاظ گفتمان مواضع خوبی دارد، ولی در عمل بنده انتظار داشتم که این دوستان در انتخابات مجلس نهم انعطاف‌ بیشتری از خودشان نشان دهند.

من فکر می‌کردم اگر اینها اندکی انعطاف نشان می‌داند و در شورای جبهه متحد حضور پیدا می‌کردند این به سود انقلاب بود، ولی سرسختی نشان دادند و حساب خودشان را جدا کردند. من از این حیثبا مدیریت جبهه پایداری اختلاف نظر دارم. حالا آنها هم ممکن است نظر من را نپسندند. من اگر آنها را به سرسختی متهم می‌کنم آنها هم ممکن است یک کلمه دیگری در مورد من به کار ببرند. من نظر خودم را می‌گویم. همین اختلاف باعثشده که جبهه پایداری روش مستقلی در پیش بگیرد. در نهایت فرد دیگری یعنی آقای لنکرانی را معرفی کرده‌اند و من از چند ماه پیش به این جمع‌بندی رسیده‌ام که انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ یک آزمون تعیین کننده برای جبهه پایداری خواهد بود.

*وقتی آقای خاتمی در رأی‌گیری انتخابات مجلس نهم شرکت کردند خاطرم هست که شما در مصاحبه‌ای از این اقدام ایشان استقبال کردید.

*حداد عادل: در واقع این کار را درست دانستم.

فکر می‌کنید با توجه به روندی که آقای خاتمی از سال ۸۸ داشتند و حرکتی که بین دو فضای درون و بیرون نظام داشتند، اکنون دقیقاً در چه جایگاهی هستند و قرار گرفتن در این جایگاه چه تاثیری در تصمیم نهایی ایشان دارد؟

*حداد عادل: معمولاً در عالم سیاست شعر نمی‌خوانند اما من می‌خواهم اینجا با استثنا از قاعده عدول کنم و یک رباعی برای شما بخوانم که دیگر بیشتر از من نپرسید. این رباعی را یادداشت کنید.

شوخی که گسسته بود پیمان از من

بنشست برم کشیده دامان از من

چون عطر گلی که با صبا آمیزد

هم با من بود هم گریزان از من

(خنده)

امیدوارم این شعر را درست بنویسید و وزن و قافیه‌اش را خراب نکنید.

*درباره ائتلاف پنج نفره چگونه فکر می‌کنید؟ خیلی پیغام از طرف این گروه آمده که به سمت ائتلاف پیشرفت نزدیک شوند، اما چندان استقبالی نشد. شاید بر می‌گردد به مبنایی که ائتلاف پیشرفت بر اساس آن شکل گرفته و در واقع بخش زیادی از آن به کف رأی باز می‌گردد. فکر می‌کنید در نهایت ائتلاف پنج نفره بتواند به اجماعی با ائتلاف پیشرفت برسد یا اینکه این مسئله یک امر محال است؟

*حداد عادل: ‌محال نیست. یک مقداری عقل و تقوا باشد که انشاءالله هست، حل مسئله آسان است. ما همه این دوستان را اصولگرا می‌دانیم. هیچ جسارتی خدای ناکرده به آقایان ابوترابی، باهنر، متکی، پورمحمدی و آل‌اسحاق نداریم. همه از دوستان ما هستند که با هیچ کدام هم اختلاف مبنایی نداریم. از روز اول هم گفتیم هر کدام از این دوستان که در نظرسنجی‌ها رأی قابل توجهی پیدا کنند می‌شود که ائتلاف سه‌نفره تبدیل به ائتلاف چهارنفره یا حتی پنج‌نفره شود.

این عدد سه از آسمان نازل نشده که ما بگوییم این است و جز این نیست، ولی اگر نخواهیم یک ملاک و ضابطه‌ای بگذاریم، با چند نفر باید دنبال ائتلاف برای رسیدن به فرد واحد باشیم.

غیر از این پنج‌نفر خیلی‌های دیگر هم هستند که ممکن است اصولگرا باشند یا خودشان را اصولگرا بدانند و به صورت مستقل نامزد شوند یا از حالا به بعد نامزد شوند. چون هنوز که در نامزدی بسته نشده و ممکن است افراد دیگری هم اضافه شوند. بالاخره اگر ما یک ملاک و ضابطه‌ای نگذاریم آیا می‌شود ۲۰ نفر دور یک میز بنشینند و بخواهند به وحدت برسند؟ هرچه تعداد بیشتر باشد اختلاف سلیقه‌ها بیشتر می‌شود و جمع‌بندی و رسیدن به وحدت دشوارتر، بنابراین ما با توجه به این واقعیت که تعداد زیاد رسیدن به وحدت را دشوارتر می‌کند، ضابطه‌ای گذاشته‌ایم. هر کدام از این دوستان هم اگر واقعاً به ضابطه نزدیک شوند، می‌توانند به این جمع بپیوندند.

*مذاکره جدیدی در این مورد صورت نگرفته است؟

*حداد عادل: خیر! حرف‌ جدی‌ای مطرح نشده است. برای اینکه نظرسنجی‌ها تغییر زیادی نکرده است. در واقع هیچ‌کس جهشی نکرده که این تصویر را عوض کند.

*طیف تحولخواه هم از حامیان شما در انتخابات هیئت رئیسه مجلس نهم بود و در واقع از لحاظ سیاسی هم به شما نزدیک است…

*حداد عادل: منظورتان ایثارگران و رهپویان است؟

*بله آنها به علاوه طیف نزدیک به آقای توکلی را می‌گویم. سؤالم این است که با توجه به رویکرد ایثارگران در اعلام سه نفر به عنوان نامزدهای مطلوبشان که دو نفرشان اعلام نامزدی کرده‌اند، خصوصاً با توجه به اعلام نامزدی آقای زاکانی، آیا شما متصور هستید که در نهایت این طیف از شما حمایت کند؟

*حداد عادل: من تصور می‌کنم این طیف تحولخواه همزمان به دو عنصر اهمیت می‌دهد؛ یکی آرمان‌گرایی و یکی واقع‌گرایی. واقع‌بینی آنها را به سمتی هدایت می‌کند که از فردی حمایت کنند که معرف گفتمان باشد. مجموع تردید و تردد به این دو عنصر باعثشده که آنها بگویند ما هم از خروجی ائتلاف حمایت کنیم و هم آقای زاکانی را به عنوان یک عنصر شاخص که معرف گتمان اصولگرایی از نظر آنهاست، معرفی کنند.

*به تعبیری می‌توان گفت که شکافی بین طیف تحولخواه به وجود آمده، در واقع می‌تواند یک تاکتیک انتخاباتی باشد..

*حداد عادل: بله، یعنی آنها فکر می‌کنند که به همان اندازه که مسئول هستند برای رسیدن به وحدت باید جانب اعتبار گفتمان را هم داشته باشند.

*در مورد بدنه اصولگراها یک بحثجدی وجود دارد که بالاخره این بدنه گاها…

*حداد عادل: گاها که غلط است، گاهی!

*ببخشید!(خنده جمع)

*حداد عادل:(با خنده) گاها اینجوری می‌شود… خب

آقای دکتر! اگر کلمه انگلیسی به کار ببرم اشکالی ندارد؟

*حداد عادل: خیر

*بدنه اصولگرایان گاهی با سطح پالیتی خیلی هماهنگ نیستند؛ اصلاً برخی مواقع جدا هستند. اینکه اصولگرایی در مقابل محافظه‌کاری به وجود آمد به خاطر جریان‌های اجتماعی بود که اصولگراها به راه انداختند رفتند به بطن جامعه، آن هم به واسطه شعار مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و پرداختن به مبحثعدالت و پوشش شکاف‌های موجود. فکر می‌کنید اکنون بدنه اصولگرایان چه وضعی دارد؟ سرد گرم است و تصمیم نگرفته؛ با گرایش جبهه پایداری است یا با ائتلاف پیشرفت / سؤالم این است که اکنون چه تصوری از بدنه دارید؛ چرا که به هر حال از همین بدنه باید رأی بگیرید؟

*حداد عادل: بدنه اصولگرایی به شعارهای انقلاب که مبارزه با فقر، ‌ فساد، تبعیض و کوشش در برقراری عدالت اجتماعی است، ملتزم است. اینها از شعارهای انقلاب بوده و آقای احمدی‌نژاد هم با این شعارها قدم به صحنه گذاشته، ولی غیر از این شعارها که جنبه ایجابی دارد، یک جهت دیگری هم در گفتمان اصولگرایی در این سال‌های اخیر قوت گرفته و آن، این است که از ناخالصی‌هایی که وارد فضای جریان اصولگرایی شده، چگونه می‌شود دوری کرد و آنها را کنار زد؛ یعنی جنبه سلبی هم پیدا کرده است این چیزی که اصولگرایان اسمش را انحراف می‌گذارند در واقع عناصری است که در فضای سیاسی جامعه وارد شده و اصولگرایان خیلی مراقب و نگران هستند که این عناصری که از آن به انحراف تعبیر می‌شود، قوت گیرد.

در واقع اینها را در اصولگرایی شائبه می‌دانند، ‌یعنی اگر از تعبیر اسلام ناب محمدی کمک بگیریم، اکنون صحبت از یک اصولگرایی ناب است که آلوده به بعضی سلیقه‌های انحرافی نشده باشد. اکنون این قدر مشترک بین همه اصولگرایان است.

*در مورد بدنه اصلوگرایی و پایگاه اجتماعی آنها چطور؟

*حداد عادل: پایگاه اجتماعی اصولگرایان، توده‌های مردمی هستند که به آرمان‌های امام(ره) گفتمان‌های مطرح شده توسط مقام معظم رهبری در بیست و چهار سال اخیر پایبندند، یعنی ما اصولگرایی در جامعه خودمان را در تصریح، تعبیر و عبارت می‌دانیم از التزام و اعتقاد به آنچه آرمان‌های امام و رهنمودهای رهبری است. این را ما اصولگرایی تعریف می‌کنیم. اعتقاد ما این است که این باور در اکثریت جامعه وجود دارد.

*در مورد‌ آقای خاتمی با یک شعر تفسیرتان را اعلام کردید، در مورد آقای هاشمی اوضاع را چگونه می‌دانید؟

*حداد عادل: تصور می‌کنم آقای هاشمی از نظر سنی شرایط لازم برای ورود به چنین عرصه‌ای را در خود احساس نمی‌کند.

*تقویم به کمک اصولگرایان آمده است؟

*حداد عادل: به هر حال تقویم را نمی‌شود انکار کرد.

*درباره نسبت ایشان با حاکمیت چطور؟

*حداد عادل: تصویر امروز آقای هاشمی با تصویر سی سال و بیست سال پیش تفاوت کرده است، یعنی کتاب سرگذشت آقای هاشمی را اگر ورق بزنیم، به نظر می‌رسد هر ۱۰ سال، ایشان یک هاشمی جدیدی شده‌آند.

*اگر موافق باشید وارد مباحثمربوط به خود شما شویم، در مورد ماجرای نامه‌های آقای سروش به نظر می‌رسد این مسئله شاید باز هم ادامه پیدا کند، حالا یا از جانب خود ایشان یا از جانب مخالفان شما. می‌خواهم بپرسم اصل ماجرای رابطه ما با آقای دکتر نصر چه سابقه‌ای دارد؟

*حداد عادل: خیلی ساده است، منتها بهانه‌ای به دست هرکس که بخواهد در عالم سیاست با کسی تسویه حساب کند، والا موضوع خیلی مختصرتر از آن است که این همه شاخ و برگ داشته باشد. من در سال ۴۷ در حال یکه معلم دانشگاه شیراز در رشته فیزیک بودم، دوره فوق لیسانس را ب رتبه اول به پایان رساندم. ولی شش سال تجربه حضور در دانشگاه، من را به این جمع‌بندی رساند که بهتر است سراغ علوم انسانی بروم و دیگر فیزیک را ادامه ندهم. هم در خودم استعداد می‌دیدم و هم در جامعه نیاز.

تصادفاً فهمیدم استادی در دانشکده ادبیات هست که در رشته فلسفه اسلامی تدریس می‌کند و قبلا علوم خوانده است. آمدم و با او مشورت کردم؛ این استاد دکتر نصر بود. آن موقع هم بالاترین مسئولیتش ریاست کتابخانه دانشکده ادبیات بود، یعنی مقامی نبود که بخواهیم بگوییم رئیس دفتر فرح پهلوی یا رئیس دانشگاه صنعتی شریف باشد؛ رئیس کتابخانه بود. میز کارش در مخزن کتابخانه قرار داشت. من همان‌جا کنار قفسه‌های کتابخانه کنار ایشان نشستم و گفتم می‌خواهم به دانشکده ادبیات بیایم. ایشان خوشحال شد، ولی بعد که از این کار من استقبال کرد به من خبر داد که مقررات به هیچ وجه اجازه ورود تو را به دانشکده ادبیات نمی‌دهد.

من هم در کلاس‌های دانشکده ادبیات درس‌هایی را که علاقه داشتم از جمله در درس‌های خود دکتر نصر به صورت مستمع آزاد شرکت می‌کردم دو درس را ایشان تدریس می‌کردند که من به صورت مستمع آزاد شکرت کردم. تا جایی که خارم هست آقای دکتر خرازی هم در دسر‌های ایشان شرکت می‌کرد. همان زمان آقایانی از قم مثل خود آیت‌الله مصباح، ‌آقای دکتر احمدی و آیت‌الله خرازی که بنا داشتند در قم درس‌های جدید تدریس کنند، می‌آمدند در دانشکده ادبیات با ایشان به عنوان استادی که بر مذهبیون نظر مساعد دارد، مشورت می‌کردند. در چنین شرایطی من هم با دکتر نصر آشنا شدم. من در آن یک سال به رشته علوم اجتماعی وارد شدم. در حالی که دانشجوی علوم اجتماعی بودم و در کلاس‌های فلسفه هم شرکت می‌کردم. سال بعد مقررات عوض شد. من امتحان دادم و دانشجوی فوق لیسانس فلسفه شدم و دکتر نصر استاد ما شد. غیر از دکتر نصر، استادان دیگری هم داشتیم. رابطه بنده با دکتر نصر کاملاً در یک فضای دانشگاهی استاد و شاگردی پدید آمد.

*این رابطه دیگر در انجمن فلسفه ادامه پیدا نکرد؟

*حداد عادل: اصلاً آن زمان هنوز انجمن تأسیس نشده بود.

*بعد که تأسیس شد چطور؟

*حداد عادل: بعداً بنده در همین دوران، هم زندانی شدم هم از دانشگاه شهید بهشتی که آنجا معلم و مدرس فیزیک بودم، اخراج شدم و هم دانشگاه تهران که می‌خواست من را استخدام کند با مخالفت ساواک رو به رو شد. من دو، سه سال با داشتن دو مدرک فوق لیسانس و با اینکه دانشجوی دکترا بودم، بیکار شدم. هیچ جایی به من کار نمی‌دادند.

*به دلیل فعالیت‌های سیاسی؟

*حداد عادل: بله

*آقای دکتر نصر هم هیچ رایزنی‌ای نکردند که حل شود؟

*حداد عادل: نه من از ایشان کمک می‌خواستم و نه او اقدامی کرد، تا اینکه دکتر نصر، رئیس دانشکده صنعتی شریف شد. آنجا ایشان تصمیم گرفت برخی از درس‌های علوم انسانی و فلسفه را به عنوان دروس اختیاری وارد برنامه درسی این دانشگاه کند. استادان دانشگاه هم بدشان نمی‌آمد. چون این کارها در دانشگاه‌ةایی مثل ام‌آی‌تی و جاهای دیگر هم شده بود که مهندسان قدری نظر اجتماعی پیدا کنند. دکتر نصر از بنده و دکتر پورجوادی که هر دو در دانشگاه تهران شاگرد ایشان بودیم دعوت کرد که شما این مرکز را تأسیس کنید.

من مشکل تأیید ساواک را داشتم. امثال من هم عده‌ای بودند در کشور؛ کسانی که می‌توانستند عضوی هیأت علمی دانشگاه‌ها شوند، اما ساواک تأیید نمی‌کردم آنگونه که من شنیدم در آن سال‌ها گزارشی برای شاه تهیه کرده بودند که عده‌ای از رؤسای دانشگاه‌ها خواهان تدریس افرادی در دانشگاه‌ها هستند که ساواک مخالفت می‌کند.

شاه گفته بود هر رئیس دانشگاهی که تأیید کرد و این مسئولیت را به عهده گرفت که آدمی که معرفی می‌کند می‌تواند در دانشگاه درس بدهد، با مسئولیت او تدریس کند. اینگونه شد که من وارد دانشگاه صنعتی شریف شده و معلم علوم انسانی در یک دانشکده صنعتی شدم. خصوصیت من این بود که چون قبلاً فیزیک خوانده بودم با این محیط بیگانه نبودم. ساواک هم چهارچشمی مراقب من بود. پرونده قطوری که من در ساواک داشتم حکایت از این دارد که در تمام کلاس‌های من ساواک مأمور داشته و کاملاً در حرف‌ها و روابط من با دانشجوها مراقب بودند. کار با یک شکل حساب شده‌ای در دانشگاه آغاز کردم.

در عین حال بیرون از دانشگاه با استاد مطهری و مرحوم بهشتی و باهنر و دیگران در ارتباط بودم. در دانشگاه به گونه‌ای عمل کردم که هم بتوانم به وظیفه دینی خود عمل کنم و هم حساسیت بیش از حد ساواک را موجب نشوم.

هفت سال تمام من آنجا بودم. دکتر نصر حدود دو سال رئیس دانشگاه بود. در این فاصله دکتر نصر تصمیم گرفت انجمنی به نام انجمن شاهنشاهی فلسفه تأسیس کند. بنده از روز اول با این اسم و با انجمنی که با این نام تأسیس شود مخالف بودم. هیچ وقت هیچ نوع همکاری با این انجمن نکردم و نداشتم. نه یک مقاله دادم که در مجلس جاویدان خرد این انجمن چاپ شود، نه ترجمه کردم، نه کتابی دادم که آنجا چاپ شود، نه سخنرانی کردم، نه تدریس کردم و نه دیناری از آنجا پول گرفتم.

هیچ رابطه‌ای با انجمن شاهنشاهی فلسفه نداشتم، بلکه به دلایل گوناگون و حتی اسناد فراوانی که دارم، مخالفت‌هایی هم کردم. به این صورت رابطه ما با دکتر نصر وقتی او از دانشگاه صنعتی شریف رفت، کم و کمتر شد، به گونه‌ای که حتی در اواخر شاید شش ماه یک بار هم یکدیگر را نمی‌دیدیم. من در حفظ رابطه خودم با دکتر نصر مراقب بودم که این رابطه استاد شاگردی به آن مسائل سیاسی که من در آن زمان با آن مخالفت داشتم، کشیده نشود. حتی رساله پایان نامه دکترای خودم را با یک استاد دیگر غیر از دکتر نصر گرفتم.

با اینکه سابقه تحصیلی من و دکتر نصر مشترک بود و دکتر نصر هم خیلی به من علاقه داشت و من هم به او خیلی احترام می‌گذاشتم، من عمدا استاد دیگری را برای پایان‌نامه خودم انتخاب کردم. اصلاً همه کسانی که بنده را می‌شناسند و از آن قضایا خبر دارند گواهی می‌دهند که بنده در انجمن فلسفه شاهنشاهی نقشی نداشته‌ام. از میان ده‌ها دلیلی که می‌توانم ذکر کنم دلیل روشنش این است که انقلابیونی مثل آقایان بهشتی، باهنر، ‌شهید مطری و دیگران قبل از پیروزی انقلاب، من را به عنوان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی انتخاب کرده بودند، یعنی قبل از اینکه انقلاب پیروز شود آقایان تصمیم گرفتند حزبی به نام جمهوری اسلامی تأسیس کنند و حداد عادل آن روز عضو این حزب بود. یعنی در کنار آقایان عسگراولادی، شهید عراقی، پنج نفر مؤسس، آقای موسوی اردبیلی و آقای هاشمی بنده جزو سی نفر اولیه بودم. آیا قابل تصور است که فردی همکار دفتر فرح پهلوی و عضو فعال انجمن شاهنشاهی فلسفه باشد، یعنی آلوده شده باشد به دستگاه طاغوت و بعد در آن شرایط بیاید و به عنوان عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی قبول شود؟ و بعد شاید جوان‌ترین کسی باشد که در کابینه بازرگان به توصیه آقای مطهری در شورای عالی انقلاب معاون وزیر شود. من در اسفند ۵۷ معاون زویر بودم.

در آن شرایطی که این مجاهدین خلق و مراکسیست‌ها در به در دنبال بهانه می‌گشتند تا انقلاب را بدنام و افراد را رسوا کنند، چنین بحثی نبود. حالا آقای سروش بعد از سی‌وچهار سال که با انقلاب مسئله پیدا کرده، برای اینکه به انقلاب صدمه بزند این حرف‌ها تهمت‌ها را مطرح می‌کند. اصلاً آقای سروش آن زمان ایران نبود که از چیزی خبر داشته باشد. من اگر بخواهم جواب آقای سروش را بدهم یک تاب حرف دارم. چند برابر نامه اول، من می‌توانم جواب نامه دوم را بدهم، ولی فکر می‌کنم دیگر مصحلت نیست که وقتم را صرف جواب دادن به ایشان کنم. آنچه آدم‌های با انصاف قرار بود بفهمند از همان نامه اول من فهمیدند. ایشان هدفش سیاسی است.

از قبل با شما مشکل شخصی داشتند؟

خیر او با انقلاب مشکل دارد و با هرکس که در خدمت انقلاب باشد. تهمتی که در ارتباط با دفتر فرح و دکتر نصر به من می‌زند، شبیه تهمتی است که در سرقت ترجمه دانشجوی من به من می‌زند، یعنی به همان اندازه بی‌پایه است. ایشان حرف‌هایی هم که از قول آقای لاریجانی در مورد آقای مطهری نقل می‌کند، همه دروغ و بی‌پایه است. ایشان شاید فکر کرده در این فصلی که انتخابات است و لابد شنیده که اسم من هم مطرح شده اصرار دارد که فضا را تیره کند برای اینکه در اذهان سؤال ایجاد کند. کل داستان همین است و من همینجا اعلام می‌کنم و به خود او هم گفتم که اگر یک سند دارید درباره ارتباط من با دفتر فرح و با دستگاه طاغوت رو کن. از جمله سندهایی که ایشان داده‌آند این است که در سایت بازتاب چند نفر اظهارنظر کرده و گفته‌اند که چرا زودتر نگفتید که ما بدانیم حداد عادل عضو انجمن شاهنشاهی فلسفه بوده است، یعنی خودشان ریخته‌اند، خودشان هم می‌خورند. گفت: «خودگویی و خودخندی پس مرد هنرمندی».

بعد از انقلاب ارتباط شما با دکتر نصر حتی به صورت تلفنی هم قطع شد؟

ما همین سال‌های اخیر هم به دکتر درباره برخی چیزهایی که تخصص دارند مقاله سفارش دادیم که در دانشنامه جهان اسلام چاپ شده است. مثلاً به دکتر نصر سفارش دادیم حوزه فلسفی تهران را بنویسند چرا که ایشان در این مورد کار کرده‌اند. ذهنش هم منظم است، مطلب هم داده و ما هم در دانشنامه جهان اسلام درج کرده‌ایم.

یعنی رابطه علمی همچنان ادامه داشته است؟

خیلی محدود ولی ادامه دارد. بعد از این هم می‌تواند ادامه داشته باشد. من ۱۰ سال پیش در مصاحبه با روزنامه کیهان که درباره رابطه با دکتر نصر سؤال کردند سؤال کردند، گفتم من به عنوان استاد به ایشان احترام می‌گذارم، از نظر سیاسی هم با ایشان اختلاف دارم. این حرفی است که ۱۰ سال پیش و قبل از این حرفها گفتم، اکنون هم همان حرف را تکرار می‌کن.

میان صحبت‌هایتان به آقای پورجوادی اشاره کردید. یادم می‌آید در مناظره با اقای طباطبایی به گونه‌ای صحبت کرده‌اند که گویی از سنت‌گرایی مدنظر آقای دکتر نصر برگشته‌اند. شما چطرو؟ آیا از نظر مشرب فلسفی به ایشان نزدیک هستید؟

آقای پورجوادی هیچ وقت با آقای دکتر نصر توافق کلی نداشت.

اما به نظر می‌رسد که اکنون فاصله‌اش خیلی بیشتر شده است؟

من همیشه گفته‌ام در تفکر دکتر نصر از آن حیثکه منتقد تفکر غرب است عناصر مفیدی پیدا می‌کنم که اینها را مهم می‌دانم. این جمع بندی من است، ولی به عنوان کلی که من بگویم به عنوان کتب سنت‌گرایی دکتر نصر مطرح می‌شود با هم اطراف و جوانب من اظهار نظر نکردم.

ولی حالا که به‌ آقای پورجواید اشاره کردید باید بگویم که در یکی از شماره‌های مجلس مهرنامه با آقای پورجواید مصاحبه‌ای شد. آنجا کسی می‌گوید حداد عادل نقشش در انجمن شاهنشاهی فلسفه چه بود؟ آقای دکتر پورجواید به درستی تصریح می‌کند که حداد هیج نقشی در انجمن نداشت، یعنی ایشان می‌گوید که ما کارو نقشی نداشتیم. آقای پورجوادی کسی است که آن زمان شاهد بوده و خبر داد.

همان مناظره‌ای است که من می‌گویم؛ مناظره با آقای طباطبایی. این مسئله آنجا مطرح شد که درباره سنت‌گرایی دکتر نصر بحثشده بود. به نظر توضیح خیلی خوبی بود. در مورد فعالیت شما در انتخابات ریاست جمهوری این تصور وجود دارد که شما نسبت به دو نامزد دیگر ائتلاف، کمتر فعال هستید. شواهد زیادی هم وجود دارد از جمله اینکه به تازگی رئیس ستاد انتخاباتی خود را انتخاب کرده‌اید و ستادی هم به آن شکل ندارید. چرا چنین تصمیمی گرفته‌آید؟ این مسئله و رویکرد شما حتی منجر شد به اینکه شایعه شود شما گفته‌اید کنار خواهید کشید.

آن شایعه از جمله شایعات عمومی است که راجع ائتلاف وجود دارد. من چنین حرفی نزده بودم. بنده بنا را بر این گذاشته بودم که انتخاب آقای مظفر به عنوان رئیس ستاد مشترک برای هر سه نفر کفایت می‌کند. بعد گفتم هر کس انتخاب شود آقای مظفر رئیس ستاد او می‌شود. ولی چون دوستان دیگرمان فعالیت اختصاصی خودشان را شروع کردند، من هم به این جمع‌بندی رسیدم که نداشتن ستاد اختصاصی تعبیر می شود به اینکه فلانی کناره‌گیری کرده است. بنابراین من هم از آقای دکتر نجابت خواهش کردم مسئولیت ستاد من را بپذیرد و مثل آقایان قالیبفا و ولایتی ستادی برای خودم تشکیل دادم و همیشه به این دوستانی هم که علاقه‌مندی نشان دادند برای همکاری در ستاد من، گفتم با این فرض کار را شروع کنید که من هم ممکن است باشم و هم نباشم. اکنون هم همین حرف را می‌زنم.

انتقاد دیگری که مخالفان شما دارند می‌گویند آقای حداد عادل در کار اجرایی سابقه چندانی نداشته و بیشتر یک شخصیت فرهنگی به شمار می‌رود. در این مورد چه پاسخی دارید؟

من فکر می‌کنم که ریاست‌جمهوری هم پا می‌خواهد هم چشم. چشم یعنی تفکر و فرهنگی بودن و پا یعنی اجرایی بودن. اگر یک آدمی باشد که فقط پا داشته باشد و بدود اما آن چشمی که باید ببیند و راه را ردست تشخیص دهد، نداشته باشد، مصیبت می‌شود. اگر فقط چشم باشد و پا نداشته باشد هم حرکت نمی‌کند. بنده فکر کردم مجموعه چشم و پای من شاید به من این اجازه را بدهد که خود را در معرض انتخاب قرار دهم.

چقدر احتمال می‌دهید رئیس‌جمهور شوید؟

سؤال خطرناکی است. اگر احتمال بالا بدهم، بعداً می‌گویند که دیدی نشد. احتمال پائین بدهم، می‌گویند همین که خودت گفتی باعثشد. اجازه بدهید جواب این سوال را به همین صورت بدهم.

*به عنوان نامزد انتخاباتی مهمترین قولی که به مردم می‌دهید چیست؛ یعنی آقای حداد عادل می‌خواهد چه کار کند برای مردم؟

*حداد عادل: بنده فکر می‌کنم مردم کشور ما از کسی که مسئولیت رئیس جمهوری را به دست می‌گیرد دو چیز انتظار دارند؛ تقوا و تدبیر. گفت آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است. این کشور احتیاج به تقوا و تدبیر دارد. بنده ازخدا می‌خواهم که چه رئیس جمهور بشوم و چه نشوم، این دو رکن مهم را حفظ کنم و از خدا می‌خواهم که کم کند هم تقوا داشته باشم و هم تدبیر.

*نکته جالب در مورد شما این است که اکثر نامزدها در مورد رابطه با آمریکا به گونه‌ای صحبت می‌کنند که گویی در تمام این سی سال اشتباه کرده‌ایم. در واقع خیلی انتخاباتی و غیرواقعی و در واقع دوستانه و نرم صحبت می‌کنند، اما شما اینگونه نیستید. بالاخره بخشی از انتخابات تلاش برای کسب رأی است

*حداد عادل: من به آن بینشی که مقام معظم رهبری دارند عقلا و قلباً اعتقاد دارم. فکر میکنم که آنچه میگویند همان است و معتقدم که هرکس خلاف واقع میگوید با افکار عمومی بازی میکند و در مجموعه نظام برد نمیکند، یعنی بازی با افکار عمومی بر خلاف واقعیتها نتیجهای نخواهد داشت.