نبرد محاسبات در ژنو

متن یادداشت با عنوان نبرد محاسبات در ژنو به قلم مهدی محمدی به شرح ذیل است:

با وجود اینکه دو طرف ایران و ۱ + ۵ در محرمانه نگهداشتن محتوای مذاکرات ژنو ۴ تا حدود زیادی موفق بوده اند، مقدار اطلاعاتی که بتوان بر اساس آنها درباره سمت و سوی راهبردی این مذاکرات داوری کرد، چندان کم نیست.

تیم ایرانی پیش از مذاکرات اصرار داشت که ژنو ۴ یک شروع دوباره است. تا آنجا که به ایران مربوط است همینطور هم بود. ایران در این مذاکرات پیشنهاد جدیدی روی میز گذاشت که اکنون می توان دید هر دو طرف آن را «آغاز کننده»(starter) خوبی یافته اند اما نشانه های قابل اتکایی وجود دارد که به ما می گوید گروه ۱ + ۵ متناسب با تغییر راهبرد عمیق تیم ایران، هیچ دگرگونی عمده ای در راهبردها و حتی تاکتیک های خود ایجاد نکرده و تا آنجا که به این گروه خصوصا امریکایی ها مربوط می شود، در بر همان پاشنه ای می چرخد که پیش تر می چرخید.

از لابلای تحلیل های بسیار مفصل ولی عموما کم مایه منابع غربی درباره مذاکرات ژنو می توان دریافت که برخی نقاط اختلاف کلیدی میان دو تیم وجود دارد که روند مذاکرات آینده را به طور فزاینده ای دشوار خواهد کرد. مواضع ۱ + ۵ در تمامی این نقاط اختلاف، همان مواضع پیشین است و علامتی از اینکه امریکایی ها محض «گل روی آقای روحانی» یا به اعتبار «لبخند آقای ظریف» در دیدگاه های استراتژیک خود کوچکترین تغییری ایجاد کرده باشند دیده نمی شود؛ بلکه برعکس با استناد به انبوهی از شواهد می توان استدلال کرد که تسری گفتمان اعتدال به حوزه سیاست خارجی و دیپلماسی هسته ای به سرعت در حال منجر شدن به سلسله ای از نتایج ناخوشایند است.

ابتدا اجازه بدهید ببینیم در مذکرات چه اتفاقی رخ داده است. سخنان مقام های رسمی و منابع غربی به اندازه کافی برای درک آنچه طی دو روز پشت درها ی بسته درژنو اتفاق افتاده کافی است. مقام های امریکایی بی پرده گفته اند که اختلاف های بسیار زیاد و عمیقی با طرف ایرانی دارند که کار روی آنها زمانی طولانی نیاز خواهد داشت. سوال این است که این اختلاف های زیاد وعمیق دقیقا بر سر چه چیزهایی است، چرا رخ داده و چرا امریکایی ها حاضر نشده اند مواضع مذاکراتی خود را به گونه ای تنظیم کنند که برای تیم ایران اندکی بیش از گذشته خوشایند باشد؟

نخستین اختلاف که انبوهی از کدها از منابع مختلف آن را تایید می کند این است که ۱ + ۵ حاضر نیست از موضع برابر و از نقطه شروع واحد با ایران وارد مذاکره شود. ایران به درستی اصرار دارد –و همواره داشته است - که نمی توان یک توافق را نهایی و اجرای آن را آغاز کرد مگر اینکه این توافق شامل همه گام های لازم برای حل و فصل کامل مسئله از جمله گام اول و گام آخر باشد. گروه ۱ + ۵ ظاهرا این موضوع را قبول دارد(و اساسا از مذاکرات استانبول به بعد، مذاکرات هسته ای دستور کاری جز همین موضوع تدوین یک مدالیته مذاکراتی نداشته است) اما وقتی نوبت به تدوین این نقشه راه می رسد حاضر نیست از جزم های خود کوتاه بیاید.

یک مسئله این است که ۱ + ۵ گام نخست را نه بخشی از مذاکرات برای رسیدن به یک توافق جامع بلکه گامی اعتمادساز می داند که برداشتن آن تنها وظیفه ایران است و متقابلا هم نباید توقع ما به ازایی جدی داشته باشد. به زبان ساده تر، ۱ + ۵ با ایران از موضع متهمی برخورد می کند که ابتدا باید به خطاکار بودن خود اعتراف کند و گامی مهم و بزرگ برای نشان دادن اینکه تصمیم به جبران اشتباهاتش گرفته بردارد(این چیزی است که غربی ها نام آن را برداشتن گان اعتمادساز گذاشته اند) و تازه پس از برداشتن این گام و ایجاد حداقل اعتماد در طرف غربی نسبت به ایران است که مذاکرات واقعی برای رسیدن به یک راه حل جامع آغاز می شود. با همین استدلال، طرف غربی در گام اول درخواست هایی بسیار مهم و گرانقیمت از ایران دارد اما به هیچ وجه آماده نیست که در ازای آنها امتیاز با ارزش و قابل ذکری روی میز بگذارد.

غربی ها معتقدند ایران باید در گام اول حداقل غنی سازی ۲۰ درصد را متوقف کرده، تمام یا بخش بزرگی از ذخایر مواد ۲۰ درصد خود را اکسید کند و تعداد ماشین های فعال در نطنز را هم به حدی برساند که این ماشین ها نتوانند به سرعت مواد لازم برای رسیدن به نقطه ای که تحلیلگران اطلاعاتی در امریکا «ظرفیت حیاتی» نامیده اند را تولید کند. ۱ + ۵ از ایران می خواهد که همه این درخواست ها را در گام اول اجابت کند ولی وقتی از آنها پرسیده می شود در ازای این همه امتیاز(که در واقع به یک معنا همه برنامه هسته ای ایران است) آیا آنها هم حاضر هستند که به نگرانی های فوری ایران توجه کرده و تحریم ها را در حوزه های کلیدی تحریم های مالی و انرژی تعدیل کنند، به صراحت می گویند که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و در گام اول تعدیل تحریم ها سمبلیک خواهد بود. سوال ساده این است: اگر قرار باشد ایران در گام اول کلیدی ترین درخواست های غربی ها را اجابت کند اما تحریم ها حتی به اندازه ۱۰ درصد هم تعدیل نشود، ایران با کدام سرمایه فنی خواهد توانست بقیه مسیر را طی کند و دیگر آیا اساسا چیزی در دست ایران می ماند که ایران بخواهد با تکیه به آن لغو بقیه تحریم ها را درخواست کند؟

درخواست گام اعتمادساز از ایران در واقع معنایی جز خالی کردن دست ایران در قدم اول و تبدیل مابقی مذاکرات به دیکته مواضع طرف غربی به ایران ندارد و این نکته ای است که لابد تیم ایرانی هم به آن توجه داشته است.

مسئله بعدی این است که در حالی که انتهای مسیر معلوم نیست واقعا آیا منطقی است که اساسا ایران وارد تدوین و اجرای گام اول شود؟ هیچ نشانه ای دردست نیست که امریکایی ها آمادگی لازم برای بحثدرباره گام آخر را داشته باشند. حداکثر چیزی که می گویند –و احتمالا در ژنو هم همین را گفته اند - این است که گام آخر زمانی طی خواهد شد که ایران پای بندی کامل خود به قطعنامه های شورای امنیت را نشان بدهد. معنای این درخواست به زبان ساده این است که ایران درمذاکره با ۱ + ۵ همه سرمایه های فنی و سیاسی خود را تبدیل به امتیاز نقد کرده و به طرف مقابله هبه کند و در انتهای مسیر جایی که قاعدتا باید تحریم ها لغو و غنی سازی ایران پذیرفته شود، تازه با این سخن مواجه شود که باید قطعنامه های شورای امنیت را اجرا کنید! این تجربه ای است که به نحوی دیگر در مذاکرات سال های ۸۲-۸۴ تکرار شده و فردی مانند آقای دکتر ظریف از زیرو بم آن به خوبی آگاه است.

در آن زمان هم غربی ها تحت این پوشش که ایران باید اعتمادسازی کند انبوهی از امتیازها را از ایران گرفتند و عملا کل برنامه هسته ای ایران به نام اعتمادسازی تعطیل شد، اما آخر کار یعنی جایی که ایران باید محصول اعتماد سازی سخاوتمندانه خود را می چید، بسته ای به ایران داده شد که درخواست می کرد برنامه هسته ای ایران به مدت ۱۰ سال به حال تعلیق در بیاید و در ازای آن اتحادیه اروپا برای دانشمندان هسته ای بیکار شده ایران کار پیدا کند! آن زمان هم مسئله اصلی این بود که طرف ایرانی تصور می کرد انجام اقدامات اعتمادساز مقدمه آغاز بی دردسر غنی سازی در ایران است غافل از اینکه غربی ها قصد دارند تعلیق موقت در ایران را تبدیل به توقف دائم بکنند و فرآیند مذاکراتی موجود نه فرآیند تثبیت حق غنی سازی ایران بلکه فرآیند محروم کردن تدریجی ایران از آن است.

امروز هم ما نشانه ای در اختیار نداریم که تصور کنیم اتفاق متفاوتی در حال رخ دادن است. در اصول، بازی همان است که در آن سال ها تکرار شد. امروز البته غربی ها دریافته اند دیگر در موقعیتی نیستند که بتوانند توقف کامل کلیت برنامه غنی سازی را در ایران درخواست کنند. آنها می دانند که چنین درخواستی مسخره تر از آن است که حتی درون گروه ۱ + ۵ یا درون جامعه اطلاعاتی امریکا و اروپا طرفداری داشته باشد. تنها طرفدار این ایده بنیامین نتانیاهو است که به وضعی رقت انگیز دچار شده و به تعبیر برخی از منابع غربی به دفاع آخر فوتبال دستی شباهت پیدا کرده است که بازی را باخته و تک و تنها در حالی که بقیه تیم ها در حال ترک زمین هستند به داد و فریاد کردن مشغول است.

اما آیا انزوای نتانیاهو به این معناست که اروپا وامریکا به پسران خوب تبدیل شده و اهداف استکباری خود راکنارگذاشته اند و چون اسراییل از وضع موجود ناراحت است –که هست - هر چه امریکایی ها گفتند باید پذیرفت؟ تفاوت امریکا و اروپا با اسراییل اکنون فقط در این است که اسراییل یک پله بالاتر ایستاده است ولاغیر. اسراییل خواهان توقف کامل برنامه غنی سازی درایران است اما امریکا و اروپا می خواهند به نام دور کردن ایران از «ظرفیت حیاتی هسته ای» زیر ساخت غنی سازی صنعتی در ایران را با استفاده از ۳ کلیدواژه شفافت، محدودیت و برچیدن عملا از بین برده و یک برنامه سمبلیک را جایگزین آن کنند. تنفصیل این موضوع بحثی فنی و پیچیده است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت اما آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که توجه شود طراحی امریکا برای انتهای مسیر به هیچ وجه تامین کننده حداقل حقوق ایران نخواهد بود.

مطابق معاهده ان پی تی حق غنی سازی به هیچ قیدی مشروط نشده است. وقتی گفته می شود کشروی مانند ایران طبق ان پی تی حق غنی سازی دارد معنای آن این است که می تواند اورانیوم را تحت نظر آژانس و برای مصارف صلح آمیز تا هر درجه ای که بخواهد، در هر مکانی، با هر تعداد ماشین سانتریفیوژ(یا به روش هایی غیر از روش سانتریفیوژ) غنی سازی کرده وهر مقدار از مواد هسته ای را که لازم دانست ذخیره کند. وقتی امریکایی ها می گویند می خواهیم درباره دامنه، سرعت، شفافیت و ذخایر غنی سازی ایران صحبت کنیم در واقع می خواهند حق غنی سازی را که در ان پی تی به هیچ شرطی مقید نشده به انواعی از شروط مشروط کرده و در نهایت چیزی روی دست ملت ایران بگذارند که هیچ کارکرد استراتژیکی ندارد.

همین حالا هم، با وجود همه خوش بینی که هر دو طرف تلاش کرده اند به فضا تزریق کنند می بینیم که نه تنها هیچ یک از مقام های امریکایی حاضر نیست حتی از کلمه غنی سازی استفاده کند بلکه هم باراک اوباما، هم سوزان رایس و هم وندی شرمن به صراحت و بدون هیچ ابهامی گفته اند که وقتی می گویند ایران حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای را دارد منظورشان غنی سازی نیست و در واقع به این حق بدون غنی سازی اذعان می کنند. در ژنو هم بسیار بعید است که اتفاقی جز این رخ داده باشد. احتمالا یکی از مهم ترین اختلافات در ژنو این بوده است که غربی ها حاضر نشده اند حق غنی سازی ایران را حتی در گام آخر بپذیرند و تاکید کرده اند که این حق مطابق قطعنامه های شورای امنیت از ایران سلب شده و باید تعلیق شود.

سومین مسئله موضوع تحریم هاست. تیم مذاکره کننده ایران در حالی به ژنو رفت که این جمع بندی که تحریم ها موفق بوده و محاسبات ایران را تغییر داده در ذهن غربی ها بویژه امریکا تثبیت شده بود. مجموعه ای از آدرس ها از داخل و خارج ایران امریکایی ها را به این جمع بندی رسانده است که در دور جدید ایران پای میز مذاکره نیامده الا اینکه خواهان سبک تر شدن تحریم هاست. امریکایی ها تصور می کنند دولت ایران اکنون تحت یک فشار اجتماعی فزاینده برای بهبود وضعیت اقتصادی قراردارد که جز با تعدیل تحریم ها ممکن نخواهد بود. پیش از مذاکرات، امریکایی ها به روشنی گفتند که می دانند ایران جز برای سبک کردن تحریم ها به ژنو نمی آید.

وندی شرمن مذاکره کننده ارشد امریکایی روز دوشنبه(یک روز قبل از مذاکرات) به عنوان یک دیپلمات بلند پایه اما ناشناس امریکایی در جمع خبرنگاران حاضر شد و به آنها گفت عقیده دارد که تا کنون این حکومت ایران بوده که برای تیم مذاکره کننده دستور کار مذاکراتی تعیین می کرده و اما این بار این مردم ایران هستند که به تیم مذاکره کننده دستور کار داده اند و این دستور کار چیزی جز تعدیل تحریم ها نیست.

در همان نشست خبری، شرمن گفته بود دولت امریکا عقیده دارد که نباید در طول دوران مذاکرات فشارها بر ایران را کاهش بدهد. هم زمان با او گیورا آیلند عضو سابق شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در مقاله ای نوشت که آنچه ایران را پای میز مذاکره آورده فشار تحریم هاست و دولت امریکا اگر می خواهد ایران پای میز بماند و مذاکرات به همان نتیجه ای برسد که واشینگتن می خواهد به هیچ وجه نباید برای لغو تحریم ها عجله کند. آیلند گفته بود اگر تحریم ها سبک شود هیچ ضمانتی وجود ندارد که ایران پای میز باقی بماند.

این کدهای بسیار مختصر - که فقط مشتی نمونه از خروار است - کاملا آشکار می کند که از دید امریکا تحریم جزئی ضروری از فرآیند مذاکرات و تضمین کننده نتیجه بخشی آن است؛ بویژه زمانی که طرف مقابل –یعنی ایران - استیصال و اضطرار خود در مقابل تحریم ها را به صد زبان بیان کرده باشد. همین نوع نگاه بود که موجب شد خوش بینی های نادرست و غیرضروری ایجاد شده درباره لغو زودهنگام تحریم ها در مذاکرات ژنو به سرعت فرو بریزد. در ژنو آنگونه که امریکایی ها خود گفته اند موضع ۱ + ۵ این بوده است که اولا فرآیند مذاکرات با ایران فرآیندی طولانی خواهد بود و به این زودی ها توافقی که منجر به تسکین تحریم ها شود نمی تواند حاصل شود.

ثانیا گروه ۱ + ۵ اضافه کرده است که تا زمان پایان مذاکرات، حصول توافق نهایی، اجرای توافق از سوی ایران و آزموده شدن میزان پای بندی ایران به آنچه توافق شده فشار اقتصادی بر ایران حفظ خواهد شد. ثالثا بخش های اصلی تحریم ها تا وقتی که ایران تمامی نگرانی های مربوط به برنامه هسته ای خود را رفع نکند دست نخورده باقی خواهد ماند و تحریم هایی که طول فرآیند تعلیق می شود به نسبت آنچه که باقی می ماند ناچیز است.

جالب است که پس از مذاکرات وقتی خبرنگاران از مقام امریکایی بلند پایه ای که در جمع آنها حاضر شده بود می پرسند اگر قرار بر لغو تحریم ها در این مذاکرات نبوده پس چرا متخصصان تحریم در جمع تیم مذاکره کننده امریکایی حضور داشتند، پاسخ وی این است که به این دلیل که به ایران توضیح بدهند برای لغو تحریم چه کارهایی باید بکند! از همه عبرت آموز تر این است که منابع غربی گفته اند حداکثر مقدار تحریمی که امریکا می تواند آن را تعدیل کند این است که بدون لغو یا تعلیق قوانین پایه ای تحریم ها بخشی از دارایی های مسدود شده ایران در خارج از کشور را به ایران برگرداند! با عرض پوزش این دقیقا به این معناست که امریکا ایران را در موقعست کشوری کاملا مستاصل فرض کرده که نیازمند صدقه است بدون اینکه لازم باشد ظلم به آن متوقف شده یا حق آن به آن داده شود.

این نوع برخورد با مسئله نشان دهنده آن است که هر گونه ساده اندیشی درباره لغو تحریم ها یا در این باره که می توان امور اقتصاد و معیشت مردم را لنگ تعدیل تحریم ها نگه داشت تا چه حد مضر و گمراه کننده است. پیش از عزیمت تیم ایرانی به ژنو هم کسانی هشدار دادند که اولا وضع کشور به آن بدی نیست که دولت می گوید و ثانیا حتی اگر در مواردی چنین باشد سر دست گرفتن و در بوق و کرنا کردن آن به تضعیف موقعیت تیم مذاکره کننده خواهد انجامید نه تقویت آن. مذاکرات ژنو تجربه روشنی بود که نشان داد وقتی امریکا پی به نقطه ضعف شما ببرد فشار بیشتری بر آن نقطه تولید خواهد کرد نه اینکه صرفا به خاطر تغییر لحن یا لبخند طرف ایرانی مزیت های راهبردی خود در مذاکرات را نادیده بگیرد.

تحریم البته نه عامل تغییر محاسبات ایران است، نه یک هزینه غیر ضروری است، نه غیر قابل رفع است و نه اگر رفع شود به یکباره مشکلات کشور را دود می کند و به هوا می فرستد. مسئله اینها نیست. مسئله این است که کسی نباید توقع داشته باشد ارائه یک تصویر نیازمند و گرفتار از کشور به دشمنان کینه توز آن باعثگشوده شدن مسیر مذاکرات و انگیزه پیدا کردن طرف مقابل برای رفع تحریم ها شود.

تیم مذاکره کننده هسته ای ایران تازه در ابتدای راه است. درباره مذاکرات ژنو بسیاری حرف های دیگر می توان گفت که این مقاله جای مناسبی برای آنها نیست. اما در مجموع به نظر می رسد قطار دوران جدید مذاکرات هسته ای در همین ابتدای راه نیاز به تصحیح مسیر دارد. تکیه به راهبرد اعتمادسازی تکرار تجربه شکست خورده گذشته است. مخلوط کردن تصفیه حساب های سیاست داخلی با دیپلماسی هسته ای به تضعیف شدید موقعیت تیم مذاکره کننده خواهد انجامید. اگر طرف غربی وجود یک راهبرد ملی و درون زای اقتصادی را رصد نکند و پی به بی اثر بودن تحریم ها نرود هرگز زیر بار تعدیل اساسی تحریم ها نخواهد رفت و آخر از همه اینکه حمله درست به دشمن حمله به استراتژی و محاسبات دشمن است. شما نمی توانید از یک سوء محاسبات راهبردی دشمن را تایید کنید و از سوی دیگر انتظار پیروزی بر او در نبرد مذاکرات را داشته باشید.