به گزارش افکارنیوز، امروز نیویورک تایمز داستان قابل توجهی درباره سیاست " جدید " اوباما در خاورمیانه بر اساس مصاحبه سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا داشت. نیویورک تایمز این سیاست را " میانه رو " توصیف کرد، اما این کلمه برای توصیف چنین سیاستی مناسب نیست. این سیاست دست کشیدن آمریکا از رهبری در منطقه را تعریف می کند.

در قبال ایران، سیاست جدیدی در راه است و دیگر از ادعای قبلی که " تمام گزینه ها روی میز است " خبری نیست و اکنون همه به دنبال یک قرارداد مذاکره هستند. به نظر می رسد هیچ تحلیل گری چگونگی تضعیف شدن مواضع مذاکرات آمریکایی ها و غربی ها در قبال ایران را در زمانی که ترس حمله نظامی به ایران برداشته شود، محاسبه نکرده است. مساله دوم در این خصوص " روند صلح " اسرائیل و فلسطین است، علیرغم این واقعیت که هیچ یک از مقام های خردمند رژیم اسرائیل یا فلسطین باور ندارند که در این برهه زمانی می توان به یک توافق دست یافت. مساله سوم، سوریه است. جایی که به نظر می رسد سیاست در ژنو متمرکز است و به نظر می رسد در همین حال که این مقاله را می خوانید همه چیز در حال غرق شدن است. من تمرکز سیاست های جدید را ۰ به ۳ برآورد می کنم.

سوال اینجاست که حلقه مفقوده در این مسیر چیست؟ عزم و اراده ای برای پایان دادن به برنامه ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای است - حتی اگر مذاکرات با شکست مواجه شود و یا موضع ایران در مذاکرات غیر قابل قبول باشد -، اراده ای برای جلوگیری از پیروزی ایران و نیروهای اعزامی حزب الله در سوریه، که می تواند توازن قدرت را در کل منطقه تغییر دهد. تعهد به کمک به آن دسته از افراد که در منطقه در حال مبارزه مسالمت آمیز برای دستیابی به دموکراسی و حقوق بشر هستند. وعده آمریکا به متحدانش، مانند اردن و کشورهای حاشیه خلیج فارس که ما در صورت مواجهه با بحران پناهندگان، مشکلات اقتصادی و یا افزایش قدرت نفوذ ایران در کنار شما ایستاده ایم. این تمامی نکاتی است که رهبری آمریکا به آنها کوچک ترین توجهی نمی کند و همین مساله شکایت و ترس دوستان امریکا در منطقه را به دنبال داشته است.

این داستان تایمز را نمی شود به عنوان یک گمانه زنی محض رد کرد، این داستان بر اساس سخنان مشاور جدید امنیت ملی پایه گذاری شده است. استراتژی جدید امریکا آنها را که سالها دشمنان ما در خاورمیانه خوانده شدند مانند حزب الله، دولت بشار اسد و ایران را امیدوار می کند و البته گویای این واقعیت است که دوستان و متحدان عرب ما در منطقه نسبت به چند دهه گذشته به مراتب بیشتر باید به خود تکیه کنند. این طور به این موضوع نگاه کنید که: چه کسانی هنگام خواندن این مقاله لبخند خواهند زد؟ یک اسرائیلی که به برنامه هسته ای ایران فکر می کند؟ سردبیر یک روزنامه مصری که در مورد محدودیت آزادی بیان فکر می کند؟ یک اردنی که از ادامه جریان سیل پناهندگان از سوریه و تسلط حزب الله و ایران بر منطقه هراس دارد ؟ یا مقام های ایران؟