روزنامه جوان در نوشتاری، به زعم خود به ارائه تحلیلی از آرایش فکری سیاسی آینده ایران پرداخته و در این باره نوشته است:

گفتمان چپ و راست که در زمستان ۱۳۶۶ تکوین گردید در بهار ۱۳۷۶ به جبهه دوم خرداد و جناح محافظه‌کار تغییر نام یافت. از سال ۱۳۸۳ مجدداً عناوین دو جناح کشور دچار تحول در مفهوم واژه‌ها شد و به اصلاح طلب و اصولگرا تغییر نام یافت، اگرچه بین خرده‌گفتمان‌های موجود در دو جناح عمده کشور اختلاف سلیقه وجود داشت اما در بعد کلان آن مرزبندی گفتمانی مبتنی بر غیریت(جناح‌دیگر) بر فضای کشور حاکم بود و جریان سومی نمی‌توانست پا به عرصه سیاست گذارد(محسن رضایی، ری شهری و…). آرایش ریاست جمهوری نهم و دهم نشان داد که آنچه در درون جناح‌ها وجود دارد صرفاً خرده گفتمان نیست بلکه هر جناح ضمن حفظ هویت خود در مقابل جناح دیگر، دارای «سرهای» متعدد شده است و در صحنه انتخابات نیز سرهای متفاوت به صورت مستقل خودنمایی می‌کردند.

پس از انتخابات ۱۳۸۸ ریاست‌جمهوری و نحوه مواجهه جناح اصلاح طلب با آن و رفتارهای سیاسی برخی نخبگان تجدیدنظرطلب از یک سو و حمایت ساختارهای حزبی این جناح از اقدامات ساختارشکنانه افراد مذکور از سوی دیگر، فضای جدیدی در کشور حاکم شد که به سبک و سیاق قبلی نیست. آرایش جدید را باید در قالب‌های مختلفی همچون ۱ - آرایش‌های کلان در پست با حاکمیت ۲ - نگرش‌های آرایشی ۳ - انتظار مطلوب از حاکمیت مستقر ۴ - آرایش فکری جدید ۵ - آرایش‌های ساختاری و انتخاباتی تقسیم کرد.

الف: آرایش‌های کلان
با توجه به وضعیت پیش آمده در فردای انتخابات ۱۳۸۸ همگرایی‌های کلان در کشور به چهار شکل گراییده است که هر کدام دارای نخبگان فکری خاص خود است.

۱ - مدل همگرایی برای حاکمیت: این دسته به دور از ساختارهای حزبی و گروهی و با رویکرد توده‌گرایی معتقدند که باید همه نخبگان فکری نظام جمهوری اسلامی بسیج شوند و ذیل گفتمان نظام جمهوری اسلامی حرکت کنند، تمامی مصالح نظام را بدون قید و شرط بپذیرند و از تولید صداهای ناهمگون و هزینه‌آور خودداری کنند. احساس تعلق عاطفی به نظام جمهوری اسلامی ایران و ارکان آن اساس این رویکرد می‌باشد.

۲ - مدل همگرایی در حاکمیت: این دسته که معمولاً سران احزاب و گروه‌های قانونی و معتقد به نظام هستند خود را گوش به فرمان محض نظام نمی‌دانند اما مدعی اعتقاد به قانون و قانون اساسی هستند و سعی می‌کنند با تکیه بر قواعد حقوقی از مصونیت برخوردار باشند اما فاصله نسبی خود را با جهت‌گیری‌های نظام حفظ نمایند، در کلان نیز برای کلیت نظام مشکل‌ساز نباشند.

۳ - مدل همگرایی بر حاکمیت: شکست خوردگان و سران فتنه و شاخه سیاسی حزب مشارکت و کلیت سازمان مجاهدین انقلاب، جریان ملی - مذهبی‌ها و بحثغیرقانونی دفتر تحکیم عناصر اصلی این مدل را تشکیل می‌دهند. این دسته به صورت شفاف بر عبور از نظام جمهوری اسلامی و رسیدن به مدل‌های جمهوری محض، دموکراسیخواهی و… تأکید دارند و برای معارضه با نظام جمهوری اسلامی به دنبال بستر و فرصت مناسب می‌گردند.

۴ - مدل پل زنی با حاکمیت: این دسته نوظهور هستند و شامل کسانی هستند که ضمن همراهی اولیه و پشتیبانی ابتدایی از فتنه، روند تحولات آنان را به گذرگاه سختی رساندند که نه می‌توانند با شیب تند فتنه حرکت کنند و نه قدرت چانه‌زنی در نظام را دارند، اما در سخن و مواضع بر پایبندی به نظام جمهوری اسلامی تأکید دارد و علاقه‌مند به بازگشت، بدون عذرخواهی و پرداخت هزینه هستند، ‌ خاتمی و برخی از اعضای مجمع روحانیون، بخشی از کارگزاران سازندگی و از حزب مشارکت در این دسته جای می‌گیرند.

ب) ذائقه‌های مطلوب‌گرا(تلقی مطلوب نظر از نظام مستقر)

۱ - حکومت اسلامی: دسته‌ای در کشور و حوزه‌های علمیه هستند که معتقد به حکومت اسلامی به جای جمهوری اسلامی هستند و هر قدر نظام در حواشی برگزاری انتخابات(مثل سال ۱۳۸۸) هزینه پرداخت می‌کند، مطالبه آنان برای تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی بیشتر می‌شود. اگرچه این دسته اقلیت هستند و کمتر مکنونات قبلی خود را بیان می‌کنند اما از بنیه نظری و تئوریک نسبتاً عمیقی برخوردارند.

۲ - جمهوری اسلامی: این مدل که اکنون در کشور مستقر است به تعامل دین و مردم سالاری به شکل متقابل معتقد است. این دسته که اکثر نخبگان نظام هستند به نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک کل وحدت یافته می‌نگرند و از تقسیری‌های قطبی و افراطی و تفریطی برحذر هستند.

۳ - جمهوری سکولار: این دسته که از دوم خرداد ۱۳۷۶ به صورت جدی وارد میدان شدند و در انتخابات ۱۳۸۸ به اوج فروزان عمل و اندیشه خود رسیدند و به شدت به دنبال کاهش نقش اسلامیت نظام و تبدیل نظام به جمهوری تمام عیار یا به تعبیر خودشان به دنبال تقویت بخش مردم سالار نظام هستند و برای این مهم از هیچ اقدام قانونی و غیرقانونی فروگذارنکرده و نمی‌کنند. محور این حرکت، انقلابیون سابق است.

۴ - حکومت دینداران: این دسته کسانی هستند که معتقد به جمهوری اسلامی نیستند اما می‌دانند که در جامعه دینی حرکت به سمت سکولاریسم نیز امری نشدنی است. لذا ضمن تأکید بر عدم استقرار قوانین اجتماعی اسلام، معتقدند باید به جای نظام اسلامی، دینداران حکومت نمایند و صرفاً شایستگی فردی حاکمان مطلوب نظر آنان است. این دسته که معمولاً از صداقت لازم برخوردار نبوده‌اند بیشتر در حوزه لیبرال‌ها و ملی – مذهبی‌ها تعریف می‌شوند.

ج - آرایش فکری - ذهنی

آنچه بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ به وضوح در آرایش‌های فکری کشور مشهود است، آرایش‌های قبلی نیست بلکه صف‌بندی جدید و سبک و سیاق دیگری شکل یافته است.
به این صف‌بندی فکری و جدید می‌توان از چهار منظر نظر افکند.

۱ - اسلام سیاسی در مقابل سکولاریسم
۲ - اصول‌گرایی در مقابل غرب‌گرایی
۳ - جمهوری اسلامی در مقابل جمهوری
۴ - گسترش جهانی انقلاب اسلامی در مقابل توقف صدور دعوت و استکبار‌ستیزی

د - نگرش‌های آرایشی

نگرش‌های آرایشی را می‌توان به شش دسته کلی تقسیم‌بندی کرد.

۱ - نگرش وحدت‌گرایی براساس ایرانیت که خود شامل سه نحله غیرهمسو است.
۱-۱ - مدل ایران برای همه ایرانیان که توسط حزب مشارکت طرح شد و هدف آن ورود مخالفان نظام به قدرت بوده است و اکنون نیز بر این ایده پای می‌فشارند.
۱-۲ - مدل مکتب ایرانی که توسط آقای مشایی دنبال می‌شود. این طیف از ولایت و مهدویت تا کوروش و هدیه تهرانی و فلان هنرمند و فلان ایرانی مقیم خارج را زیر یک سقف قابل جمع می‌داند.
۱-۳ - مدل وحدت ملی و اعتدال یا میانه‌روی که معمولاً از سوی حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی دنبال می‌شود و یا افراطی خواندن انتهای دو قطب سیاسی کشور، معتقد به حذف افراطیون و تشکیل جبهه اعتدال از دو جناح کشور است.

۲ - مدل توده‌گرایی: ‌این مدل اکنون توسط احمدی‌نژاد تتوریزه می‌شود که به تحزب بی‌اعتنا بوده و علاقه‌مند به عمل توده‌ای همه نیروهای انقلاب می‌باشد.

۳ - وحدت تحزبی: این رویکرد هم در برخی احزاب اصلاح‌طلب(مردم‌سالاری، همبستگی) و هم در بخشی از احزاب اصولگرا(مؤتلفه، جامعه مهندسین و…) طرفدار دارد و معتقد است می‌توان با حفظ چارچوب‌های حزبی به تعامل و همکاری روی آورد. این رویکرد جامعه هدف خود را نخبگان داخل حاکمیت می‌داند.

۴ - مرزبندی اصولگرایانه: این دسته ضمن التزام به رفتار حزبی و تشکیلاتی به توده‌گرایی هم اعتقاد دارند اما مرزبندی یا غیراصولگرایان خط قرمز آنان است. جمعیت ایثارگران، رهپویان انقلاب اسلامی و برخی تشکل‌های دانشجویی در این طیف قرار می‌گیرند.

۵ - مرزبندی جمهوریخواهانه: این طیف شامل کسانی است که از اسلامیت نظام عبور کرده‌اند و مدعی مردم‌سالاری صاحب ایده حاکمیت دوگانه هستند. اگرچه در انتخابات ۱۳۸۸ ثابت کردند که به جمهوری و اکثریت نیز پایبند نیستند اما در مرزبندی مدعایی خویش برای کسانی که از نگاه آنها به مردم سالاری اعتقادی ندارند فیلتر قائل هستند و مرزبندی خود را حفظ می‌کنند. سند تأملات راهبردی حزب مشارکت گویای این رویکرد است.

۶ - رویکرد شبکه‌ای: این رویکرد بسیار جوان و در آستانه انتخابات ۱۳۸۸ متولد شد و در اکثر بیانیه‌های موسوی از آن یاد می‌شود. شبکه‌سازی و سیاسی کردن همه صنوف، اتحادیه‌ها، انجمن‌ها، دسته‌های ورزشی و علمی و… مد نظر این رویکرد است. هویت مشترک افراد در این رویکرد بر سر یک مسئله مشترک است، بنابراین به هویت‌های دیگر افراد کاری ندارند. در این شبکه از مسلمان، انقلابی و ضد‌انقلاب جای می‌گیرند.

ه) آرایش‌های انتخاباتی
با توجه به حذف افراطیون تجدیدنظر طلب از صحنه سیاسی کشور به نظر می‌رسد آرایش در انتخابات آتی با پوست اندازی در جبهه اصلاحات همراه باشد و سران جدیدی محور حرکت سیاسی این جبهه قرار گیرند. در حوزه اصولگرایی نیز نحله‌های مختلف وجود دارد که بعضاً به ائتلاف می‌انجامند اما به وحدت کامل دست نمی‌یابند. اصولگرایان را می‌توان به پنج دسته تقسیم‌بندی کرد که در روزهای منتهی به انتخابات به دو یا سه دسته کلی تقسیم خواهند شد:

۱ - دولتی‌ها با محوریت مشایی.

۲ - دولتی‌ها بدون محوریت مشایی، احتمال ائتلاف این دو دسته با محوریت احمدی‌نژاد وجود دارد.

۳ - اصولگرایان فرا‌ راستی(ایثارگران، رهپویان، توکلی، حداد و…) احتمال ائتلاف این دسته و دسته دوم وجود دارد.

۴ - راست‌گرایان(جامعه مهندسین، مؤتلفه، روحانیت مبارزه و…) احتمال ائتلاف این دسته با دسته سوم و دوم وجود دارد.

۵ - عمل‌گرایان غیر‌تشکیلاتی، این دسته شامل افرادی هستند که دارای وزانت و جایگاه سیاسی بوده اما فاقد ساختارهای حزبی می‌باشند(رضایی، قالیباف، لاریجانی) احتمال ائتلاف این دسته با دسته سوم و چهارم وجود دارد.

در حوزه اصلاح‌طلبان نیز به جای خاتمی، کروبی، نبوی، میردامادی و… افراد جدیدی محوریت خواهند یافت که به آنان نئو اصلاح‌طلبان می‌گویند.

نئواصلاح‌طلبان
۱ - محوریت عارف(بخشی از حزب منحله مشارکت، خاتمی، مجمع روحانیون و…)

۲ - محوریت جهانگیری(کارگزاران، هاشمی، نوبخت و…)

۳ - محوریت کواکبیان(مردم‌سالاری، همبستگی، اعتماد ملی و…)

اگرچه هر یک از سه نفر مذکور تلاش می‌کنند خود را محور اصلاحات بدانند اما تنوع و اختلاف در جبهه اصلاحات نشان می‌دهد که هر سه محور خواهند ماند، البته ائتلاف هر سه طیف وجود دارد زیرا شکست‌های پی در پی گذشته و سرمایه‌سوزی موسوی و کروبی جبهه اصلاحات را در شرایطی قرار داده است که اختلاف در آن شکننده خواهد بود.

اما نحوه مواجهه این سه طیف با عناصر میانی و سران فتنه واکنش نظام را نیز تنظیم خواهد کرد. آنچه در این یادداشت آمده است صرفاً تحلیلی از آینده است که مبتنی بر نگرشهای امروز میباشد. هرگونه تغییر آرایش میتواند محتمل باشد.