یادداشت جوانفکر در پاسخ به خرازی / به کجا چنین شتابان!

به گزارش افکارنیوز، " علی اکبر جوانفکر " مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور سابق ضمن یادداشتی در پاسخ به " صادق خرازی " رئیس شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان که گفته است ندا تمام تلاش خود را می‌کند تا انحراف از کشور رخت بربندد و این انحراف را در وجود «احمدی‌نژادیسم» به عنوان یک فرهنگ می‌بیند. ما می‌خواهیم که خط انحراف از کشور برود ولو «خون» بخواهد، نوشت: این اظهارات آقای خرازی کلید واژه‌هایی دارد که باید به‌درستی تبیین شود.

«انحراف»، «احمدی نژادیسم»، «فرهنگ احمدی نژادیسم» و همچنین «خون» کلید واژه‌هایی هستند که باید به‌درستی مورد بازخوانی قرار گیرند تا انگاره‌های ذهنی رئیس شورای مرکزی حزب تازه تاسیس ندای ایرانیان برهمگان روشن شود.

«انحراف»، در قالب یک مفهوم سیاسی، محصول تلاش عناصر گرد آمده در اتاق فکر تحت مدیریت آقای هاشمی رفسنجانی در پنج سال پیش است که با استفاده از شبکه سیاسی، تبلیغاتی و مذهبی تحت نفوذ وی، در فضاهای سیاسی، فکری و مذهبی توزیع و منتشر گردید.

این اقدام اندکی پس از آن صورت گرفت که " شیمون پرز " رئیس رژیم صهیونیستی در مصاحبه با فاکس نیوز گفته بود: احمدی نژاد در کشورش به عنوان یک قهرمان فرهنگی پذیرفته شده است و ما باید وضعیتی به وجود بیاوریم که در آن، بودن با احمدی نژاد به یک ننگ تبدیل شود.

«انحراف» به اندازه کافی دارای بار منفی است تا آنجا که وقتی هاشمی رفسنجانی و جریان سیاسی و تبلیغاتی مرتبط با او، آن را به دکتر احمدی نژاد و همکارانش نسبت داد، حتی خود را بی‌نیاز از تبیین مفهوم انحراف دانستند و بسیاری از عناصر صادق اما ساده‌اندیش نیز بدون تامل و تعمق در باره دست‌ها و مقاصد پلید پشت صحنه، به بازیچه‌هایی فعال در خدمت منویات تولید کنندگان آن تبدیل شدند.

حاصل این تلاش خباثت‌آمیز، خلق یک موجود غیرواقعی و به ظاهر خطرناک به نام «جریان انحرافی» بود. مترسکی که از یک سو دستگاه قضایی را به جان دولت دهم انداخت و از سوی دیگر، در انتخابات مجلس نهم، به مستمسک بلامنازع شورای نگهبان برای رد صلاحیت همه نامزدهایی تبدیل شد که به‌نحوی در دولت کار و تلاش دکتر احمدی نژاد منشاء خدمت به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی بودند.

" محمدرضا باهنر " نایب رئیس همیشگی مجلس و دستور دهنده توزیع پول میان نامزدهای به اصطلاح اصولگرا در ماجرای پرونده آقای رحیمی، چنین ادعا کرد: حساسیت‌ها در مورد جریان انحرافی بالا بود و مسئولین، شورای نگهبان و گروه‌های سیاسی تلاش داشتند تا آنها را شناسایی کرده و برخورد کنند.

برخورد بسیار قاطعی نیز با آنها شد، به‌صورتی که فکر نمی‌کنم در مجلس نهم افرادی حضور داشته باشند که وابسته به جریان انحرافی باشند!!

به این ترتیب، مدعیان اصولگرایی به ابزاری قطعی برای ایجاد خوف و هراس از این مترسک دست ساز هاشمی رفسنجانی تبدیل شدند، تا آنجا که امروز، پذیرفتن این خطای روشن استراتژیک را به مثابه سرکشیدن جام زهر تلقی می کنند و برای فرار از یک مرگ سیاسی، آشکارا ترجیح می‌دهند به مثابه طبالانی مبتلا به جهل و جنون، همچنان بر همان طبلی بکوبند که همگان می‌دانند توخالی است.

«احمدی نژادیسم» واژه‌ای نامانوس در فرهنگ سیاسی ایران است، زیرا نه خود دکتر احمدی نژاد و نه حامیان وی معتقد به آن نیستند. کاملا روشن است که رئیس جمهور سابق با تکیه بر تفکر انقلاب اسلامی و اندیشه‌های ناب امام خمینی(ره)، موفق شد در یک دوره هشت ساله منشاء انجام کارهایی بزرگ و خدماتی درخشان و بی‌نظیر به ملت ایران شود و این حقیقت یک باردیگر تجلی یافت که با تکیه بر اندیشه‌های انقلابی و ارزشی، ‌ دستاوردهای بزرگ و افتخار آمیز در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و جهانی نصیب ملت عزیز ایران می‌شود.

آمریکا، رژیم صهیونیستی و عناصر واداده‌ای مانند آقای صادق خرازی، به عجز خویش برای مقابله با تفکر انقلابی و اندیشه‌های امام خمینی(ره) واقف هستند لذا با خلق واژه «احمدی نژادیسم”» می‌خواهند چنین وانمود کنند که هدف آنها نه ضدیت با تفکر امام و انقلاب، بلکه مقابله با تفکر یک نفر به نام احمدی نژاد است!!

دکتر احمدی نژاد در هشت سال ریاست جمهوری خود همه رشته‌های دشمنان ملت ایران را پنبه کرد و سیاست‌های پیچیده آنها را در دهه‌های اخیر به هم ریخت. در دوره او و در پرتو تلاشهای هوشمندانه‌اش بود که قیمت نفت به ارزش واقعی خود نزدیک شد و درامدهای بیشتری نصیب ملت ایران گردید، ایران به یک کشور هسته‌ای تبدیل شد، در فضا حضور پیدا کرد، پیشرفت‌های مستمر علمی، ایران را در مقام اول قرار داد، سیاست‌های منطقه‌ای آمریکا، انگلیس و رژیم فاسد اسرائیل با بن بست مواجه شد، دکتر احمدی نژاد محبوبیتی جهانی یافت و اجرای سیاست‌های موفق اقتصادی در کشور از جمله قانون هدفمند سازی یارانه‌ها آوازه جهانی پیدا کرد.

این رویدادها و انبوهی از دستاوردهای گوناگون، گویای این حقیقت است که ملت ایران در سایه انتخاب یک رئیس جمهور انقلابی و ارزشی و صد البته بسیار هوشمند، می‌تواند در رفاه و امنیت بیشتر زندگی می‌کند و به ایرانی بودن خویش ببالد.

این حقیقت، آنقدر روشن و گویاست که دستگاههای تبلیغاتی دشمن و عوامل داخلی او قادر به کتمان و پنهان‌سازی آن از پیش چشم مردم نیستند و به‌رغم تمامی تلاش‌های صورت گرفته توسط عوامل داخلی آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی، شاهد شکل‌گیری یک مطالبه روز افزون ملی برای بازگرداندن دکتر احمدی نژاد به عرصه مدیریت عالی اجرایی کشور هستیم.

«فرهنگ احمدی نژادیسم» یک واژه بی‌پایه و اساس است که هدف از خلق آن نه فقط برخورد با دکتر احمدی نژاد، بلکه با هر کسی است که مطالباتی برپایه تفکر انقلاب اسلامی و ارزشهای آن دارد.

فرهنگ مورد نظر دکتر احمدی نژاد چیزی جز فرهنگ انقلابی و ارزشی نیست، به رسمیت شناختن حق مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور و جهت دادن به تمامی برنامه‌های کشور برپایه توانمند سازی مالی و اقتصادی مردم از خصوصیات این فرهنگ است و این امر در تضاد با منافع نامشروع کسانی قرار دارد که خود را قومی برتر و صاحب اصلی کشور قلمداد می کنند.

در این فرهنگ است که مردم عزیز و محترم شمرده می‌شوند و رئیس جمهور خود را نوکر و خادم مردم می‌داند. دولت غمخوار و همراه آنان است و سیاست‌هایش را با خواسته‌هاو نیازهای واقعی مردم همسو می کند. آشکارا چنین به نظر می‌رسد که دشمنان ملت ایران و عوامل داخلی آنها قصد دارند با مستمسک قرار دادن مفهومی به نام فرهنگ احمدی نژادیسم، به زدودن ارزشهای انقلاب اسلامی از زندگی مردم و جلوگیری از احیای مجدد فرهنگ مطالبه‌گری در میان آنان بپردازند.

«خون» کلید واژه دیگری از سخنان آقای صادق خرازی است. او گفته است که باید با گرایش روز افزون جامعه به احمدی نژاد مقابله کرد ولو خون بخواهد.

ابراز چنین سخنانی از سوی یک مقام حزبی و سیاسی در هر کشور دمکراتیکی با تبعات سنگین سیاسی و قضایی، از جمله سلب صلاحیت سیاسی آن فرد مواجه می‌شود و در حیرتم که چگونه دستگاه‌های نظارتی ایران نسبت به این سخنان تحریک‌آمیز و خطرناک، سکوت اختیار کرده و هیچ واکنشی نشان نداده است؟

چنین به نظر می‌رسد که نگاه آقای صادق خرازی به صحنه سیاسی ایران بیش از هرچیز متوجه رفتار وحشیانه و جنایتکارانه مشتی خس و خاشاک در روزها و ماههای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ است که با اردو کشی سیاسی در خیابانها، دهها تن از مردم و نیروهای بسیجی و انتظامی را به خاک و خون کشیدند.

هیچ کس تردید ندارد که هدف اصلی " میرحسین موسوی "، تصاحب کرسی ریاست جمهوری از طریق شرکت در رقابت‌های سالم انتخاباتی نبود. او در همکاری و هم‌فکری نزدیک با هاشمی و خاتمی قصد داشت به هر قیمت ممکن و حتی به آشوب کشیدن کشور، دکتر احمدی نژاد را از قدرت به زیر بکشد و پاشنه آشیل آنها نیز همین هدفگذاری شوم بود.

موسوی اگر برای اثبات خود و نه برای نفی دکتر احمدی نژاد تلاش می‌کرد، شاید موفقیت بیشتری به دست می آورد. خدای بزرگ ناظر بر همه امور عالم است و مکر او قوی‌تر از مکر کسانی است که خدا را از معادلات خود کنار گذاشته اند.

آقای صادق خرازی می‌داند که سال ۱۳۹۶ می‌تواند با درس بزرگی برای صاحبان زر و زور توام باشد. درسی که در نتیجه آن مردم به طور واقعی بر سرنوشت خویش حاکم خواهند شد و دشمنان قسم خورده این ملت نیز تودهنی سختی خواهند خورد.

هرچند خرازی و همفکران او در گروهک ندا، کوچکتر از آن هستند که برای مردم خط و نشان خونین بکشند اما این سخنان محکی برای آن است که نشان دهد آیا دستگاههای نظارتی ما خود را به خواب زده اند یا آنکه در غفلتی ناخواسته به سر می برند؟!