در روزهای اخیر سالمرگ آقای منتظری، بهانه‌ای شد برای اصحاب تابلو‌دار و بی‌تابلوی فتنه برای عقده گشایی علیه نظام اسلامی.این وظیفه را پاره‌ای « رنگین‌نامه‌های مجاز ِداخلی» با غلظت کمتری و حتی با تمسک به عنوان «فقیه بزرگوار» که در پیام رهبری به مناسبت درگذشت آقای منتظری آمده بود، به انجام رساندند، و حال آنکه آگاهان می‌دانند که رهبری درآن پیام از «امتحان خطیر »نیز یاد کرده بودند و تاکید تلویحی بر اینکه متوفای محترم در آن امتحان مردود شده بود و دعا برای اینکه ابتلائات بعدی وی، کفاره‌ای برای آن مردودیت باشد. کسانی که تنها عنوان فقیه بزرگوار را علم می‌کنند،چرا در باب امتحان خطیر که بس درخور بررسی و تحلیل است، مهر خاموشی برلب دارند و آن را دور می‌زنند؟

 

رسانه‌های خارجی و فضاهای مجازی که نامی دارند به غایت رسا، که «مجاز »می‌گویند و ایشان رابا حقیقت کاری نیست. با این همه ما در این نوشتار برآنیم که به جای پنهان گشتن پشت عنوان «فقیه بزرگوار» که درجای خود مقبول همگان نیز هست،گوشه هایی از «امتحان خطیر» را بنمایانیم. در باب این مقوله در طول ربع قرن اخیر، کسان زیادی سخن گفته‌اند و نیز آثاری فراوان به طبع رسیده است، لیک در این مجال ما برآنیم که ماجرا را از قلم یکی از مخالفان دیروز و مجیز گویان امروز مرحوم منتظری یعنی «شیخ مهدی کروبی» بخوانیم.

نامبرده در 29 بهمن ماه 67 به اتفاق حجج اسلام سید حمید روحانی (زیارتی) و سید مهدی امام جمارانی درنامه‌ای به آقای منتظری به موارد فراوانی از تخلفات سیاسی خود و اطرافیان وی اشاره می‌کنند. در این 25 سالی که از نگارش این نامه می‌گذرذ،نگارنده برخی نکات را در محافل خصوصی و از زبان حامیان آقای منتظری در باب این نامه شنیده است، که قبل از اشاره به فرازهایی از آن، اشاره و پاسخ به آنها را بی‌مناسبت نمی‌شمارد: اول: بی‌تردید جماعتی از اطرافیان آقای منتظری خواهند گفت که سخنان کروبی و احیانا امام جمارانی در 25  سال قبل، متاثر از شرایط روز بوده و امروز آنان با تغییر شرایط سیاسی خود و کشور، تغییر رای داده و در عداد حامیان آقای منتظری درآمده‌اند!. در پاسخ به این عده باید گفت: اگر بنا باشد با این عینک یعنی محصور بودن دیدگاهها در ظرف زمانی به «شهادت های تاریخی»بنگریم، چه تضمینی وجود دارد که مواضع ِ امروز این دو و همگنان آنان متاثر از شرایط این دوره نباشد و آنان به شرط حیات، چند سال دیگر موضعی متفاوت وحتی متناقض با امروز نگیرند؟ اگر بنا باشد که نقل وقایع تاریخی با تغییر موضع ِسیاسیِ ناقلان بی اعتبارشود، دیگر به کدامین بخش از تاریخ می‌توان استناد کرد؟

دوم: زمزمه‌هایی هست مبنی بر اینکه امضای کروبی و امام جمارانی با تحریک سید حمید روحانی، پای این نامه آمده است. این ایراد نیز پاسخی به سان اشکال قبل دارد. اگر آن دو تن در آن دوره تا آن پایه  بی اراده و ساده لوح بوده‌اند که به رغم جایگاه مسئولیتی ِبارز خود، به توصیه فردی ـ که از قضا مسئولیت بارز و نفوذ چندانی نیز در نظام نداشته است - امضای خود را پای نامه‌ای می‌زنند، چرا نتوانیم گفته ها و کرده‌های امروز آنان را را ناشی از وسواس خناسان و اطرافیان ندانیم؟ به آنکه در این سنین عوارضی چون زوال عقل و عدم تمرکز و فراموشی نیز میهمان کهنسالان می‌شود؟

جانبداری از حقوق مردم از حرف تا عمل

از ایراداتی چنین بی عیار که در گذریم و به مقصود اصلی که نائل شویم، ره می بریم به سالیان میانی دهه 60 که آقای منتظری و اطرافیانش گمان می بردند که امام و بیت او، به وی نیاز دارند و چاره ای جز تحمل او نمی بینند. در آن روزگاران آقای منتظری به بهانه تضییع حقوق مردم و در واقع دلخوری از دستگیری برادر دامادش ،به مواضع خویش چاشنی انتقادی بخشیده و تلاش داشت که ترکش خوردگان نظام از جمله لیبرال‌ها و حتی منافقین را به خویش جلب کند. در نامه کروبی به وی در این باب آمده است: « شما در سخنرانی‌ها و موضع گیریهای خود از پایبندی به قانون، عدم تجاوز به قانون و حرکت بر پایه قانون، فراوان سخن می‌گوئید. پرسشی که برای ما مطرح است این است که آیا پیروی از قانون برای دیگران است؟! یعنی این مسئولان نظام جمهوری اسلامی و امت قهرمان پرور ایران هستند که باید قانون را رعایت کنند؟ لیکن اطرافیان شما از هفت دولت آزادند؟! اگر چنین نیست پس چگونه: الف:خبر کشته شدن حشمت و دو فرزند او به دست باند مهدی، نه تنها شما را تکان نداد بلکه تا آنجا که امکان داشت از قاتلان آنها حمایت کردید. در صورتی که اگر حشمت و دو فرزند او باید به چنین کیفری می رسیدند، این وظیفة دادگاه انقلاب و دستگاههای قضایی بود، نه وظیفه مهدی و باند او. شما چگونه است که از دریافت قتل حشمت و فرزندان او، به دست باند مهدی تکان نخوردید، لیکن آنگاه که خبردار شدید که مشتی منافق و محارب را طبق موازین قضائی محاکمه و اعدام کرده‌اند، به نامه نگاری دست زدید و در دیدار با برخی از مقامات قضائی این کار را جنایت خواندید و آنان را جانی نامیدید؟ شگفتا! مهدی و باند او اگر مردم را بدزدند و بکشند جانی نیستند، لیکن مقامات قضائی نظام جمهوری اسلامی اگر شماری از توطئه گرانی را که نقشه براندازی دارند، محاکمه و اعدام کنند، جانی هستند ؟!

 

ب: شما آنگاه که خبردار شدید که یکی از افراد باند مهدی اوراق و اسناد نخست وزیری را دزدیده است اظهار داشتید که « شاید تصمیم داشته در آینده نخست وزیر بشود و می‌خواسته است اطلاعاتی از چون و چند کار نخست وزیری داشته باشد» ! آیا اگر فردا خبردار شوید که یکی از علما – العیاذ بالله – به بیت شما دستبرد زده است و شماری اسناد و مدارک را ربوده است و توجیه او این است که چون قصد دارد در آینده قائم مقام رهبر شود، برای آشنایی با اوضاع و شرایط قائم مقامی به این کار دست زده است، با او چه رفتار و معامله‌ای خواهید کرد و چه دیدی نسبت به او خواهید داشت؟ آیا دربارة او نیز چنین اظهار نظری خواهید فرمود؟

ج: سعید آیت‌الله زاده در حضور حضرتعالی به جعل سند علیه دکتر هادی و سید صادق روحانی اعتراف کرد و صریحا اعلام داشت که با سند جعلی، آنانرا ساواکی جازده است و در حقیقت با بدترین شیوه با آبرو و حیثیت آنان بازی کرده است.(1) شما که دربارة قانون و حیثیت افراد آن گونه داد سخن می دهید لطفا بفرمایید که دربارة این کار خلاف قانون نامبرده چه واکنشی از خود نشان دید؟!

آیت الله سد صادق روحانی تنها به جرم بی اعتقادی به لیاقت و کفایت آقای منتظری، سال ها متحمل حصر گردید

 

 د: حجت الاسلام آقای سید هادی هاشمی بنابر اتهاماتی که در پرونده او موجود است و اعترافاتی که مهدی و باند او علیه نامبرده کردند، طبق قانون به بازجوئی فراخوانده شد. حضرتعالی روی احترام به کدام قانون او را در بیت خود مخفی کردید و اعلام داشتید که بازجوئی و محاکمة او بازجوئی و محاکمة من است؟! و نیز روی چه مجوزی شماری از هم پرونده های مهدی هاشمی مانند جعفرزادة قاتل را در درون بیت شما پنهان ساختند و اجازه ندادند که طبق قانون دستگیر و کیفر داده شوند؟ راستی کسی که تحت تأثیر اطرافیان  خود،به این آسانی قانون را نادیده می‌گیرد و قانون شکنی‌ها و آدمکشی های آنانرا نمی‌بیند چگونه می‌تواند از قانون دفاع کند و قانون را حاکم کند؟!»

*اعتراض به سانسور از حرف تا عمل

اعتراض به سانسور، به رغم بسط ید گسترده آقای منتظری در دوره قائم مقامی رهبری، از جمله محورهایی است که هماره سخنان وی راتشکیل می‌دادند. این درحالی بود که تبلیغات برای شخص آقای منتظری و انعکاس سخنان وی درآن دوره، تقریبا هم سنگ انعکاس بیانات حضرت امام و حتی فراتر ازآن بود. در آن دوره کمتر نهاد شاخصی در کشور وجود داشت،که تحت عنوان نمایندگی آقای منتظری بخشی از فضای آن ارگان را اشغال نکرده باشد. مهدی کروبی این نکته را نیز در نامه خویش از نظر دور نداشته و می‌نویسد: «شما از سانسور در رسانه‌های گروهی انتقاد می‌کنید و از این نگرانید که « اگر اینطور باشد کار به جایی می‌رسد که حرف من طلبه را هم که از اول انقلاب در کنار مردم و همراه با انقلاب اسلامی بوده‌ام سانسور می‌کنند ... »! شگفتا! چگونه است آنروز که رسانه‌های گروهی بیانیة حضرت امام دربارة مهدی هاشمی را پخش می‌کنند، با پرخاش می‌گوئید که چرا این موضوع را بوق کرده‌اند؟ و آنگاه که خبر به شما می‌رسد که رادیو و تلویزیون می خواهد اعترافات مهدی را پخش کند می‌کوشید که حتی با تهدید از پخش آن جلوگیری کنید و نگذارید که امت اسلامی جنایات مهدی را از زبان او بشنوند! آیا به نظر شما سانسور پیام رهبر انقلاب اسلامی که در راه این انقلاب همه هستی خود را فدا کرده است در صورتی که شما صلاح بدانید بی اشکال است و سانسور اعترافات مهدی و باند او نیز باید انجام بگیرد و تنها سانسور نظریات شما خلاف قانون است؟!».

*آزادی منتقدان از توهم تا واقعیت

انگشت نهادن بر امنیتی بودن فضا و نیز پرونده سازی برای منتقدان، از جمله مواردی بود که هماره در سخنان آقای منتظری فرو نهاده نمی شد. در شرایطی که گروه‌های مطرود امام و مردم، جریاناتی چون نهضت آزادی، انجمن حجتیه و...بودند، معمولا این سخنان نوعی جانبداری از ایشان و طبعا اعتراض به امام و نظام در محدود کردن آنها تلقی می‌شد. وی در شرایطی «ثناگویی مسئولان »را نکوهش می‌کرد که اطرافیان و نمایندگی‌های او در سراسر کشور و تمامی نهادها از هرگونه تملق نسبت به وی فروگذار نمی‌کردند.

مروری بر کتاب دو جلدی «فقیه عالیقدر» که توسط مصطفی ایزدی از مریدان وی، در آن دوره نشر یافت، می‌تواند نمایانگر ابعاد گوناگون این پدیده باشد. این مورد از نکاتی است که از چشم کروبی در نامه‌اش دور نمانده و در باب آن اظهار می‌دارد: «شما اعلام می دارید که: «متأسفانه دیده می‌شود طوری شده است که افراد خوب از ترس پرونده سازی نمی‌توانند نفس بکشند »!! با پوزش از محضر عالی باید عرض کنیم سیاه باد روی آن شیادانی که دور شما را گرفته اند و هر روز به گونه ای برای شما جو را ترسیم می کنند. روزی به شما می باورانند که مردم تا آن پایه ناراضی هستند که به مقامات مسئول کشور و روحانیان، در کوچه و خیابان آشکارا هتاکی می کنند و روز دیگر وانمود می‌کنند که « افراد خوب هم از ترس پرونده سازی نمی توانند نفس بکشند » و حضرتعالی نیز بدون مطالعه و اندیشه روی آن گفته ها، آنرا باور می کنید و بر زبان می‌رانید.

اگر حکومت تا آن پایه ضعیف است که مردم در کوچه و بازار به مقامات مسئول کشور آشکارا ناسزا می‌گویند چگونه توان پرونده سازی دارد و چگونه افراد خوب نمی‌توانند نفس بکشند؟ آیا براستی افراد خوب از ترس نمی‌توانند نفس بکشند که «خوبان» بیت شما بی پروا و آشکارا به امام، مسئولان و مقدسات این انقلاب همه گونه جسارتها را روا می دارند؟! آیا این اشرف خانم صبیه جنابعالی نیستند که از قم تا قهدریجان و تا هرجائی که صدای او برسد به امام عزیز و جان امت اسلامی اهانت می‌کند و عکس حضرت امام را در برابر چشمان شما از دیوار می‌کند؟! آیا این سعید آیت‌الله زاده نیست که فرزند عزیز امام، حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی را به جرم آنکه اجازه نداده است بیت امام نیز مرکز جاسوسان، آدمکشان و باند بازان قرار بگیرد و برای رسیدن به قدرت باند آدمکشی تشکیل نداده است، «احمد شاه » می‌نامد!! و حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی را به جرم آنکه از آغاز نهضت امام با فداکاری و پایداری در کنار امام ایستاده است و برای بیرون راندن دیگران از صحنه به جعل سند دست نزده است «‌اکبر شاه » می خواند!!. آیا حضرتعالی شب نامه‌های نهضت آزادی را که در آن امام، مسئولان و اصولا نظام جمهوری اسلامی را به زیر سؤال می‌برند مطالعه نمی کنید؟!.آیا سخنرانی های عناصر وابسته به انجمن حجتیه و پیروان تز « اسلام منهای روحانیت » را علیه مقامات و مسئولان کشور نمی شنوید؟!. آیا خدا راضی است که با اینگونه سخنان، برای رادیوهای بیگانه و ضد انقلاب خوراک تهیه کنید و اصل نظام جمهوری اسلامی ایران را به زیر سؤال ببرید؟!. حضرت آیت‌الله !شما خوب می‌دانید که امت قهرمان پرور ایران هرگز تحمل کوچکترین اهانت به ساحت مقدس حضرت امام را ندارد و این حقیقت در دوران ستم شاهی بارها ثابت شده است.

راستی اگر روزی این ملت باخبر شود که در بیت شما نسبت به عکس امام چه جسارتی شده است می دانید با آن بیت چه خواهند کرد؟!.شما مداحی و ثناگوئی را نکوهش کرده‌اید! آیا ممکن است توضیح بفرمایید که منظور شما چه است. تا آنجا که ما می دانیم در صدا و سیما، خطبه‌های نماز جمعه، نطق قبل از دستور و در قطعنامه‌ها جز از امام و حضرتعالی از هیچ مقامی مدح و ثنائی نمی شود و مداحی از امام از باب « فا ما بنعمت ربک فحدث » و « من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق » وظیفه همه مسلمانان است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم امت حق شناس ایران از این وظیفه هرگز سر باز نخواهد زد. هر چند ممکن است باند آدمکشان را خوش نیاید».

*تجدید نظر طلبیِ ممدوح یا مذموم؟

تجدید نظر طلبی درباره شعارهای بنیادین انقلاب از مقولاتی بود که دردهه اول انقلاب توسط آقای منتظری و نیز گروه‌هایی چون نهضت آزادی فریاد می‌شد. بی تردید محاسبه و تجدید نظر، اگر براساس منطق و واقع گرایی و با نگاه به تجربه‌ها باشد،پدیده‌ای مغتنم و مبارک خواهد بود،لیک هنگامی که دوست و دشمن یا به عبارت دیگر مطرودان نظام و مردم و نیز شخص دوم نظام، توامان بر نکته یا نکاتی واحد انگشت می نهند و بازگشت انقلاب و نظام را از راه رفته می‌خواهند،جز تردید و تعجب نخواهند افزود. نویسنده نامه مزبور این امررا نیز ازنظر دور نداشته و اینگونه به طرح آن نشسته است:

«شما در سخنرانیهای خود روی این نکته بارها تأکید دارید که برخی از شعارهائی که دادیم غلط بود، تندروی بود موجب رمیدن افکار جهانی شد! حتی در دیدار با هیئت فلسطینی سفارش کردید که اشتباهی را که ما مرتکب شدیم شما تکرار نکنید، شعار نابودی اسرائیل را سر ندهید.

باید این نکته را یادآور شویم که استکبار جهانی برای منحرف کردن مسیر یک انقلاب، نخست از این راه وارد می شود که به برخی از سردمداران انقلاب بباوراند که قاطعیت و انعطاف ناپذیری و ایستادگی روی آرمانهای انقلاب غیر عملی و موجب انزوای کشور انقلابی در جهان می شود! و می‌کوشند افکار جهانی را به شکل لولوی سر خرمن، در برابر چشمان مسئولان انقلاب، پیوسته به رژه وادارند. غافل از آنکه، افکار جهانی را مشتی زراندوزان بی وجدان، رفاه طلبان بی درد و انسان‌های تهی از انسانیت می سازند و آنانکه در کشورهای مقتدر و استکباری هنوز از انسانیت تهی نشده اند، خود از بسیاری حقوق محرومند و در معادلات جهانی نقشی ندارند. مسئولان نظام جمهوری اسلامی باید بکوشند شعارها و آرمانهایی را دنبال کنند که مورد پشتیبانی امت قهرمان پرور ایران است و خانواده های معظمی در راه تحقق آن آرمانها بهترین عزیزان خود را فدا کرده اند و هر گونه کمبود، کاستی و ناراحتی را در راه پیشبرد آرمانهای مقدس انقلاب تحمل می‌کنند و مسلما هیچگاه از آرمانهای مقدس خود دست نمی کشند و به آن پشت نمی کنند.آری ما باید بکوشیم شعارها و آرمانهایی را که امت اسلامی در راه پیاده کردن آن قربانیها داده رنجها برده و می برد حفظ کنیم و جامه عمل بپوشانیم. نه آنکه برای خوشایند بی تفاوتها، رفاه طلب ها سرمایه داران و سوداگران اروپا و آمریکا، به شعارهای اسلامی – انقلابی پشت کنیم و آنرا غیر عملی بخوانیم».

و سرانجام...

نامه مهدی کروبی وسه تن از اقران او درسال 67 بس مفصل است و به نکاتی فراوان اشاره دارد که خواننده می‌تواند متن کامل آن را درپایگاههای خبری گوناگون بخواند. غرض از بازخوانی فرازهایی از نامه، این بود که ابعاد و جوانبی از «امتحان خطیر» نمایانده شود و برخی فراموش کاران و خود فریبان از یاد نبرند که مسکوت گذاردن امری ، به مثابه کان لم یکن تلقی کردن آن نیست.بی تردید بسیاری جنبه های نظری و عملی کارنامه آقای منتظری زیر علامت سوال‌هایی بزرگ قرار دارد که اگر قراربراین باشد که این کارنامه بازخوانی شود، موارد قابل مناقشه درآن فراوان خواهد بود.

پی نوشت:

1-مهدی کروبی دردوران اصلاحات نیز نامه ای اعتراضی به احمد منتظری نگاشت و در آن ضمن اشاره مجدد به جعل سند از سوی سعید منتظری بر علیه آیت الله سید صادق روحانی،از قول آقای منتظری نقل می‌کند: ممکن او (آیت الله روحانی) تصور کند که من برسر مرجعیت بااو دعوا دارم!؟