کلیت نظام را نشانه رفته بودیم+ سند

اتفاقات پس از دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری٬ سنگ محک مناسبی برای آزمون گروه‌ها و شخصیت‌های مختلف بود تا میزان پایبندی آنان به ارزش‌ها انقلاب مشخص شود. یکی از احزابی که به شایعه تقلب در انتخابات دامن زد و علناً در مقابل نظام اسلامی قرار گرفت، «حزب کارگزاران سازندگی» بود. پدرخوانده‌ حزب، اکبر هاشمی رفسنجانی در اعتراض به مناظره‌های تلویزیونی انتخابات ریاست‌جمهوری نامه‌ی سرگشاده‌ای به رهبر انقلاب نوشت که در رقم خوردن حوادث بعد از انتخابات بی تأثیر نبود. جدای از تاثیر نامه هاشمی به رهبر معظم انقلاب٬ سایر اعضای ارشد حزب کارگزاران نیز با تمام تلاش خود در آتش فتنه دمیدند.

خانجانی از تاریخ 88/3/26 با قرار بازداشت موقت، که در تاریخ 88/8/11به قرار وثیقه تبدیل شده و با اتمام مراحل دادرسی و صدور رأی در دادگاه بدوی و اعتراض وی و وکیلش نسبت به رأی صادره، النهایه به‌موجب دادنامه‌ی 104 مورخ 89/9/12 شعبه‌ی 54 دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به تحمل 5 سال حبس، محکومیت قطعی یافته‌است. مشارٌالیه عضو شورای سیاست‌گذاری حزب کارگزاران است و در جریان انتخابات دهمین دوره‌ی ریاست‌جمهوری، معاون تبلیغات و اطلاع‌رسانی ستاد تبلیغاتی آقای میرحسین موسوی در تهران بوده و سابقاً نیز در دوره‌ی ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، مدیر روابط عمومی و سخنگوی وزارت کشور بوده است.

این عضو ارشد حزب کارگزاران همچون دیگر مقامات حزب در انتخابات ریاست‌جمهوری در اردوگاه میرحسین موسوی به رزم سیاست و قدرت مشغول می‌شود. متهم با شرکت در جلسات مختلف و با راه‌اندازی سایت خرداد نو (زیر نظر ستاد موسوی) و انتشار اخبار و اعلامیه‌های مجعول، خودساخته و برنامه‌ریزی­شده مانند «هشدار کارکنان وزارت کشور نسبت به دستکاری در آرای مردم» و «آمادگی اطلاعاتی و امنیتی وزارت کشور برای تغییر آرای مردم» و با انجام مصاحبه‌هایی با هدف القای شبهه­ی تقلب در انتخابات و تحریک پایگاه خیابانی به اغتشاش، جهت اقدام علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی قدم‌های بی­شماری را برداشته است. با عنایت به گزارش‌های اداره کل حقوقی و قضایی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و اقاریر صریح متهم و همچنین صورت‌جلسه مواجهه‌ی این عضو رده‌بالای حزب کارگزاران با اردشیر آریا شکوه، بهمن احمدی امویی و جواد امام (دیگر متهمین امنیتی مرتبط پرونده و در کنار این نقش‌آفرینان فتنه 88)، در کنار اینها شواهد، قراین و مستندات خدشه‌ناپذیر، خانجانی در رابطه با اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی و تشویش اذهان عمومی در دادگاه مجرم شناخته شده و محکوم به حبس گردید.

انتشار اعترافات خانجانی، از اعضای رده‌بالای حزب کارگزاران از این جهت بسیار مهم انگاشته می‌شود که گوشه‌ای از جعبه سیاه وقایع و تحرکات سران فتنه و رده‌های پایین‌تر آن را قبل، در حین و پس از فتنه 1388 رمزگشایی می‌کند و حقایق ابهام خانه‌ی کاخ امپراتوری فتنه را برملا می‌سازد.

با توجه به اینکه محکومیت کیفری وی قطعیت یافته‌است، با رعایت مفاد تبصره‌ی (1) ماده‌ی 188 قانون آیین دادرسی کیفری (مصوب 1378) و براساس محتویات پرونده‌ی کلاسه‌ی 88/150986/ط/د شعبه‌ی دوم بازپرسی دادسرای ناحیه‌ی 20 تهران و پرونده‌ی کلاسه‌ی 88/1085 شعبه‌ی 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران، مرکز اسناد انقلاب در آستانه سالگرد حماسه ماندنی 9 دی گزیده‌ای از اعترافات و دست‌نوشته‌های جهانبخش خانجانی را منتشر می‌کند که مشروح آن را در زیر می‌خوانید:

* موسوی برای نفی احمدی‌نژاد حرف داشت ولی برای جایگزینی وی حرف جدیدی نداشت

یکی از ایراداتی که ما به تیم آقای موسوی می‌گرفتیم این بود که برنامه‌ی آقای موسوی تدوین شده نیست و با آقای فاتح یک شب درگیر شدم... حتی من به ایشان گفتم لااقل همان برنامه‌های آقای خاتمی را بدهید چاپ کنند و متأسفانه حتی برنامه‌های آقای موسوی تا روز آخر هم برای چاپ نیامده بود. آقای موسوی برای نفی آقای احمدی‌نژاد شاید حرف‌هایی برای گفتن داشت، اما برای جایگزینی آن، حرف نو و جدیدی نداشت.

* اعتراف به نقش مهدی هاشمی

 سه شب یا چهار شب مانده به انتخابات، آقای مسعود باستانی آمد پیش ما که یک چیزی آماده کردم که می‌خواهم برایم چاپش کنی، قبل از اینکه ببینیم، گفتم ما که پول نداریم، گفتم چیست و دیدم شب‌نامه‌ای درست کرده علیه احمدی‌نژاد (به نام موج)، گفتم ببر پیش علی هاشمی، گفت علی هاشمی چاپ نمی‌کند. دو شب بعد آمد پیشم و گفت 20 میلیون از مهدی هاشمی گرفته‌ام و چاپ کرده‌ام و تو پخش کن، ساعت 12 شب بود، گفتم اصلاً امکان ندارد... بعداً هم نفهمیدم که چگونه آنها را توزیع کرد. 

* دلایل نافرمانی میرحسین موسوی در پذیرش شکست انتخاباتی

 آقای موسوی طبیعی بود که درجهت بازنده محسوب شده‌است:

براساس اطلاعاتی [غلط] که در اختیارش قرار گرفته بود که پیروز انتخابات است، حالا با اختلاف حداقل ده میلیون عقب است.

سابقه‌ی هشت سال نخست‌وزیری [وی در زمان] امام و مقام معظم رهبری زیر سؤال رفته بود.

طعنه‌ی اصلاح‌طلبان؛ نه گذاشتی خاتمی بماند و نه خودت رأی آوردی.

شایعه‌ی عدم همکاری فرمانداری‌ها و وزارت کشور و نحوه‌ی اعلام رأی، همه‌ی اینها موسوی را به‌نظرم از چرخه‌ی اعتدال و لزوم توجه به چارچوب‌های قانونی ولو ناقص، خارج کرد و طبیعی است که در چنین شرایطی، جریانات قانون‌گریز هدایت‌گر مردم می‌شوند و حتماً و یقیناً ضدانقلاب و عناصر فرصت‌طلب سوءاستفاده می‌کنند.

* بزرگ‌نمایی شخصیتی در میرحسین

در چنین شرایطی، موسوی نخست‌وزیر امام، کسی که بیست سال سکوت کرده و در همه‌ی دوره‌ها به او امید داشتند که بیاید و طلایه‌دار حرکت خط امام بشود، در چنین شرایطی دچار نوعی بزرگ‌نمایی و آگراندیسمان در شخصیت شده بود و ستادهایش هم به‌علت اختلاف و ناشی‌گری نمی‌توانستند حدس بزنند که فضای تهران با شهرستان‌ها متفاوت است، و در روستاها و شهرستان‌های دورافتاده احمدی‌نژاد به‌شدت جلو افتاده بود، لذا شکست را نمی‌توانست بپذیرد و بر آن شد که برای خودش یک فضای تاریخی ایجاد کند، غافل از اینکه این فضای تاریخی و این قهرمان‌سازی تاریخی مورد سوءاستفاده‌ی دشمنان و فرصت‌طلبان و دشمنان تاریخی انقلاب و نظام می‌شود و بدون اینکه متوجه عواقب شوم این تصمیم‌گیری‌ها باشد، آن رفتارهای خارج از عرف و قانون را انجام داد. 

* اعلام پیروزی زودهنگام موسوی از عوامل ایجاد اغتشاشات بود

تلاش‌های ستادهای انتخاباتی کاندیداها تا قبل از انتخابات و اعلام اینکه ما برنده هستیم و رقیب بازنده یک امر طبیعی و بدیهی است و در اکثر انتخابات‌ها دیده می‌شود، ولی اینکه کاندیدا [آقای موسوی] خودش قبل از پایان رأی‌گیری برود مصاحبه کند و خود را پیروز معرفی کند، کمی عجیب بود... چون طبق عرف، پیش‌بینی پیروزی تا بیان پیروزی خیلی فرق دارد و آن ‌هم توسط کاندیدا در حضور رسانه‌ها و خبرنگاران خارجی... از جمله ایرادات دیگری که به‌نظرم کنترل اوضاع را [بعد از اعلام نتیجه‌ی انتخابات] از دستِ ستاد مرکزی گرفت این بود که آقای موسوی بایستی جلوی ستاد حاضر می‌شد ـ در روز شنبه ‌ـ و مردم را به آرامش دعوت می‌کرد و به پیگیری موضوع از طریق قانونی صحبت می‌کرد که من حتی این پیشنهاد را به آقای بهزادیان‌نژاد گفتم که متأسفانه ایشان هم ظاهراً نتوانسته بود کاری بکند. 

*اردوکشی‌های خیابانی با هدف رویارویی با نظام بود

* هاشمی رفسنجانی فرمان آشوب می‌دهد

نامه‌ی آقای هاشمی‌رفسنجانی [خطاب به مقام معظم رهبری «مدظله العالی» مبنی بر لزوم برخورد با آقای احمدی‌نژاد و پیش‌بینی اغتشاشات در آینده‌ی نزدیک] با آن محتوای تحریک‌آمیز، فضای ستادهای انتخاباتی را به‌سمت بدی پیش برده بود. آقای فاتح[1] خیلی هیجان‌زده بود که حتی تا پاسی از شب به من زنگ می‌زد که مردم را در خیابان‌ها نگه‌دارید و این جنبش باید فعال باشد، که من شب آخر باهاش شوخی می‌کردم: تو که تا دیروز جور دیگری بودی امروز چه شد که از ماها هم دوآتیشه‌تر شدی. و حرف‌هایی رویایی [می‌زد] که من بعضاً خنده‌ام می‌گرفت. 

* شورش‌ها کلید زده می‌شود

 من فردای انتخابات (صبح شنبه) رفتم ستاد به آقای بهزادیان‌نژاد گفتم که آقای مهندس موسوی بیاید و یک سخنرانی کوتاه کند و ستاد را تعطیل کنید، ولی گویا مشاورین آقای موسوی یا خودِ آقای موسوی موضوع را جور دیگری می‌نگریستند و حتی دیگر آقای فاتح که هر لحظه مزاحم من می‌شد، دیگر جواب تلفن را نمی‌داد و لحظه‌به‌لحظه اطلاعیه‌های تحریک‌کنده، و بدیهی بود که آن فضاسازی‌ها و خبر بیرون‌دهی‌ها و این‌گونه واکنش‌ها و از طرفی شیطنت آمریکا و سایر دشمنان نظام و انقلاب، زمینه را برای شورش فراهم می‌کرد.

 

* راهپیمایی انقلاب تا آزادی

راهپیمایی انقلاب تا آزادی اگرچه به‌ظاهر یک کار تبلیغاتی بود ولی یک مانور قدرت هم بود و به‌نوعی هم ادعا می‌کردند که توانسته‌اند به نظام ضرب شستی نشان بدهند و متأسفانه اشتباه ما هم همین‌جا بود که انتخابات برای تقویت نظام است و حفظ نظام، نه ضرب شست نشان‌دادن به نظام.

 

 

 

*صف‌کشی جریان اصلاحات مقابل رهبری نظام در انتخابات دهم

تعدادی از این احزاب آشکارا از فشار بر رهبری صحبت می‌کردند و تعدادی هم مثل کارگزاران آشکار صحبت نمی‌کردند ولیکن در خفا همین ایده را دنبال می‌کردند. متأسفانه در این جریان به‌جای اینکه به رهبر به‌عنوان ولی فقیه، ولی امر و نائب امام نگریسته شود، در حد یک رقیب نگریسته می‌شد و متأسفانه ما هم در جلساتمان به‌جای اینکه این را تبیین کنیم که ایشان جایگاه ولایت فقیه را دارند و نه رقیب، متأسفانه این‌گونه نبود، حتی بعضی وقت‌ها اجازه می‌دادیم که جسارتی هم بشود که البته این از اوج بی‌دینی و بی‌تقوایی گویندگان بود. 

روند تبلیغات انتخابات یک روند سالم و هم‌گرایانه با ساختارهای کلی نظام نبود، اگرچه به‌ظاهر سعی می‌شد که علیه رهبری سخن گفته نشود، اما در بطن ماجرا، این پتانسیل به‌عینه قابل مشاهده بود [یعنی همان ویژگی معروف جریان نفاق] حتی پس از مناظره، یکی دو نفر از حاضرین در ستاد که از بچه‌های [به‌ظاهر] مذهبی و متدین هم بودند به خودشان اجازه دادند که به‌گونه‌ی پرخاشگرایانه به رهبری نظام جملاتی بگویند...

*پشت پرده‌ی حزب خاتمی[2]

طرح واتیکانیزاسیون مقام معظم رهبری

«... در فرایند عمل، جریان به‌سمت تقابل پیش می‌رفت و به‌جای اینکه اعتمادسازی کند، افسار فعالیت‌ها به‌دست جبهه‌ی مشارکت افتاد و آنها هم کاهش قدرت رهبری را در سر می‌پروراندند و از گفتن این جملات اِبایی نداشتند.»

*طرح دوقطبی «موسوی‌ ـ رهبری» حزب مشارکت در انتخابات دهم

 آقای خانجانی در ادامه‌ی بازجویی مورخ 88/4/18 اظهار کرده است: «در تحلیل‌هایی که از حزب مشارکت به گوشم می‌رسید، آنها معتقد بودند که انتخابات را باید به‌سمت دوقطبی‌شدن پیش ببریم، تمام تلاششان این بود که به هر ترتیبی شده دوقطبی «موسوی‌ ـ احمدی‌نژاد» گسترش یابد، معتقد بودند که اگر بتوانیم دوقطبی «موسوی‌ ـ رهبری» را ایجاد کنیم، برنده‌ایم، که این گویا با مخالفت سایرین مواجه شده‌بود چون تحلیل‌شان این بود که اگر مردم بفهمند که ما دوباره می‌خواهیم با نظام دعوا کنیم، ممکن است نیایند و از ما دور شوند... نظر اعضای حزب مشارکت این بود که در دعواها و درگیری‌ها، فشار به نظام می‌آید و نظام ناگزیر به دادن امتیاز می‌شود». (جلد اول پرونده، صفحه‌ی 257)

* نقش خانجانی در تحریک دیگران به شرکت در تجمعات

 در صفحه‌ی 39 از جلد یک پرونده از متهم پرسیده شده‌است: آیا اظهارات شما در تاریخ 23/3/88 مبنی بر اینکه «...باید جوّی ایجاد نمود تا تکلیف همه‌چیز معلوم شود...»، تحریک دیگران به شرکت در تجمعات و اعتصابات نیست؟ در پاسخ به این سؤال، متهم اظهار داشته: «اگر چنین چیزی گفته باشم قطعاً خطاست... در فضای پس از اعلام نتایج یک فضای احساسی و یأس فراوانی به‌وجود آمده بود، گزارش صیانت آراء [حکایت] از پیروزی آقای موسوی بود، ولی نتیجه‌ای که اعلام شد برخلاف این بود، طبیعی است که انسان عصبانی باشد و کلامی گفته باشد، البته این سخن همراه با عصبانیت بوده و در جمع اندک اعضای ستاد، که سخن نادرستی است و اشتباه است». 

* خانجانی: کلیت نظام را نشانه رفته بودیم

متهم (آقای جهانبخش خانجانی) در اظهارات خویش چنین نگاشته است: «...امروز که از زاویه‌ی دیگر می‌نگرم و پس از حدود دو ماه در زندان و نگاه به رفتارها و کردارها، می‌بینم که وقتی نفس حاکم شود و خدا فراموش شود چه کارها که نمی‌شود (صرف‌نظر از اینکه محاکمه شوم و در قبال جرم‌های مطرح‌شده چه نتیجه‌ای بگیرم) برای ماندن در قدرت و یا به پایین کشیدن کسی از قدرت چنان به حقیقت پشت پا می‌زنیم و یا مغرور می‌شویم که از فهم حقیقت باز می‌مانیم. درست است که در یک جامعه معضلات و مشکلات ممکن است نارضایتی‌هایی را ایجاد و شورش‌هایی صورت گیرد، اما اینکه ما بهترین شهد و شیرینی را به شرنگ تبدیل کنیم، این از نابخردی سیاسی گذشته، بلکه یک خبط سیاسی و شاید خیانت سیاسی بشود نامید. در یک نگاه کلی شاید بشود تمام فعالیت‌های خودمان را در قالب فعالیت تبلیغاتی توجیه کنیم، اما وقتی وجدان را قاضی قرار می‌دهیم و خدا را بر اعمالمان ناظر قرار می‌دهیم متوجه می‌شویم که کجا به خودمان دروغ می‌گوییم و یا سر خودمان کلاه می‌گذاریم. در چهار سال اخیر اگرچه نوک حمله‌ها به‌سمت آقای احمدی‌نژاد و دولتش بود (صرف‌نظر از ضعف‌هایی که داشت) لیکن نیش‌های ما متوجه کلیت نظام بود، درحالی‌که اگر به راه و اندیشه‌ی امام توجه می‌کردیم، امام دو چیز را به ما سفارش می‌نمود: 1ـ حفظ نظام که حفظ آن را از اوجب‌واجبات می‌دانست.2ـ پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به کشورتان آسیبی نرسد.

متأسفانه ما به این سفارش‌ها نگاهی نابخردانه و بعضاً نادرست داشتیم. می‌توانستیم به‌جای طعنه‌زدن‌های نیش‌دار، مردانه برویم خدمت رهبری و دیدگاه‌هایمان را بگوییم و یا بگذاریم ایشان نقدهایش را نسبت به ما مطرح کند. 

 

 


 

1. مسئول کمیته‌ی تبلیغات ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی که اندکی پس از انتخابات 88، ایران را به مقصد بریتانیا ترک کرد و دیگر بازنگشت.

2. چپ‌گرایان بعد از پیروزی خاتمی در سال 1376 تلاش کردند تا با نظریه‌پردازی برای دوم خرداد و معرفی آن به‌عنوان انقلاب و یا جنبش، جهت و گرایش خاصی برای صف‌آرایی مقابل رقیب بدهند. در همین راستاست که حزب مشارکت تأسیس می‌گردد تا جنگ سیاسی با جناح راست سازماندهی شود. نتیجه‌ی این تحرکات، بسیاری از کنش‌های ضد امنیتی دوران اصلاحات علیه نظام و رهبری است که ضربات سنگینی بر پیکره‌ی نظام به‌خصوص اسلامیت آن وارد آورد.