برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی ایران به خاطر حضور گسترده مردم همواره اهمیت داشته و به همین خاطر رسانه های خارجی و تحلیلگران سیاسی غرب و منطقه، توجه ویژه خود را به آن معطوف داشته اند.

تصور این که پس از گذشت 37 سال از انقلاب اسلامی مردم کشورمان همچنان پرشور و هیجان وارد عرصه انتخابات می شوند و پرشورتر از گذشته و بدون توجه به سم پاشی های دشمنان پای کار می آیند، هنوز برای تحلیل گران و رسانه های غربی قابل هضم نیست.

مسئولین، تحلیلگران منطقه و رسانه های آمریکایی اروپایی و حتی منطقه ماه ها پیش از برگزاری انتخابات در جمهوری اسلامی ایران، تبلیغات گسترده خود را آغاز می کنند تا شاید بتوانند مردم را از شرکت در انتخابات بازدارند. اما با همه تبلیغات منفی خود، موفق به این امر نمی شوند.

از ایجاد شک در روند برگزاری انتخابات تا شیوه بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات، از سوی رسانه های آمریکایی و اروپایی با استفاده از تحلیلگران سیاسی و حتی مسئولین، فضای انتخابات تخریب می شود تا افکار عمومی مردم ایران تحت تأثیر این تبلیغات منفی قرار بگیرند تا شاید حضور در انتخابات ریزش داشته باشد. حتی برخی رسانه در داخل هم همسو و همگام با آنها می شوند.

شورای نگهبان قانون اساسی، بر اساس قانون وظیفه بررسی صلاحیت ثبت نام کنندگان انتخابات را بر عهده دارد. شورای نگهبان در چنین مقاطعی از سوی بسیاری از عوامل خارجی و داخلی تحت فشار قرار می گیرد و فضایی علیه این نهاد ایجاد می شود.

رد یا احراز نشدن صلاحیت نامزدها، اگر از گروه سیاسی خاصی در کشور باشند، بیشترین هجمه را به سوی شورای نگهبان هدایت می کند. فشارهای سیاسی در داخل و خارج از سوی این گروه با شدت پیگیری می شود تا شاید بتواند امیال سیاسی خود را برآورده سازد. حال آن که راهکار قانونی برای رسیدگی به شکایات تعبیه شده است.

اما نکته مهم در قبال شورای نگهبان تمکین به قانون از سوی همه ثبت نام کنندگان در انتخابات است. چه ثبت نام کنندگان در انتخابات مجلس شورای اسلامی نامزد شده باشند و چه در ریاست جمهوری یا مجلس خبرگان رهبری، تفاوتی نمی کند، مهم این است که ثبت نام کنندگان باید ظرفیت پذیرش هر رأیی را داشته باشند. هم تأیید صلاحیت شدن ظرفیت سیاسی نیاز دارد و هم رد یا احراز نشدن صلاحیت نیازمند ظرفیت سیاسی است تا از تبعات بعدی آن جلوگیری کند. هر چند امکان دارد برخی فاقد ظرفیت سیاسی باشند و با اعلام رأی شورای نگهبان از خود بی خود شوند.

این از خود بی خود شدن هم دو حالت دارد یا به خاطر نداشتن ظرفیت سیاسی است یا این که واکنش های تند از سر عمد و عناد و دشمنی با نظام اسلامی و مردم است. اما هر کدام آنها واقع شود، برای کشور مضر است و تفاوتی با یکدیگر ندارد.

ویژگی مهم و حیاتی انتخابات در جمهوری اسلامی ایران همان حضور آگاهانه و با بصریت در انتخابات و برگزیدن افراد اصلح ازمیان تأیید صلاحیت شدگان است اما یک ویژگی مهم دیگر هم در وجود انتخابات دیده می شود.

روند برگزاری انتخابات باعث می شود تا ماهیت و چهره افراد و گروه های سیاسی در پایبندی به قانون، آرمان های انقلاب اسلامی مردم و رهبری آشکارتر شود و مردم بتوانند با تمیز میان چنین افراد و گروه های سیاسی، بهترین انتخاب را داشته باشند.

همه ثبت نام کنندگان باید خود را مطیع قانون بدانند که اگر غیر از این باشد، زمانی که به عنوان رئیس جمهوری یا نماینده مجلس شورای اسلامی و یا مجلس خبرگان رهبری برگزیده می شوند، باز هم قانون را زیر پا خواهند گذاشت یا این که قانون را برای خود تفسیر به رأی می کنند. فرد یا گروهی که در روند برگزاری انتخابات کارشکنی می کند و قانون را زیر پا می گذارد، آیا می توان از او توقع داشت که دغدغه مردم، انقلاب، کشور و قانون را داشته باشد؟

چنین افراد و گروه های سیاسی تنها در اندیشه رسیدن به قدرت برای دستیابی به اهداف خاص خود خواهند بود و سعی می کنند تا برای رسیدن به هدف حتی کشور را هم به آشوب بکشند. نمونه بارز و تأسف بار آن فتنه 88 بود.

به این چند جمله که از سوی هواداران یک طیف سیاسی خاص بر زبان جاری شده توجه کنید؛

«قضیه رد صلاحیت اکثریت قریب به اتفاق نخبگان کشور به معنای توهین به یک ملت و عصاره‌های فضیلت ملت است، در واقع این اقدام توهین به اسلام و توهین به ولایت فقیه است.‌ به نظر من این مسئله یک توطئه است!»(رسول منتجب‌نیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی و از فعالان اصلاح‌طلب)

«بعد از سال 88 در سال 92، اعتماد مردم به ساختار نظام برگشت یا افزایش پیدا کرد! تکرار چنین رفتارهایی اعتماد بخشی از مردم را مسئله‌دار می‌کند و همین مسئله کشور را آسیب‌پذیر می‌کند. وقتی چهره‌های شاخص و باتجربه اصلاحات رد صلاحیت شوند، بدون شک قامت مجلس در اندازه‌ای نخواهد بود که بتواند به خوبی قانونگذاری و نظارت داشته باشد و مجالس ضعیف مانند مجالس هشتم و نهم نمی‌تواند حتی در مقابل تخلف‌های آشکار پرسشگری کند و همین باعث می‌شود که به اعتماد مردم لطمه وارد شود.»(علی تاجرنیا، فعال اصلاح‌طلب، از نمایندگان مستعفی مجلس ششم و از محکومان فتنه سال 88)

«خیلی از سکوت‌ها، خیلی از فعالیت‌ها، حرف زدن‌ها و نزدن‌ها در چارچوب توجه به اولویت منافع و مصالح ملی انجام شده، اگر می‌خواستیم بر اساس منافع حزبی و جناحی عمل کنیم شاید باید در بعضی موارد رفتار دیگری پیش می‌گرفتیم اما ترجیح منافع ملی برای ما یک اصل است.»( محمد رضا عارف فعال اصلاح طلب)

همه این سخنان که اعلام مواضع سیاسی است، چه مفهومی دارد؟ آیا صدای تمکین به قانون از آن شنیده می شود؟ آیا منافع ملی ایران اسلامی در این مواضع در نظر گرفته شده است؟ یا این که همچون سابق بار دیگر این طیف سیاسی خاص در اندیشه ایجاد تنش در کشور است؟

فتنه 88 چگونه شکل گرفت؟ با پافشاری بر یک خواسته غیر قانونی و زیر پا گذاشت قانون و ندیدن منافع ملی باعث شد ماه ها کشور در اغتشاش و آشوب باشد که مسبب اصلی آن هم طیف سیاسی اصلاح طلب بود.

اکنون هم که فضای سیاسی کشور برای آنها تا اندازه ای باز شده است، بار دیگر رفتارها و سخنانی از آنها سر می زند که یادآور عملکرد گذشته آنهاست. کم ظرفیتی و بی ظرفیتی آفتی است که اکنون این گروه سیاسی خاص که بارها برای کشور هزینه ساخته، گریبانش را گرفته است.

تمامیت خواهی، خود بزرگ بینی، قدرت طلبی مطلق، تمکین نکردن به قانون، فضا سازی سیاسی و غبارآلود کردن آن در آستانه انتخابات حساس مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری بخشی از ویژگی هایی است که این طیف سیاسی خاص به خاطر برخی رد یا احراز نشدن صلاحیت نامزدهایش از خود برزو داده و باعث شده است تا بار دیگر چهره و ماهیت واقعی آنها برای مردم نمایان شود.

آیا واقعاً رد صلاحیت اکثریت قریب به اتفاق نخبگان کشور از سوی شورای نگهبان به معنای توهین به یک ملت و عصاره‌های فضیلت ملت است؟ آیا این اقدام توهین به اسلام و توهین به ولایت فقیه است؟

یا شاید هم این طیف سیاسی خاص که تاکنون هزینه های زیادی را هم به کشور تحمیل کرده، تصور می کند که تنها جناح و گروهی است که برای انقلاب اسلامی، اسلام، مردم و رهبری سینه چاک است! آیا اعتبار مجلس شورای اسلامی، انقللاب و نظام اسلامی از طیف سیاسی اصلاح طلبان نشأت می گیرد؟

اعتبار انقلاب و نظام اسلامی بر گرفته از اسلام، رهبری و مردم است نه نحله های خاص سیاسی، بلکه همین گروه ها و افراد با تفکرات سیاسی که در کشور حضور دارند و با شناسنامه مشغول فعالیت هستند، هویت و اعتبار خود را مدیون انقلاب و مردم هستند اما به نظر می رسد اصلاح طلبان دچار یک تلقی بر عکس شده اند.

ضمن این که رد صلاحیتی که این طیف سیاسی خاص از آن سخن می گوید و از کاه کوه می سازد، دروغی بیش نیست. بر اساس آمارهای رسمی اصلاح‌طلبان 2 برابر و نیم و اصولگرایان 3 برابر کرسی‌های مجلس نامزد دارند.

حال آقایان اصلاح طلب آن نخبگان کشور که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده اند معرفی کنند تا حداقل مردم هم آنها را بشناسند؟!