با تاسیس رژیم صهیونیستی در اردیبهشت 1327، دولت وقت ایران که ریاست آن را ساعد مراغه‌ای برعهده داشت به بهانه حفظ حقوق اتباع ایرانی مقیم فلسطین،  پیشنهاد شناسایی رسمی این رژیم را ارائه کرد؛ به همین منظور کابینه ساعد در 23 اسفند 1328، به اتفاق آراء و به صورت دوفاکتو (موقتی و غیررسمی)،‌ رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.

از آنجا که شناسایى و برقرارى روابط با رژیم غاصب صهیونیستى هیچگاه مورد موافقت مردم مسلمان ایران بویژه مراجع عظام و روحانیون نبود، در زمان دولت مصدق با فشار مردم و روحانیون روابط با آن کشور قطع گردید. امّا پس از کودتا  28مرداد وحاکمیت دیکتاتورى مطلق، روابط دولت وابسته پهلوى با رژیم اسرائیل دوباره آغاز شد و در طول دهه ۱۳۳۰ در محورهاى نفتى، اطلاعاتى وامنیتى ادامه داشت.

گسترش نفوذ صهیونیست‌ها در ایران در دهه 40

در دو دهه  چهل و پنجاه شمسی، حضور گسترده  سرمایه‌گذاران صهیونیستی از یک سو و وجود محافل فراماسونری و بهائیت به عنوان ستون پنجم آن‌ها از سوی دیگر، گستره  نفوذ مقامات صهیونیستی را در میان فعالان سیاسی رژیم پهلوی افزایش داد.

در نیمه اول دهه ۱۳۴۰ به علت آغاز مبارزات امام خمینى (ره) و هشدار ایشان نسبت به نفوذ اسرائیل غاصب در ایران و قیام پانزده خرداد، روابط  رژیم پهلوی و رژیم اسرائیل دچار اختلال شد و به صورت مخفى درآمد. اما پس از قضیه کاپیتولاسیون و تبعید امام (ره)، روابط دولت هویدا و رژیم اشغالگر قدس، علاوه بر محورهاى اطلاعاتی و امنیتی در سایر زمینه‌ها نیز گسترش یافت.

تامین نفت رژیم صهیونیستی توسط رژیم شاه

تأمین بخش عظیمی از نفت رژیم صهیونیستی به وسیله ‌رژیم پهلوی، تأسیسات اطلاعاتی مشترک، آموزش نظامیان ایران در اسرائیل و تمایل رژیم پهلوی به دستیابی به تکنولوژی اسرائیلی، موجبات تحکیم روابط دو رژیم را بیشتر می‌کرد. البته عوامل بازدارنده‌ای نیز در این روابط  وجود داشت که در رفتار سیاسی رژیم پهلوی نسبت به اسرائیل محدودیت پدید می‌آورد. اعتراض‌های داخلی و تنفر عمومی مردم ایران و فشار و تهدیدهای کشورهای عرب منطقه، فرصت برقراری روابط رسمی را از دو رژیم گرفت و ارتباط میان آنها، در عین گسترش، همیشه در هاله‌ای از ابهام و نگرانی باقی ماند.

در زمانی که کشورهای نفت خیز عربی، رژیم صهیونیستی را  در تحریم اقتصادی قرار داده بودند، رژیم پهلوی به عنوان یکی از بزرگ ترین صادر کنندگان نفتی همکاری‌های اقتصادی و نفتی خود را با اسرائیل آغاز نمود به گونه‌ای که در دو جنگ 1973 و 1967 بیش از 90 درصد احتیاجات نفت رژیم غاصب صهیونیستی را ایران تامین می‌نمود.

تهران استراحتگاه سران رژیم صهیونیستی

مقام معظم رهبری در سال 85 طی بیاناتی در دیدار با شرکت‌کنندگان در همایش کنفرانس وحدت اسلامی، در رابطه با روابط استراتژیک دو رژیم پهلوی و صهیونیستی، اظهار کردند: «وضع ایران قبل از پیروزی انقلاب، وضع خوبی نبود؛ مردم در حال بی‌تکلیفی، دشمنان مسلط، اینجا پایگاه اسرائیل و استراحتگاه سران رژیم صهیونیستی، که می‌آمدند می‌بردند، می‌خوردند و استفاده‌ سیاسی و مالی می‌کردند. آن روزی که بعضی از کشورهای عرب تصمیم گرفتند که از نفت علیه اسرائیل استفاده کنند، شاه ایران دل صهیونیستها را گرم کرد و گفت من به شما نفت می‌دهم. وضع ایران در آن روز این‌گونه بود و کسی امیدی نداشت؛ اما امام راحل ما (قدّس الله نفسه الزّکیّة) وقتی همت گماشت و بر این مبارزه عزم کرد، هیچ نیرویی جز نیروی مردم نداشت».

اقدام عجیب دیگر رژیم پهلوی برای بهبود روابط با رژیم صهیونیستی، صدور مجوز تاسیس دفتر آژانس یهود در تهران بود. آژانس یهود یک نهاد صهیونیستی است که وظیفه آن سرعت بخشیدن به مهاجرت یهودیان به سرزمین های اشغالی بود. میر عزری (سفیر اسرائیل در ایران) در مورد این خدمت محمدرضا پهلوی می‌گوید: «از آنجا که شاه ایران به یهودیان مهری فراوان داشت، دستگاه لشکری و کشوری از هیچ گونه یاری به پناهندگان برای رسیدن به سرزمین اسرائیل خودداری نمی‌کرد. دستگاه‌های اداری، گذرنامه، پلیس و گمرک نیز در دادن گواهی، روادید و پروانه‌ها دست و دل باز بودند.»

پشتیبانی امام خمینی(ره) از قیام مردم فلسطین

پس از جنگ شش روزه اعراب و رژیم صهیونیستی و شکست کشورهاى مسلمان، امام خمینى (ره) از تبعیدگاه خود در نجف، پشتیبانى خود را از مردم مسلمان فلسطین و قیام آنها اعلام کرد که این امر موجب شد مردم مسلمان ایران به ندای رهبر در تبعیدشان لبیک بگویند و تظاهرات گسترده‌ای را علیه رژیم صهیونیستی برپا کنند.

در سال‌های نخست پس از جنگ جهانی دوم و درگیری اعراب و نیروهای اشغالگر، رژیم صهیونیستی توانسته بود موجودیت خود را با حمایت‌های غرب به ویژه آمریکا تثبیت نماید.

حمایت‌های مالی و اعتباری سرمایه داران آمریکایی و دولت این کشور از اسرائیل، این رژیم را در قبال مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تقویت کرد. ولی تنگ تر شدن حلقه محاصره اقتصادی و نظامی اعراب، امنیت رژیم صهیونیستی را شدیداً تحت مخاطره قرار داد. نخستین تلاش اسرائیل برای خروج از انزوای منطقه ای، ایجاد روابط با کشورهای غیرعرب خاورمیانه همچون ترکیه و ایران، با موفقیت روبه رو شد، ولی تحولات ایران و قضیه ملی شدن نفت و قطع روابط ایران با رژیم صهیونیستی و انگلستان، در گسترش مناسبات میان رژیم شاه و رژیم صهیونیستی وقفه ای ایجاد نمود.

در آغاز دهه ۱۳۵۰  چند تحول مهم منطقه‌اى و بین المللى رخ داد که تا حدودى باعث کاهش نقش محورى روابط سیاسى ایران و اسرائیل شد. مهمترین این تحولات خروج نیروهاى انگلستان از شرق کانال سوئز و منطقه خلیج فارس بود. مشکل جایگزینى نیروهاى انگلیسى و حفظ امنیت کشورهاى کوچک خلیج فارس و منابع مهم انرژى آن از طریق «سیاست دو ستونى» و «نقش ژاندارمى» ایران حل شد. براى این که ایران بهتر بتواند نقش خود را ایفا کند، لازم بود که روابط نزدیکترى با کشورهاى عرب منطقه، بویژه عربستان سعودى که ستون دوم این سیاست را تشکیل میداد، داشته باشد.

دکترین آیزنهاور و نزدیکی روابط تهران و تل‌آویو

روابط استراتژیک رژیم پهلوی و رژیم غاصب صهیونیستی به دنبال اعلام دکترین آیزنهاور آغاز شد؛ رئیس جمهور آمریکا طی بیانیه‌ای در دهه 50 میلادی خواستار فعال شدن سیاست ایالات متحده در خاورمیانه به منظور جلوگیری از نفوذ کمونیسم گردید. در این هنگام کارشناسان آمریکایی و انگلیسی مشغول کمک به تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت در ایران بودند؛ ایالات متحده کشورهای منطقه را تشویق کرد که در امور امنیتی با یکدیگر همکاری کنندو رژیم غاصب صهیونیستی را نیز در جریان بگذارند.

رژیم پهلوی و رژیم غاصب صهیونیستی نیز تحت نفوذ آمریکا در این دوره به عنوان متحدین بلوک غرب تحت تاثیر تحولات جهانی و همسو با منافع بلوک یاد شده اقدام به گسترش و تحکیم مناسبات محرمانه خود کردند تا از این طریق بتواند مانع نفوذ شوروی در منطقه خاور میانه ومنطقه اقیانوس هند گردند.

در سال‌های سلطنت محمدرضا پهلوی، سازمان اطلاعاتی رژیم  صهیونیستی (موساد) پس از سازمان‌های جاسوسی امریکا و انگلیس فعال‌ترین شبکه اطلاعاتی در ایران بود و در تاسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نقش تعیین کننده‌ای داشت. در سال 1339 گروه آموزشی سیا، ایران را ترک کرد و گروهی از مربیان آموزشی موساد، آموزش نیروهای ساواک را بر عهده گرفتند، این گروه تا سال 1342 در ایران باقی ماندند.