چه کسی برای انتقام از هاشمی رفسنجانی بهترین انگیزه را دارد؟

محمد قوچانی، روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب، با نوشتن در روزنامه‌های زنجیره‌ای در دهه هفتاد معروف شد. او سال‌های دهه 70 در روزنامه‌های مختلفی فعال بود و مواضعی تندی علیه هاشمی رفسنجانی و کرباسچی گرفت.

در ادامه به یکی از یادداشت‌های قوچانی که در روزنامه عصر آزادگان، به سردبیری ماشاالله شمس‌الواعظین، در تاریخ 10/11/1378 و درست چند روز پیش از انتخابات مجلس ششم منتشر شده، اشاره خواهیم کرد.

برای ترسیم فضای آن روزها باید گفت که اوایل بهمن‌ماه 1378، کرباسچی پس از حدود هشت ماه زندان، از سوی مقام معظم رهبری عفو شد و قرار بود 29 بهمن‌ماه نیز انتخابات مجلس ششم برگزار شود.

[25] بسیاری از تحلیل‌گران معتقد بودند که آزادی کرباسچی تأثیر زیادی در انتخابات دارد و با آزادی او، جریان منتسب به هاشمی به راحتی می‌توانند پیروز شوند. در همین فضاست که قوچانی در روزنامه عصر آزادگان یادداشتی با عنوان «کارگزار و کارفرما؛ آیا کرباسچی می‌تواند مستقل از هاشمی عمل کند؟» می‌نویسد و در آن اختلافات و ناراحتی کرباسچی از هاشمی را این‌گونه روایت می‌کند:

قوچانی می‌نویسد: «بعید است که آقای کرباسچی با ناراحتی‌هایی که داشت، در انتخابات فعالیت کند.» این جمله، کلیدی‌ترین فراز پاسخ اکبر هاشمی رفسنجانی به پرسشی درباره آزادسازی غلامحسین کرباسچی و تحلیلی است که «بعضی‌ها مطرح می‌کنند که او (کرباسچی) یک مأموریت دارد و آن، اینکه برای جذب آرا برای حضرت‌عالی (هاشمی) دارد، آزاد می‌شود (روزنامه ایران؛ 7 بهمن 78).»

 

قوچانی سپس با مطرح کردن و بزرگ کردن اختلافات بین هاشمی و کرباسچی می‌نویسد: «یکم- محمد عطریانفر مرد شماره دو سازمانی که کرباسچی در شهرداری بنیاد آن را برافراشت، بلافاصله پس از آزادی وی از زندان گفت‌وگویی تأکید کرد میان کرباسچی و هاشمی رفسنجانی هیچ دلخوری خاصی وجود ندارد. ضرورت انجام این مصاحبه چه بود؟ آیا کسی در آن زمان نامه خونسردانة هاشمی رفسنجانی در پاسخ به آخرین وداع کرباسچی را بیاد می‌آورد؟

دوم- روزنامه بیان که توسط سید علی‌اکبر محتشمی‌پور، یکی از اعضای مطرح مجمع روحانیون مبارز (همان گروهی که با استقامت شگرفی از قرار دادن نام هاشمی رفسنجانی در فهرست خود دست‌کم تاکنون امتناع ورزیده و از سوی ارگان جمعیت مؤتلفه اسلامی لقب ناسپاس گرفته است) منتشر می‌شود، پس از آزادی کرباسچی ذیل یادداشتی نوشت: کرباسچی در دوران مرخصی‌های اخیر خود تلاش زیادی در مجاب ساختن افراد و گروه‌ها برای حمایت از رفسنجانی در انتخابات آتی از خود نشان داده بود (روزنامه بیان؛ 7 بهمن 78).»

 

 درباره دشمنی اصلاحات با هاشمی بیشتر بخوانید:

گوشه‌هایی از تخریب و اهانت اصلاح‌طلبان علیه هاشمی رفسنجانی

قوچانی در ادامه یادداشت خود با انتقاد از هاشمی به خاطر عدم حمایت از کرباسچی می‌نویسد: «اکبر هاشمی رفسنجانی در مقام پدر معنوی حزب کارگزاران در هر مصاحبه‌ای می‌کوشد نه‌تنها با ارتزاق مشروعیت از محبوبیت سید محمد خاتمی و خویش را زاینده وی نشان دادن، چهره‌ای اصلاح‌طلب اختیار کند، بلکه از غلامحسین کرباسچی نیز بهره می‌برد و از جمله می‌گوید: کرباسچی در حرکت توسعة سیاسی واقعاً مؤثر بود، آقایانی که این حرف‌ها را می‌زنند به آقای کرباسچی بدهکارند و بلافاصله اضافه می‌کند: اگر حمایتی از او شد، فقط حمایت من بود، اگرچه هیچ‌وقت راضی نبوده و نیستم که در کار دادگاه دخالت کنم (روزنامه ایران؛ 6 بهمن 78).

روز بعد پدرخوانده در بخش دیگر همین مصاحبه می‌کوشد بار دیگر نقش خویش را به‌مثابه فرشته نجات کرباسچی یادآور شود و می‌گوید: من هم از رهبری درخواست کرده‌ام که تقاضای آقای کرباسچی را موردعنایت قرار دهند (همان؛ 7 بهمن 78).

اینک، همه نشانه‌ها حکایت از نقض آن چیزی می‌کند که هاشمی رفسنجانی آن را کتمان می‌کند. او می‌گوید غلامحسین کرباسچی «ماشین رأی جمع کنی» یا جزئی از «دستگاه چانه‌زنی» وی نیست، اما نسبت کارگزار و پدر معنوی بسیار فراتر از این پرده‌پوشی‌هاست، البته آنان که در چند دیدار اخیر شهردار سابق را دیده‌اند، همانند هاشمی رفسنجانی «ناراحتی‌هایی را که او دارد» به چشم مشاهده کرده‌اند، چه همگان هنوز آن روزهایی را که استاد دیپلماسی پنهان، آرام در کنج جلسات سران عالی‌رتبه کشور می‌نشست به یاد دارند. روزهایی که این تنها سید محمد خاتمی بود که به رهبری نامه نوشت و خواستار آزادی کرباسچی شد.»

[52]

قوچانی سپس به مراحل رشد کرباسچی در فضای سیاسی کشور اشاره می‌کند و درباره رابطه کرباسچی با سید احمد خمینی و هاشمی می‌نویسد: «آن زمان که کرباسچی در اصفهان زمینه‌های ارتقای سیاسی یار دبستانی‌اش به سطوح فوقانی قدرت را فراهم می‌آورد، هنوز چندان به هاشمی رفسنجانی سنجاق نشده بود. او سرنوشت خویش را به «خط 3» گره‌زده بود و پشت به حاج‌ سید احمد خمینی گرم داشته بود و چنان خویش را بر فراز استانداری اصفهان در اوج می‌دید که گویی گامی دیگر پس‌ازآنکه آیت‌الله منتظری از قدرت کناره گرفت، به مقصد می‌رسد. در اینجا بود که هاشمی رفسنجانی در یک گذرگاه تاریخی سرنوشت‌ساز پیچ تندی را پشت سر گذاشت و با حمایت از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای، جمهوری اسلامی را در شرایط تازه‌ای قرارداد. آیت‌الله خامنه‌ای «شایسته‌ترین رهبری» پس از امام خمینی شد و فرزند امام نیز در سخنانی از این جایگزینی ابراز رضایت و حمایت کرد. درست در همین مقطع بود که هاشمی دست به‌سوی غلامحسین کرباسچی دراز کرد و او را از اصفهان به تهران آورد و چنان دربرش گرفت که میهمان قدرتمند کابینه سازندگی شد و در برابر، او نیز از فرمانده جنگ، سردار سازندگی ساخت.»

محمد قوچانی معتقد است که قهرمانان از میان توده‌ها برمی‌خیزند، نه از میان کارگزاران و دراین‌باره می‌نویسد: «واقعیت این است که حتی اگر کرباسچی از کسی ناراحت باشد. در نخستین رده‌ها این هاشمی است که خواهد ایستاد، اما مردی که تنها در دامان یک پدر معنوی اجازه رشد داشته است، حتی اگر از او دل‌چرکین باشد، نمی‌تواند ادب وفادار را جا نیاورد. تاریخ، سرنوشت این دو را به هم گرده زده است و کرباسچی حتی اگر هم نخواهد، نمی‌تواند ادامه حیاط سیاسی خود را جدا از هاشمی رفسنجانی تصور کند. شاید اگر کرباسچی ذره‌ای مطمئن بود که می‌تواند با اتکا به سید محمد خاتمی آینده سیاسی خود را تضمین کند، چندان در جدا شدن از پدر معنوی درنگ نمی‌کرد، اما هنوز او چنین اطمینانی نیافته است. کرباسچی حتی چندان به خود، اطمینان پایداری در برابر حریفان ندارد. قهرمانان همواره از میان توده‌ها برمی‌خیزند، نه از میان کارگزاران و مباشران قدرت.»

قوچانی در انتهای یادداشت خود به کرباسچی توصیه می‌کند که مشروعیت خود را از جامعه بگیرد و دراین‌باره می‌نویسد:‌ «او تنها یک کارگزار است و کارگزاران را جز در نسبت با کارفرمایان نباید ارزیابی کرد، مگر آنکه غلامحسین کرباسچی جامعه کارگزاری را از تن بدر آورد، بر کرسی سیاستمداری بنشیند و یک‌بار دیگر بنیاد مشروعیت خویش را از نو و بر بنیاد جامعه استوار سازد؛ یعنی همان چه که عبدالله نوری انجام داد.»

قوچانی در تمامی بخش‌هایی که از یادداشتش نقل شد در پی القای اختلافات بین هاشمی و کرباسچی و عدم حمایت هاشمی از کرباسچی است. قوچانی با القابی همچون «پدرسالار»، «پدر معنوی» و «استاد دیپلماسی پنهان» هاشمی رفسنجانی را می‌نوازد و با همکاری افرادی چون عباس عبدی و اکبر گنجی به تخریب و نقد دولت هاشمی می‌پردازند. در آن دوره افرادی مثل عباس عبدی و محمد قوچانی تلاش می‌کنند که هاشمی را «پدرسالاری» نشان دهند که به رأی مردم هیچ توجهی ندارد و با دیکتاتوری به دنبال حکومت بر مردم است.

اما قوچانی بعدها به حزبی پیوست که معتقد بود مردمی نیست. او به سردبیری نشریه مهرنامه انتخاب شد که رییس آن کرباسچی بود. کرباسچی درباره راه‌اندازی مهرنامه می‌گوید: «ما با کمک چند نفر از دوستان که امتیازاتی گرفته بودند و می‌توانستیم با کمک آن‌ها این فعالیت شروع شود کار را جمع و جور کردیم که در ابتدا فقط «مهرنامه» بود.» وی در ادامه درباره حضورش در مهرنامه می‌گوید: «بنده زیاد امکانات مالی ندارم، بلکه بنده بیشتر این کار را یک کار مدیریتی می‌بینیم.»[1]

محمد قوچانی، سردبیر سابق هفته‌نامه صدا و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی پس‌ازآنکه روزنامه آسمان توقیف شد، مدتی در ماهنامه مهرنامه– ارگان اندیشه‌ای کارگزاران سازندگی- فعالیت می‌کرد و سپس در شماره 34 دوره جدید به هفته‌نامه صدا بازمی‌گردد.[2] وی در صدا، با عنوان نائب رییس کمیته سیاسی حزب کارگزاران مطالب خود را منتشر می‌کند.

رابطه قوچانی و کرباسچی حتی گرم‌تر از رابطه یک سردبیر و مدیر هم شد. او عکسی در اینستاگرام خود منتشر کرد که از جشن تولد 62 سالگی کرباسچی خبر می‌داد.

 

[1]- http://www.tasnimnews.com/fa/news/1392/05/14/108947/

[2]- پایگاه خبری پارس، کد خبر 271288