درست یک ماه از پیروزی انقلاب گذشته بود و حالا امیرعباس هویدا، مردی که ۱۳ سال به عنوان فرد دوم کشور بر مسند امور بود، با لباسی نامرتب در حالی که هنوز گیج از خواب بود و عینک تازه‌ای که دکترش روز قبل آورده بود را به چشم زده بود، به دادگاه آوردند. هویدا با آنکه پایان این راه را می‌دانست اما فکر نمی‌کرد در کمتر از یک ماه در مقابل جوخه اعدام قرار بگیرد و به جای بسیار از کسانی که در مقابل عدل انقلابی قرار گرفتند با شلیک چند گلوله به تاریخ بپیوندد.

در روزشمار تقویم تاریخ انقلاب زیر تاریخ ۲۳ اسفند ۵۷ آغاز دادگاه امیرعباس هویدا نوشته شده است؛ دادگاهی که به گفته قاضی مشهور آن دادگاهی انقلابی بود و برخلاف رویه بسیاری از دادگاه‌ها هیچ سیستم حقوقی مرسومی در آن روزگار رعایت نمی‌شد.

هویدا نخستین کسی نبود که از سران رژیم پهلوی در مقابل دادگاه انقلاب قرار می‌گرفت اما به خاطر مقامش در روزهای بعد از انقلاب این مهم‌ترین دادگاهی بود که برگزار می‌شد و شاید همین دلیل مهمی بود که روزنامه‌های فردای آن روز در گزارش‌های مفصل خود به این ماجرا بپردازند و با تیتر درشت بنویسند: «بازپرسی از هویدا آغاز شد» و درخواست اعدام برای او تیتر یک روزنامه‌ها باشد. دادگاه هویدا که با قضاوت شیخ صادق خلخالی برگزار شد نیمه شب ۲۳ اسفندماه یعنی درست ساعت یک بامداد برگزار شد. برگزاری دادگاه در ساعت‌های پایانی شب اتفاق تازه‌ای نبود و در همه روزهای بعد از پیروزی انقلاب این روال عادی بود. اما دادگاه هویدا اولین دادگاهی بود که نیمه تمام ماند و باقی آن به روزهای بعد موکول شد.

اینکه این دادگاه دقیقاً در کجا برگزار شد یکی از سؤالاتی است که شاید پاسخ به آن کمی سخت باشد. هر چند که بنا به روایت برخی از منابع تاریخی این دادگاه که تا ساعت ۳ نیمه شب به طول کشید در مسجد زندان قصر که هنوز هم در بخشی از باغ موزه قصر قرار دارد برگزار شده است. گرچه هویدا بعد از پیروزی انقلاب به مدرسه رفاه منتقل شد و حتی برخی منابع محل دادگاه را مدرسه عالی شهید مطهری می‌دانند.

هویدا که در مهرماه ۱۳۵۶ بعد از ۱۳ سال نخست‌وزیری کناره گرفت و در مقام وزیر دربار کار خود را ادامه داده بود، بعد از جمعه سیاه ۱۷ شهریور ۵۷ از همه مناصب دولتی و حکومتی خود استعفا داد. بر اساس برخی منابع شاه به او پیشنهاد کرد که به بلژیک برود و در سفارت ایران در این کشور مشغول به کار شود. او این پیشنهاد را نه رد کرد و نه قبول و چند روزی فرصت خواست تا جوانب را بسنجد. اما در این چند روزی که او در حال مذاکره با دوستانش بود اتفاقات زیادی رخ داد و در نهایت به زندانی شدنش منجر شد. به گفته بسیاری از تحلیلگران، شاه برای پایان دادن به اعتراض‌های مردم سعی کرد تا با دستگیری برخی از نزدیکان و دولتمردانش این اعتراض‌ها را کاهش دهد. در میان چهره‌های دستگیر شده هویدا از همه مشهورتر بود. او ابتدا به بهانه مراقبت بیشتر در خانه شخصی‌اش حصر شد و در ۱۷ آبان‌ماه به صورت رسمی دستگیر و به زندان قصر منتقل شد و در روزهای پر آتش و خون بهمن ۵۷ او ماجرا را از پشت حصار زندان قصر در سلول انفرادی دنبال کرد. سلولی که به گفته آیت‌الله صادق خلخالی، قاضی شرعی که دادگاه او را اداره می‌کرد بیشتر هتلی برای خوشگذرانی دسته‌جمعی این افراد دستگیر شده بود. در همان جا بود که صدای انقلاب اسلامی را شنید.

با قطعی شدن پیروزی انقلاب او را به همراه تعدادی از زندانیان خاص به مدرسه رفاه بردند. دکتر فرشته انشاء که پزشک هویدا بود به عباس میلانی، تاریخ‌نگار و نویسنده کتاب «معمای هویدا» گفته بود، در مدرسه رفاه به دیدار او رفت و بعد از آن شنید که دادگاه‌های هویدا آغاز شده است. دادگاهی که به نوشته خبرنگار روزنامه اطلاعات، چهار ساعت در حضور ۳۰۰ تماشاگر برگزار شد که در میان آن‌ها خانواده شهدای انقلاب اسلامی نیز شرکت کرده بودند. هویدا وقتی به دادگاه رسید به نوشته رسول صدرعاملی، خبرنگار روزنامه اطلاعات هنوز خواب‌آلود بود و خبری از چهره همیشه مرتب‌اش نبود. حمید هوشنگی، گزارشگر تلویزیون در کنار مجید حدادعادل که داشت صدابرداری می‌کرد و غلامعلی حدادعادل و صدرعاملی این لحظه تاریخی را ثبت می‌کردند.

هویدا بدون پیپ و گل‌های ارکیده‌اش که هر روز از گلخانه اختصاصی همسرش لیلا امامی برای او می‌آوردند با لباسی نامرتب و سر و صورت اصلاح نشده به دادگاه آمد و کاپشنی مشکی و کلاه کپ و نامش که روی یک مقوای به گردنش انداخته بودند، مهم‌ترین چیزی است که در عکس‌ها ثبت شده است. این دادگاه چنانکه رسم دادگاه انقلابی بود وکیل مدافع و دادستانی نداشت و تنها متهم و رئیس دادگاه که همان قاضی شرع بود در مقابل هم قرار می‌گرفتند.

اقدام علیه امنیت و استقلال کشور مهم‌ترین اتهام هویدا بود. کیفرخواست علیه او بعد از تلاوت آیاتی از قرآن چنین قرائت شد:

«دادگاه انقلاب اسلامی ایران - تهران

 

آقای امیرعباس فرزند حبیب‌الله به شماره شناسنامه ۳۵۴۲ صادره از تهران متولد ۱۲۹۵ وزیر سابق دربار شاهنشاهی منقرض و نخست‌وزیر اسبق شاه سابق و ساقط، تبعه ایران متهم است به:

۱- فساد در ارض

۲- محاربه با خدا و خلق خدا و نایب امام زمان(ع)

۳- قیام علیه امنیت و استقلال مملکت با تشکیل کابینه‌های دست‌نشانده آمریکا و انگلیس و حمایت از منافع استعمارگران

۴- اقدام بر ضد حاکمیت ملی با حفظ سلطه سلطان دست‌نشانده آمریکا و دخالت در انتخابات قانون‌گذاری و عزل و نصب وزرا و فرمانداران با نظر و خواست سفارتخانه‌های خارجی

۵- واگذار کردن بی‌قید و شرط منابع زیرزمینی از نفت و مس و اورانیوم و غیره به بیگانگان

۶- گسترش نفوذ سیاسی و اقتصادی امپریالیسم آمریکا و همدستان اروپایی‌اش بر ایران، من‌جمله از طریق نابودی صنایع داخلی و تضعیف آن‌ها در برابر رقبای خارجی و تبدیل ایران به بازار مصرف کالاهای خارجی

۷- پرداخت درآمدهای ملی حاصل از نفت به شاه و فرح و نیز تسلیم این درآمدها به ممالک وابسته به غرب و سپس اخذ وام به نرخ‌های بالا و گزاف و شرایط اسارت‌بار از آمریکا و سایر دول غرب

۸- نابود ساختن کشاورزی و دامپروری و از بین بردن جنگل‌ها

۹- شرکت مستقیم در فعالیت‌های جاسوسی به نفع غرب و صهیونیسم

۱۰- دسته‌بندی با توطئه گران بین‌المللی در پیمان‌های سنتو و ناتو و سرکوبی ملت‌های ایران و فلسطین و ویتنام، عضو فعال سازمان فراماسونری در ایران در لژ فرعی با توجه به اسناد موجود و اقرار شخصی متهم

۱۱- شرکت در خفه کردن و ارعاب مردم حق‌طلب و استعمار شده ایران با دستگیری آزادیخواهان و کشتار مردم بی‌دفاع و ضرب و جرح و شکنجه و آزار آنان و نقض آزادی‌های اساسی مصرح در قانون اساسی وقت و قوانین موجود از جمله اعلامیه جهانی حقوق بشر و قوانین الهی از جمله با توقیف روزنامه‌ها و اعمال سانسور در مطبوعات و کتب

۱۲- مؤسس و اولین دبیرکل حزب استبدادی رستاخیز ملت ایران

۱۳- اشاعه فساد فرهنگی و اخلاقی و شرکت در تحکیم پایه‌های استعمار از جمله شرکت در برقراری مجدد کاپیتولاسیون یعنی ایجاد قضاوت کنسولی در مورد آمریکاییان

 

۱۴- شرکت مستقیم در قاچاق هرویین در دوران اقامت در فرانسه در معیت حسنعلی منصور

۱۵- دادن گزارش‌های خلاف واقع و اشاعه اکاذیب با انتشار روزنامه‌های دست‌نشانده و گماردن سردبیران جیره‌خوار در رأس نشریات و سانسور اخبار و انتشار اخبار و گزارش‌های مجعول که تمام این اقدامات در اجرای توطئه استعمارگران بیگانه و سلطان دست‌نشانده به منظور اسارت و استعمار هر چه بیشتر ملت ایران بوده است. سلطانی که حسب اقرار متهم به وسیله آمریکا روی کار آمده است.

نظر به: صورت‌جلسات هیات دولت، گزارش‌های شورای عالی اقتصاد، مقالات و شکایات نویسندگان و شاکیان از جمله آقای دکتر علی‌اصغر حاج سید جوادی، فتاوی علما و مراجع تقلید، مندرجات روزنامه‌ها، اسناد به دست آمده از ساواک و اسناد موجود در نخست‌وزیری، شهادت دکتر آزمون وزیر کابینه متهم و شهادت آقای جعفریان و آقای نیکخواه در همین دادگاه و اقاریر شخص متهم چون وقوع جرائم منتسبه قطعی و محقق است تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام متهم و مصادره اموال وی را از پیشگاه دادگاه محترم دارم.

دادستان دادگاه انقلاب اسلامی ایران»

هویدا بعد از شنیدن این کیفرخواست در پاسخ به رئیس جلسه گفت: «به دادگاه عرض کنم که جناب دادستان با اینجانب دو بار جلساتی داشته‌اند که هر دو جلسه روی نوار ضبط شده است و تعدادی سؤال از اینجانب فرمودند که قرار بر این شد پاسخ آن سؤالات را آماده کنم و توافق شد که این اجازه داده شود که ارقام و اطلاعاتی که درباره آن سؤال‌ها و این اتهامات بوده جمع‌آوری شود تا در اختیار آن‌ها گذاشته شود.»

او چندین بار به قراری که هادوی، دادستان در روزهای گذشته برای رسیدگی به اتهاماتش گذاشته بود اشاره کرد اما در نهایت دادستان آن را نفی کرد. هویدا در این دادگاه که شرح کامل آن در دو شماره پنجشنبه ۲۴ اسفند و شنبه ۲۶ اسفند ۵۷ منتشر شده، چندین بار به وضعیت دادرسی اعتراض و اعلام می‌کند که این زمان برای دادگاه مناسب نیست. او در جایی از این دادگاه وقتی دادستان از او خواست تا خودش متن کیفرخواست را بخواند با شکایت از اینکه شرایطش برای شرکت در دادگاه مناسب نیست، گفت: «قبلاً به بنده خبر ندادند که بایستی در دادگاه حاضر شوم و دکتر به من داروی خواب‌آور تجویز کرده که هر شب بخورم. الان مرا بیدار کردند و آوردند اینجا بر فرض محاربه با خدا؟»

هویدا البته در بخش دیگری از این دادرسی از نور شدید پروژکتورها شکایت می‌کند و می‌گوید: «این چراغ‌ها باید باشند؟» رئیس دادگاه البته در پاسخ به این نکته به او یادآور می‌شود که: «شما به مدت ۱۳ سال نخست‌وزیر بودید و به این نورها عادت دارید.» هویدا نیز در پاسخ به او می‌گوید: «امروز بنده در مورد بودن یا نبودن دارم صحبت می‌کنم.»

در ادامه هویدا در مورد کیفرخواست صحبت کرد و از رئیس دادگاه که چندین بار حرف‌هایش را قطع کرد خواست تا حرف‌های او را بشنود. هرچند که رئیس دادگاه در پاسخ به این ادعا با تاکید بر اینکه قضاوت در این دادگاه با سایر دادگاه‌ها تفاوت دارد، گفت: «قضاوت در این دادگاه، به حکم حاکم شرع است و دادگاه یک دادگاه انقلاب اسلامی است و مسلماً تا اعمال ارتکابی شما منطبق با تمام قوانین شرعی نباشد و قوانین شرع در مورد شما اجرا نشود تصمیمی نخواهد گرفت.»

البته نخست‌وزیر سابق رژیم شاه در جایی از دفاعیات خود از نبود وکیل گفت و خواست تا شرایطی برای دفاع او فراهم شود. هویدا همان‌طوری که خلخالی در خاطراتش نوشته تمام دفاعیات خود را در این جمع کرد که هرچند ۱۳ سال نخست‌وزیر بوده اما عملاً در نظام شاه یک مهره بیشتر نبوده و آن کاری را می‌کرد که نظام از او خواسته است. او حتی در مورد حمله به ظفار گفت که بعد از انتشار اخبارش خبردار شده است. او درباره اتهامش درباره شکنجه مخالفان رژیم هم تاکید کرد که خبر نداشته و رئیس ساواک با آنکه معاونش بوده اما از او دستور نمی‌گرفته است.

دادگاه رسیدگی به اتهامات هویدا در ساعت ۳ بامداد در حالی نیمه تمام ماند که خلخالی آن را کارشکنی مرتب دولت موقت می‌دانست. انتشار اخبار این دادگاه در میان رسانه‌های جهان بازتاب وسیعی داشت و باعت شد تا گروهی از وکلای دادگستری در سراسر جهان نسبت به برگزاری آن بدون وکیل مدافع اعتراض کنند. ادگار فور نخست‌وزیر سابق فرانسه در تلگرامی به دولت موقت خواستار محاکمه هویدا در دادگاهی بی‌طرف شد و خواست تا به ایران بیاید و شخصاً وکالت هویدا را برعهده بگیرد.

این فشارها باعث شد تا روال دادگاه آن‌چنان که خلخالی در خاطراتش نوشته با اختلال مواجه شود. کار به جایی رسید که به خواست رئیس دولت موقت، امام خمینی دستور توقف محاکمات در دادگاه انقلاب را دارد. اما این نیز در برابر اصرار خلخالی برای اعدام هویدا کافی نبود. در این مدت مهدی بازرگان، نخست‌وزیر و هاشم صباغیان در رفت‌وآمد به قم از امام خواستند تا دادگاه هویدا را به تعویق بیاندازد. در یکی از این دیدارها دعوایی نیز میان خلخالی و بازرگان درگرفت و باعث شد تا دادگاه انقلاب با حضور خبرنگاران و مسئولان صلیب سرخ در زندان قصر موافقت کند. در این آزادی نسبی بود که خبرنگار جوان بیست و چند ساله‌ای به اسم کریستین اوکرن که گزارشگر تلویزیون فرانسه بود بتواند در زندان با هویدا گفت‌وگویی انجام دهد. گفت‌وگویی که پخش آن از تلویزیون فرانسه باعث شد تا خلخالی با این چالش مواجه شود که فشارهای بین‌المللی ممکن است در اعدام هویدا اخلال ایجاد کند.

دو روز بعد از پخش این گزارش بود که ۱۹ فروردین ۱۳۵۸ به همراه آیت‌الله محمدی گیلانی، احمد جنتی و آذری قمی به زندان قصر رفت تا دادگاه دوم را در همان جا تشکیل دهد. خلخالی برای اینکه کسی مانع صدور حکم نشود چنانکه خودش در خاطراتش نوشته تمام راه‌های ارتباطی با زندان را قطع و تلفن‌ها را در یخچال پنهان کرد و بعد از پایان این دادگاه در شوری چهار نفره حکم اعدام هویدا را صادر و در همان لحظه لازم‌الاجرا دانست. حکمی که بلافاصله توسط برخی از همراهان او به جوخه اعدام نرسیده اجرا شد و برخلاف آنچه او بعدها گفت هویدا شش ماه بعد از آن در بهشت زهرا در گمنامی کامل به خاک سپرده شد. کریستین اوکرن گزارشگر فرانسوی بعدها به جرم انتشار گفت‌وگویی که به گفته وکلای فرانسوی باعث اعدام هویدا شد به دادگاه فراخوانده شد. او در گفت‌وگویی که ۳۰ تیر ۵۸ در روزنامه بامداد با تیتر «من قاتل هویدا نیستم» منتشر شد، گفت که به وظیفه حرفه‌ای خود عمل کرده است.

خبرنگاران ایرانی حاضر در دادگاه نیمه شب، اما سرنوشتی عجیب داشتند. حمید هوشنگی، خبرنگار تلویزیون همچنان روزنامه‌نگار ماند، مجید حدادعادل که به عنوان دستیار صدابردار نامش رد شده بود، شهید شد. برادرش غلامعلی حدادعادل که به عنوان دستیار فیلمبردار از نزدیک شاهد محاکمه هویدا بود، یک دوره و علی لاریجانی دیگر همراه گروه خبری تلویزیون ایران نیز دو دوره رئیس مجلس شدند. آن‌سوتر رسول صدرعاملی خبرنگار روزنامه اطلاعات نیز کارگردان امروز سینماست.