۱۱ ایرانی در اسراییل به جرم جاسوسی دستگیر شدند

افکار نیوز: گفتگوی پیش‌رو، در محفلی دوستانه با حمید داوودآبادی در خصوص ۴ دیپلمات ربوده شده ایرانی در لبنان توسط فالانژهاست که خواندن آن پنهان‌هایی را برای مخاطبش آشکار می‌کند.

* خبرنگار: پیشنهادی برای پیگیری وضعیت چهار دیپلمات دارید؟

* داودآبادی: پسر سید محسن موسوی را گذاشته‌اند برای پیگیری پرونده که سرش با رفتن به سفرهای خارجی گرم است. من دو راهکار دادم به آقایان و گفتم یک ماهه می‌شود این پرونده را حل کرد. شما کارشناس دارید، ده نفر در ایران، ده نفر در لبنان ریز تا ریز اطلاعات آنها را بگیرید و بررسی کنید. اگر واقعا می‌خواهید این قضیه تمام شود، شدنی است.
سال ۷۸ یکی به من زنگ زد گفت سفارت ایران در لبنان می‌خواهد۱۰ - ۹ تیر بیانیه ای بدهد و شهادت آنها را اعلام کند و پرونده را ببندد. من همان موقع زنگ زدم به خانم مجتهد زاده همسر سید محسن موسوی، ایشان را هم اصلا نمی‌شناختم، اما گفتم خانم حواستان باشد چنین کاری می‌خواهد انجام شود یک چنین بیانیه‌ای صادر می‌شود وزارت خارجه هم تایید می‌کند و تمام می‌شود. قاتل هم معلوم نیست کیست. شهید شدند و فاتحه بخوانید. رائد موسوی را فرستاد پیش من گفت چکار کنیم؟ گفتم یک نامه بدهید و پیش دستی کنید. من برای او یک نامه تنظیم کردم چون مادر او هم گفته بود نظر شما چیست؟ نامه را تنظیم کردم و رائد تایید کرد. وقتی نامه منتشر شد، آنی نبود که تنظیم کرده بودیم و عمویش آن را عوض کرده بود. خب حق داشت برادرش بود. نامه آنها که می‌گفت اگر شهادت اعلام شود باید قاتل را هم بگویید. وزارت خارجه هیچ خبری نزد و قضیه منتفی شد.


*: اسنادی که در کتابتان نباشد و بخواهید الان منتشر کنید هست؟


* داودآبادی: بله. ولی خب از لحاظ اطلاعاتی نمی‌شود گفت.


*: شما می‌گویید دیپلماتها شهید شده‌اند، دلایل زنده نبودن آنها را هم بگویید.


*داودآبادی: من خودم یکی از دلایل زنده نبودن آنها را این می‌دانم که در لبنان یک زمان‌هایی چند مسئول رده‌ بالای آمریکایی ربوده شدند مثل ویلیام باکلی و هیگینز که سرهنگ‌ سازمان سیا بودند. در آن کتاب‌هایی که برای من از آمریکا فرستادند هم هست؛ وقتی قرار شد ایران واسطه شود برای آزادی آنها، بحثبود که چهار دیپلمات‌ هم آزاد شوند. آمریکا و اسرائیل برای آنها بهای سنگینی پرداختند. نگاه خودم این است که حاج احمد از نظر نظامی مگر چقدر ارزش دارد؟ فرمانده عملیات بیت ‌المقدس بوده و از آن جنگ هم چندین سال می‌گذرد. مگر اطلاعات نظامی او چقدر بها دارد که آنها حاضر بودند باکلی کشته شود و از دست بدهندش ولی حاج احمد را ندهند؟ اگر این نبود باید در تبادل می‌آمد وسط دیگر نه؟ سرهنگ " حنان تنینباوم " یکی از مسئولان بلند پایه و مشاور امنیتی نخست وزیر رژیم صهیونیستی بود که هنگام نفوذ به تشکیلات حزب الله دستگیر شد. این را تبادل کردند و برای خودش هم کم کسی نبود. در برابرش چه کسانی آزاد شدند؟ مصطفی دیرانی و شیخ عبید که مستقیم در گرفتن آراد دست داشتند. پس اگر حاج احمد بود مگر چقدر برای اسرائیل مهم بود؟

*: غیر از ۴ تا باز هم اسیر در اسرائیل داریم؟

* داودآبادی: بله، زیاد.

*: رزمنده بودند؟

* داودآبادی: نه، تا سال ۱۳۵۸ - ۵۹ دو ایرانی در زندان‌های اسرائیل بودند که نامشان هم معلوم نیست. سال ۶۳ چهارده ایرانی می‌روند لبنان که از آنجا بروند سفارت آمریکا ویزا بگیرند و بروند. منافق هم بودند. مهلت پاسپورت چند نفر از آنها تمام شده بود و می‌روند سفارت ایران در بیروت که پاسپورت‌هایشان را تمدید کنند. سفارت هم می‌گوید ما روال قانونی را انجام داده و پاسپورت آنها را هم تمدید کردیم. آنها می‌روند منطقه دیرعوکر در بیروت شرقی - منطقه تحت سلطه فالانژها و مسیحی‌ها - که بروند سفارت آمریکا برای گرفتن ویزا. فالانژها آنها را می‌دزدند و بحثمشکوکی هم دارد. فالانژها آنها را می‌گیرند و به ایران اعلام می‌کنند. ایران می‌گوید به ما ربطی ندارد. منافق‌ها به فالانژها می‌گویند ما می‌خواستیم برویم آمریکا و فالانژها آنها را رها می‌کنند و سه نفر را نگه می‌دارند. آقایی را به همراه همسر و بچه‌ی یک ساله‌اش را حدود دو سال نگه می‌دارند. برای من جالب است چرا آنها را نگه داشتند. او ادعا می‌کند فالانژها می‌گفتند این زندانی که تو را نگه داشتیم دیپلمات‌های ایرانی هم همین جا بودند. این هم یکی از سندهای زنده بودنی است که برادر موسوی نشان می‌دهد.
یازده نیروی ایرانی منافقین که در اسرائیل بودند، به جرم جاسوسی دستگیر می‌شوند. حدود سال ۶۶ بوده که یک فیلم مستند هم از آن ساخته شده. اخیرا در زندان اسرائیل بودند.
آن مهمانداری که هواپیمای ایرانی را ربوده بود، هنوز در زندان اسرائیل است به جرم جاسوسی. چون در اسرائیل کسی نمی‌تواند بگوید من یهودی هستم مگر این که پدر و مادرش هم یهودی باشند. اما این می‌گوید من یهودی شده ام و می‌گویند برای چی یهودی شدی؟ و او را در زندان نگه داشتند.
ما یک تعداد زندانی این گونه داریم. در زندان‌های اسرائیل حداقل ۱۰-۱۵ ایرانی هست که بلاتکلیف هستند. منافق هستند و … یک نفر هم یک هفته قبل از حاج احمد اسیر می‌شود در منطقه جولان. می‌رود لب مرز - این را حاج عباس برقی تعریف می‌کند - از آب رد می‌شود برود آن طرف برای مچش را گرفتند و او را هم بردند. بچه قم هم هست و کسی هم پرونده او را پیگیری نکرده.


*: شما تلاشی برای چاپ مجدد این کتاب نکردید؟


* داودآبادی: این سؤال، جواب است. من ۲ سال پیش با فرهنگسرای پایداری قرارداد بستم که این کتاب چاپ شود، اما پشت گوش انداختند. خواست برود زیر چاپ، کار خوابید.


*: چاپ به زبان انگلیسی این کتاب دارد انجام می‌شود چرا به زبان انگیسی مجاز است اما به زبان فارسی خیر؟


* داودآبادی: یک موقع رسما می‌گویند مجوز نمی‌دهیم، یک موقع بازی می‌دهند. یک بار آمدم براساس مسئله چهار دیپلمات، فیلمنامه ای نوشتم به نام در جستجوی حقیقت که قرار شد روایت فتح آن را بسازد. سال حدود سال ۸۵ بود. سناریوی مستند را نوشته بودم. حتی گفتم باید سراغ چه کسانی بروید و کامل در آورده بودم. با روایت فتح قرارداد بستیم که هنوز آن قرارداد را دارم. آن موقع روایت فتح ۵۰۰ هزار تومان حق تحقیق به من داد و قرار بود در همه مراحل کار خودم هم باشم. آنها شدید عطش داشتند که زود کار را برسان می‌خواهیم زودتر کار کنیم. چهار سال از این قضیه می‌گذرد و کار خوابید و نشد. حتی وقتی برای یکی از دوستان تعریف کردم خندید! گفتم چه شده؟ گفت رکب خوردی. تو امتیاز کارت را سپردی به آنها و حالا کار نمی‌کنند و به تو هم ربطی ندارد. کار ساخته نمی‌شود و خیال شان راحت شد.


*: در مورد چاپ انگلیسی کتاب نمی‌خواهید صحبت کنید؟


*داودآبادی: چاپ انگلیسی کتاب بیشتر از دو سال خوابید. یعنی دو سال پیش فریدون گنجور این کتاب را ترجمه کرد از دوستان کاظم اخوان بوده. ما متن آماده و ویرایش شده را تحویل دادیم که متأسفانه دو سال خوابیده بود و بالاخره با فشاری که آوردیم، کتاب یک ماهه چاپ شد.


*: به عنوان سؤال آخر اگر مطلبی هست که دوست داشتید بگویید و من به آن اشاره نکردم بفرمایید.


* داودآبادی: مطلبی نیست. از سال ۸۱-۸۲ که این کتاب چاپ شد، خبر خاصی نیست فقط بازی با اخبار است. مثلا یک سال ادعا کردند احمد حبیب‌الله رئیس انجمن حمایت از زندانیان فلسطینی در اسرائیل گفته من آنها را زنده دیدم. من رد او را گرفتم و حبیب‌الله این را از قول یکی از دوستانش نقل می‌کند می‌گوید سه ایرانی در زندان عتلیت بودند که برمی‌گردد به همان ۳ ایرانی. احمد حبیب‌الله در سال ۷۹ این حرف را زد. ۵ سال بعد خبری منتشر می‌شود(می‌گویم با اخبار بازی می‌کنند) که احمد حبیب‌الله کسی که می‌گفت من آنها را دیدم، کشته شد. او ۵ سال بعد از این اظهاراتش به صورت عادی تصادف و فوت کرد؛ اما آمدند و در تیتر یک روزنامه‌ها گفتند کسی که تا بیان کرد آنها را دیده، کشته شد. تازه خودش هم ندیده بود و از قول وکیلی بیان کرده بود. ولی بعد از ۵ سال با خبربازی کردند. من رفتم دنبال خبر اما به هیچ جا نمی‌رسیدم. شما در اینترنت بگرد، یک جا به زور یک سایت توانست یک عکس از او بزند. خیلی از اخباری که از طرف احمد حبیب‌‌الله منتشر می‌شود از جانب ما است. یک بار گفتند پسر او یک سری اخبار از چهار دیپلمات دارد. مگر پسر او چه کاره است؟! پس اطلاعاتش کو؟ من دو سه مسئله را پیدا نکردم. یکی این که می‌گفتند آن فلسطینی آزاد شده و رفته به دفتر خبرگزاری ایران در لندن و گفته من با آنها بودم پس کو؟ کی بوده؟ یا این که گفتند در اردن خبرنگار ایرانی مصاحبه کرده با احمد حبیب‌الله؛ پس کو؟

*: نظر شما راجع به این که این پرونده را از نهادهای دیپلماتیک و سیستماتیک بگیرند و به دست نهادهای مردمی بدهند چیست؟


* داودآبادی: الان پرونده دست یک NGO است ولی شما فکر می‌کنید پرونده چیست؟ پرونده یک چیز قطوری است که دست سید حسین موسوی است و هیچ کس اجازه دسترسی به آن را ندارد و معلوم هم نیست کجا گذاشته؟ این کتاب کامل‌‌ترین اطلاعات مربوط به ۴ دیپلمات است و در دسترس همه هم هست. مگر پرونده‌ای که دست موسوی است. حتی در مقطعی با کسی که رئیس کمیته پیگیری بوده، صحبت کردم گفت آقای داودآبادی دریغ از یک ورق که او به ما داده باشد.


* گفتگو از حسین جودوی، خبرگزاری فارس