بروز نهضت مشروطه در تبریز همپای دیگر شهرهای کشور وقایع جالبی را در آن زمان رقم زد. غیر از حضور علما و اندیشمندان، موقعیت جغرافیایی این منطقه و حضور ولیعهد کشور دراین استان و نیز وجود سرداران شجاع و با نفوذ از دیگر عواملی بود که باعث شکوفایی نهضت مشروطه در تبریز شد. برای درک بهتر چرایی شکل گیری نهضت مشروطه در تبریز و نیز بررسی نقش مردم و همچنین روحانیون این منطقه در این نهضت گفت ‌و گویی را با آقای قاسم تبریزی، کارشناس و پژوهشگر تاریخ معاصر انجام داده ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانیم.

* آذربایجان همواره از نقاط تاثیرگذار در اتفاقات سیاسی و اجتماعی در ایران بوده است. دلیل این مسئله به خصوص در انقلاب مشروطه چیست؟

- اگر نگاهی به وضعیت آذربایجان داشته باشیم در حقیقت آذربایجان یکی از مراکز مهم فرهنگی سیاسی ما بوده است. مساله اول آن به وجود دانشمندان و اندیشمندان بزرگی که در آنجا داشته ایم بازمی‌ گردد و نیز حضور شعرا، حکما، فلاسفه، عرفا و مراجع محققین زیادی را در آن خطه شاهد بوده‌ ایم.

تبریز حد فاصل پایتخت (تهران) با قفقاز و بخشی از آسیای میانه بوده و به خراسان بزرگ نیز نزدیک بوده است. یعنی آن شهرهایی که در جنگ ایران و روس از کشور جدا شدند، خط ارتباط مان با آنها از طریق تبریز میسر می ‌شد.

موضوع بعدی اینکه این شهر دروازه ارتباط ما با اروپا بوده و سفرهایی که مسئولان مملکت ما به اروپا داشتند از این شهر انجام می‌ شد. اهمیت دیگر این شهر به خاطر ولیعهدنشین بودن آن نیز هست. در دوران قاجار، ولیعهدی که بعدها به پادشاهی می‌ رسید دورانی را در تبریز می‌ گذراند.

باحضور علما، اندیشمندان و متفکرین و ولیعهدنشین بودن آن، تبریز یک حوزه مهم علمی‌ هم در کشور تلقی می ‌شد. مثلاً در عرصه اسلامی در قم، اصفهان و مشهد و تهران حوزه‌ های علمیه بزرگی داشتیم.

یک حوزه بزرگ دینی و مدرسه طالبیه و دیگر مدارس دینی در تبریز بود که مستقیماً از آنجا علما به نجف می ‌رفتند. ما در نجف، کربلا و کاظمین علمای آذربایجانی زیادی داریم که برخی از آنها از دوران نوجوانی به این شهرها می ‌رفتند یا برنمی ‌گشتند و یا برخی هم می ‌آمدند و جزو مدرسین می ‌شدند. با این تعابیر به این نتیجه می ‌رسیم که آذربایجان به مرکزیت تبریز از موقعیت سیاسی، اسلامی و اقتصادی والایی برخوردار بوده است.

* این نقش در اتفاقات پیش از انقلاب مشروطه چطور بود؟

- نقش تبریز در زمان نهضت تنباکو در زمان ناصرالدین شاه که در سال‌ های 1306 تا 1309 قمری رخ داد، نقشی ‌بی بدیل است که علما، تجار و مردم در آن نقش بسزایی داشتند و یکی از ارکان دفاع از فتوای مرجع تقلید میرزا محمدحسن شیرازی، آذربایجان است. بعد از این نهضت در آذربایجان مسائل جدیدی داریم که با تبریز گره می‌ خورد، در قضیه انقلاب مشروطیت می ‌توانیم دوباره جایگاه تبریز را با یک تقسیم ‌بندی منظم تعریف کنیم و بیان کنیم که چه موقعیتی داشته است.

* پیش از پرداختن به روند مشروطه آیا می توان مشروطه را انقلاب دانست؟

- مشروطه انقلاب نبود و نهضت بود، زیرا به ‌دنبال سرنگونی رژیم شاهنشاهی نبود و به دنبال تعدیل استبداد بود. رهاورد خوبی داشت و با تمام فراز و نشیب خود دستاورد مبارکی داشت و استبداد را شکست و یک قانونی تعیین کرد. با اینکه به این قانون ‌ها عمل نشد اما مجلسی را تعیین کرد و با اینکه این مجلس عملاً کارایی نداشت، اما در مجموع یک نهاد مدنی را در این کشور به وجود آورد و رسانه ‌ها را وارد گود کرد. اگرچه اقدامات مناسبی از این رسانه ‌ها دیده نشده و در این رسانه ‌ها مسائلی بر ضددین و شریعت و یا مطالبی را خلاف عرف و اصول موجود در کشور بیان می شد، اما باعث آشنایی مردم با رسانه‌ ها شد.

ما اگر از حوادث جامعه، روشنفکران و علماء، سازمان ‌ها، وقایع و رخدادها تجربه بیاموزیم آنگاه است که برد کرده ایم و با قضاوت کردن افراد تاریخی و محکوم کردن آنها راهی به پیش نخواهیم برد. ما نبابد به‌دنبال تبرئه کسی باشیم، زیرا مورخ از نظر قرآن و اسلام کسی است که گذشته را فراروی نسل ‌های آینده قرار دهد و به تعبیر امام خمینی تاریخ معلم انسان‌ هاست و نقش معلم هدایت و آگاهی است نه انحراف و اعوجاج.

در قرآن هم اگر از سرنوشت فرعون و شداد و ابولهب و این ‌ها یاد شده برای عبرت گیری است و سرنوشت اقوام اینها برای فراگیری تجربه بیان شده و به نوعی می‌ توان گفت قرآن کتاب تاریخ نیست اما تاریخ را به ‌عنوان ابزار شناخت و معرفت قرار می‌ دهد.

بنابراین قضاوت کردن افراد در گذشته هیچ نتیجه ‌ای برای ما ندارد، اما دانستن علل موفقیت ‌ها و شکست ‌های آنان است که می ‌تواند برای هر فرد و به طور کل برای جامعه مهم و موثر باشد تا نسل ‌های جدید خطاهای گذشتگان را انجام ندهند. مشروطه دورانی از تاریخ این مملکت بود که بایستی سپری می ‌شد و بالاخره اتفاق افتاد.

* و در ادامه به جایگاه تبریز در انقلاب مشروطه می رسیم.

- انقلاب مشروطه با رهبری مراجع ثلاثه در نجف به‌ خصوص آیت‌الله ملا‌محمد کاظم خراسانی و میرزامحمد مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی آغاز می‌ شود. در سراسر مملکت جنبش و حرکت آغاز می ‌شود، در جنوب به رهبری آیت ‌الله لاری و میرزا محمدحسن برازجانی و در فارس، آیت ‌الله میرزا جعفر محلاتی شیرازی نهضت جان می‌ گیرد. در اصفهان آقانجفی و آقا نورالله و دیگران هستند و در تهران آیت‌ الله بهبهانی، سیدمحمد طباطبایی و شیخ فضل اله نوری جزو رهبران این نهضت‌ ها بوده‌ اند.

در تبریز هم آیت ‌الله سید‌ابوالحسن انگجی که مرجعیت داشتند و آیت ‌الله میرزا حسن مجتهد تبریزی و آیت ‌الله میرزا مجتهد تبریزی و ثقه الاسلام تبریزی هستند که در رده ‌های بالای نهضت قرار داشتند. در آن روزها انگلیس در بوشهر علیه مشروطه فعالیت‌ هایی را انجام می‌ داد.

با این حال در دو منطقه تهران و تبریز مشکلاتی وجود داشت. در تهران حضور تشکیلات فراماسونری ملکم خان بود که وابسته به جریان استعماری و انگلیس بوده و تشکیلات جامعه آدمیت، عباس قلی خان آدمیت بود که فراماسونر و در حمایت انگلیسی‌ها فعالیت می‌ کرد. از سوی دیگر، عوامل و روزنامه ‌های انگلیسی و روسی هم در تهران مشغول کار و جاسوسی بودند.

در تبریز مشکلات بیشتری وجود داشت که هم جریان فراماسونری در این شهر به سرکردگی تقی زاده و محمدعلی خان تربیت و... و دوم حضور جریان سوسیال دموکرات ‌ها و قفقازی ‌ها را داریم که افرادی تند و تروریستی بودند. یک جریان اسلامی هم در تبریز به رهبری آیت‌ الله انگجی و میرزا صادق و ثقه الاسلام وجود داشت. در تبریز کشمکش ‌های سیاسی زیادی بین این دسته ها وجود داشت.

* جریان غرب ‌گرا به چه شکل فعالیت می‌ کرد؟

- در روز اول جنبش عموماً جریان غرب ‌گرا و فراماسونری تلگراف ‌هایی را به نجف می ‌فرستادند و اوضاع ایران و تبریز را وارونه جلوه می ‌دادند در عین حال ارتباطی که بین انجمن ‌های سری تهران و تشکیلات فراماسونری با تبریز بود به این اختلافات دامن می ‌زد.

با‌وجود این درگیری‌ ها سه منظر به مشروطه وجود دارد: اولین مرحله مقدماتی است که اعلامیه‌ ها و بیانیه ‌هایی وجود دارد که در آن مراجع اعتراضاتی را به استبداد و زمان مظفرالدین شاه اعلام می‌ شود.  مرحله دوم، وقتی که مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را صادر می ‌کند و بعد از آن فوت می ‌کند. محمدعلی شاه یک فرد خودرای و دیکتاتور بود ولی او سوگند خورده بود به مشروطه اعتقاد دارد و به آن عمل می ‌کند.

در مرحله سوم وقتی محمدعلی شاه به سلطنت می‌ رسد سه جریان موثر اجتماعی در این زمان رخ می ‌دهد: اولین مورد وجود روزنامه نگارانی که با کلماتی بسیار سخیف و نامناسب در روزنامه ‌هایشان به مسائل خصوصی درباریان و محمدعلی شاه می ‌پرداختند. دوم، دسیسه‌ هایی که روس و انگلیس در این دوره انجام می ‌دادند که ورای رقابت‌ های سیاسی و اقتصادی شان به دنبال تسلط بودند. این دو جریان وقتی که انقلاب شروع شد به یک وحدت رسیده بودند. سوم، روند اول مشروطه که مبارزه با استبداد است، انجام می ‌شود. دوره دوم ما، دوره تبیین قانون و اجرای عملی انقلاب مشروطه است.

* چه علما و شخصیت‌های بزرگی در به ثمر رساندن نهضت مشروطه در تبریز نقش پررنگی داشته اند؟

- یکی شخصیت سید‌ابوالحسن انگچی که از علمای بزرگ تبریز است. آیت ‌الله میرزا حسن مجتهد تبریزی، خاندان مجتهدی پنج نسل قبل از آمیرزاحسن از مراجع و علما بوده و هم حوزه درسی داشته و کمک‌ های شایانی به انقلاب مشروطه می ‌کند، اما بعدها وقتی آن انحراف در مشروطه را می ‌بیند، مقاومت می‌ کند. در ادامه به ایشان تهمت طرفداری از استبداد می ‌زنند تا آنجایی که ایشان را از تبریز اخراج می‌ کنند.

چهره بعدی ما مرحوم شهید میرزا علی ثقه‌الاسلام تبریزی است که از علما و مورخین و محققین بنام تبریز بوده است او نقش برجسته ‌ای داشته و رسائل مهمی ‌نگاشته که بعدها توسط روس ‌ها در تبریز به دار آویخته می ‌شود. دیگری آیت ‌الله میرزا عبدالکریم امام جمعه است که از مراجع بزرگ این شهر به حساب می آید. ایشان هم در ابتدا جزو انجمن ‌های ایالتی بود و وقتی انحراف ‌ها را می ‌بیند مخالفت می ‌کند و به دست همین جریان حزب دموکرات ترور می ‌شود.

آیت ‌الله میرزا صادق مجتهد تبریزی را داریم که او هم از علمای برجسته تبریز است که در دوران انقلاب مشروطیت نقش تعیین کننده ‌ای در انجمن ایالتی داشته و بعد با دیدن انحرافات کناره گیری می‌ کند و در زمان رضاخان با استبداد او مبارزه می ‌کند که به کردستان تبعید شده و بعد هم به قم فرستاده می ‌شود.

شیخ محمد خیابانی از روحانیون پرتلاش و و از شاگردان آیت الله انگجی است و مرد مبارز و فعالی بود. در اردبیل نیز میرزا مجتهد اردبیلی است که بزرگ ترین عالم منطقه به حساب می ‌آید.

* چه عامل خاصی سبب کلید خوردن آغاز مبارزات در تبریز و تهران می ‌شود؟

- در دوران استبداد محمدعلی شاه یکی از مراجع به نام آیت ‌الله خراسانی از بین بردن این شاه وابسته به بیگانگان را حتمی‌ اعلام می‌کند، بنابراین درگیری ‌ها در سراسر مملکت علیه محمدعلی شاه شروع شده و در تهران و تبریز مقاومت‌ هایی از سوی قزاق‌ ها و عوامل دربار داریم و از این طرف نیز مردم در میدان هستند.

در تبریز نیز شاهد فعالیت گسترده ‌ای هستیم و قیام آغاز شده و نقش شیخ محمد خیابانی، ستارخان و باقرخان در میدان مبارزه و نقش علما در بیان فتوا را به وضوح مشاهده می‌ کنیم. در طی یک سال و چند ماه در تبریز قحطی گسترده شد و افراد زیادی شهید می شوند و جریان فراماسونری توطئه کرده و جمع بسیاری از علما و افراد موجه را ترور می ‌کند که در نهایت با رشادت‌ های ستارخان و باقرخان و شیخ محمد خیابانی و مجاهدان تبریز، تهران فتح می‌ شود. تهران به دست مجاهدین فتح می ‌شود و در این موقعیت محمدعلی شاه به سفارت روس پناهنده می‌ شود. بعد از اینکه مشروطه پا می‌ گیرد و مجلس قانون‌ گذاری دوباره شکل می‌ گیرد و وزرا تعیین می ‌شوند، اما شاهد انحراف مشروطه و انحراف روند حرکتی آن هستیم.

* نقش مردم در شکل گیری نهضت تبریز چگونه بوده است؟

- در آن دوره شاهد ‌بی سوادی و عقب نگه داشتن مردم توسط بیگانگان بودیم و تجاوزات استعمارات، مشکلات فرهنگی و ‌بی‌ سوادی محسوسی در جامعه مشهود بود. عامه مردم اخبارشان را از دو طریق می ‌گرفتند: اول از طریق منبر علما و خطبا در مساجد و دیگری اعلامیه، بیانیه‌ ها و شب نامه‌ ها که آن هم وقتی به دیواری زده می ‌شد یک نفر آن را برای بقیه می‌ خواند.

* غیر از توطئه گری‌ های بیگانگان حاضر در کشور چه عوامل داخلی دیگری به اختلافات دامن می ‌زدند؟

- نقش مطبوعات و اعلامیه‌ ها و بیانیه‌ ها گسترده بود. متاسفانه روزنامه‌ ها عموما توسط افراد غرب گرا نوشته می ‌شد و در آنها مخالفت با دین و دستورات مذهبی به چشم می‌خورد که خود این، یکی از ریشه ‌های اختلافات گسترده بعد از مشروطه شد. در همین زمان روزنامه ‌هایی مانند: شرافت، حقیقت و سوراسرافیل بود که علیه مقدسات اسلامی و شریعت می‌ نوشتند. خود این تشنجی را ایجاد کرد و به اختلافات دامن زد.