حمله عباس عبدی به محمد خاتمی

کیهان: عباس عبدي درباره اظهارات كساني چون خاتمي كه هرچند وقت يكبار مدعي شده اند اصلاحات و اصلاح طلبي بايد تعريف شود، گفت: متاسفانه برخي از دست اندركاران اصلاح طلبي وقتي نتوانستند وظايف قانوني خود را چنانچه شايسته است و حتي در حداقل هاي لازم آن انجام دهند، عذر بدتر از گناه آوردند و گفتند كه اصلاح طلبي تعريف نشده است و سپس و به ظاهر خود را براي ارائه اين تعريف آماده كردند و مدتي گذشت تا اينكه در مراسمي اين تعريف را ارائه كردند كه نه تنها چيزي را به مطالب گذشته اضافه ننمودند، بلكه مطالبي را كه بسيار هم ناقص تر و ضعيف تر بود ارائه كردند و جالب اينكه اقدامات آنان پس از اين سخنراني به مراتب بي ارتباط تر با اصلاحات و اصلاح طلبي بود. هم اكنون هم اگر بخواهند آن را بازتعريف كنند، نمي توانند چيز چندان متفاوتي از برنامه ۱۲ماده اي آقاي خاتمي در سال ۷۶ ارائه دهند.

وی در گفت وگو با روزنامه اعتماد، تصریح کرد: اگر کسانی هم پس از گذشت ۸ سال از حکومت به نام اصلاحات، تازه به یاد تعریف اصلاحات افتادند، کاری جز اثبات بی برنامگی و بی تعریفی اقدامات گذشته و در نهایت اثبات بی مسئولیتی خود انجام نداده اند.

عبدی درباره تشدید اختلافات در میان اصلاح طلبان از سال ۱۳۸۴ به بعد گفته است: پس از ۸۴ اختلافات بیشتر شد. زیرا جنبش اصلاح طلبانه وجود خارجی نداشت و مثل وقتی که زمین سخت می شود، گاوها از چشم هم دیده و به یکدیگر شاخ می زنند، هرکدام از گروههای اصلاح طلبانه هم وقتی با مشکل مواجه شدند، تقصیر را از چشم دیگری دیدند و در غیاب یک جریان اصلاحی قوی، شکاف ها، عمیق و عمیق تر شد. البته در جریان اتفاقات خرداد ۸۸، این شکاف ها در ظاهر برطرف شده است، ولی این وضع ناشی از فشار دیگران است و به نظر من پراکندگی داخلی آنان به لحاظ نادیده گرفتن اصول و خط مشی اصلاح طلبانه بیشتر هم شده، هرچند فعلا مجال بروز و ظهور پیدا نمی کند.
عبدی درباره این توجیه که نبود فرصت کافی برای نظریه پردازی باعثنرسیدن به تعریف جامع و مانع از اصلاحات و اصلاح طلبی شده، اظهار داشت: این حرف ها تکراری است که همیشه و پس از هر شکستی در توجیه آن گفته می شود، هرچند ممکن است در مواردی صادق باشد، ولی درباره اصلاحات مطلقا صحیح نیست. زیرا جنبش اصلاحی بیش از آنکه نیازمند نظریه پرداز باشد، نیازمند سیاستمداری بود که این جنبش را براساس نظریه های موجود راهبری کند. مشکل اصلی آن فقدان سیاستمدار کارآمد و مصمم، و غرق شدن در اظهارات نظری و تحلیلی و انتزاعی بود.

عضو مستعفی مشارکت درباره این نظر هم که «باید منشور اصلاح طلبی تدوین شود»، می گوید: اگر منظور از منشور چیزی مثل یک برنامه کامپیوتری است که تدوین شود و در هر مورد خاصی مشخص کند که هر فرد چه تصمیمی باید بگیرد و چگونه عمل کند، در این صورت باید گفت که چنین منشوری از ابتدای خلقت بشر تاکنون خلق نشده است. این درخواست شبیه به همان درخواست بنی اسرائیل از خداوند درباره مشخصات گوساله ای بود که باید قربانی می کردند؛ به علاوه معلوم نیست که چه کسی یا کسانی باید این منشور را تدوین کنند. اگر خود اصلاح طلبان هستند که در این صورت باید سال های سال کنج خانه بنشینند و بحثو گفت وگوی بی حاصلی برای نوشتن چنین منشوری کنند که پس از تدوین هیچ کاربردی برای زمان نخواهد داشت و اگر این منشور را باید راس اصلاحات تدوین و ابلاغ کند، در این صورت کسی مانع نبوده و تاکنون می توانست چنین کند و اگر نکرده به این معناست که یا توانایی آن را نداشته اند یا شدنی نبوده است. ولی اگر منظور از منشور خطوط کلی راهبرد اصلاحات است، همان برنامه ۱۲ماده ای کافی است و اگر کسی می خواست می توانست به آن ملتزم بماند.

وی همچنین گفته است: اصلاح طلبان در دو سال اخیر، مصداق گاو ۹ من شیرده بودند که هرچه شیر دادند با یک لگد ظرف شیر را واژگون کردند. اصولا جنبش اصلاح طلبانه ای با قدرت و قوت گذشته باقی نمانده است که من بخواهم مختصات آن را بیان کنم.

عبدي درباره واژه نواصلاح طلبي هم معتقد است: اگر عبور از اصول اصلاح طلبي مد نظر است، آن را نمي توان از اصلاح طلبي دانست. بايد اسم ديگري براي خود برگزينند. ما نبايد دچار مشكلات سازمان مجاهدين خلق در سال ۵۳ و ۵۴ شويم، كه اصول فكري و حتي استراتژي خود را تغيير دادند، ولي كماكان مي خواستند از برند همان سازمان بهره برداري كنند. اگر كسي يا كساني به اصولي غير از اصلاحات اعتقاد دارد، بايد شجاعت آن را هم داشته باشد كه نام ديگري براي خود برگزيند.