اگر امام بود به خاطر قشقرق مذاکره با آمریکا تودهنی می زد

 پس از ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی در شامگاه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ ملت و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران بزرگترین پشتوانه خود را از دست داد. امامی که در مسیر سالها مبارزه برای استقرار حکومتی اسلامی و بر پایه عدل و قسط  از هیچ تلاشی فروگذار نکرد و هرآنچه لازم بود و می بایست را به مردم ایران و تمام آزادی خواهان جهان گفت. همواره نیز در طول عمر خود  بر آنچه اعتقاد داشت و برای آن مبارزه کرده بود عمل کرد.

 

بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران در نیمه خرداد سال ۶۸ «با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار» ندای حق را لبیک گفت و انقلاب را به ملت سپرد تا برای همیشه به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر کند.

سیره و راه امام اما  در مسیر مبارزه با استبداد و استکبار، اجرای احکام اسلام، برقراری قانون، دفاع از قدس و ملت فلسطین، قانون اساسی و مردم سالاری دینی به ودیعه بین مردم ماند تا انقلاب اسلامی ایران هر روز بالنده تر شده و از قدرت نفوذ و اثرگذاری بیشتری در منطقه و جهان برخوردار شود.

این میان اما سکانداری کشتی انقلاب توسط آیت الله خامنه ای و هدایت های بی بدیل ایشان در پیچ های تاریخی نقش سازنده ای در تداوم و بقای انقلاب اسلامی داشت که توانست جهانیان را بر این راهبری و هدایت عالمانه و داعیانه توانست تمام تنگناهای غرب و شرق را از میان برداشته و هرروز بر عزت انقلاب بیفزاید. 

اما به بهانه سالگرد ارتحال بینانگذار انقلاب اسلامی و انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه توسط خبرگان رهبری بهانه ای شد تا با آیت الله اسدالله ایمانی، نماینده ولی فقیه در استان فارس و عضو مجلس خبرگان رهبری به گفتگو نشسته و ضمن بررسی برخی ابعاد سیره عملی امام خمینی همسو بودن رهبر انقلاب با این مسیر را بررسی کنیم.

در ادامه مشروح این گفتگو از نظرتان می گذرد.

به عنوان اولین سوال بفرمایید، بعد از اینکه خبرگان رهبری رای به انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان جانشین امام داد، هدایت کشتی انقلاب به دست مقام معظم رهبری سپرده شد و در تمام سالهای ولایت ایشان دیدیم که چگونه ملت از پیچ های تاریخی گذشت و انقلاب از هرگونه آفت و گزندی در امان ماند، به نظر شما مسیری که مقام معظم رهبری پیش گرفتند چقدر با تداوم راه امام خمینی مطابقت دارد؟

آنچه رهبر معظم انقلاب در این دو دهه بعد از ارتحال امام دنبال کردند، تفسیر اجمال بوده است. یعنی مسائل کلی و اساسی که امام به عنوان عوائد نظام جمهوری اسلامی مطرح کردند، رهبر معظم انقلاب آنها را تجزیه و تحلیل و تبیین فرمودند و هر کدام را در جایگاه خود و موقعیت خود قرار دادند. بنابراین ادامه راه امام به معنای حقیقی کلمه در قالب بازگو کردن اجمال گفته های امام و تبیین اصول کلی ای که در کلمات امام مطرح شده بود و رهبر انقلاب به خوبی و به درستی توانستند این مسیر را دنبال کنند بنابراین انتخاب خبرگان رهبری در جایگزینی مقام معظم رهبری به جای امام نیکوترین و اصلح ترین انتخاب بود.

یکی از مهمترین مسائل در مسیر مبارزات امام و برقراری حکومتی اسلامی، اتکا به مردم بود. امام مردم را اصل می دانست و هموراه انقلاب را نیز متعلق به این ملت می دانست. ما نیز در عرصه های مختلف از جمله همین انتخابات اخیر نقش تعیین کننده حضور ملت را دیدم. به اعتقاد شما این تفکر امام در خصوص نقش تأثیر گذار مردم از آغاز انقلاب تا به امروز از حوادث و اتفاقات مختلف از جمله پیروزی انقلاب، جنگ تحمیلی،خاموش کردن فتنه های گوناگون چقدر تاثیر گذار بوده است؟

امام مردم را صاحب اصلی انقلاب معرفی کرده است. شاید کوتاه ترین و گویاترین جمله این باشد. صاحبان اصلی انقلاب را مردم می داند و اگر بخواهیم این جمله را باز کنیم امام به جمهوری اسلامی معتقد بود. جمهوری یعنی نظر مردم. یعنی ظرفی که مردم در آن حضور دارند. محتوی این ظرف قوانین اسلام براساس این که اکثریت قریب به اتفاق ملت ایران، مسلمان هستند. امام رویکردشان توجه به مردم بوده و همه کارها را از مجرای مردم خواستند.

در وصیت نامه ای که از امام باقی مانده، به این نکته اشاره کردند که با توجه به حضور مردم در صحنه با دلی آرام و قلبی مطمئن از محضر شما مرخص می شوم و به دیدار حضرت حق می شتابم. باز آرامش امام در سایه حضور مردم بوده است و مردم را که در صحنه بودند امام به عنوان عامل پایداری برای  انقلاب اسلامی می دانست و همه جا بر مردم تکیه کرده و انقلاب را با این کار بیمه کرده است. هیچ گاه تکیه گاه انقلاب را نیروی مسلح یا قشر خاصی از جامعه مثل روحانیت یا حزب خاصی یا سازمان و گروه خاصی قرار نداده، پشتوانه انقلاب را مردم و انقلاب را متکی به مردم و آرای آنها کرده است.

این روزها مسئله آزادی به شکل های مختلف از زبان چهره ها و جریانات مختلف سیاسی مطرح می شود حتی برخی مدعی هستند که در کشور برای ملت آزادی را به ارمغان آوردند ابتدا بفرمایید آزادی در سیره امام چه تعریفی داشت و سپس درباره اینکه آیا آزادی را فردی برای ملت به ارنغان آورده یا انقلاب اسلامی؟

آنچه امام مطرح کردند آزادی در قالب قانون است. قانون هم قانون شرع است. آنچه غربی ها آزادی می دانند بی بندو باری است. آن آزادی نیست آن آزادی است که حیوانات دارند. نکاتی که امام نسبت به آزادی غربی تصریح کردند. آزادی را در جامعه اسلامی برا ی تک تک شهروندان در چارچوب قانون قائل هستند. قانون اسلام. یعنی قوانینی که حاکم بر جامعه است همه در چارچوب قانون آزادند و هیچ کس نمی تواند آزادی آنها را بگیرد و کسی به آنها نداده است، آزادی نعمتی است که خدای متعال به انسانها ارزانی داشته است. بعضی در انتخابات و مناظره ها مدعی آزادی دادن بوده اند، آزادی دست کسی نیست. آزادی در اسلام خدا به بندگانش سپرده و ائمه هدی این آزادی را تأیید کردند و ما معتقدیم که این آزادی که خدا قرار داده را کسی نمی تواند بگیرد مگر خداوند. آن هم تخطی از قانون است.

درخصوص مسئله تعامل با دنیا برخی معتقدند اگر با دنیا تعامل نداشته باشیم ممکن حذف خواهیم شد، باید دنیا ارتباط داشته باشیم و درهای کشور را به روی تمام دنیا باز کنیم با توجه به نگاه امام نسبت به استکبار ستیزی و ضدیت با آمریکا چگونه می توان این نوع نگاه امام را با اعتقاد برخی جریانات سیاسی که امروز با این رویکرد اعلام موضع می کنندمقایسه کرد؟

اصل ارتباط با دنیا مسئله معقولی است، پیامبر مکرم اسلام بعد از اینکه مقداری از اسلام گذشته بود و تثبیت شده بود، با دنیا رابطه برقرار کردند، نامه ارسال کردند، نماینده می فرستادند و رابطه برقرار می کردند. این اصل رابطه، یعنی رابطه متقابل، آنچه عرف سیاسی است و هیچ مشکلی نیست. مسئله این است که ما به آن در قالب رابطه به نام رابطه با دشمن ساز و کاری داشته باشیم و با آن کرنش و نرمش داشته باشیم که از اصول خودمان تنازل پیدا کنیم، این بسیار غلط و بیجا و بی موقع است. ما از اصولمان نباید تنازل داشته باشیم. ضمن حفظ اصول با دنیا تعامل داشته باشیم اما اینکه بخواهیم این تنازل به بردگی کشیده شود، چه بردگی پیدا و چه ناپیدا. این قابل قبول برای نظام جمهوری اسلامی نیست.

اگر حیات امام خمینی تداوم داشت در شرایط فعلی در زمینه مسائل منطقه ای، داخلی و بین‌المللی چه واکنشی نشان می دادند؟

اگر امام بود در مقابل این کسانی که مذاکره ای با آمریکا و قشقرق راه می اندازند تودهنی می زد و تعارف هم نداشتند. امام مواردی را بارها عنوان کرده بود که آمریکا دشمن شماره یک ملت ایران است و هر روز هم توطئه می کند. این سخن امام است و برای هر روز است و ما این تاریخ ۳۸ ساله انقلاب را که ورق می زنیم هر روز آمریکا در حال توطئه است. انسان عاقل است و نمی تواند محبت یک توطئه گر را در دلش جای دهد و لبخند به یک توطئه گر داشته باشد و دست محبت به توطئه گر که این توطئه ها علیه او است دراز کند. ما مانند پادشاهی عربستان سعودی نیستیم که آمریکا به ما بگوید گاو شیرده هستید که از شما می دوشیم و بعد سرش را می بریم و آنها نیز به ما هدیه بدهند به کسی که می خواهد سرشان را ببرد. این کار ما نیست، هر جا منفعت ماست حرف می زنیم، مذاکره می کنیم و هر جا نباشد می  ایستیم و با هیچ کس رابطه برقرار نمی کنیم مگر آنکه منفعتمان ایجاب کند.

یکی از شبهه هایی که برخی جریانات سیاسی خاص تلاش می کنند نسبت به دوران حیات امام و پس از ارتحال وی مطرح کنند، مسئله حسینعلی منتظری است که در جایگاه قائم مقامی امام قرار داشت، در مورد مسئله آقای منتظری امام خمینی معتقد بودند که این مسئله فتنه است و فتنه باید خوابیده شود، معتقد بود این فتنه نمی خوابد مگر اینکه علنی شود امام خمینی نامه ای تاریخی در این باره به منتظری نوشتند و براین باور بودند که باید نامه از رادیو سراسری خوانده شود اما برخی نزدیکان به امام اجازه این کار را ندادند و تلاش کردند تا امام متقاعد شود که این نامه رسانه ای نشود. به نظر شما چرا امام مسئله آقای منتظری را فتنه می دانستند و اعتقاد داشتند که باید این فتنه علنی شود؟

منافقین در این جریان حضور داشتند، انحراف جمعی در این قضیه که در بیت آقای منتظری بودند، نیز وجود داشت، یعنی هم نفاق بود و هم انحراف؛ فتنه یا از نفاق است یا از برداشت غلط و انحراف فکری است. هر دو عامل فتنه است و این دو در بیت حضور داشتند. امام هم می دانست که برای مهار کردن این فتنه که ما دیدیم ده سال بعد دو مرتبه این فتنه شکل گرفت.

جاهای مختلفی این فتنه ظهور و بروز پیدا کرد. امام بر این باور بود که مردم باید با بصیرت و بینش آن را ببینند و بفهمند تا در دام این فتنه نیفتند. زیرا یک سو روحانی باسواد، نویسنده کتاب سخیف، قائم مقام رهبری، جایگاه عظیم در جامعه دارد، روحانی ای که با تمام نهضت های آزادی بخش دنیا در ارتباط بوده، اگر این مسائل برملا نشود مشکلات و معضلاتی برای داخل و خارج بود لذا امام معتقد بودند که کانون فتنه از اینجاست و این کانون فتنه هم هم اکنون خودنمایی میکنند.

فکر می کنید اگر همان زمان اجازه می دادند آنچه خواست امام بود (علنی شدن نامه) اتفاق می افتاد می توانست جلوی بسیاری از فتنه ها چه در دوران حیات منتظری و چه فتنه های دیگری که برای کشور هزینه ساز شد گرفته شود؟

به نظرم به احتمال قوی به مقدار قابل ملاحظه ای این فتنه ها کم می شد، ما در کشور فتنه کم نداشتیم فتنه ۷۸، کوی دانشگاه، فتنه ۸۸ و حتی اقداماتی که خود آقای منتظری انجام داد. این فتنه ها یا به وجود نمی آمد و یا در حد بسیار کمی انجام می شد و در نهایت مردم با آن بصیرت و بینایی خود فتنه های بعدی را مهار می کردند کمااینکه همین بصیرت ملت بوده که تا به امروز تمامیه فتنه ها را در انقلاب اسلامی خنثی کرده است.