چرا دکتر مصدق فرزندش را به استقبال سفیر آمریکا فرستاد؟

گرچه با وجود گذشت ۶۴سال از کودتای ۲۸مرداد ۱۳۳۲، هنوز هم سایه ابهام بر برخی از زوایای این رویداد تاریخی مهم سنگینی می‌کند، اما به مدد اسنادی که هرازگاه از سوی دولت‌های غربی دست اندرکار کودتا منتشر می‌شود، حال می‌توان تصویر روشن تری از زمینه‌های وقوع کودتا و به فرجام رسیدن آن ارائه کرد.

از میان ابعاد مختلف این واقعه تاریخی، مورخان ایرانی صاحب کرسی تدریس در دانشگاه‌های غربی مانند پروفسور یرواند آبراهامیان و دکترعباس میلانی، بر رویکرد فریبکارانه دولت آمریکا در اظهار دوستی و دست کم بی طرفی نسبت به دولت دکترمحمد مصدق از یک سو و تمهید مقدمات گسترده برای سرنگونی دولت وی با کودتا از سوی دیگر، انگشت تأکید نهاده اند. 

صورت عقابی با خطوط غم انگیز

پروفسور آبراهامیان در کتاب «کودتا»، با شرح نشانه‌هایی که اعتماد دکترمصدق را نسبت به آمریکا جلب می‌کرد و نیز نقل قولی از سفیر وقت آمریکا در ایران، که از صحنه گردانان اصلی کودتا به شمار می‌رفت، رویکرد دوگانه آمریکا در برابر ملی شدن صنعت نفت کشورمان را چنین توضیح داده است: « کشاکش لفظی بین دیپلمات‌های آمریکایی و بریتانیایی این تصور نادرست را بر جای گذاشت که ایالات متحده آمریکا با جنبش ملی شدن نفت ایران همدلی دارد.

طرز برخورد آمریکا با مصدق و موضوع ملی شدن نفت از سوی لوی هندرسن جانشین هنری گرادی در سمت سفیر آمریکا به خوبی جمع بندی شده بود. هندرسن که در مهندسی کودتای سال ۳۲ نقش داشت، قبلا سفیر آمریکا در عراق بود و با تجربه‌ای قابل ملاحظه در مسائل نفتی وارد ایران شد. او دو دهه بعد در خاطراتش اذعان کرد که: 

« مصدق را فردی جذاب دیدم. منظور این نیست که خوش قیافه بود. او دراز و بی قواره بود. صورتی عقابی با خطوطی غم انگیز داشت که به احتمال زیاد، همراهی طرف صحبتش را جلب می‌کرد. نوعی خوش طبعی زیاد و در مواردی گزنده داشت. به رغم سرسختی و یک دنده بودن، فردی مودب و محترم برای همکاری بود. دلمان می‌خواست روابط خوبی با او داشته باشیم، اما نه به قیمت تصویب لغو امتیاز نفتی بریتانیا.

به باور ما، چنین خلع ید و مصادره‌ای نمی‌توانست منافع اساسی ایران، بریتانیای کبیر و یا ایالات متحده آمریکا را تأمین کند. کنش‌هایی از این نوع، اعتماد متقابلی را که لازمه رونق تجارت بین المللی بود، تضعیف می‌کرد ... . سرانجام به این نتیجه رسیدم که تا وقتی مصدق بر مصدر کار است، هیچ راه حل و مصالحه‌ای در زمینه مسئله نفت امکان پذیر نیست.» 

۲۷مرداد۱۳۳۲؛ مذاکرات مصدق و هندرسن در تهران

تصریحات سفیر وقت آمریکا در تهران و اظهارات و اسناد مربوط به سایر مقامات آمریکایی جملگی نشان می‌دهد که کاخ سفید عزم خود را برای برانداختن مصدق کاملا جزم کرده و در این راستا از هیچ تلاشی فروگذار نکرده بود. با این وصف، تحرکات آمریکایی‌ها  نتوانست رخنه‌ای در اعتماد دکترمصدق نسبت به آن‌ها  به وجود آورد.

اسف انگیزترین فراز از این حسن اعتماد در مذاکراتی بروز و ظهور یافت که دقیقا یک روز پیش از وقوع کودتا، انجام شد و از قضا این مذاکرات، واپسین سدها در برابر کودتاگران را شکست. این در حالی است که دکترمصدق از سر احترام و اعتماد، فرزند خود را برای استقبال از طرف آمریکایی این مذاکرات روانه فرودگاه کرده بود. 

دکترعباس میلانی در کتاب «نگاهی به شاه» نحوه ورود آسیمه سرانه هندرسن به تهران و محور اصلی مذاکراتش با دکترمصدق را این گونه شرح داده است: « سیا، در تحلیلی که در ۲۷مرداد برای آیزنهاور تدارک دیده بود علت شکست تلاش برای برانداختن مصدق را «سه روز تأخیر و تعلل از سوی ژنرال‌های ایرانی» دانست.

در همین یادداشت آمده بود که آمریکا باید «وضعیت ایران را از منظری نو ارزیابی کند و چه بسا که برای حفظ اندکی نفوذ در آن جا، چاره‌ای جز همسویی با مصدق نداشته باشیم.» بخشی از  این تلاش برای «همسویی» بازگشت عجولانه هندرسن به تهران بود. شب ۲۷مرداد او به تهران بازگشت. چند هفته پیش تهران را ترک گفته بود تا نشانی از ردپای آمریکا در رخدادهای مرداد نباشد.

حال بازگشتش به ایران ضرورت پیدا کرده بود. اهمیت این ماجرا در حدی بود که او منتظر پروازهای عادی شرکت‌های هواپیمایی نماند و با «هواپیمای ویژه نیروی هوایی آمریکا به تهران رجعت کرد.» فرزند مصدق در فرودگاه به استقبالش رفت و از همان جا هندرسن را به دیدار مصدق برد. به گفته هندرسن، مصدق نه تنها «لبخندی پرتمسخر» بر لب داشت بلکه روحیه رهبری ظفرمند داشت. 

در آن دیدار هندرسن بر ضرورت حراست از جان شهروندان آمریکایی تأکید کرد و شاید به همین خاطر روز بعد دکترمصدق نه تنها هرگونه تظاهرات خیابانی را منع کرد بلکه به طرفدارانش هم دستور داد به خیابان‌ها  نیایند. »

اشتباه مهلک پیرمرد!

به این ترتیب، با خدعه سفیر آمریکا و با شکافی که پیش از آن، بین ملی گراها و مذهبی‌ها  درچگونگی تداوم نهضت ملی شدن صنعت نفت ایجاد شده بود، عرصه حتی از حامیان ملی گرای مصدق هم خالی شد و او با آخرین دستور خود پیش از کودتا، عملا عرصه را به کودتاگران وانهاد. 

پروفسور آبراهامیان، روایت هندرسن از این مذاکرات و پیامد آن را چنین خلاصه کرده است: «سفیر آمریکا موقع برگشتن به تهران خواهان «ملاقات فوری حضوری» با مصدق شده و در آن جلسه به شدت به مسئله «حملات اوباش» به غربی‌ها  اعتراض کرده و تهدید کرده بود که اگر خیابان‌ها  آرام نشود، تمامی آمریکایی‌ها  را از ایران خارج خواهد کرد. براساس نوشته هندرسن، مصدق «عصبی» شد، تلفن را برداشت و به رئیس شهربانی دستور داد «نظم را به خیابان‌ها  بازگرداند».

براساس نوشته هندرسن، این «اشتباه مهلک پیرمرد بود». اکنون مصدق به دام افتاده بود. او رسما انجام هرگونه تظاهرات را ممنوع کرد. »

بهروز بیهقی