بحران استراتژی و هویت در احزاب اصلاح‌طلب

عباس عبدی گفت: هر حزب باید حداقل از نظر یکی از دو وجه شکلی یا محتوایی تغییر کرده باشد تا  به عنوان یک پدیده جدید شناسایی شود. در غیر این‌صورت تغییر افراد و یا اسم به تنهایی نمی‌تواند آن پدیده را جدید کند. از سوی دیگر هر پدیده جدیدی لزوما بر پدیده قدیم ارجحیت ندارد. برای اثبات ارجحیت و برتری یا مفیدتر بودن خود باید دلیل بیاورد. منطق تغییرات محتوایی و شکلی خود را باید توضیح دهد.

اگر از این زاویه نگاه کنیم احزاب جدید اصلاح‌طلب فاقد هرگونه نوآوری هستند. آنان در اندیشه و تحلیل و راهبرد خود تغییر قابل توجهی را بیان نکرده‌اند و نگفته‌اند که احزاب پیش از آنان چگونه فکر می‌کرده‌اند و اکنون این گروه چگونه می‌اندیشند و چرا اندیشه و تحلیل آنان با توجه به شرایط بر قبلی‌ها ترجیح دارد. همچنین ساختار تشکیلاتی و حتی عضوگیری آنان با پیشینیان نیز تفاوت قابل توجهی که مشاهده شود ندارد و از این دو جالب‌تر اینکه اکثریت افراد آنان نیز همان نیروهای قبلی هستند. فقط اسم تشکیلات آنان فرق کرده است.

البته این تغییرات ایرادی ندارد و منطق موقعیت آن را توضیح می‌دهد و یک گام مثبت تلقی می‌شود ولی این پرسش بی‌پاسخ مانده که چرا فعالیت احزاب قبلی با بن‌بست مواجه شد تا مجبور شوند شبیه آن را در قالب جدیدی بازسازی کنند؟ ‌اگر راهبرد قبلی‌ها درست بوده است و همان را ادامه خواهند داد، بنابراین دیر یا زود سرنوشت احزاب جدید هم مثل قبلی‌ها خواهد شد و اگر آن راهبرد اشکال داشته و به واسطه آن اشکال کار به اینجا رسیده است، پس آن اشکال چه بوده و اشکال مذکور را اکنون چگونه برطرف کرده‌اند؟

متاسفانه دوستان و احزاب اصلاح‌طلب تاکنون به این پرسش ریشه‌ای نپرداخته‌اند که اگر راهبرد قبلی آنان ایراد نداشته است، پس چرا با این وضع مواجه شده‌اند؟ اگر این وضع را مطلوب و گریزناپذیر می‌دانند، تا کی می‌توانند به تکرار آن ادامه دهند؟ چگونه می‌توان یک راهبرد و حتی تاکتیک به نسبت ثابتی داشت که هم برای دوران 76 تا 84 کارآمد باشد و هم با دوران 88 و پس از آن کنار آید و هم با 92 به بعد همسو شود؟ چنین راهبردی یا آنقدر کلی است که نقش راهنمایی‌کننده ندارد و یا اگر این نقش را دارد، حتما برای برخی از این مقاطع پاسخ‌های نادرست خواهد داد.

نکته دیگری که در خصوص اصلاح‌طلبان نباید نادیده گرفت، اظهارنظر مواضع فردی آنان است. البته به طور قطع نمی‌توان مانع از اظهارنظر کسی شد و نباید هم شد، ولی هنگامی که برخی افراد چسبندگی زیادی به هویت اصلاح‌طلبی دارند و اظهاراتی متفاوت از میانگین اصلاحات بیان می‌دارند، هزینه‌های آن اظهارات به کل اصلاح‌طلبان بار خواهد شد. این مسئله متاثر از فقدان گفت‌وگو و نیز فقدان یک راهبرد قابل قبول نزد اصلاح‌طلبان است. این حد از تنوع و پراکندگی هزینه‌هایی را بر اصلاح‌طلبان بار می‌کند که مانع از پیشبرد اهداف آنان می‌گردد.