راهی که باید رفت

ارتباط بین جریان سازی و ایجاد گفتمان، یک ارتباط علت و معلولی و دو طرفه است که در عرصه سیاست تمامی ندارد. یعنی جریان سازی منجر به ایجاد گفتمان و یک گفتمان منجر به جریان سازی می شود. اما نکته قابل توجه آن است که این روند مدت زمان محدودی دارد یعنی یک گفتمان مختص یک دوره زمانی خاص می باشد و نمی توان در عرصه سیاست که مدام دستخوش تغییر، تحول و فعل و انفعالات خاص خود می باشد از یک گفتمان استفاده کرد. شاید بتوان گفتمان های اساسی تعریف کرد و آن را به صورت یک محور کلی برای یک حکومت در نظر گرفت اما در جهت همسو شدن تلاش ها، فعالیت ها و نیاز های جامعه، به گفتمان های جدید نیاز است.

از طرف دیگر باید دانست که سیاست، عرصه رفت و آمد است. جریانی می آید و جریان دیگری می رود و آنچه که مهم است مبنای این رفت و آمد هاست. یک حکومت مقتدر و فعال برای هدایت عرصه سیاسی جامعه می بایست مسائل اصلی خود را از طریق گفتمان سازیِ جریان های سیاسیِ فعال و پایبند به حکومت پیگیری کند. یعنی بتواند برای جامعه سیاسی خود هدف و فضای گفتگو تعریف کند، در غیر این صورت دچار چالش و بحران های خطرناک سیاسی خواهد شد که در نهایت انسداد سیاسی را در پی دارد. از این رو جریان های سیاسی باید به صورت مدام گفتمان های تازه ای را ایجاد کنند و در جهت آنها دست به جریان سازی در بین توده ها بزنند.

معمولا برای ارائه تصویری صحیح از آینده و بصیرت نسبی به آینده یا در واقع همان روند گفتمان ساز از نظریه «گفتمان» بهره می برند. نظریه گفتمان به بررسى نقش اَعمال و عقاید اجتماعى معنادار در زندگى سیاسى مى‌پردازد. این نظریه روشى را که نظام‌ هاى معنایى -گفتمان ‌ها- طرز آگاهى یافتن مردم از نقش‌هایشان در جامعه را شکل مى‌دهند بررسى مى‌کند و به تجزیه و تحلیل شیوه تأثیرگذارى این نظام‌هاى معنایى یا گفتمان‌ها بر فعالیت‌هاى سیاسى مى‌پردازد. نگاهی به گذشته سیاسی ایران نشان می دهد که چرخش های گفتمانی تغییر روند حاکم بر جامعه سیاسی یا به واسطه جنبش های اجتماعی محقق می شود یا از سوی انقلاب رخ می نماید و یا از طریق انتخابات ها – مخصوصأ انتخابات ریاست جمهوری- صورت می گیرد.

 مهم ترین نکته در تبیین یک گفتمان استمرار و مداومت در بیان و پرداختن به آن است و این استمرار می بایست در سطوح مختلف صورت پذیرد اما آنچه در حال حاضر در عرصه سیاسی ایران مشاهده می شود پرداختن ناقص به این مقوله است. ضعف در جریان سازی بین توده ها و عدم تبیین گفتمان از طرف نخبگان و عدم پایبندی به گفتمان از طرف مراکز قدرت و تصمیم گیری است. همه این مسائل باعث می شود که عمر یک گفتمان کوتاه شود. به همین علت نیاز است تغییرات سریع و جدی در نوع جریان سازی بین توده ها و نوع ارتباط نخبگان با توده های مردم و گفتمان های قبلی صورت پذیرد. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال 96 ضعف جریان اصولگرایی در جریان سازی بین توده های مردم به طور قابل توجهی ملموس بود به طوری که در هفته پایانی انتخابات به فکر گفتگو های خیابانی بی واسطه بین نخبگان این جریان و توده ها افتادند، در حالی که جریان حامیان دولت به خوبی جریان سازی و ارتباط با نخبگان خود را در تمام سطوح توده ها برقرار کرده بود. در همین راستا کاندیدا های جریان اصولگرایی هیچ کدام توانایی جریان سازی یک گفتمان را نداشتند و اتاق فکر و خواص نخبگانی آن ها هم نتوانست این مسئله در توده های مردم بسط دهد.  

در دسترس بودن یک گفتمان از دیگر نکاتی است که باید برای حصول توفیق آن گفتمان بدان حساس بود چرا که بر موارد و مضامین نظری و انتزاعی، در بلند مدت موجب انقطاع بین بانیان و حامیان آن گفتمان می شود. یکی دیگر از شروط حفظ و بقای گفتمان ها خصوصا در زمان تکثر جریان ها سیاست ورزی است. عاملی که در انتخاب رئیس جمهور یازدهم در سال 92 به سدت تاثیرگذار بود.

اما در مسئله گفتمان سازی، زمان یک پارامتر کلیدی است. در فرآیند جریان سازی به دلیل آنکه ابتدا نخبگان یک جامعه محور گفتمان را مشخص می کنند و بعد این توده های مردم هستند که می بایست با بیان و مطالبه آن به صورت مستمر جریان سازی را صورت دهند، پس نیاز است که با توجه به تغییرات زمانی و دوره ای تغییر در جریان سازی صورت پذیرد. گفتمان عدالت ورزی در دولت های نهم و دهم مثال بسیار خوبی در این زمینه است. نیاز جامعه به عدالت و بیان آن از طریق فضای نخبگانی و همچنین استمرار در بیان و تبیین موجب شد دولتی بر سرکار بیاید که شعار و محور اصلی خود را عدالت قرار داده بود. به این نکته نیز باید توجه داشت که شاید در مقطعی برخی گفتمان های ایجاد شده مانند توسعه اقتصادی به معنای غربی در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی باعث جریان سازی های خوبی در جهت سازندگی کشور شده باشد اما در بلند مدت آنچه که به چشم آمد مخرب بودن این گفتمان در سطح کشور و برجای گذاشتن آثار زیان باری در بین مردم گشت که نیازمند تغییر این گفتمان و جریان سازی در جهت اصلاح و ایجاد گفتمان دیگری بود که نیاز های جامعه را برطرف سازد و محصول این تغییر ارائه گفتمان پیشرفت در دهه چهارم انقلاب است.

ذکر آن چه که در بالا آمد، سخنی بود بر اهمیت و چرایی تغییر در گفتمان سازی در عرصه های مختلف و بعد از آن شروط دوام و توفیق گفتمان ها در بین توده ها. این تحول و سِیر نیاز مبرم و اساسی فضای سیاسی کشور در برهه فعلی است.