محمد بن سلمان مرد سال شکست در خاورمیانه است

حمید بعیدی نژاد در یادداشتی در کانال تلگرامی اش نوشت: نشریه ایندیپندنت در مقاله‌ای مهم محمد بن سلمان شاهزاده‌ی عربستان را به‌عنوان مرد سال 2017 در خاورمیانه معرفی کرده است، اما نه به اعتبار موفقیت‌هایش بلکه به خاطر شکست‌های او، کسی که سیاست خارجی او در خاورمیانه در طول این سال میلادی با ناکامی روبرو بوده است.

مهم ترین محورهای این یادداشت به شرح زیر است:
-نتایج تمامی سیاست‌های بن سلمان در عرصه‌های مهم خارجی در خاورمیانه دقیقاً عکس چیزی شد که منظور نظر وی بود. باقدرت رسیدن پدرش، شورشیان در سوریه را موردحمایت قرارداد که در مراحلی به موفقیت‌هایی هم رسیدند اما وارد شدن روسیه به صحنه، بشار اسد را به موفقیت رساند. درهمان زمان سعودی با دخالت در جنگ داخلی یمن به عملیات نظامی روی آورد که بعد از دو سال و نیم هنوز هم ادامه دارد و به کشته شدن 10 هزار نفر از مردم یمن و فاجعه قحطی برای هفت میلیون نفر از مردم یمن انجامیده است.

-این شاهزاده جوان به یک سیاست تهاجمی علیه ایران و متحدان منطقه‌ای این کشور روی آورده، اما این سیاست تنها منجر به افزایش نفوذ ایران شده است. آغاز رویارویی با قطر که با همکاری امارات صورت گرفت به محاصره‌ پنج‌ماهه قطر انجامید که هنوز نیز ادامه دارد. اما نتیجه این سیاست نزدیک شدن قطر به ایران بوده است. در خصوص لبنان هم تهدید حریری به استعفا که باهدف تضعیف ایران و حزب‌الله لبنان آغاز شد به نتیجه‌ عکس انجامید و به افزایش قدرت ایران و حزب‌الله در لبنان منجر گردید. عنصر مشترک در تمامی دخالت‌های سعودی، ورود بدون محاسبه در تنش‌ها با کشورهای منطقه است بدون آنکه در خصوص ابعاد دقیق تبعات و آثار این اقدامات، محاسبات سیاسی لازم انجام‌شده باشد.

-ممکن است شاهزاده‌ سعودی این اقدامات را به پشتوانه حمایت‌های ترامپ و داماد جوان او انجام داده باشد اما حتماً این تجربه را به دست آورده است که نمی‌تواند فقط به حمایت‌های ترامپ دل ببندد. به دلیل مخالفت‌های وزارت امور خارجه، وزارت دفاع و نهادهای این کشور باسیاست‌های ترامپ، برخی تفکرات ترامپ که در پیام‌های مکرر توئیتری او هم مکرر بیان می‌شوند، قدرت اجرا ندارند. به همین علت هم بود که آمریکا در تنش‌های اخیر سعودی برعکس، از قطر و لبنان حمایت کرد.

-از جانب دیگر بن سلمان نتوانست طرح صلح میان محمود عباس و (رژیم) اسرائیل را به‌پیش ببرد و آمریکا را راضی سازد و حالا روابط محرمانه او با این رژیم هم با موضع جدید ترامپ در حمایت یک‌جانبه از اسرائیل و تصمیم به انتقال سفارت آمریکا به قدس نمی‌تواند بجایی برسد.

بر این اساس باید گفت که سیاست‌های بن سلمان همگی با شکست روبرو شده و در دو سال گذشته توازن منطقه در خاورمیانه کاملاً به نفع مخالفان و رقبا تغییر یافته است.
-شرایط امروز منطقه نسبت به شرایط قبل از سال ٢٠١٥ که محور عربستان، ترکیه و قطر می‌خواستند دولت سوریه را سرنگون کنند کاملاً تغییریافته است. حالا ترکیه و قطر به محور تحت رهبری ایران نزدیک شده‌اند. دیگر برای آمریکا و سعودی خیلی دیر است که بخواهند این شرایط را تغییر دهند. امروز همه در خاورمیانه فهمیده‌اند که باید بجای قرار گرفتن در طرف بازنده، در کنار قدرت‌های برنده و موفق امروز قرار گیرند. در جمع کشورهای اسلامی در جلسه استانبول روسای جمهور ترکیه و ایران و پادشاهان اردن، قطر و کویت کنار هم گرد آمدند درحالی‌که از جانب سعودی نماینده سطح پایینی به اجلاس اعزام شد. رهبران اسلامی مقدس شرقی را پایتخت فلسطین اعلام کردند و از آمریکا خواستند که تصمیم اخیر خود را تغییر دهد.

-بن سلمان از نوع آن رهبران خاورمیانه است که با اتخاذ سیاست‌های قدرت‌طلبانه‌ ماکیاولی می‌توانند قدرت را در داخل کشور در اختیار بگیرند اما این نوع قدرت گرفتن اعتماد نفس کاذبی را هم به آن‌ها می‌دهد که درصحنه‌ سیاست خارجی هم می‌توانند موفق باشند.

درحالی‌که صحنه‌ سیاست خارجی بسیار متفاوت از سیاست داخلی است. صدام حسین نمونه‌ بارز این سیاستمداران بود که قدرت مطلق را در داخل به دست آورد اما با تحمیل دو جنگ بزرگ که در هیچ‌کدام نتوانست به پیروزی برسد، کشور خود را به سمت نابودی کشانید.

- کیش شخصیت و ناآگاهی علاوه بر چاپلوسی مقامات ارشد و مشورت‌های نادرست آن‌ها، دلایل عمده‌ اشتباه رهبران سیاسی است. قدم‌های ابتدایی درصحنه‌ سیاست خارجی همواره بسیار فریبنده هستند چراکه رهبر سیاسی در آن مسیر خود را بسان یک رهبر ملی پیشرو درصحنه جهانی حس می‌کند بطوریکه موقعیت مقتدرانه‌ داخلی او را نیز موجه جلوه‌گر می‌سازد. این‌چنین موقعیت میهنی برای رهبر سیاسی محبوبیت ملی هم همراه می‌آورد. اما قرار گرفتن در چنین جایگاهی همان‌قدر که اقتدار می‌آفریند اگر تثبیت نشود و تنش و جنگی که شروع می‌شود به ناامیدی و شکست منجر شود، هزینه‌های سیاسی زیادی هم به بار می‌آورد. بن سلمان درست در مقطعی که قدرت واقعی سیاسی و اقتصادی عربستان در حال افول بود، تصمیم گرفت که عربستان باید نقش فعال‌تر و تهاجمی‌تری ایفا کند. او بیش از توانش می‌خواهد نقش ایفا کند و حالا دشمنان خیلی زیادی هم برای خود درست کرده است.