فارس : پس از رحلت امام خمینی(ره) و معرفی شدن آیت الله خامنهای به عنوان ولی فقیه از سوی مجلس خبرگان، در انتخاباتی که سال ۱۳۶۸ برگزار شد، علی اکبر هاشمی رفسنجانی توانست بر مسند ریاست جمهوری اسلامی ایران تکیه زند. هاشمی هر چند عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز بود، اما اگر نگوئیم دل در گرو تیم مجمع روحانیون داشت، حداقل میتوان گفت که سعی کرد جایگاه خود را در میان هر دو گروه حفظ کند. در کابینه هاشمی رفسنجانی بود که سید محمد خاتمی وزارت ارشاد را تبدیل به یک نهاد حکومتی سکولار کرد؛ مرکز تحقیقات استراتژیک همین ریاست جمهوری بود که توسط موسوی خوئینیها به هیات پاتوق چپهای جوانی چونسعید حجاریان درآمد و گفتماناسلام حداقلی توسط این تیم به بلوغ رسید.

به هر تقدیر سال ۷۶ یعنی سال پایانی دومین دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی فرا رسید. «سردار سازندگی» اما در حالی ساختمان سعدآباد را ترک می گفت که به دلیل رویکردهای سیاسی و اقتصادی اش، به ویژه «توسعه فارغ از عدالت» که منجر به افزایش شدید تضاد طبقاتی شد، می رفت تا با موجی از نارضایتی عمومی بدرقه شود.

طبعا نارضایتی عمومی از عملکرد هاشمی، نارضایتی از جریان حامی وی را نیز در پی داشت. هاشمی نه تنها عضو شاخص جامعه روحانیت مبارز به شمار می رفت، بلکه بخش مهمی از جریان راست طی آن هشت سال ریاست وی نیز، همواره در مقام دفاع از عملکرد رئیس جمهور برآمده بود. این دو دلیل کافی بود که در اذهان عمومی، دوران ریاست جمهوری هاشمی به عنوان دوران حاکمیت جریان راست تلقی شود و لذا این جریان باید خود را آماده پس دادن تاوان حمایت هایش از هاشمی می کرد. اینجا بود که آب و هوای تازه به مشام جریان چپ خورد و آنان که به قهر و انزوای سیاسی رفته بودند، تصمیم گرفتند با قدرت تمام وارد عرصه رقابت هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری شوند. هادی خامنه ای از اعضای شاخص مجمع روحانیون مبارز می گوید: «وقتی که دو دوره از حاکمیت جناح راست سپری شد، مجددا در مردم نارضایتی ها و توقعات، ناامیدی ها و شکایت ها از سر گرفته شد. لذا در نیمه دوم دوره پنجم مجلس، احساس شد که مجددا زمینه در حال فراهم شدن است. گروه های چپ در آن زمان مجددا امیدوارانه وارد صحنه شدند و برخی کسانی که به کلی کنار بودند، دوباره آب و هوای تازه به مشامشان خورد».(۱)

جریان چپ که اکنون رنگ عوض کرده بود، نه می توانست و نه می‌خواست که با تابلوی «چپ» وارد عرصه شود، لذا سران آن عبارت «مجمع نیروهای خط امام» را ابداع کرده و تشکل های هم سو را زیر چتر آن سامان دادند؛ البته بعدها که نسب و ریشه شان به آنان یادآوری شد، خود را «چپ مدرن» نیز نامیدند.

اما تنها جریان چپ نبود که فکر بازگشت به قدرت را در ذهن می - پروراند و برای این منظور نام و نشان عوض می کرد. یاران و نزدیکان هاشمی رفسنجانی یعنی حزب «کارگزاران سازندگی» نیز در اندیشه بقای در قدرت بودند و چون نتوانستند قانون اساسی را تغییر داده او را «رئیس جمهور مادام العمر» کنند، عنوان «راست مدرن» را برای خود انتخاب کرده و وارد صحنه شدند.

خاتمی چگونه کاندیدا شد؟

اولین گامی که جریان چپ برای ورود به عرصه انتخابات باید برمی داشت، برگزیدن چهره ای برای کاندیداتوری بود. آنان ابتدا به سراغ نخست وزیر خود در دهه ۶۰ رفتند و اوایل مرداد ۷۵ بود که اولین دیدارهایشان با «میرحسین موسوی» برای کاندیداتوری آغاز شد. روزنامه سلام ۷ مرداد ۷۵ از دیدار تعدادی از گروه ها و سازمان های تشکیل دهنده ائتلاف گروه های خط امام با موسوی خبر داد. محمد سلامتی دبیرکل سازمان مجاهدین انقلاب چند روز بعد اعلام کرد که شورای هماهنگی گروه های خط امام به این نتیجه رسیده که موسوی را به عنوان کاندیدای خود اعلام کند. اما سرانجام موسوی از کاندیداتوری امتناع کرد و مجمع روحانیون مبارز که رهبری جریان های چپ را به عهده داشت، اعلام کرد از میان سید محمد خاتمی و هادی خامنه ای یکی کاندیدا خواهد شد.(۲)

دیری نپائید که مجمع روحانیون از میان دو شخصیت یاد شده، درباره کاندیداتوری «سید محمد خاتمی» به اجماع رسید. خاتمی اما با توجه به عملکردی که در دوران وزارتش بر فرهنگ و ارشاد اسلامی به یادگار گذاشته بود، و نیز با توجه به اینکه از «آگاهی» رهبر انقلاب درباره تدوین ایدئولوژی سکولاریسم از جانب او و یارانش خبر داشت، بعید می دانست آیت الله خامنه ای با ورود او به عرصه انتخابات موافق باشد. مهدی کروبی دبیرکل وقت مجمع روحانیون مبارز در این باره می گوید: «وقتى آقاى موسوى کاندیداتورى را نپذیرفت ما به آقاى خاتمى براى پذیرفتن فشار آوردیم و ایشان نمى پذیرفت تا آن که منجر به این شد که من مأمور شدم خدمت مقام معظم رهبرى بروم و سؤالاتى از ایشان بکنم تا ببینم نظر معظم له چیست و دیدم نظرشان درباره وى، همانند سایرین است. قبلاً فرموده بودند هر کدامتان بیایید و کاندیدا شوید به شما مى گویم، هر کدامتان که رأى بیاورید تنفیذ و تأیید و حمایت مى کنم … وقتى که من رفتم و این خبر را آوردم، بعد خودش(آقاى خاتمى) به محضر رهبرى مشرف شد و صحبت کرد و پذیرفت.»(۳)

خاتمی در این دوران با عنوان «دکتر خاتمی» از سوی مجمع روحانیون مبارز برای کاندیداتوری مطرح شد و هفتم بهمن ماه ۷۵ بود که این جریان خبر قطعی نامزدی او را اعلام کرد. در این میان آنچه تعجب همگان را برانگیخت، حمایت حزب کارگزاران سازندگی از کاندیداتوری خاتمی بود؛ حمایتی که پیوند دو جریان «چپ مدرن» و «راست سنتی» را فریاد زده و هاشمی را رسما از تیم روحانیت مبارز منفک می ساخت. جالب اینکه حتی خود هاشمی نیز در خطبه های نماز جمعه ۲۷ اردیبهشت ۷۶ تلویحا از مخالفان خاتمی انتقاد و عملا از او حمایت کرد.(۴) اثر این خطبه هاشمی به قدری بود که «ناطق نوری» اصلی ترین رقیب خاتمی بعدها در کتاب خاطراتش علت شکست خود را «موضع گیری های هاشمی» عنوان نمود.(۵) «محمدرضا خاتمی» بعدها فاش کرد که یکی از اصلی ترین حامیان کاندیداتوری خاتمی، جریان کارگزاران و تیم هاشمی بود، چرا که «این گروه فکر می¬کردند اگر آقای خاتمی نیاید، دستاوردهای آن جریان از بین می رود».(۶)



واژه های «خاتمی» و «کاندیداتوری» اما گویا از ازل با مفهوم «تردید» عجین شده اند. وقتی از خود خاتمی درباره کاندیداتوری اش پرسیدند، این جملات را بر زبان جاری کرد که «بناى جدى اینجانب براین بود که به عنوان یک شهروند در عین خدمت به جمهورى اسلامی و مردم شریف ایران، بیشتر به کارهاى علمى و فکرى بپردازم اما پیشنهاد و اصرار محبت آمیز شخصیت¬ها و گروه هایى که آنان را خیرخواه انقلاب، نظام و مردم مى¬دانم مرا واداشت که به حکم ادب و وظیفه در بناى اولیه خود تردید کنم؛ من هم در این عرصه مهم حاضر شوم، با این امید که طرح شدن دیدگاه هاى مختلف و متفاوت و دامن زدن به بحثدرباره آنها، آن هم در موقعیت ممتاز انتخابات ریاست جمهورى، نشاط فکرى و سیاسى را در جامعه افزون کند و قدرت انتخاب و اختیارمردم را که صاحب اصلى کشور و انقلاب اند، بالا ببرد».(۷)



نویسنده: ‌ سید یاسر جبرائیلی



کتاب «سودای سکولاریسم» به زودی توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند از طریق شماره تلفن ۸۸۹۱۳۲۷۷-۰۲۱ سفارشات خرید خود را ارائه دهند.



- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

۱. روزنامه اعتماد ملی، ۲۶/۲ / ۱۳۸۵.

۲. خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۱۷/۹ / ۱۳۷۵.

۳. روزنامه همشهری، ۳/۲ / ۱۳۷۶.

۴. همان، ۲۸/۲ / ۱۳۷۶.

۵. مرتضی میرداری، خاطرات حجت الاسلام ناطق نوری(تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴).

۶. روزنامه ایران، مرداد ۱۳۸۴.

۷. روزنامه سلام، ۱۱/۱۱/۱۳۷۵.