به گزارش افکارنیوز، محمدرضا باهنر اين روزها در شرايطي كه كشور براي برگزاري انتخاباتي كه اميد ميرود منجر به روي كار آمدن مجلسي كار آمد و شفاف شود، وارد ميدان شده است و شايد همين امر سبب شده كه چنين شخصيتي اين روزها رك و بيپرده سخن گفته و بر خلاف سياق سابق به چهرهاي رسانهاي بدل شود. وي كه به دليل انتقادات جبهه پايداري تا آنجا كه كانديداتوريش تحت الشعاع قرار بگيرد پيش رفت، روزهاي متفاوتي را سپري ميكند.
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در گفتوگو با «تهران امروز» از تجربه روی کار آمدن رادیکالها سخن میگوید و معتقد است در هر بخشی که یک رادیکال بالا بیاید گرفتاری ایجاد میکند. باهنر میگوید طبیعی است جریان انحراف که مدعی حمایت از دولت است و جبهه پایداری که حمایتهای تندروانهای از دولت دارد تلاش کنند که بیشترین کرسیها در مجلس نصیبشان شود در عین حال این که بگویند اگر منتقدان دولت به مجلس بروند مملکت به هم میریزد، حرف نپخته و خامی است و سخنانی دیگر که مشروح آن را میخوانید:
ورود به مسئله انتخابات مجلس نهم از مدتها قبل با موضوع وحدت حول جامعتین شروع شد و جبهه متحد با ورود شخصیتی چون آیتالله مهدوی کنی برای انتخابات مجلس تشکیل شد. به موازات آن شاهد بودیم که جبهه پایداری نیز اعلام ظهور کرد. اما چرا حضور آیتالله مهدوی کنی برای وحدت اصولگرایان موفق نبود؟
ما هیچ زمانی به وحدت صد درصدی نمیرسیم؛ دلایلش را هم میگویم. بنابراین ما فرآیندی را آغاز کردیم و دنبال یک وحدت حداکثری هستیم هر مقدار بیشتر بهتر. در انتخابات مجلس هشتم گروهی تشکیل شد به نام ۵ + ۶ و جبهه متحد اصولگرایی هم بود. ترکیب هم مشخص بود ۳ ضلع تعریف کرده بودند و کار میکردند. از همان اواسط کار جبههای تشکیل شد به نام جبهه فراگیر اصولگرایی و کسانی مثل آقای قالیباف، محسن رضایی و اوایلش دکتر لاریجانی در کنار جبهه متحد جبههای را تشکیل دادند. من مدعی هستم که این جبهه متحد اصولگرایی دوره نهم خیلی کاملتر از قبلی است اما اینکه شما تصور کنید که هیچ گروه دیگری از
آن بیرون نمیزند اشتباه کردهاید. چنین چیزی نیست.
اتحاد صد در صد زمانی رخ میدهد که احزاب جامع و کامل با اساس نامه و فرآیندها وجود داشته باشد. داستان جبهه پایداری هم این است که توقع این جبهه از اول این بود که خودش محور باشد و از اینکه جبهه متحد یا جامعه روحانیت و جامعه مدرسین در کنار جبهه پایداری از دو سه جبهه دیگر دعوت کردند دلخور شدند.
در این میان جبهه پایداری توقع و تصورش این بود که خودش محور قطب عالم امکان است و او باید بیایید و بقیه را اگر دوست داشت دعوت کند. بنابراین از همان اول جبهه پایداری نگفت من نمیآیم اما شروع کرد به ایراد گرفتن یک روز گفت سهمیهام کم است ۷ + ۸ بشود
۷ + ۱۰. یک روز گفت چرا آقای لاریجانی هست، چرا قالیباف هست که به این ایرادات پاسخ داده شد. بعد گفتند ما جبههها را قبول داریم اما چرا نمایندهاش فلانی است و اسم بنده را بردند.
آنها اصولا در ساختار و افراد شک داشتند، این اواخر البته جبهه پایداری در نشریه ۹ دی که آقای رسایی منتشر میکند خود جامعتین را زیر علامت سوال بردند و گفتند که داستان اختلاف، داستان اختلاف هاشمی و مصباح یزدی است.
مطلب را خواندم متوجه شدم که اینها میخواهند به جبهه متحد فشار بیاورند و + ۸ ۷ را منتسب به آقای هاشمی کنند که خب این قابل قبول نبود و استدلالی هم برای آن وجود نداشت.
آیتالله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان و جایگزین آقای هاشمی در مجلس خبرگان است و اینکه عدهای فکر میکنند ۷ + ۸ تحت تاثیر آقای هاشمی رفسنجانی است ظلم است. به هر حال جبهه پایداری بهانه گیری کرد و در آخر هم نیامد. پس از آن جبهههای متنوعی تشکیل شده که من به همه آنها احترام میگذارم اما تصور و پیشبینیام این است که بسیا ری از این جبههها حتی یک نفر را هم نمیتوانند به مجلس بفرستند. اسمی دارند، سر و صدایی میکنند، تبلیغات میکنند اما در حال حاضر نظر سنجیها نشان میدهد که جبهه متحد اصولگرایی با فاصله بسیار زیادی از بقیه لیستها جلوست. در فضاهای شلوغ تبلیغاتی ممکن
است هر کسی اظهارنظر کند بنابراین اینکه بگوییم جامعه روحانیت شکست خورده یا جبهه متحد شکست خورده درست نیست. ما با نظر سنجیها جلو میرویم و آدمهایی که زیر یک چتر جمع شدهاند باعثشده بنده ادعا کنم که اتفاقا این دفعه اتحاد اصولگرایان خیلی قویتر از دوره قبل است. در دوره قبل با همان اتحاد تقریبا اصولگرایان کامل برد و این بار من مدعی هستم که اتحاد اصولگرایان قویتر است و پیروز خواهد شد و تعدد لیستها هیچ تاثیری نخواهد داشت.
چرا زمانی که اعضای جبهه پایداری به سراغ آیتالله مصباح رفتند، ایشان آنها را به اتحاد با جبهه متحد اصولگرایی توصیه نکرد. آیا این تفاوت دیدگاه این دو فرد در ورود به عرصه سیاست است؟
نه؛ ببینید آنگونه که من از مطالبی که از ایشان شنیدم و یا در رسانهها خواندم برداشت کردم آیتالله مصباح هیچگاه آنها را تشویق به جدایی نکردند و همواره آنان را به وحدت تشویق کرده و گفتهاند بروید با هم کار کنید بروید متحد شوید. یک سوال مطرح بود که برخی میگفتند خب حالا آیتالله مصباح توصیه میکنند اما چرا دستور نمیدهند؟ این را هم آیتالله مصباح پاسخ دادند که اولا من رهبر اینها نیستم و تنها زمانی که آنها میخواهند کاری انجام دهند با ما مشورت میکنند. ایشان شاید نگران بود که اگر دستور هم بدهند باز جبهه پایداری به آن عمل نکند و باز مشکل دیگری هم بین آنها و
آیتالله مصباح پیش بیاید.
بنابراین آیتالله مصباح بارها در صحبتهای خود فرموده بودند که شما بروید با علما و روحانیت و جبهه متحد کار کنید اما برای اینکه دستور بدهند احتیاط کردهاند. شاید احتیاط ایشان بجا و قابل تامل بود وگر نه هیچ زمانی در رسانهها از ایشان مطلبی ندیدم که خدای نکرده در جهت جدایی و تفرقه کسی را تشویق کرده باشد.
جبهه پایداری معتقد است که احمدینژاد منهای مشایی را نمایندگی میکند از طرف دیگر مدتهاست که میشنویم جریان انحرافی برای ۱۵۰کرسیهای بهارستان خیز برداشته. در کنار همه اینها جبهه پایداری که از ابتدا دم از اتحاد میزد در آخر کار به جبهه متحد اصولگرایی نپیوست. با این تفاسیر آیا میتوان گفت که این برنامه از پیش تعیین شده دولتیها بود برای اینکه از دو الگوی جریان انحرافی و جبهه پایداری برای تصاحب کرسیهای بیشتر بهارستان وارد شوند؟
جبهه پایداری همواره از ابتدا میگفت که میخواهد به جبهه متحد بپویندد اما شرایطی میگذاشتند که قابل عمل نبود و به همین دلیل در جبهه متحد حضور نیافتند اما اگر تصور کنیم که بند و بستهای سیاسی در این مورد وجود دارد من از آن اطلاعی ندارم و هیچ گروهی را هم متهم نمیکنم که در پشت پرده بند و بستی کرده باشند اما بالاخره گرایشهای این گروهها مشخص است. جبهه پایداری در حمایت بلا شرط از دولت جلوتر از ماست.
اینکه جبهه پایداری و یا گروه انحرافی ممکن است در جاهایی که منافع مشترک دارند کارهایی بکنند معنا و مفهومش این نیست که آنها با هم توافق کردهاند. اینها تلاش میکنند که در مجلس بیشترین کرسیها نصیب کسانی شود که به تفکرات جبهه پایداری نزدیکترند و این یک روش حزبی است ما هم تلاش میکنیم که کسانی که به مجلس میروند به تفکر جبهه متحد اصولگرایی نزدیکتر باشند. بنابراین، این یک تلاش معقول و قابل قبول است.
بند و بستهای پشت پرده را هم کار نداریم اما طبیعی است که جریان انحراف مدعی است که من از دولت حمایت میکنم جبهه پایداری هم حمایتهای تندروانهای از دولت دارد. همه مبارزات انتخاباتی بر سر همین است که ببینیم چه کسی میتواند در مجلس کرسیهای بیشتری را به خود اختصاص بدهد.
در این صورت این جمله آقای الهام که گفتند چنانچه منتقدین دولت به مجلس نهم راه پیدا کنند و استیضاح و سوال را دنبال کنند کشور دچار بحران میشود را در راستای گرفتن کرسیهای بیشتر مجلس میدانید و به نظرتان چنین اظهارنظری معقول است؟
من از آقای الهام تعجب کردم. چون آقای الهام میخواهد یک فرآیند طبیعی دموکراتیک کشور را با یک تحلیل خود ساخته تهدید کند. این که نمیشود کسی بگوید اگر مجلس فلان طور شود مملکت به هم میریزد، بیخود میکند به هم میریزد. سی سال است بزرگتر از اینها نتوانستند مملکت را به هم بریزند.
این یک حرف نپخته و خام است. یک موقع است کسی تحلیل میکند که اگر چنین موضع را داشته باشیم مملکت رشد نمیکند این سخن یک موضع سیاسی است و اشکال ندارد؛ من میگویم با تفکر من مملکت بهتر رشد میکند یکی دیگر هم میگوید نه با تفکر من بهتر رشد میکند. این حرف مهمی نیست اما اگر کسی بخواهد با زبان تهدید شروع کند که اگر مجلس آنطور که من میخواهم نشود مملکت به هم میریزد این سوال پیش میآید که نقشه و برنامهای برای مملکت در سر دارید؟ مملکت را بزرگتر از شماها میخواستند به هم بریزند اما بحمدلله نتوانستند. من هنوز هم تردید دارم که دکتر الهام این حرف را زده باشند ممکن است
این سهو لسان بوده یا برداشت متفاوت بوده است از این رو منتظر هستیم که آقای الهام در آینده نزدیک یا این سخن را تکذیب یا اینکه اصلاحش کنند.
بعد از سال ۸۸ انقلاب به سمتی حرکت کرد که شاهد رشد تفکرات رادیکالی و پدید آمدن جریانی موسوم به انحرافی هستیم. تثبیت شدن این تفکرات در اصولگرایی چه تبعاتی میتواند داشته باشد به نظر شما برای آینده انقلاب چقدرخطر ناک است؟
تجربه نشان داده که تندروی از هر جهت و جریانی به ضرر کشور است و شاید این ترجمه حرف مکرر مقام معظم رهبری باشد که توصیه به جذب حد اکثری و دفع حد اقلی میکنند. اجازه بدهید یک مثال ساده بزنم ولایت فقیه اصلیترین محور وحدت کشور است. حتی کسانی که از نظر شرعی یا مواضع سیاسی ولایت فقیه را قبول ندارند به این مسئله تاکید دارند که اگر مملکت در طول این ۳۰ سال حفظ شده، رشد و پیشرفت کرده و در مقابل انواع و اقسام خصومتها چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح ایستادگی کرده به دلیل وحدت حول ولایت فقیه است.
به این دلیل این بحثرا باز کردم که بعضی تندروها مثلا در مجلس هشتم میخواهند ثابت کنند که اکثریت مجلس هشتم تابع رهبری نیستند. اما ما میگوییم که اکثریت اصولگراها تابع رهبری هستند حتی اصلاح طلبان مجلس هشتم هم تابع رهبری هستند و اصطلاحا اصلاح طلبان گوشت تلخی نیستند، اصلاح طلبان متعادلی هستند که مواضعشان مقداری با ما متفاوت است؛ جزء فتنه نبودند و هیچگاه در مجلس از فتنه حمایت نکردند اما رادیکالهای مجلس اصرار دارند که تعدادی از مجلس هشتمیها را باید در دامن فتنهگران فرستاد.
در مورد اصولگرایان هم به عدهای میگویند که اصلا تابع ولایت فقیه نیستند به عدهای میگویند ساکتین فتنه و… در نهایت به آنها میگوییم خب ولایتیها در مجلس چند نفر هستند؟ آن وقت میبینیم که همان ۷ و ۸ نفر خودشان را ولایتی میدانند. من حتی میخواهم بگویم فارغ از درست یا غلط بودن این تحلیل در یک سوال ساده اگر ما ثابت کنیم که اکثریت مجلس هشتم تابع رهبری هستند به نفع نظام است یا ثابت کنیم که مخالف رهبری هستند؟ کدام به نفع نظام است؟ رادیکالیسم میخواهد ثابت کند که ما اصولگرای خالص و ناب در کشورمان خیلی کم داریم اما ما میگوییم که اشتباه میکنید تعداد ولاییها
زیاد است. نفوذ این دیدگاه تندرو اشکالاتی پیش میآورد. من میگویم هر زمانی که مملکت تحت امر یک تفکر رادیکالی قرار گرفته ضرر کرده، منافع ملی را نتوانستیم حفظ کنیم و امنیت ملی خدشهدار شده است.
فرهنگ مردم هم همین است. اگر نگاه کنید مردم در ۸مجلس گذشته منهای یکی از آنها که تندروی و خطا کرد چه در مجالس چپ وچه راست به معتدلها رای دادند که در جهت رشد و ارتقای مملکت کار میکردند و این حرف نهایی من است که نباید مملکت دست رادیکالها بیفتد. ببینید نمیتوان گفت رادیکالها الان به وجود آمدهاند. از سال ۵۷ تا حالا خیلی از آدمها عوض شدند. نسل اول و دوم و سوم را پشت سر گذاشتیم و در آستانه نسل چهارم انتقلاب هستیم آدمها آمدند و رفتند. در همه نسلها ما همه جور آدمی دیدیم و نمیتوانیم بگوییم که تندروها سنشان کمتر است و متعادلها سن بیشتری دارند اتفاقا در جریان فتنه ۸۸
سران فتنه هر دو بیشتر از ۶۰ سال سن داشتند و جزو نسل اول انقلاب بودند.
پیشبینی شما از آرایش سیاسی احزاب و طیفهای اصلاح طلب در انتخابات چیست؟
اصلاح طلبی یک تفکر است و من معتقدم که خوب است این تفکر زنده باشد. مشکلی که ما با بعضی از آقایان داریم این است که اصلاح طلبی نباید از چارچوب قانون اساسی و قوانین موضوعی کشور خارج شود. اصلاح طلبان باید اصلاح طلبی را تعریف کنند همانطور که ما نشستیم و اصولگرایی را تعریف کردیم. ما در یک سال گذشته به همت جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نشستیم گفتیم اصولگرایی یعنی این ۱۲ باید و این ۱۲ نباید.
توصیه میکنم اصلاح طلبان هم اصلاح طلبی را تعریف کنند. رهبری در این خصوص میفرمودند که ما اصلا اصلاح طلب غیر اصولگرا و اصولاگرای غیراصلاح طلب نداریم اصلا همه اصولگرایان مسلمان باید اصلاح طلب باشند.
به نظر شما در آن صورت بدنه سیاسی جامعه حضور تعریف شده اصلاح طلبان را خواهد پذیرفت؟
حتما. اصلاح طلبان باید تکلیف خود را با سران فتنه روشن کنند در ضمن اینکه فتنه اصلا رقیب ما نبود. رقیب احزاب نبود. با کلیت نظام مخالفت داشت، ما اصلا آنها را در چارچوب احزاب قانونی کشور نمیدانیم. اما احزاب اصلاح طلب که در چارچوب قانون اساسی میتوانند کار کنند باید اساسنامه بنویسند و مواضع خود را روشن کنند اگر ساختار شکن و هنجار شکن نباشند و اگر اصول قانون اساسی را قبول داشته باشند نه تنها نظام به آنها اجازه میدهد بلکه ما به عنوان احزاب رقیب از حضور آنها در صحنه استقبال میکنیم. به هر حال در همین انتخابات مجلس نهم اصلاح طلبان تند رو و ساختار شکن به میدان نیامدند
و آن را تحریم کردند و حتی عدد و رقم مشخص کردند که اگر مردم کمتر از ۳۰ درصد در انتخابات شرکت کنند فتنه گرها بردهاند. من هم قبول دارم. بله! اگر تعداد شرکت کنندهها کمتر از ۳۰ درصد باشد معلوم میشود که حرف آنها طرفدار دارد. اما من مطمئنم که به یاری خدا حتما سطح حضور مردم در انتخابات بیش از این خواهد شد و اینها شکست دیگری میخورند. اما اصلاح طلبان سفید و اصلاح طلبانی که مشکل مالی و اخلاقی نداشتند برای انتخابات تایید شدند. حتی در مورد اصلاح طلبانی که رد صلاحیت شدند ما به شورای نگهبان گفتیمای کاش با سعه صدر بیشتری صلاحیت آنها را بررسی میکردید.
اما شورای نگهبان این بار آنچنان برخورد کرده که تند روترین شخصیتهای اصلاح طلب هم نمیتوانند بگویند شورای نگهبان خطی برخورد کرده است. چرا که از اعضای اصلاح طلب رد کرده از اصولگراها رد کرده از طرفداران و مخالفین رئیسجمهور هم رد کرده و هیچ گرایش سیاسی در رد و تاییدها لحاظ نشده است. حتی نشریات اصلاح طلب هم در این مورد نتوانستند به شورای نگهبان نقد کنند.
به رد صلاحیت شدگان اشاره کردید. در میان اسامی که از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند اسم شهاب الدین صدر نایب رئیس مجلس و یکی از دوستان شما به چشم میخورد که باعثتعجب بود. شما از دلایل رد صلاحیت ایشان اطلاع دارید؟
متاسفانه نه. در مورد دکتر صدر من از شنیدن خبر رد صلاحیت ایشان متاثر هستم. هنوز هم علاقه مندم که اگر مشکلی وجود دارد و قابل حل شدن است ظرف چند روز آینده حل شود و آقای صدر بتواند به میدان رقابتهای انتخاباتی برگردد.
اینکه ما نقدهای تشکیلاتی به دکتر صدر داشته باشیم بحثدیگری است اما ما از رد صلاحیت ایشان خوشحال نیستیم. علت رد صلاحیت ایشان را هم نمیدانیم چرا که شورای نگهبان موظف نیست همه علتها را به ما بگوید. امیدوارم که این موضوع حل شود.
کمیتهای که مجلس برای رسیدگی به رد صلاحیت نمایندگان تشکیل داده بود دلایل این رد صلاحیت را جویا نشده است؟
ما رد صلاحیتها را دنبال کردیم. از تعداد ۴۳ نمایندهای که در مرحله اول رد صلاحیت شده بودند و ۸،۷ نفری که در مرحله بعدی به رد صلاحیتها افزوده شدند تعداد نمایندگان رد صلاحیت شده حدود ۵۰ نفر شد. ما رد صلاحیت آنها را پیگیری کردیم منهای چند نماینده معدود که شنیده بودیم مشکلات جدی دادگاهی دارند یا چند نفری که متهم بودند در پرونده فساد مالی اخیر دست دارند که به هیچ وجه جایز نمیدانیم از آنها حمایت کنیم. اما از مابقی آنها که ۴۰ نفر بودند حمایت کردیم. با اینکه شورای نگهبان همواره به وظیفه قانونی خود عمل میکند اما در جاهایی برای ما روشن نبود که چرا نمایندگانی رد صلاحیت
شدهاند. در مورد بعضیها، شورای نگهبان توضیح داد که ما یا قانع شدیم و یا نشدیم اما قانع نشدن ما باعثنمیشود که شورای نگهبان از وظیفه قانونی خود دست بردارد.
اگر اجازه میدهید بحثرا با مجلس هشتم ادامه بدهیم. این مجلس اتفاقات بسیاری به خود دید از مماشات بیش از حد با دولت تا جایی که رئیسجمهور، مجلس را در راس امور ندانست تا پیگیری طرح سوال از رئیسجمهور. طرح سوال از رئیسجمهور تا مرحلهای که زمان برای پاسخگویی ایشان به نمایندگان مجلس تعیین شده پیش رفته است. چه فرآیندی مجلس را به اولین سوالکننده از رئیسجمهور در تاریخ پارلمانی کشور رساند؟
سوال از رئیسجمهور و وزرا و استیضاح از ظرفیتهای قانونی مجلس است که از این ظرفیتها میشود استفاده کرد. راستش سوال از رئیسجمهور زمانی شکل گرفت که یک کار اشتباه از سوی آقای رئیسجمهور رخ داد؛ خطای بزرگی هم بود که ایشان رفتند در خانه نشستند.
سوال از آن موقع شکل گرفت بعد آن ده روز تمام شد و رئیسجمهور سر کار رفتند اما تعدادی از نمایندگان طرح سوال از رئیسجمهور را با صد امضا تحویل هیات رئیسه دادند. هر چند که خیلی تلاش کردیم که اگر میشود آن را از راهی به غیر از سوال حل کنیم. یک ماه و نیم قبل جمعبندی این شد که تعداد امضاها از ۷۵ امضا کمتر نمیشود. وظیفه را طبق آیین نامه انجام دادیم و سوال را به جریان انداختیم.
سوال به کمیسیونها رفت و باز نمایندگان اعلام کردند که ما از پاسخها در کمیسیون قانع نیستیم و میخواهیم که سوال در صحن علنی اعلام شود ما هم اعلام وصول کردیم و رئیسجمهور هم نیمه اسفند برای پاسخگویی به نمایندگان به مجلس میآیند. اما سوال همیشه در جهت محکومیت سوال شونده نیست ممکن است سوالی از یک مسئول بشود مسئول بیاید توضیح بدهد و افکار عمومی قانع شده و مشکل حل شود.
انتخابات پیش رو را چطور ارزیابی میکنید و پیشبینی شما از نتیجه آن چیست؟
تحلیل من این است که با توجه به فضای امروز اصلاح طلبان مجلس نهم با مجلس هشتم تفاوت چندانی نخواهد داشت و اصولگرایان هم اکثریت قاطع را به دست میآورند اما در اصولگرایی گرایشهای مختلف وجود دارد و اصولگراها به گروههای مختلف تقسیم میشوند رادیکال و میانه رو و منتقد دولت و…
مهمترین چالش انتخابات پیش رو چه خواهد بود؟
باید برای حضور حداکثری مردم تلاش کنیم. من امیدوار هستم که این مشارکت حداکثری اتفاق میافتد چرا که بعضیها خوابهای آشفته برای ما دیدهاند حتی تکرار فتنه منتفی نیست و امکان دارد فشارهای خارجی هم بیشتر شود اما در مقابل آنها نظام همیشه هوشیار بوده و باید الان هم مواظبت کند تا انتخابات قوام بخش امنیت ملی باشد نه تهدید کننده امنیت ملی.
نقش جریان انحرافی را در انتخابات چقدر میدانید؟
جریان انحرافی اگر هم بخواهد نیرویی به مجلس بفرستد چراغ خاموش حرکت میکند. به همین دلیل هم بعید میدانم در مجلس نهم تعداد قابل ملاحظهای نماینده داشته باشد.
ارتباط جریان انحرافی با جبهه پایداری را چگونه میبینید؟
ممکن است در یک جاهایی به نقاط مشترک برسند اما من آنها را متهم نمیکنم که زد وبندی با هم دارند.
چه راهکارهایی برای افزایش مشارکت عمومی وجود داد؟
مشاركت در انتخابات معمولا خوب است. مخصوصا در حوزههاي انتخابيه تك نماينده رقابتها بالاست چرا كه رقابتها فقط سياسي نيست بلكه قومي و قبيلهاي است و مردم آدمها را چهره به چهره ميشناسند پس رقابت خاصيتي است كه بسياري از كانديداها دارند. در شهرهاي بزرگ رقابتها ليستي است؛ ليستها و گرايشهاي فكري رقابت ميكنند. اما از آنجا كه در اين دوره رقابتها سنگين است حضور هم بايد خوب باشد.
شناسه خبر:
۸۴۳۹۳
پشتپرده بهانهجویی پایداریها به روایت باهنر
محمدرضا باهنر سیاستمدار کارکشتهای که پیش از این به عنوان مرد پشت صحنه خیلی ماجراها مطرح بود
۰