پروژه تاریخ‌‌سازی در کتب ‌درسی دانش‌آموزان

پروژه تـاریخسـازی در كتــب درسی دانـشآمـوزان

‌کتاب درسی تاریخ معاصر ایران که برای دانش آموزان سال سوم متوسطه تدوین شده در مقام کشف حقیقت و برآورده ساختن حس کنجکاوی دانش آموزان بر نیامده و درس های ۱۰،۱۱و ١٢ آن که موضوع نقد و بررسی این مقاله است ‌‌واقعیت های تاریخی را تحریف کرده ‌‌ است. ‌‌مندرجات این سه درس، فشرده ای است از آنچه ‌ نویسندگان هوادار انگلستان در ٥ سال ‌گذشته به صورت کتاب و مقاله منتشر کرده‌‌ ‌و تدوین کنندگان این کتاب درسی کوشش کرده اند آنها را به دانش آموزان میهن ما‌ ‌منتقل کنند…

دیباچه
آوردن درس تاریخ در مواد درسی دبیرستان ها از هنگام تاسیس وزارت فرهنگ در ایران با این انگیزه ‌ بوده است که دانش آموزان با پیشینه زندگی‌‌ جامعه خود آشنا شوند و به نقاط قوت و ضعف آن پی برده و تلاش کنند از تکرار رویدادهای زیانبار گذشته در حال و آینده جلوگیری کنند. از این دیدگاه، انگیزه بررسی های تاریخی مانند دانش‌های دیگر کشف حقیقت است و بنابراین روحیه علمی برای یک مورّ‌خ از ضرورت هاست. ‌رویدادهای یک سدة گذشته ایران تاثیر چشم گیری بر اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه امروزی ما دارد. کشور ما در این ‌سده بارها در معرض مداخلة بیگانگان ‌قرار گرفته ولی‌ مداخله بیگانگان ‌برای براندازی نهضت ملی ایران در سال های ١٣٣ تا ١٣٣٢ با روش های نظامی انجام نشده است. دولت انگلستان توانست با گماردن افراد وابسته به خود در پست های کلیدی از درون به نهضت ملی ایران حمله کند. بنابراین بررسی شیوة مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران که همچنان کشور ما را تهدید می کند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. ‌


‌کتاب درسی تاریخ معاصر ایران که برای دانش آموزان سال سوم متوسطه تدوین شده در مقام کشف حقیقت و برآورده ساختن حس کنجکاوی دانش آموزان بر نیامده و درس های ١ ، ١١و١٢ آن که موضوع نقد و بررسی این مقاله است ‌‌واقعیت های تاریخی را تحریف کرده ‌‌ است. ‌‌مندرجات این سه درس، فشرده ای است از آنچه ‌ نویسندگان هوادار انگلستان در ٥ سال ‌گذشته به صورت کتاب و مقاله منتشر کرده‌‌ ‌و تدوین کنندگان این کتاب درسی کوشش کرده اند آنها را به دانش آموزان میهن ما‌ ‌منتقل کنند. در همین حال نویسندگان این کتاب درسی‌‌ اسناد و مدارک ارزشمند این دوره تاریخی را نادیده گرفته اند. ‌ برآیند اینگونه تاریخ نگاری محروم کردن دانش آموزان از شناخت واقعیت‌های تاریخ معاصر ایران ‌و ستم بزرگی به ‌دبیران ودانش‌آموزان‌کشورماست. صرف نظر‌از نابسامانی در منابع، مندرجات این بخش‌ها از کتاب درسی ‌گمراه کننده هستند که مواردی از ‌ آن ها را یاد آور می‌شوم:

١ - درس دهم


‌الف – در برگ ٩١، به زمینه های شکل گیری نهضت ملی «شدن نفت ایران» پرداخته شده ولی مبارزه سرسختانه و طولانی آیت الله کاشانی و یاران او در مجلس با افزون طلبی انگلستان را به گونه کامل سانسور کرده اند. ‌‌ ‌ ایستادگی سرسختانه آیت الله کاشانی در برابر مداخله بیگانگان و عوامل داخلی آنان در انتخابات مجلس شورای ملی و تلاش‌های جّدی او برای جلوگیری از تصویب لایحه الحاقی «گَس – گلشائیان» در مجلس به بهای تبعید وی‌ به لبنان انجامید. ولی یاران او در مجلس چون حسین مکّی، دکتر مظفّر بقایی، سید ابوالحسن حائری زاده و عبدالقدیر آزاد تا پای جان برای جلوگیری از تصویب این لایحه مبارزه کردند و موفق شدند با سپری کردن دوره مجلس از اینکه این لایحه به رأی گذارده شود جلوگیری کنند. ولی این مبارزه افتخار آمیز که بخش مهمی از مبارزات ملت ایران است در این کتاب درسی در ‌دو سطر و بی‌آنکه به نقش این شخصیت ها بپردازد چنین آمده است:
«محمد ساعد که قول داده بود قرارداد الحاقی را به تصویب برساند در پایان دوره پانزدهم قانون‌گذاری آن را به مجلس برد ولی به خلاف تصور او نمایندگان مجلس به لایحه مذکور رأی ندادند».(برگ ٩١).
این در حالی است که اساساً این لایحه به رأی گذارده نشد و اگر به مرحله رأی گیری می رسید از آنجا که اکثریت نمایندگان این دوره با تکیه بر حمایت انگلیس ها و دولت وارد مجلس شده بودند ‌ به آن رأی می دادند ولی برای آنکه نقش آیت الله کاشانی و ‌نمایندگان شجاع مجلس را حذف ‌کنند این افتخار را به نمایندگان دوره پانزدهم نسبت داده وبه دروغ نوشته اند نمایندگان به این لایحه رأی ندادند. در همین دوره است که مصدق خانه نشینی را برگزیده و نه تنها کوچکترین مبارزه ای با لایحه الحاقی نکرد بلکه در‌نامه ای که در ٣ تیر ١٣٢٨ به مجلس نوشت به گونه ضمنی از این لایحه پشتیبانی کرد.


ب – نویسندگان این کتاب درسی مبارزات سرسختانه آیت الله کاشانی و ‌یاران او در برگزاری انتخابات دوره شانزدهم را سانسور کرده و بازگشت غرور آفرین آیت الله کاشانی از لبنان و ادامه مبارزه با خواسته‌های انگلستان و دولت نظامی رزم آرا را نادیده گرفته و مبارزه سرسختانه همین گروه برای تصویب قانون ملی کردن نفت را با حداکثر پنهان کاری مطرح کرده اند. به ویژه به این واقعیت مهم تاریخی اشاره‌ای ‌نکرده اند که اعلامیه ها و پیام های آیت الله کاشانی پس از بازگشت از لبنان زمینه ساز قطع سلطه شرکت نفت انگلستان بوده و طرح ملی کردن صنعت نفت نیز به ابتکار ایشان و یاران او تدوین شده است. این در حالی است که مصدق تا آذر ماه سال ١٣٢٩ موافق امضای این طرح نبوده و سرانجام زیر فشار افکار عمومی طرح ملی شدن نفت را امضاء کرده است.


٢ - درس یازدهم


‌الف – در برگ ۹۷ به رویدادهای تیرماه سال ۱۳۳۱ پرداخته و در بارۀ استعفای مصدق از نخست وزیری که بدون مشورت با آیت الله کاشانی و مجلس انجام شد نوشته اند:
«مصدق برای مواجهه با مخالفان داخلی که در رأس آن در‌بار قرار داشت از شاه خواست تا پست وزارت جنگ را در اختیار وی قرار دهد و چون شاه نپذیرفت مصدق استعفا کرد».
‌ نویسندگان این کتاب ‌باید پاسخ دهند هنگامی که نمایندگان‌‌ مجلس هفدهم به نخست وزیری مصدق رأی تمایل داده‌ و آیت الله کاشانی و شاه هم از او پشتیبانی می کرده‌اند این «مخالفان داخلی» چه اشخاص و گروهی بوده اند که مصدق برای رویا‌رویی با آنان نیازمند گرفتن پست وزارت جنگ بوده است؟ ‌ پژوهش های مستند تاریخی این واقعیت را نشان داده اند که استعفای پیش بینی نشده مصدق در ٢٥ تیر ماه ‌ تنها برای هموار کردن راه نخست وزیری احمد قوام بوده است. ‌ این ماجراجویی خائنانه به رویارویی مردم در ٣ تیر ١٣٣١ با نیروهای نظامی که در اختیار احمد قوام قرار گرفتند انجامید و در نتیجه گروهی از هم میهنان بی گناه ما کشته و مجروح شدند. ‌

ب – ‌ در برگ ٩٨ این کتاب درسی زیر عنوان «دور دوم نخست وزیر مصدق» برای توجیه تخلّف او از اجرای برنامه های اعلام شده خود که به شکست نهضت ملی ایران انجامید راه خلاف گویی های بیشتر را در پیش گرفته و نوشته اند:
«در آن دوران حوادثعبرت انگیزی روی داد و زمینه های بروز اختلاف میان آیت الله کاشانی و دکتر مصدق را فراهم کرد. این اختلافات با دسیسه چینی کانون های توطئة خارجی و عوامل داخلی‌اش تشدید شد…».
یک دبیر آموزش و پرورش ویا یک دانش آموز دبیرستان که این جملات را می خواند از خود می پرسد وباید بداند چه اختلافاتی در این دوران بروز کرده است که کانون های توطئة خارجی و داخلی آن را تشدید کرده اند. ولی نویسندگان این متن درسی که این ادعای گزاف و دروغین را مطرح کرده اند هیچ اشاره ای به چند و چون این اختلافات ادعایی ننموده اند. به این ترتیب با طرح عنوان «اختلافات» خواسته اند نوشته های خود را بیطرفانه جلوه داده و مسئولیت شکست نهضت را میان آیت الله کاشانی و مصدق سرشکن کنند. صرفنظر از اینکه اینگونه تاریخ نگاری اهانت به آیت الله کاشانی ویاران او در مجلس است دروغپردازی بی شرمانه ای بیش نیست. اقدامات خلاف قانون اساسی و ویرانگری که در ‌دوسال و چهار ماه نخست وزیری مصدق انجام شده اند دراین کتاب درسی کاملاً سانسور شده اند. این اقدامات که مورد اعتراض آیت‌الله کاشانی و نمایندگان پیشگام نهضت ملی ایران قرار گرفته و عموماً در مذاکرات مجلس و در روزنامه ها به ثبت رسیده اند چنین هستند:

- انتصاب افراد وابسته به انگلیس از‌ سوی مصدق در پست های کلیدی.
- صدور یک تصویب نامه غیر قانونی از سوی مصدق در اردیبهشت ١٣٣١ و جلوگیری از برگزاری انتخابات در ٣٣ حوزه انتخابیه و محروم کردن بخشی از استان های کشور از انتخاب ٥۶ نماینده از ١٣۶ نماینده مجلس
- گرفتن اختیارات قانونگزاری از مجلس در مرداد ١٣٣١ به مدت شش ماه
- تلاش مصدق برای تعطیل کردن مجلس در آذر ماه سال ١٣٣١
- اصرار و پا فشاری مصدق در تمدید اختیارات قانونگزاری خود برای یک سال دیگر در دی ماه ١٣٣١ و زیر پاگذاردن اصل تفکیک قوا،
- ائتلاف و اتحاد مصدق با حزب توده روسی و انگلیسی و وارد کردن این حزب غیر قانونی و منحّله‌‌ به صحنه سیاسی کشور به رغم اعتراضات شدید پایه گزاران نهضت ملی ایران،
- برنامه ریزی مصدق در توطئه ٩ اسفند ١٣٣١ با همکاری انگلستان برای ایجاد آشوب و اغتشاش در کشور به قصد واژگون کردن نهضت ملی ایران که با فداکاری آیت الله کاشانی، مجلس شورای ‌ملّی وعلما و مردم این توطئه ناکام ماند،
- خودداری مصدق از حل وفصل موضوع نفت که برنامه اعلام شده او به مجلس بود. تخلف مصدق از اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت در راستای سیاست اعلان شده انگلستان بود که تلاش می کرد با توقف صدور نفت ایران به بازارهای جهانی کشور ما را از درآمدهای لازم محروم کند وبا گسترش‌تنگدستی و بیکاری، موجبات نارضایی مردم و ‌ براندازی نهضت ملی ایران را فراهم سازد.
در همه این موارد آیت الله کاشانی و یاران او در مجلس نسبت به عملکرد مصدق معترض بودند ولی این اعتراضات مشروع به اقدامات خلاف قانون اساسی مصدق ‌در این کتاب درسی حتی به گونه فهرست وار هم نیامده اند ولی با مطرح کردن اختلافات میان آیت الله کاشانی و مصدق دست به فریب کاری زده‌اند. ‌


٣ - درس دوازدهم
عنوان این درس نیز «کودتای ٢٨ مرداد» است و در متن آن نیز دهها بار این ادعای دروغین را تکرار ‌کرده ‌و افزوده اند که‌ آمریکا و انگلیس فضل الله زاهدی را «به عنوان فرماندهی نظامی کودتا انتخاب کردند». و برای جا انداختن این ادعای باطل نیز به نوشته‌های بی پایه کِرمیت روز‌ولت ویک سلسله گفته های بی سروته دیگر متوسل شده‌اند. هم چنین مدعی شده اند که:
«کودتا‌چیان با استفاده از مطبوعات به سازماندهی افکار عمومی پرداختند. آن‌ها از این طریق توانستند با ایجاد شایعات و تبلیغات ویرانگر به تخریب شخصیت مصدق و ایجاد نارضایی عمومی از دولت او‌ و تشدید اختلاف ها دامن بزنند».
‌ادعای وقوع کودتا در ٢٥ ‌مرداد یک دروغ تاریخی است که‌ مصدق برای پنهان کردن نقش‌‌ خود و‌‌مداخله‌ انگلستان در امور داخلی ایران مطرح ‌کرده است. کودتا یک اقدام نظامی از سوی نیروهای مسلح برای برکنار کردن دولت در یک کشور است. ولی مصدق از تیر ماه سال ١٣٣١ پست وزارت دفاع را شخصاً به عهده گرفته بود و همه نیروهای نظامی و انتظامی را ‌تا آخرین ساعت در اختیار داشت. رئیس ستاد ارتش هم تا غروب روز ٢٨ مرداد در کنار وی بود. هیچ یک از واحدهای نظامی مستقر در پایتخت یا شهرستان‌ها هم کوچکترین حرکتی علیه مصدق نکردند که بتوان به آن نام کودتا داد. ‌اگر این واقعیت های روشن در این کتاب درسی مطرح شوند قطعاً این پرسش برای دبیران دبیرستان‌ها و دانش آموزان مطرح می‌شود که اگر مصدق مصمّم به ادامه کار بود و حرکتی از سوی نیروهای ‌نظامی علیه او انجام نشد چگونه از ‌نخست وزیری کنار رفت. پاسخ به این پرسش دشوار نیست. نویسندگان این کتاب درسی نمی‌توانسته اند یک واقعیت مهم تاریخی در‌‌ مرداد ماه سال ١٣٣٢ را که همانا منحل کردن مجلس از سوی مصدق بوده است کتمان کنند. بنابراین کوشش کرده‌اند این اقدام خلاف قانون اساسی مصدق را که زمینه ساز کنار رفتن او از نخست وزیری شد به گونه‌ای سربسته مطرح ‌و در همین حال‌ آن را توجیه کنند و بنابراین دست به تحریف آشکار تاریخ زده و نوشته اند:


«در چنین شرایطی مصدق به بهانة نفوذ و تحریکات بیگانگان در مجلس، تصمیم گرفت مجلس هفدهم را از طریق برگزاری رفراندوم با مراجعه به آراء عمومی منحل کند».
از این نوشته هیچ روشن نیست آیا بیگانگان تحریکاتی در مجلس داشته اند یا اینکه مصدق بهانه گرفت و به دستاویز وجود تحریکات بیگانگان مجلس را منحل کرد؟ پیش از این گفتیم که مصدق با یک تصویب‌نامه غیر قانونی از برگزاری انتخابات در بسیاری از استان ها جلوگیری کرد و تنها ٧٩ نماینده در مجلس دوره هفدهم حضور داشتند. هنگامی که مصدق برای اجرای برنامه های ویرانگر بیگانگان تصمیم به منحل کردن این مجلس گرفت به نمایندگان هوادار خود دستور داد استعفا بدهند و ٥٧ نماینده ‌ از راه ترس و یا امید بستن ‌ به آینده مصدق ‌برای ارضای خاطر او ‌از نمایندگی استعفا دادند. بنابراین‌ مجلس هفدهم که اکثریت مطلق اعضای آن با مصدق هم‌سو بودند هیچ ‌تحریک و اخلالی در برنامه های ادعایی‌او نمی توانسته است انجام دهد. واقعیت مهمی که در این کتاب درسی پنهان گردیده این است که با اعلان نتایج رفراندوم غیر قانونی که به صورت فرمایشی برگزار شد و نویسندگان این کتاب درسی از آن به نام «مراجعه به آراء عمومی‌» ‌‌ ‌یاد کرده‌اند واعلان‌ انحلال مجلس، شاه بی درنگ با بهره گرفتن از اختیارات خود، زاهدی را به نخست وزیری منصوب ‌کرد. بنابراین با صدور فرمان نخست وزیری زاهدی روز ٢٣ مرداد و ابلاغ فرمان برکناری به مصدق در شب ٢۴ مرداد، نخست وزیری او پایان پذیرفت و دیگر از این تاریخ هیچگونه سمتی نداشت که روز ٢٥ یا ٢٨ مرداد کودتایی علیه او انجام شده باشد. برای نشان دادن این که ادعای وقوع کودتا در ‌٢٥یا٢٨ مرداد یک دروغ تاریخی است همین بس که اظهارنظر امام خمینی‌‌(ره) در بارة آن را نقل کنم. ایشان در بیاناتی در ١۶ / ٨ / ١٣٥٧ در این زمینه گفته اند:


«غفلت دیگر اینکه مجلس را ایشان(مصدق) منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد و آنکه بعداز اینکه مجلس نیست تعیین نخست وزیر با شاه است»(صحیفه نور، جلد ٣، برگ ٣۶).
‌این قضاوت روشن در سال ١٣٥٧ در باره این رویداد انجام شده ‌که با منحل کردن مجلس از سوی مصدق یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد که در غیاب مجلس نخست وزیر دیگری را منصوب کند. چرا نویسندگان این کتاب درسی این واقعیت مهم و این استدلال و نظر روشن را که منحل کردن مجلس زمینه ساز برکنار ساختن مصدق بوده است کنار گذارده وبازهم اصرار بر وقوع کودتا می کنند. وسپس برای جا انداختن این ادعای باطل‌، به‌دروغپردازی‌های افرادی چون کِرمیت روز‌ولت استناد می کنند؟ آیا این گفتة ‌امام خمینی(ره) که از نزدیک وبا تیزبینی شاهد این رویداد بوده اند برای آنان ارزشی ندارد که این استدلال روشن را حذف و سانسور می کنند وبه گفته های واهی دیگران متوسل می‌شوند؟ ‌البته‌ منحل کردن مجلس که راهی برای آن در قانون اساسی وجود نداشت با توسل به زور و اعزام مزدوران وچاقو کشان از سوی مصدق و حمله به اجتماع مسالمت آمیز مردم در‌شب‌١ ‌مرداد ١٣٣١ در خانه آیت الله کاشانی و کشتن یک تن از نمازگزاران و مجروح کردن گروهی دیگر‌ امکان پذیر گردید.


این سناریو در همین جا پایان نپذیرفت. هنگامی که نتایج رفراندوم برای انحلال مجلس ساعت ١ بعدازظهر روز ٢٢ مرداد از سوی وزیر کشور مصدق اعلام شد، فرمان برکناری مصدق درساعت ١١ شب روز ٢۴ مرداد ‌از سوی سرهنگ نصیری به مصدق ابلاغ ‌گردید و در برابر آن رسید داد. متن این رسید که به خط مصدق می باشد تا ۴۱ سال از آن هنگام در دسترس نبود تا آنکه شادروان ابراهیم صفایی در کتابی که در سال ١٣٧٣ منتشر‌ساخت ‌تصویرآن را به چاپ رساند. مصدق در رسید دریافت فرمان شاه نوشته است‌:
«ساعت یک بعداز نصف شب ٢٥ مرداد ماه ١٣٣٢ دستخط مبارک به اینجانب رسید دکترمحمدمصدق»
به این ترتیب او با دریافت فرمان شاه رسید داد و آن را «دستخط مبارک» نامید و‌‌عنوان نخست وزیر را هم حذف کرد‌ ولی فرمان شاه را پنهان ‌ساخت و حتی به‌وزیران خود هم اطلاع نداد تا بتواند ادعا ی وقوع کودتا کندو ملت ایران را فریب دهد‌. ‌ اسناد و مدارک فراوانی امروز دردست هستند که نشان می دهند منحل کردن مجلس نقشه ای بوده است که بیگانگان طرح آن ریخته اند و مصدق توانسته است با فریبکاری، اقدامات غیرقانونی وتوسل به زور آن را اجرا کند و سپس با برنامه ریزی دقیقی در روزهای ٢٥ تا ٢٨ مرداد توانست همه موانع را از پیش پای‌‌ زاهدی بردارد و قدرت دولتی را روز ٢٨ مرداد به وی تسلیم کند.


‌دروغ بزرگ دیگر این است که در برگ ١١ نوشته اند «سفیر آمریکا که نقش مهمی در روزهای حساس کودتا برعهده داشت به دکتر مصدق تکلیف کرد که از پست خود کناره‌گیری کند ولی دکتر مصدق با عتاب او را از خانه‌اش بیرون کرد». ‌ این در حالی است که گزارش دیدار سفیر آمریکا با مصدق در شب هنگام ٢٧ مرداد در جلد دوم اسناد وزارت خارجه آمریکا به چاپ رسیده و در سال ١٣٧٧ ترجمه فارسی آن در تهران منتشر شده است. در گزارش گفتگوهای مصدق با سفیر آمریکا در این دیدار هیچ کلمه ای از این دروغ‌پردازی به چشم نمی خورد برعکس نکات مهمی در آن وجود دارد که ‌بی پایه بودن نوشته های این کتاب درسی را آشکار می سازد. ‌
نوشته خود را کوتاه و نتیجه گیری می کنم که درس های ١ ، ١١ و ١٢ این کتاب درسی عموماً دروغپردازی و خلاف واقعیت های مسلم واسناد تاریخی و تکرار روایات مجعول و فریبکارانه وابستگان به سیاست‌های انگلستان است. ‌ چرا باید دبیران شریف آموزش و پرورش کشورما ناگزیر شوند دروغپردازی های این کتاب درسی را به دانش آموزان ایرانی آموزش دهند. نوباوگان کشور ما چه گناهی کرده اند که باید نوشته های مسموم وابستگان سیاست های بیگانه را فراگیرند و ذهن و ضمیر پاک آنان به این دروغپردازی ها آلوده گردد؟ بی تردید مسئولیت تدوین و انتشار اینگونه کتابهای درسی که در تیراژ میلیون ها نسخه با سرمایه های این کشور منتشر می شود و‌ در خدمت ترویج و تبلیغ سیاست های بیگانه هستند به عهده وزیران آموزش و پرورش در سه دهه گذشته و دست‌اندرکاران تدوین کتاب های درسی در این وزارت‌خانه است.

انتهای پیام / ب.