به گزارش افکارنیوزبه نقل از فردا، اصلاح طلبان نباید فرصت را از دست بدهند و لازم است که هر چه زودتر نشست های تشکیلاتی بگذارند و به تحلیل درستی از اوضاع کشور، منطقه و جهان برسند و خالصانه و دلسوزانه خودشان را در معرض خدمت به نظام قرار دهند. این جملات بخشی از توصیه های حجت الاسلام مجید انصاری، عضو مجمع روحانیون مبارز است، توصیه هایی که این روزها بیش از هر زمان دیگر شنیده می شود. سید محمد خاتمی تاکید می کند که درون نظام هستیم، عبدالله نوری از بازگشت به میانه روی و پرهیز از افراط گرایی و در ضرورت مصالحه سخن می گوید، کاندیداهای متعدد طرح می شوند و .... مروری بر موضع گیری های کلی صورت گرفته به خوبی نشان می دهد که مجموعه فعالیت هایی هماهنگ و همسو در جریان دوم خرداد در دستور کار قرار گرفته است. این دستور کار تازه اما کدام هدف را نشانه رفته است و چه پیامدهایی خواهد داشت؟

تاکید بر میانه روی و چرخش به الگوی «فعالیت سییاسی» درون نظام

تاکید بر میانه روی و چرخش به الگوی درون نظام موضوع تازه ای نیست. مهم ترین پالس این فاز، رای دادن خاتمی در انتخابات مجلس نهم و دفاع قوی اعضای ارشد مجمع روحانیون و برخی چهره های میانی از این حرکت بود. این رویه اما در روزهای اخیر وارد فاز دوم حرکت خویش شده است و جریان دوم خرداد به طور گسترده و هماهنگ اقدام به معرفی کاندیداهای متعدد چون حجت الاسلام حسن خمینی، سید محمد خاتمی، عبدالله نوری، نجفی، خرازی، عارف، جهانگیری و … کرده اند.

البته همسو با این اقدامات، برجسته سازی و توجه به فاز اول حرکت نیز در دستور کار است. پیشنهاد عبدالله نوری به سید محمد خاتمی و درخواست تشکیل اتاق فکر را نیز می توان از همین زاویه تحلیل کرد. آنها با درک هزینه هایی که سه سال گذشته بر خود تحمیل کرده اند، در تلاش هستند ابتدا در درون خود به نوعی وحدت رویه برسند. این وحدت رویه البته همانند سنوات گذشته داعیه گفتمانی ندارد و صرفا اقتضایی و راهبردی است.

اما فاز دوم حرکت جریان دوم خرداد در شرایط کنونی، معرفی گسترده چهره های سیاسی متعدد به جامعه رسانه ای و افکار عمومی است تا به هم «سرگرم سازی رسانه ای» فراهم آید و هم القای زنده بودن و پویایی جریان دوم خرداد به جامعه فراهم شود. در این باب می توان به چند نکته قابل تامل اشاره کرد. از جمله اینکه:

الف:طرح چهره های متعدد در واقع پالس و پیام های هدفمندی برای جامعه سیاسی و افکار عمومی مدنظر دارد. مهم ترین این اهداف را می توان القا و فضا سازی برای نشان دادن دست پر این جریان دانست. دست پری که البته در واقع تهی است و هیچ کدان از افرادی که در رده های میانی این جریان فعالیت می کنند از طرف جامعه به عنوان «رجل سیاسی» شناسایی نمی شوند که در فرایند یک رقابت اصولی بتوانند جریان سازی اجتماعی ای را موجب شوند.

ب:در رویکردی جزئی تر، جریان دوم خرداد با به میدان کشیدن چهره های افراطی ای مانند عبدالله نوری دو دستور کار مشخص را دنبال می کنند. اول، خط و نشان و تهدید به نظام سیاسی و اینکه اگر به چهره هایی چون سید محمد خاتمی میدان داده نشوند، اختیار کار به عبدالله نوری واگذار می شود!!! این رویکرد با توجه به فقدان حداقل ممکن پایگاه اجتماعی برای نوری و در عین حال سابقه چرخش های کلان و معامله گری وی از ابتدا محکوم به شکست است چرا که نظام و جامعه اساسا وزنی برای امثال نوری قائل نیستند که وی را به عنوان «تهدید» شناسایی کنند. رویکرد دوم و مهمتر نشان دادن کارت دعوت به لایه های تندروتر اجتماعی و حامیان رادیکالی است که از سال ۷۸ به بعد مخالفت شرکت در فرایندهای انتخاباتی هستند. این قشر چند صد نفره نیز نه برای نظام به عنوان «مسئله» مطرح هستند و نه وزنی در جامعه و حتی در فرایندهای داخلی دوم خرداد دارند که به عنوان یک نیروی اثرگذار شناسایی شوند.

ج:وجه تکمیلی فاز دوم اما طرح چهره های میانی است، چهره هایی چون عارف، جهانگیری، نجفی و خرازی. مهم ترین ویژگی که برای سه چهره از این چهار نفر می توان برشمرد کم حاشیه بودن است. این سه چهره در واقع به عنوان کسانی که حداقل کج روی های سیاسی را داشته اند، شاید در مواقعی مقبول بخشی از اصولگرایان به عنوان یک نیروی اجرایی باشند.

اما طرح این گزینه ها در شرایط کنونی را می توان اینگونه تفسیر کرد که دوم خردادی ها می دانند که در صورت عدم بازسازی و بازنگری جدی در رفتار سیاسی خویش، امکان حضور موثر را نخواهند یافت. در چنین شرایطی طرح گزینه هایی که حساسیت زایی حداقلی داشته باشند، می تواند اعتماد جامعه و نظام را تا حدودی ترمیم کند و آنها را قانع کند که اصلاح طلبان قرار نیست به مدل های ساختارشکنانه رجعت کنند.

نکته مهم این تاکتیک اما همانطور که گفته شد عدم مقبولیت اجتماعی این طیف و در عین حال بستر رادیکالی است که منجر به طرح آنها می شود. دوم خردادی ها در واقع می خواهند در یک فرایند سیاسی رادیکال به انتخاب و معرفی گزینه های معتدل دست بزنند. در این میان این امر هم صداقت سیاسی آنها را زیر سوال می برد و هم بعید است از جانب این چهره های معتدل پذیرفته شود.

به هر روی باید به انتظار نشست و دید که این تاکتیک ها چگونه در عرصه عمل چه بازخوردی خواهند داشت اما این نکته عیان شده است که پس وقایع سال ۸۸ و عملکرد منفی و ضدملی لایه هایی از جریان دوم خرداد توان قهرمان سازیآنها برای جامعه نزدیک به صفر است...