مطهری: احمدی​نژاد مصداق رجل سیاسی نبود

به گزارش افکارنیوز به نقل از خبرآنلاین، دغدغه این روزهای علی مطهری فقط حضور در مرحله دوم انتخابات مجلس نهم نیست.
او به عنوان فرزند شهید مطهری همچون سال​های گذشته مشغول برگزاری مراسم سالگرد پدر بزرگوارش و انتشار سه کتاب جدید از اوست و به عنوان نماینده محوری در پیگیری طرح سوال از رئیس​جمهور مقدمات چاپ کتابی در اینباره را در دستور کار دارد.

با این همه مشغله او با رویی باز پذیرای خبرنگاران خبرآنلاین در منزلش بود در دو ساعتی بین جلسه هیات نظارت بر مطبوعات و حضورش در انتشارات صدرا. او که هم اکنون هزینه انتقاداتش به دولت را در ازای عدم حضور در لیست​های انتخاباتی اصولگرایان می​پردازد، همچنان نیز منتقد دولت است. آنجا که از او پرسیدیم «احتمال کاندیداتوری چهره​هایی چون مشایی یا رحیمی و بقایی را برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می​دهید؟» گفت: شخصا بعید می​دانم. این​ها درحد ریاست جمهوری نیستند، همان طور که آقای احمدی​نژاد هم رجل سیاسی دراین حد نبود و شورای نگهبان غفلت کرد و یا تحت فشار قرار گرفت.

از آنجا که در میان دو لیست اصلی تهران، نامی از مطهری نه در لیست جبهه متحد است و نه در لیست جبهه پایداری، می​توان او را نامزدی مستقل خواند که لیست صدای ملت را با چهار کاندیدا در دور دوم انتخابات مجلس نهم، ارائه داده است. لیستی با دو نامزد اصولگرا و دو نامزد اصلاح​طلب. اما نامزدهای اصلح از نگاه وی عبارتند از اعضای لیست صدای ملت(شامل مطهری، غفوری فرد و محجوب و جلودارزاده) و مصباحی مقدم، توکلی، نادران، باهنر، سروری، کازرونی، بادامچیان، رودکی، حبیبی وخانم امین​زاده.

مطهری همچنان بر سر مواضعی چون لزوم برگزاری انتخابات زیر نظر سه قوه و اینکه «حمایت از احمدی​نژاد منهای مشایی» از سوی جبهه پایداری معنی ندارد؛ پابرجاست و احتمال می​دهد که پس از انتخابات مشایی باز هم آشکار شود و اظهار نظرهای علنی و عمومی بکند.
مشروح مصاحبه با وی را در ادامه مطالعه فرمایید:

لیست انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان را چقدر موفق می​دانید؟ نظرتان درباره نحوه چینش این لیست انتخاباتی که انتقاداتی را برانگیخته بود، چیست؟
من ارزیابی کاملی از دور اول انتخابات ندارم و نمی​​دانم که در کل کشور، جبهه پایداری نامزدهای پیروز بیشتری داشت یا جبهه متحد. اما در تهران ۲۴ نفر از جبهه پایداری و ۲۲ نفر از جبهه متحد و ۵ نفر از فهرست ۱۶ نفره صدای ملت به دور دوم انتخابات راه یافتند که یک نفر از صدای ملت انصراف داد. به دلیل پراکندگی آراء و توزیع آراء میان چند لیست، تنها پنج نفر یعنی یک ششم کل نمایندگان تهران در دور اول انتخابات به مجلس نهم راه یافتند.
من معتقدم که جبهه متحد می​توانست فهرست قوی​تری را ارائه دهد، اما مسائل سیاسی بر رعایت مبانی اصولگرایی غلبه یافت. اگر صرفا اصول و مبانی اصولگرایی معیار قرار می​گرفت، فهرست بهتری ارائه می​شد. البته باید برای آینده فکر اساسی شود. چون سازوکار فعلی ۸ + ۷ نقص​هایی دارد. از جمله اینکه افرادی که خودشان کاندیدا هستند، درون این ترکیب جای دارند و ابتدا به خودشان رای می دهند و بعد درباره رقبایشان تصمیم گیری می​کنند! این، سازوکار عادلانه ای نیست. لااقل افرادی که درباره این فهرست می​خواهند تصمیم بگیرند، خودشان نباید کاندیدا باشند. عدالت هم رعایت نشد. مثلا من رای آوردم ولی اسم مرا حذف کردند.

نظرتان راجع به لیست جبهه متحد برای دور دوم انتخابات چیست؟اگرچه می گویند بده بستانی با جبهه پایداری در میان نیست اما در حالی دو نفر از اعضای لیست پایداری در لیست جبهه متحد قرار گرفتند که می​شد چهره​های دیگری همچون شما یا آقای غفوری​فرد را جایگزین کرد.
فکر می​کنم گروه تصمیم گیر در جبهه متحد روابط خوبی با جبهه پایداری دارند و انتقادهایی هم که گاهی به هم می​کنند بیشتر صوری است.

از شما دعوت نشد که در لیست جبهه متحد قرار بگیرید؟
خیر.

اگر دعوت می​شد می​پذیرفتید؟
اگر خودشان اسمم را در لیست جبهه متحد می​آوردند مخالفت نمی​کردم ولی خودم هیچ گاه چنین درخواستی نمی​کردم.

این مخالفت​های صوری میان برخی تصمیم گیران جبهه متحد و اعضای جبهه پایداری که فرمودید، برای چیست؟
شاید می​خواهند فضای انتخابات را گرم کنند و مشارکت مردم را بالا ببرند.

ظهور لیست اصولگرایان اصلح در فاصله کوتاهی قبل از انتخابات مجلس نهم و توزیع آن را چگونه ارزیابی می کنید؟
این که عده​ای تصمیم بگیرند فهرستی را ارائه دهند، تخلف محسوب نمی​شود و اشکالی به آن وارد نیست. اما این که چنین فهرستی در سطحی گسترده و در همه حوزه​​ها توزیع شود، نشان می​دهد که یک کار سازماندهی شده بوده است. باید تحقیق شود که بودجه این کار از کجا آمده و افراد و تشکیلاتی که این کار را می​کنند، چه کسانی هستند؟ و بررسی شود که آیا در موارد زیادی روسای حوزه​ها با آنها همکاری داشته​اند یا نه؟ اگر لیست گروه دیگری روی میزها بود سریعا جمع می​شد، آیا همین برخورد با لیست اصولگرایان اصلح هم شده یا نه؟ باید این موارد بررسی شود.
گزارش​هایی که از حوزه های مختلف به ما رسیده حاکی از این است که این فهرست در اغلب حوزه​ها بوده و به عناوین مختلف روی میزها دیده می​شده است. اینکه این یک کار خودجوش مردمی بوده یا تشکیلات خاصی آن را حمایت می کرده برای ما روشن نیست. لذا به طور قطعی نمی​توان اظهار نظر کرد. اصولا قانون انتخابات نیاز به اصلاح دارد. انتخابات باید زیر نظر سه قوه انجام شود نه فقط به وسیله دولت که خود ذینفع است.

به نظرتان فهرست انتخاباتی صدای ملت، فهرست موفقی در دور اول انتخابات مجلس نهم بود؟ چقدر نامزدهای این فهرست رای آور بوده و به مجلس نهم راه یافتند؟
با توجه به اینکه فهرست صدای ملت، خیلی دیر کار خود را آغاز کرد و با در نظر گرفتن امکانات اندک این فهرست و اینکه تشکیلات و امکانات قابل قیاسی با جبهه متحد و جبهه پایداری نداشت، توفیق خوبی در ورود به مرحله دوم انتخابات کسب کرد. همین که از لیست ۱۶ نفره این فهرست، ۵ نفر به دور دوم انتخابات راه یافتند، نشان می​دهد که نتیجه خوبی حاصل شده و نمی​توان گفت که شکست خورده است.

از این پنج نفر هم که آقای کاتوزیان انصراف دادند.
بله.

ایشان شخصا از علت انصرافشان سخن نگفتند. شما می دانید که دلیل این انصراف چه بود؟
باید از خودشان بپرسید. من مخالف انصراف ایشان بودم اما ما را در مقابل عمل انجام شده قرار داد.

آقایان غفوری​فرد و کواکبیان از ائتلاف میان لیست​های «راه ملت و پیروان ولایت» و «اصلاح طلبان و مردم سالاری» با لیست صدای ملت در دور دوم انتخابات مجلس در تهران سخن گفته بودند. با این حساب نامزدهای لیست شما برای این دور از انتخابات چند نفر خواهند بود و شامل چه کسانی خواهد شد؟
ائتلافی در کار نیست. فهرست صدای ملت با همان چهار کاندیدای خود وارد دور دوم انتخابات می​شود که شامل بنده، آقای غفوری​فرد، آقای محجوب و خانم جلودارزاده است.

قاطبه نمایندگانی را که در دور اول انتخابات به مجلس نهم راه یافتند از چه طیفی می​دانید؟ اصولگرایان جبهه متحد، حامی دولت یا …؟ ترکیب مجلس نهم با هشتم چقدر متفاوت خواهد بود؟
تا جایی که من بررسی کردم، نمایندگان مستقل در میان راه یافتگان به مجلس زیاد هستند. لذا نباید به مجلس نهم بدبین باشیم. البته اظهارنظر نهایی را زمانی می​توان ارائه داد که تکلیف ۶۵ کرسی باقی​مانده هم مشخص شود.

با این حساب آیا فراکسیون اکثریت باز هم فراکسیون «اصولگرایان» خواهد بود؟
بله اکثر منتخبین اصولگرا هستند و فراکسیون اصولگرایان باز هم فراکسیون اکثریت خواهد بود ولی چند بینش در آن حضور خواهد داشت.

با توجه به این که مشارکت مردم در دور دوم انتخابات همواره به نسبت دور اول کمتر است، توصیه شما به مردم برای مشارکت پر رنگ چیست؟
مشکل اصلی در دور دوم این است که در این مرحله عده​ای آن را جدی نمی گیرند وصدا و سیما هم تبلیغ کافی نمی​کند. لذا شور وهیجان کمتری دارد و فقط قشر خاصی شرکت می​کنند وممکن است کسانی با آراء کمی از یک قشر خاص به مجلس راه پیدا کنند. گاهی این تفکر هم در بین بخشی از مردم وجود دارد که میان کاندیداها تفاوت زیادی نیست، بنابر این فرقی نمی​کند که چه کسی به مجلس راه پیدا کند. ولی این تفکر یک تفکر اشتباه است. میان کاندیداها تفاوت زیادی وجود دارد و خطری که مجلس را تهدید می​کند این است که به جای افراد مستقل و معتدل وحر و آزاده، افراد تندرو و افراطی و بی تفاوت نسبت به حقوق مردم که کشور را با مشکلاتی مواجه کرده اند به مجلس راه پیدا کنند. بنابر این لازم است مردم به طور فعال در دور دوم انتخابات شرکت کنند تا افراد اصلح وارد مجلس شوند.

از نظر شما افراد اصلح چه کسانی هستند، می توانید نام ببرید؟
به نظر من غیر از فهرست صدای ملت که عبارت است از خودم(چون کسی که کاندید می شود به این معنی است که من اصلح هستم) و آقایان غفوری فرد و محجوب و خانم جلودارزاده، این افراد هم اصلح هستند: آقایان مصباحی مقدم، توکلی، نادران، باهنر، سروری، کازرونی، بادامچیان، رودکی، حبیبی وخانم امین​زاده.

نسبت به حضور وکیل​الدوله​ها در مجلس که مانع استفاده از ابزارهای نظارتی مجلس می شوند همواره انتقاداتی وجود داشته است. به نظرتان تداوم حضور چنین نمایندگانی در مجلس بعد چقدر می​تواند مخرب باشد؟
در مجلس هشتم تعداد چنین نمایندگانی خیلی کم بود ولی در ابتدا رعب ایجاد کرده بودند. اینها گاهی مانع برخی اقدامات مفید می​شدند. کما اینکه از تهیه و قرائت گزارش حادثه کوی دانشگاه جلوگیری کردند. فکرمی​کنم هر چه مجلس هشتم به آخر دوره خود نزدیک شد، میزان تاثیر اینها ​در مجلس کمتر شد.

قبل از دور اول انتخابات مجلس نهم از جریان مشایی به عنو ان یک جریان نفوذی و خطرناک نام برده می​شد که بنا بر تعاریف ارائه شده برای این جریان، نامزدهایش را می​شد «وکیل​الدوله» تصور کرد. نامزدهای این جریان و جبهه پایداری که بخشی از حامیان دولت را تشکیل می دهند، چه سهمی از مجلس نهم را در اختیار دارند؟
من قائل به وجود جریان انحرافی به عنوان یک تشکیلات نیستم بلکه معتقدم در شخص آقایان مشایی و احمدی​نژاد افکاری وجود دارد که با مبانی انقلاب اسلامی سازگار نیست. مثل همین بحثمکتب ایرانی و نوع نگاهی که به مساله امر به معروف ونهی از منکر و تسامح وتساهل در امور فرهنگی کشور دارند. اینکه بگوییم این جریان در کل کشور تشکیلاتی دارد، من قبول ندارم. تحقیق هم نکرده​ام تا بدانم افرادی با این گرایش در مجلس نهم حضور دارند یا نه.
البته طرفداران این تفکر با جبهه پایداری قرابتی دارند و نقطه مشترکشان این است که هر دو آقای احمدی​​نژاد را قبول دارند، گرچه اعضای جبهه پایداری می گویند که مشایی را قبول ندارند، در حالی که اساسا چنین چیزی امکان پذیر نیست که احمدی​نژاد را قبول داشته باشند ولی مشایی را قبول نداشته باشند.

اخیرا دبیرکل حزب موتلفه به نقل از آیت‌الله مصباح گفته است که اگر حمایت از احمدی‌نژاد مستلزم ترویج مشایی ‌شود، حمایت از احمدی‌نژاد حرام است. چطور جبهه پایداری که می گوید در لوای آیت​الله مصباح به عرصه انتخابات مجلس ورود یافته است، در این زمینه با ایشان زاویه فکری دارد؟
از نظر من هم آقایان احمدی نژاد و مشایی قابل تفکیک نیستند. آقای رئیس جمهور بارها به صراحت گفته است که همه افکار مشایی را قبول دارد. حمایت از احمدی نژاد منهای مشایی معنی ندارد. کسی که از آقای احمدی نژاد حمایت می​کند قطعا از مشایی هم حمایت می​کند. اما اینکه این مساله حرام هست یا نه یک مساله فقهی است! البته حمایت از آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت و نه به عنوان یک تفکر، مسئله دیگری است وگاهی لازم است.

مدت زمان زیادی است که آقای مشایی ظهور رسانه​ای محدودی دارد. آخرین بار در تجدید میثاق هیات دولت با آرمان​های امام در بهمن ماه همراه آقای رئیس​جمهور در عکس​ها حضور داشت و آخرین اظهارنظرش هم درباره راهیان نور بود که در روزنامه دولت منعکس شد. فاصله او از مجامع خبری، به نوعی به منزله کنار گذاشتن او از ترکیب دولت است یا نوعی تاکتیک برای کاهش انتقادات به دولت به شمار می​رود؟
فکر می​کنم این حاشیه نشینی و انزوای او بیشتر به خاطر انتخابات بوده و احتمال می دهم که پس از انتخابات مشایی باز هم آشکار شود و اظهار نظرهای علنی و عمومی بکند. چون اظهارنظرهای او بهانه​ای به دست مخالفان دولت می داده، فعلا صلاح ندانسته​اند که چندان ظاهر شود.

اخیرا با دو انتصاب خبرساز در دولت روبرو بوده​ایم، انتصاب آقایان امیری​فر و ملک​زاده از چهره​های نزدیک به جریان مشایی به عنوان مشاوران نهاد ریاست جمهوری و شخص رئیس​جمهور. به نظرتان این اقدام دولت چه پیامی دارد؟ آقای احمدی​نژاد چه چیزی را می​خواستند به منتقدان و یا حامیانشان نشان دهند؟
فکر می کنم ایشان می خواهند به نوعی اعتراض خود را به قوه قضائیه ابراز کنند، ضمن اینکه روحیه لجاجت و یک​دندگی هم در این اقدام موثر بوده است.

اکنون که در ماه​های پایانی عمر مجلس هشتم هستیم، برآوردتان از تعامل میان دولت و مجلس در این دوره چیست؟ برخی چهره​های عضو این مجلس معتقدند که مجلس باید رئوف​تر از این با دولت برخورد می​کرد. اما در مقابل، نمایندگان دیگری هم بر این باورند که مجلس هشتم در مقاطعی همچون استیضاح وزیر اقتصاد و وزیر کار، با دولت مماشات کرده است. شما چه نظری دارید؟
به نظرم تعامل مجلس با دولت خوب بود، اما تعامل دولت با مجلس خوب نبود. تعامل یک امر دو طرفه و یک عمل طرفینی است​. همواره تنش​هایی که بین مجلس و دولت رخ داده است، بر سر تخلفات قانونی دولت بوده که مجلس مطابق وظایفش انتقاد کرده و وارد عمل شده است اما دولت مقاومت کرده و منجر به تنش در کشور شده است. به نظر من در این تنش​ها مجلس مقصر نیست و بیشتر دولت مقصر است. اساسا همیشه شروع کننده مقصر است. در مثال مناقشه نیست. فرض کنید کسی در خیابان به شما تنه بزند و شما اعتراض کنید؛ اما دیگران شما دو نفر را به یک چوب برانند و عامل تنش و ناامنی در سطح شهر بخوانند! یا دزدی به خانه شما دستبرد بزند و شما مقاومت کنید اما کسی بیاید و از شما بخواهد که با هم تعامل داشته باشید و مجادله​ نکنید! کسانی که دائم توصیه می​کنند که مجلس باید با دولت تعامل داشته باشد باید توجه داشته باشندکه تعامل و همدلی این نیست که مجلس چشم بر تخلفات دولت ببندد و وظیفه نظارتی خودش را انجام ندهد و نمایندگان به وظیفه نمایندگی​شان عمل نکنند.

تعامل و همدلی به این معنی است که انجام وظیفه قانونی توام با کینه ورزی وانتقام جویی نباشد بلکه با رعایت اخلاق و انصاف باشد. مثلا وزیری تخلف مهمی انجام می​دهد و مجلس می خواهد او را استیضاح کند. قبل از اینکه اقدام به استیضاح و موضوع رسانه​ای شود، تعامل و همدلی اقتضا می کند که اول با خود وزیر صحبت و بررسی شود که این موضوع از راه گفت​وگو قابل حل هست یا نه؟ وقتی همه راه​ها پیموده و اتمام حجت شدو چاره​ای نبود، اقدام به استیضاح وزیر شود. در مورد سوال از وزرا هم می​توان همین مشی را در پیش گرفت. تعامل و همدلی از نظر من به این معنی است نه چشم پوشی از تخلفات دولت. مثلا رئیس​جمهور یکباره اعلام می کند که فاز دوم هدفمندسازی یارانه​ها آغاز و یارانه​ها هم به حساب مردم واریز شده است در حالی که هنوز منبع مالی آن مشخص ومصوب نشده است. آیا مجلس می تواند شاهد این تخلف باشد و به بهانه همدلی و تعامل، سکوت کند تا تورم افزایش یابد؟ برخی از این تنش​ها بین مجلس و دولت، مثبت و مفید است. مردم هم از مجلس مرده و بی روح خوششان نمی​آید.

شاید اینکه رئیس​جمهور هر از گاهی تصمیماتی می​گیرند که منجر به این تنش​ها می​شود هم برای این باشد که مردم هم از دولت مرده و بی روح خوششان نمی​آید!
باید بپذیریم که ما با یک دولت ویژه و خاص روبرو هستیم، این دولت دولتی است که به صراحت اعلام می​کند که فلان قانون را قبول ندارم و اجرا نمی​کنم. یا در عزل و نصب​ها، شایستگی​​ها را به درستی در نظر نمی​گیرد. شخص آقای رئیس​جمهور در انتخاب مدیرانش به دنبال افراد مطیع است و مهمترین شاخصه مدیران این دولت، مطیع بودن است. این امر سبب شده است که بسیاری از معیارها در گزینش مدیران نادیده گرفته شود. کما اینکه فردی مثل آقای مرتضوی را به عنوان مدیرعامل صندوق تامین اجتماعی تعیین می کنند، در حالی که او چند پرونده مفتوح در دستگاه قضایی دارد. عقل سلیم حکم می کند که چنین کسی نباید در یک پست کلیدی قرار بگیرد.
به نظر من بحران آفرینی​ها از خود دولت شروع می​شود و مجلس مقاومت می​کند و نهایتا به عنوان نزاعی بین مجلس و دولت معرفی می​شود. در حالی که نباید دو طرف را به یک چوب راند، چرا که دولت شروع کننده است و تقصیر بیشتری دارد.

در مورد استیضاح آقای کردان، مجلس تا مرز استیضاح پیش رفت و او را برکنار کرد. اما در مورد وزیر اقتصاد، استیضاح به ثمر ننشست. این نشان دهنده رویکرد دوگانه مجلس به دولت نیست؟ این استیضاح یا استیضاح وزیر کار به دلیل انتصاب آقای مرتضوی که با شدت و حدت پیگیری شد و یکباره با یک تعهد شفاهی منتفی شد را می​توان ایستادگی مجلس در برابر تخلفات دولت خواند؟
ممکن است اقدام به یک استیضاح به عنوان یک اقدام بازدارنده، کار درستی باشد اما در ادامه درست عمل نشود. مثل استیضاح وزیر کار. به نظرم اصل این استیضاح کار درستی بود. وزیری که نتواند معاونش را تعیین کند و از بالا به او دستور دهند، در حالی که در دلش راضی به انتصاب چنین معاونی نیست اما سکوت کرده و مقاومت نکند به نظر من شایسته وزارت نیست. بخصوص که آن شخص، متهم به تخلفات مهمی باشد. لذا اقدام مجلس برای استیضاح او کار درستی بود. اما اینکه در عمل تبدیل به گفت​وگو، حکمیت و مصلحت سنجی​های بی​جا شود؛ مثل اینکه بگویند صلاح نیست برخی مسائل از تریبون مجلس گفته شود تا مخالفان از آن سوء استفاده کنند، حرف قانع کننده​ای نیست. جای گفت وگو قبل از اقدام به استیضاح است.

گفتید برای تعامل با دولت، خوب است قبل از اعلام وصول یک استیضاح با وزیر گفت وگو شود. به عنوان یکی از طراحان استیضاح آقای شیخ​الاسلام، آیا با ایشان در این باره دیداری داشتید؟
نه! چون من طراح نبودم و در حاشیه آن را امضا کردم. اما طراحان به طور غیر مستقیم با ایشان صحبت کرده و پاسخ شنیده بودند که این انتصاب به او ربطی ندارد و مرتضوی به او تحمیل شده است.

با آقای مرتضوی چطور؟ شما و دیگر استیضاح کنندگان با او صحبتی داشتید؟
نیازی به این کار نبود. اگر بنا بر گفت​وگو بود باید قبل از اعلام وصول استیضاح انجام می​شد و با او اتمام حجت می​کردند که یا کنار برو یا وزیر کار را استیضاح می کنیم. نه اینکه اول استیضاح را اعلام کنند و رسمیت ببخشند و بعد بروند سراغ گفت وگو و حکمیت.

حکمیت یک واژه جدید در ادبیات سیاسی پارلمان بود. این حکمیت چه نسبتی با قانون گرایی دارد؟ به نظر شما از افرادی که در این حکمیت نقش داشتند انتظار چنبن کاری می​رفت؟
از آقای حداد انتظار می​رفت چون ایشان همیشه به دنبال از بین بردن تنش​ها هستند ولو اینکه برخی اصول پایمال شود. ولی از آقای توکلی و دوستانش این انتظار نبود. اصل حکمیت اشکالی ندارد و در قرآن هم مثلا برای رفع اختلافات خانوادگی توصیه شده است که یک نفر از سوی خانواده​ زن ویک نفر از سوی خانواده مرد حکمیت کنند. در مسائل سیاسی هم حکمیت اشکالی ندارد. اما زمان و چگونگی آن مهم است که کی و چگونه انجام شود. معتقدم اگر این حکمیت قبل از اعلام استیضاح انجام می​شد، خیلی بهتر بود. اگر بنا بر منتفی شدن استیضاح بود باید زمانی صورت می گرفت که مرتضوی استعفایش را کتبا ارائه کرده بود و خودش در رسانه​ها اعلام می​کرد که استعفا داده و اگر استعفایش هم پذیرفته نشود، سرکار نخواهد رفت. اگر پس از طی این روند استیضاح کنندگان امضایشان را پس می​گرفتند ایرادی نداشت. اما صرف اینکه آقای حداد بگوید که آقای مرتضوی برای استعفا اعلام آمادگی کرده است، برای منتفی شدن استیضاح کافی نبود. بهتر بود جلسه استیضاح برگزار می​شد و نمایندگان از وزیر می​پرسیدند که آیا استعفای مرتضوی حقیقت دارد یا نه؟ و اگر حقیقت دارد، آن را می​پذیرید یا نه؟ طبیعتا او هم مساله را به رئیس​جمهور حواله می کرد و آقای احمدی نژاد هم قاعدتا مخالفت می کرد و بعد هم استیضاح انجام می​شد. سرنوشت استیضاح باید در همان جلسه روشن می​شد نه به این شکل.

در مورد تعامل میان دولت و مجلس، شاهد تشکیل هیات حل اختلاف میان دو قوه با ابتکار عمل مقام معظم رهبری بودیم. حتی توصیه می​شد که این هیات نیز در مورد استیضاح وزیر کار وارد عمل شود اما برخی مخالف این نظر بوده و استیضاح را حق و ابزار مجلس می​دانستند. فارغ از موضوع این استیضاح، خروجی تشکیل چنین هیاتی چه بود؟
فکر می کنم این هیات در اثر پافشاری رئیس​جمهور بر تخلفات قانونی خودش تشکیل شد. مجلس قانونی را تصویب می​کرد و دولت نه تنها آن را اجرا نمی کرد بلکه اساسا آن را قابل طرح در مجلس نمی​دانست که بخواهد به قانون تبدیل شود. جلس بر قانون خود پافشاری می کرد، دولت هم برای اینکه زمان بخرد و تخلفش را ادامه دهد، مساله اختلاف برداشت از قانون اساسی را مطرح می کرد. تا اینکه بالاخره این هیات حل اختلاف تشکیل شد تا تکلیف این موضوعات روشن شود و به خیال دولت، آن وقت اعلام شود که دولت باید این قانون را اجرا بکند یا نکند. در حالی که اساسا اجرای یک قانون به هیچ وجه منوط به نظر هیات حل اختلاف نیست. قانون حتی اگر بد هم باشد، دولت باید آن را اجرا کند و اگر آن را قانون بدی می​داند با ارائه لایحه به مجلس ان را اصلاح کند. اجرا نکردن قانون به هیچ وجه پذیرفته نیست.

از عملکرد هیات حل اختلاف میان دولت و مجلس تا کنون گزارشی به مجلس و نمایندگان ارائه شده است؟
من چنین چیزی تا کنون ندیده​ام. البته پیش از تشکیل این هیات هم جلساتی برای حل برخی اختلاف نظرها میان دولت و مجلس تشکیل می​شد که نمایندگانی از دولت و مجلس و شورای نگهبان در آن حضور داشتند. مثلا درباره برداشت از اصل ۱۱۳ قانون اساسی که رئیس​جمهور مسئول اجرای قانون اساسی است و درباره اصل ۱۱۲ که مربوط به مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام است ولی رئیس​جمهور این مصوبات را اصلا قانون نمی​داند بحثمی شد. ظاهرا آن شورا بیشتر نظر مجلس را تایید کرد اگرچه شخص آقای جنتی در برخی موارد نظر دیگری داشت.

پس از اصلاح آیین​نامه داخلی مجلس در موضوع سوال از رئیس​جمهور، این تلقی در فضای رسانه​ای ایجاد شد که این کار پاسخ جدی مجلس به شوخی​های رئیس​جمهور در جلسه طرح سوال از وی بود. شما چه نظری دارید؟
نمی​شود گفت که تصویب این طرح دو فوریتی صرفا پاسخی به نحوه جواب دادن رئیس​جمهور بود. نمایندگان احساس کردند که روند سوال از رئیس​جمهور در عمل اشکالاتی دارد که سبب شده نتیجه کمتری داشته باشد. شوخی​های رئیس​جمهور و تمسخر مجلس هم ناشی از ضعف آیین نامه بود. چون او می دانست که پس از پاسخ​های وی رای گیری​ وجود ندارد. اما حتی اگر این شوخی ها هم نبود، باز مجلس آیین​نامه را اصلاح می​کرد چون نقایص آشکاری در آن مشهود بود و نمایندگان با همه وجود آن را حس کردند.

از جمله این نقایص زمان کم برای طرح سوال از طرف سوال کنندگان بود. به همین دلیل ما هم ناگزیر شدیم که از برخی سوالاتمان در جلسه طرح سوال صرف نظر کنیم و برخی را هم به سرعت توضیح دهیم. نقص دوم این بود که زمان طرح سوال و زمان پاسخگویی قابل تقسیم نبود. این امکان را هم در اصلاح آیین​نامه داخلی مجلس ایجاد کردیم به گونه​ای که اول نمایندگان سوالاتشان را مطرح کنند، بعد رئیس​جمهور پاسخ دهد. سپس نمایندگان ابهاماتشان از پاسخ​های رئیس جمهور را مطرح کنند و دوباره او بتواند به ابهامات پاسخ دهد. اما شکل کنونی آیین​نامه سبب شد که نمایندگان پس از خروج رئیس​جمهور از مجلس اعتراضاتشان را در قالب تذکر بیان کنند.
نقص دیگر این بود که حداکثر تعداد سوالات از رئیس جمهور مشخص نبود. در سوال اخیر ما ۱۰سوال پرسیده بودیم که امکان تشریح تمام آنها نبود. برای همین، تعداد سوالات را حداکثر پنج​تا تعیین کردیم تا زمان لازم برای طرح سوال وجود داشته باشد و رئیس​ جمهور نیز در یک ساعت حداکثر به پنج سوال پاسخ دهد.

رای گیری برای قانع کننده بودن یا نبودن پاسخ​های رئیس​جمهور را هم به آیین​نامه مجلس اضافه کردیم و در صورتی که موضوع سوال جنبه حقوقی داشته باشد و پاسخ​ رئیس​جمهور قانع کننده نباشد، سوال به قوه قضاییه ارسال می شود. هرگاه تعداد این موارد به عدد ۶ برسد، طرح استیضاح رئیس جمهور با رعایت اصل ۸۹ قانون اساسی یعنی حداقل با ۹۷ امضا در دستور کارمجلس قرار می گیرد. اگرچه بدون سوال هم همیشه طرح استیضاح با این تعداد امضا به جریان می افتد.

زمانی که این اصلاحیه در صحن علنی مطرح بود برخی نمایندگان حامی دولت معتقد بودند که به این ترتیب شاهد تنازع بیشتر دولت و مجلس خواهیم بود و مجلس از این ابزار می​تواند برای احضار پیاپی رئیس​جمهور به مجلس استفاده کند. اما شما معتقد بودید که جمع آوری امضا برای سوال از رئیس​جمهور کار ساده​ای نیست. فکر می​کنید واقعا امکان پذیراست که شش بار از رئیس​جمهوری سوال بشود تا کار به استیضاح او برسد؟
لفظ استیضاح را که ما به کار بردیم برای یادآوری و هشدار است و اثر عملی ندارد. برای هشیار کردن نمایندگان است که متوجه زمان مناسب برای استیضاح باشند. در هر حال باید ۹۷ امضا برای استیضاح رئیس​جمهور جمع شود و این، کار ساده ای نیست. بود و نبود این قید در طرح اصلاح روند سوال از رئیس​جمهور خیلی فرقی ندارد. اما این طرح، سوال از رئیس​جمهور را موثرتر کرد ولی هیچ دولتی را تهدید نمی​کند. چون سوال از رئیس​جمهور سخت تحقق پیدا می کند. ضمنا برای این که به استیضاح نزدیک شویم شش بار سوال از رئیس جمهور لازم نیست بلکه با دو بار سوال هم امکان پذیر است چون در هر نوبت پنج سوال قابل طرح است.

شما که طراح سوال از رئیس جمهور بودید و این تابو را پس از هشت دوره مجلس شکستید، کمی از این سختی​ها بگویید. از جمع آوری امضاها و حفظ آنها تا راضی کردن هیات رئیسه برای اعلام وصول و باقی دردسرها.
از این به بعد چون تابوی سوال از رئیس​جمهور شکسته شد، این کار آسان تر می​شود. اما به دلیل قدرتی که دولتها دارند و ملاحظاتی که نمایندگان دارند، در همه دوره​ها کمتر چنین اتفاقی می​افتد. سختی​های این کار یکی در مرحله جمع کردن امضای نمایندگان بود چون قانع کردن نمایندگان کار مشکلی بود. برخی از آنها شرایط کشور و مصالح نظام را مطرح می کردند، عده​ای معتقد بودند پس از اطمینان از موافقت رهبری باید چنین کاری کرد و برخی معتقد بودند چون پس از طرح سوال از رئیس​جمهور و پاسخ​های وی، نمایندگان نمی​توانند کاری بکنند از این رو این کار مفید فایده نیست. اما من اینطور فکر نمی​کردم و معتقد بودم صرف احضار رئیس​جمهور به مجلس برای پاسخگویی نشانه اقتدار مجلس است که جلسه​ای شبیه دادگاه علنی تشکیل می​شود، نمایندگان سوال می​کنند و رئیس​جمهور پاسخ می​دهد و مردم هم می​شنوند و قضاوت می کنند و در نهایت افکار عمومی تاثیر خود را می گذارد. به نظرم این کار موثرتر از استفاده از ماده ۲۳۳ آیین​نامه داخلی مجلس است. آثاری که در سوال از رئیس جمهور هست آنجا نیست، چون در آن حالت نمایندگان فقط به عملکرد رئیس​جمهور در موردی رای منفی می دهند و موضوع به قوه قضاییه ارجاع می​شود و همان طور که می دانید در آنجا بایگانی می​شود و اثر زود هنگام ندارد.

نتیجه طرح سوال از رئیس جمهور با اصلاحیه اخیر هم همین است. باز هم مواردی که نمایندگان قانع نشوند به قوه قضائیه ارجاع می​شود و به قول شما بایگانی می​شود. پس اثر بخش نیست؟
خیر، با اصلاحی که انجام شد رای گیری برای پاسخ​ها انجام می​شود واین امر پاسخ​ها را جدی می​کند. اما درباره ارجاع به قوه قضائیه، ممکن است در همان زمان اتفاقی نیفتد ولی بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، یکی از راه​های عزل رئیس​جمهور دیوان عالی کشور است که درباره تخلفات وی حکم صادر می کند و بعد در مجلس برای عدم کفایت سیاسی او رای گیری می​شود. ارجاع سوالات نمایندگان به قوه قضاییه می​تواند مقدمه این امر باشد. بنابراین طرح سوال بی​فایده نیست وعلاوه بر روشن شدن افکار عمومی، به صورت بالقوه برای موقعیت رئیس جمهور موثر است.

فکر می​کنید تلاشی که برای طرح سوال از رئیس​جمهور کردید و اصلاحی که در آیین​نامه داخلی مجلس لحاظ کردید، یک «باقیات الصالحات» برای علی مطهری باشد؟
به نظرم کار خوبی برای اولین بار انجام شد که ظرفیت مردم سالاری و دموکراسی را در نظام جمهوری اسلامی بیشتر کرد و گامی به جلو رفتیم. این کار باعثاقتدار بیشتر مجلس شد و سبب می​شود که روسای جمهور بعدی هم حساب دیگری برای مجلس باز کنند. اصلاح آیین نامه هم آثار عملی سوال از رئیس​جمهور را بیشتر کرد.

برخی در اظهارنظرهایشان به دولت یا منتقدانش توصیه می​کنند که یک سال آینده را به نوعی با آرامش به پایان برسانند اما برخی هم با لحن انذار می​گویند که امیدوارند این یک سال هم به صلح و صفا بگذرد. شما چه آینده​ای برای یک سال آتی و زمان باقی مانده از عمر دولت دهم پیش بینی می​کنید؟
این به عملکرد دولت بستگی دارد. اگر دولت عاقلانه رفتار کند – مثل اقدام اخیرش برای حضور در جلسات مجمع تشخیص و ابتکار در مذاکرات هسته​ای – دولت دهم دوره​اش را به طور کامل طی می​کند. اما اگردولت بخواهد دائما تنش ایجاد کند ممکن است کار به جایی برسد که لازم باشد دولت برکنار شود. البته در مجموع با توجه به قانون شکنی​های موجود در این دولت، در شرایط عادی جا برای استیضاح رئیس​ جمهور وجود دارد اما با توجه به شرایط جهانی و تحریم​های اقتصادی شاید این کار به صلاح نباشد. فعلا باید کاری کنیم که همدلی و همکاری دولت و مجلس افزایش یابد.

دولت برای کسب کرسی هایی در مجلس نهم دورخیزی کرده بود که گویا چندان به ثمر ننشست. به نظرتان برای تصاحب دولت بعد هم شاهد چنین دورخیزی از سوی دولتمردان کنونی خواهیم بود؟
به طور طبیعی هر دولتی دوست دارد که دولت بعدی ادامه دهنده راه او باشد و طرح​های نیمه تمام او را به اتمام برساند. از سوی دیگر دل کندن از قدرت هم کار ساده​ای نیست ومعمولا دولتمردان تمایل دارند که در دولت بعدی هم حضور داشته باشند. این حس در تمام دولت​ها هست ولی من اطلاعات کافی ندارم که این دولت مشخصا برنامه​ای برای حضور در دولت بعد دارد یا ندارد.

احتمال کاندیداتوری چهره​هایی چون مشایی یا رحیمی و بقایی را برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم می​دهید؟
شخصا بعید می​دانم. اینها درحد ریاست جمهوری نیستند،همان طور که آقای احمدی نژاد هم رجل سیاسی دراین حد نبود و شورای نگهبان غفلت کرد و یا تحت فشار قرار گرفت.