به گزارش افکارنیوز، بررسی بهائیت در چهارچوب تحلیل رشد جریان های انحرافی قرار می گیرد که عوامل متنوع داخلی و خارجی زمینه ساز و مؤید آن است. بابی گری و در تداوم آن بهائی گری در شکل جنبش اجتماعی با ابعاد فکری و اعتقادی در قرن ۱۳ هجری و ۱۹ م. در ایران به صورت جریانی موازی، بلکه متضاد با سنت ها و رسوم دینی و اجتماعی حاکم کشورمان به حیات خویش ادامه داد. بهائیت موضع ساختارشکنانه ای داشت و به صورت ستون پنجم استعمارگران عمل کرده و می کند. در جغرافیای سیاسی ایران، بررسی ایجاد حرکت های پایدار سیاسی و استفاده از دین و نحله های شبه دینی به مراتب کارسازتر از ایدئولوژی سکولار است. امپراتور مقتدر ساسانی با اتکا به دیانت زرتشتی قوام و دوام یافت و این امر را به نحوی دیگر در دولت نیرومند کوروش و امپراتوری هخامنشی نیز مشاهده کرده ایم. دولت های بنی امیه و بنی عباس چند قرن به نام خلفای اسلامی بر ایران و کشورهای همسایه حکومت راندند. نخستین دولت پایدار ملی در ایران با تشکیل حکومت صفویه و بر مبنای رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع پا به عرصه گذاشت و حدود دویست سال - به رغم مخالفت ها و حملات سهمگین همسایگان مقتدر و فزون خواه ایران - تاب آورد.

عاملان و هادیان و صحنه گردانان اصلی جریان بهائیت به دو دسته ی داخلی و خارجی(بیگانه) تقسیم می شوند که باید سهم هریک را در فرآیند پیدایش و گسترش این فرقه در ایران و جهان دقیقاً بررسی و معلوم کرد. روشن است که اگر فرد یا گروهی(فرضاً) به قدرت های خارجی وابسته باشد، هیچ گاه خود صراحتاً و با طیب خاطر به این امر اعتراف نمی کند، بلکه تا می تواند آن را انکار و یا توجیه می کند. پیدایش فرقه ها در هر زمان معلول شرایط ویژه - ای است، اما با حضور پدیده ی استعمار در دوره ی معاصر ایران دلایل سیاسی بیش از دیگر شرایط در پیدایی این نحله ها مؤثر بوده است. در این میان، محافلی چون انجمن های سری، لژهای فراماسونری، و فرقه هایی چون بهائیت نمونه ی بارزی است که با دخالت مستقیم استعمار تولد و پرورش یافت. هدف از این اقدام چه بود؟ همانا، نفوذ در ارکان قدرت از طریق نخبگان وابسته؛ سنت زدایی و عرفی سازی مناسبات و پیوندهای اجتماعی فرهنگی؛ خنثی کردن عوامل و عناصر پایداری در برابر فرهنگ بیگانه؛ به دست دادن تعریف های تازه از دین داری و دین مداری؛ جانشین سازی برای نهادهای مذهبی؛ و در نهایت سیطره ی اقتصادی و فرهنگی بر ایران از هدف های عمده ی استعمار در شکل دادن به این گروه ها بوده است. این اقدامات در یک صد سال اخیر بعضاً قرین موفقیت و برخی نیز با شکست مواجه شد. دامنه ی فعالیت های گسترده و هموارشده ی بهائیان تا ۱۳۵۷ ادامه داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سفره ی بزرگی که حکومت پهلوی برای این فرقه پهن کرده بود جمع شد و دولت آمریکا در پی تقابلات خود با ج. ا. ا. از این جریان به عنوان ابزاری سیاسی سود فراوان برد.(بی نا، فصل نامه ی مطالعات تاریخی، تابستان ۱۳۸۶،۸-۹)

فرقه ها را استعمار پایه ریزی کرد و در بیشتر کشورهایی که قصد غارت و استعمار آن ها را داشت رواج داد تا مردم را سرگرم خرافات و اوهام کند و آن ها را از حقایق اطرافشان دور نگه دارد تا به راحتی به چپاول ثروت آنان بپردازد. گفته شد بیشتر بزرگان این فرقه ها، که دست نشانده ی خود استعمار بودند، پیروان خود را از دخالت در سیاست منع کنند تا در تصمیم گیری های سیاسی نقشی نداشته باشند و دولت های وابسته به استعمار را راحت بگذارند.(رئوفی، ۱۳۸۶،۱۴۷) برای این که کشورهای ایران و هندوستان به راحتی غارت شوند استعمار فرقه های زیادی در این کشورها به وجود آورد.

بیش از ۱۶۰ سال پیش، اتفاقی در کشورمان رخ داد که در تاریخ منشأ حوادثبسیار شد. یک جوان شیرازی به نام علی محمد ادعای باب(علم) امامان شیعه را کرد و بعد از مدتی ادعای نبوت کرد و حتی پا را فراتر گذاشت و به ادعای الوهیت پرداخت. در رابطه با نقش بیگانگان، باید گفت که جاسوس روس تزار – کاردار امپراتور روس در ایران– که به نام شیخ عیسی لنکرانی در مجلس درس کاظم رشتی شرکت می کرد بعد از دیدن علی - محمد شیرازی او را برای طرح ادعای باب امام زمان – ارواحنا فداه – مناسب دید. به همین جهت، خانه ای در نزدیکی محل اقامت او تهیه و سعی کرد خویش را در مقام هم مباحثه ای – که مرسوم طلاب حوزه های علمیه است – نزدیک کند و چنان شد که در نظر داشت. به لحاظ این نزدیکی، اغلب اوقات، در رفت وآمد از منزل تا مکان درس یا بر عکس با علی محمد شیرازی برخورد می کردند و مسافت منزل و مدرسه را با هم بودند. این برخوردها رفته رفته زیربنای علاقه و دوستی و نزدیکی فی ما بین جاسوس روس و علی محمد شیرازی را فراهم آورد و چون بسیار خون گرم بود بیش از انتظار کینیار دالگورگی، که به لباس شیخ عیسی لنکرانی در آمده بود، خود را به او نزدیک می کرد تا جایی که این کارکشته ی کهنه کار فن جاسوسی را به این تصور انداخته بود: مبادا " بر حسب اشاره آقای رشتی این آمدوشد را زیاد می کند که از من چیزی بفهمد، " ولی طولی نکشید که معلوم شد به واسطه ی محبتی که در دل دارد به او نزدیک می شود. دالگورکی که جاسوس زرنگ، بلکه در کار خود ماهر بود بنا بر گفته ی خودش با کمال محبت از این مهرورزی استقبال کرد. در همین رابطه، با جمعی از طلاب شیخی نیز مأنوس و دم خور می شود که این برای تسلط بر مجلس درس و بحثکاظم رشتی بسیار مفید بود، زیرا می - توانست به وسیله ی هر کدام از آن ها مقاصد جداگانه ای را عملی کند و چون منظورش از زبان دیگران در مجلس درس و بحثکاظم رشتی مطرح شود یک جمعیت هماهنگ هم صدا از طلاب شیخی به نفع مأموریتی که دارد به وجود خواهد آمد.(مرعشی، ۱۳۸۷،۲۸۲)

باب بعد اً دستگیر و اعدام شد. بعد از اعدام وی، مریدان ایشان از جمله حسینعلی بها افکار وی را دنبال کردند و جریان بهائیت را به وجود آوردند. در این راستا، به دنبال شکست دول استعمارگر از مبارزات ملت شیعی ایران، از این جریان حمایت کردند تا به خیال خود قدرت شیعه را با ظواهر دینی به شکست بکشانند.

به طور کلی، روند شکل گیری بهائیت در ایران سه مرحله را پشت سر گذاشته است: مرحله ی تکوین که این مرحله به دوره ی قاجاریه بر می گردد. در این دوره، به دنبال موضع گیری روحانیت و عدم حمایت از سوی عموم ملت ایران توسط حکومت مرکزی سرکوب و سران آن اعدام و یا زندانی و در نهایت از ایران اخراج می شوند. مرحله ی بعدی دوره ی اوج و شکوفایی بهائیت است که با به قدرت رسیدن خاندان پهلوی بهائیت به یکی از شاخه های بسیار بانفوذ در تشکیلات سیاسی دولت و به تبع آن ساختارهای فرهنگی و اقتصادی کشور تبدیل شد. رضاشاه از این جریان در جهت سیاست دین زدایی و روحانیت ستیزی خود نهایت استفاده را کرد و بدین ترتیب دشمنی میان بهائیان و حکومت مرکزی در دوره ی پهلوی از میان رفت. نفوذ عناصر بهائی در دستگاه حکومت پهلوی دوم به اوج خود رسید و بسیاری از مناصب و شغل های مهم و حساس در اختیار آن ها قرار گرفت و این درحالی بود که اختیارهای نهادهای دینی و روحانیت محدود یا ممنوع شد. در نهایت، اعتماد شاه به بهائیت باعثشد آن ها از موقعیت به دست آمده برای کسب ثروت و قدرت بهره گیرند. مرحله ی سوم افول جریان بهائیت در ایران است که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران فعالیت تشکیلات بهائیت در ایران غیرقانونی و ممنوع شد و به ناچار اقدامات ضد ایرانی و دینی خود را در خارج از ایران ادامه می دهد.

هم سو بودن فعالیت جریان بهائیت با اهداف بیگانگان همواره حمایت کشورهای استعماری را به دنبال داشته است و از آن به عنوان اهرم فشار علیه ملت ایران استفاده می کنند به طوری که امروز نیز از این جریان در مواقع متعدد برای تضعیف نظام جمهوری اسلامی استفاده می کنند، اما با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حضور فعال ایران در مجامع بین المللی از جمله کنفرانس اسلامی در شناساندن چهره ی استعماری فرقه ی ضاله ی بهائیت، شاهد صدور قطعنامه مبنی بر مرتد بودن و استعماری بودن بهائیت از سوی کنفرانس اسلامی و مفتی الازهر مصر هستیم. بالطبع، از برکات موضع گیری واحد جهان اسلام است که خوشبختانه زمینه ی رشد فرقه ی بهائیت در سال های اخیر نسبت به قبل کم شده و علتش هم آن است که فضای فکری حاکم بر جهان اسلام دیگر فضای سازش و تقلید نیست؛ فضای خودباوری و ایستادگی و جهاد فکری و عملی در برابر امپریالیسم و صهیونیسم است. به امید ظهور منجی که نورش ظلمت انحراف را از دامن بشریت بر می چیند.

منبع: ماهنامه ذکر