سینمای ایران کدام حوادث طبیعی را روایت کرد؟

حالا بیست سال از آن حادثه می‌گذرد، حادثه‌ای که منشأ اصلی آن زمین بود و در چشم بر هم زدنی ۵۰ هزار نفر از هموطنان را به کام مرگ کشاند؛ زلزله بم. صبح پنج دی‌ماه ۱۳۸۲ بود که ناگهان زمین‌لرزه‌ای ۶.۶ ریشتری کرمان را فراگرفت تا کمی بعدترش هر لحظه بیشتر ابعاد مختلف این فاجعه عیان شود و اما این روزها فیلم سینمایی «احمد» با محوریت زلزله بم در حال تولید است و پیش‌بینی می‌شود در جشنواره فیلم فجر رونمایی شود.

همزمان با بیست سالگی زلزله بم نگاهی داریم به فیلم‌هایی که گوشه‌ای از بلایای طبیعی را به تصویر درآورده‌اند. 

آن روزهای زلزله بم را تقریبا همه به یاد دارند، روزهایی با تلفیقی از احساسات مختلف؛ از رنج و اندوه برای از دست‌رفتگان و سردرگمی و امید برای یافتن زیر آوارماندگان. حالا زلزله بم نه فقط یک روز در تقویم ملی ایران که یک غمنامه‌ است و با وجود گذر بیست سال از آن روزها یادش در ذهن‌ها و دل‌ها باقی مانده است. اما آیا این بلای طبیعی و اتفاقات مترتب بر آن، در ساحت سینمای ایران ثبت شده است؟ 

واقعیت این است گرچه می‌توان زلزله بم را یک تراژدی ملی به حساب آورد که عمیق‌ترین همدردی‌ها را در آن روزگاران در پی داشت اما سینمای ایران در طول این بیست سال کمتر توانسته ادای دینی به این رویداد داشته باشد.

* زندگی و دیگر هیچ/ عباس کیارستمی 

ایران را می‌توان از کشورهای زلزله‌خیز جهان به شمار آورد، از همین رو پیش از زلزله بم آنچه از عمیق‌ترین و پرخسارت‌ترین زمین‌لرزه‌ها در ذهن ایرانی‌ها باقی مانده بود به سال ۶۹ باز می‌گشت. ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ در نزدیکی شهر رودبار زلزله‌ای به بزرگی ۷/۴ رخ داد تا فاجعه‌ای تازه را رقم بزند، در آن روز زمین بالغ‌بر ۳۷ هزار نفر از ایرانی‌ها را به درون خود کشید تا در شبی که خیلی‌ها برای تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی ۱۹۹۰ بیدار بودند، بسیاری، عزیزان خود را از دست بدهند، عده‌ای مجروح شوند و عده‌ای بی‌خانمان. 

«زندگی و دیگر هیچ» حلقه میانی سه‌گانه کوکر است، به این ترتیب که اگر «خانه دوست کجاست؟» ساخته نمی‌شد این فیلم و دنباله دیگرش یعنی «زیر درختان زیتون» هم ساخته نمی‌شدند. 

«زندگی و دیگر هیچ» درباره پدر و پسری است که تنها سه روز بعد از زلزله در جستجوی بازیگر فیلم «خانه دوستان کجاست» راهی رودبار می‌شوند که محل زندگی او بوده است. 

برای معرفی عباس کیارستمی نیازی به مقدمه و موخره‌ای نیست، فیلمساز پرآوازه ایرانی که واقع‌گرایی را می‌توان اصلی‌ترین ویژگی سینمای او دانست. «زندگی و دیگر هیچ» درست همین ویژگی را دارد و مدام گریز از مرگ و روی آوردن به زندگی را به تصویر می‌کشد. 

* بیدار شو آرزو/ کیانوش عیاری 

کیانوش عیاری از نخستین کارگردانانی است که زلزله بم را دستمایه ساخت اثر کرد، همزمان با ساخت سریال «روزگار قریب» بود که ناگهان زمین‌لرزه‌ای به وقوع پیوست و او بلافاصله با بخشی از گروه «روزگار قریب» راهی بم شد تا «بیدار شو آرزو» را بسازد. 

«بیدار شو آرزو» روایتگر زندگی آموزگار جوان روستایی در حاشیه شهر بم است که پس از بیرون آمدن از زیر آوار پی می برد همکارش جان سپرده است، او به سوی شهر راه می افتد تا برای اهالی کمک بیاورد، اما با رسیدن به شهر ناباورانه درمی‌یابد که فاجعه اصلی در آنجا روی داده است و از هر گوشه و کناری فریاد شیون و زاری و درخواست کمک بلند است. 

«بیدار شو آرزو» گرچه اولین فیلم با محوریت زلزله بم بود اما تلخی روایتش سرنوشتی عجیب را برایش رقم زد، این فیلم ۱۳ سال پس از ساخت آن هم به شکل محدود در گروه «هنر و تجربه» به نمایش درآمد. 

عیاری خودش هم ضمن تأکید بر اینکه «این فیلم را برای مسئولان ساخته تا آب خوش از گلویشان پایین نرود»، درباره آن گفته است: «وقتی سال ۸۳ این فیلم در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد، در دو بخش داخلی و بین‌المللی جایزه گرفت. شب اولی که من روی سن تالار وحدت رفتم، تعدادی از مسئولان مثل وزیر فرهنگ و ارشاد و فرمانده نیروی انتظامی حضور داشتند. در آن‌جا جمله‌ای گفتم که کاملا به آن اعتقاد داشتم. گفتم این فیلم برای اکران عمومی یا عرضه به جشنواره‌ها ساخته نشده، بلکه قصد من این بوده که به واسطه این فیلم، آب خوش از گلوی مسئولان مرتبط با حوادث غیرمترقبه پایین نرود.

واقعیت این است که برای اولین بار در زندگی سینمایی‌ام فیلمی ساختم که مخاطب من مسئولان بودند نه مردم. البته این کشتی به گل نشست و تلاش‌های من برای تاثیرگذاری بر مسئولان به نتیجه نرسید.» 

سینمای ایران کدام حوادث طبیعی را روایت کرد؟

* مینای شهر خاموش/ امیرشهاب رضویان 

امیر شهاب رضویان «مینای شهر خاموش» را در سال ۸۵ ساخت، فیلمی که روایتی از سه نسل مختلف درباره عشق است اما از رهگذر همین موضوع نگاهی به جامعه ایران سه دهه پس از انقلاب دارد و البته شهر بم را دو سال پس از زلزله به تصویر می‌کشد. 

امیرشهاب رضویان در بخشی از روایت «مینای شهر خاموش» کوشیده تا تبعات زلزله را پس از گذشت ۲ سال به نمایش بگذارد، شهری که تصویر کودکانش روی سنگ گورهاست، شهر ویران است، زندگی در کانکس‌ها جریان دارد. 

این فیلم روایت دکتر پارسا، مرد میانسالی است که در آلمان مقیم و مشغول به کار است. در شرایطی که از همسرش جدا شده، به‌دعوت یکی از اقوامش برای جراحی قلب ترکش خورده یکی از رزمندگان به کشور بازمی‌گردد. او پس از بازگشت به ایران برای یافتن معشوق دوران نوجوانی‌اش راهی سفر به زادگاهش بم می‌شود. شهری که زلزله آن را ویران کرده است‌ اما در پایان ناکام می‌شود. 

به تعبیری می‌توان گفت امیرشهاب رضویان به‌جای پرداخت مستقیم به روایت بحران ناشی از وقوع زلزله بم، به انعکاس تبعات آن بر زندگی روزمره انسان‌ها پرداخته است. 

* بندر بند/ منیژه حکمت 

ابتدا و انتهای سال ۹۸ را می‌توان پرحادثه‌ترین روزهای یک دهه اخیر ایران دانست سالی که انتهایش به یک پاندمی جهانی با نام کرونا گره خورد و در طی آن هزاران نفر از هموطنان ایرانی جان باختند و ابتدایش حوادث سیل را برای ساکنان ۱۵ استان در پی داشت. 

نوروز سال ۹۸ بود که پس از پنج روز تعطیلی، ناگهان طغیان رودخانه‌ها و سیل مسافران نوروزی و ساکنان برخی از استان‌ها را غافلگیر کرد تا بار دیگر زیرساخت‌های غیر استاندارد و محدود بودن سیلاب‌ها مورد انتقاد قرار بگیرد، همه اینها باعث شد تا یکی از تلخ‌ترین تعطیلات نوروزی رقم بخورد. 

منیژه حکمت را می‌توان از باسابقه‌ترین فیلمسازان زن اجتماعی دانست، او تنها کمی بعد از وقوع سیل به سراغ ساخت فیلمی با همین موضوع رفت و بخشی از «بندر بند» را در همان مناطق سیل‌زده مقابل دوربین برد.‌ منیژه حکمت اما در این اثر سعی کرد روایتگر یک امید باشد. 

این فیلم درباره‌ یک گروه موسیقی سه‌نفره‌ است که برای شرکت در مسابقه‌ای زیرزمینی باید خودشان را از میان سیل خانمان‌براندازی که در خوزستان آمده است به تهران برسانند اما تمام شواهد علیه آنهاست. سیل همه‌جا را زیر آب برده، خانه‌ها، جاده‌ها و... را از بین برده اما این جوانان با وجود سیل‌زدگی مصمم‌اند خودشان را به تهران برسانند. 

«بندر بند» روایتگر بخشی از حوادثی است که در مقطعی گریبان‌گیر برخی از مردم ایران شد و پیش از اکران عمومی، نسخه‌ای از آن به شکل غیرقانونی در کانال‌های تلگرامی دست به دست شد و بعدش به شکل محدود در گروه «هنر و تجربه» به نمایش درآمد. 

* احمد/ امیرعباس ربیعی 

هنوز نمی‌توان درباره این فیلم و روایت آن قضاوتی داشت اما در حال حاضر تازه‌ترین تجربه سینمای ایران برای روایت زلزله بم محسوب می‌شود. فیلمی که به استناد خلاصه داستان رسمی منتشر شده از آن قرار است روایت‌گر ناگفته‌هایی درباره ۱۸ ساعت ابتدایی پس از وقوع زلزله در شهر بم باشد. 

 

بخش عمده‌ای از فعالیت امداد و نجات در این ساعات ابتدایی در طول ۲۰ سال گذشته ناگفته باقی مانده است و آنچه امیرعباس ربیعی را به وسوسه روایت این داستان انداخته، همین روایت‌های ناگفته بوده است. 

ربیعی همین روزها فیلم سینمایی‌ «ضد» را با داستانی مرتبط با حادثه بمب‌گذاری در حزب جمهوری در تابستان ۶۰ روی پرده سینماها دارد، پیش‌تر در اولین تجربه کارگردانی خود در سینما هم سراغ داستانی مرتبط با دهه ۶۰ رفته بود و «لباس شخصی» را با محوریت ناگفته‌های مرتبط با حزب توده، به تصویر درآورده بود. حالا فیلم سینمایی «احمد» (شهید احمد کاظمی) سومین تجربه کارگردانی این فیلمساز جوان در سینما محسوب می‌شود که نسبت به دو کار قبلی، روایتی معاصرتر دارد اما بازهم داستانی از دو دهه پیش را روایت می‌کند. 

فیلم سینمایی «احمد» به تهیه‌کننده حبیب والی‌نژاد با داستانی مرتبط با حادثه زلزله بم در سال ۸۲ محصول مشترک سازمان سینمایی سوره و موسسه تصویر شهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است که این روزها فرآیند تولید را سپری می‌کند و یکی از کنجکاوی‌برانگیزترین پروژه‌هایی است که احتمالا در جشنواره چهل‌ودوم فیلم فجر شاهد رونمایی از آن خواهیم بود.