فیلم اخیر فریدون جیرانی با از روز اول اکران و ختی پیش از آن با حاشیه همراه بود، از ایرادات مذهبی تا مسایل حقوقی و صحنه هایی که از این فیلم حدف شد. فریدون جیرانی در گفت و گویی تفصیلی به ابهامات موجود در فیلم پرحاشیه " من مادر هستم " پاسخ داده است.
متن این گفت و گو را می خوانید:
خوشبختانه به خاطر حمایتهایی که از فیلم شد، " من مادر هستم " فروش خوبی کرد! در اصل چپ و راست با انتقادات و حمایتهایشان در یک سو گام برداشتند و آن فروش بالای فیلم بود. قطعا شما از این جنجالها نباید ناراحت باشید؟
نه. شاید مشکل اینجاست که من اصولاً اهل مصاحبه نیستم. من نه در مورد فیلمهایم و نه در مورد سریالهایم چندان مصاحبه نکردهام. اهل مصاحبه نیستم چون از مطبوعات میآیم. من از مصاحبه متنفرم. اگر میبینید چند مصاحبه انجام دادهام به این دلیل بوده که یک سری مجلات تخصصی سینمایی از من نوعی انتظار دارند که اگر مصاحبه نکنم دلخور میشوند.
پس انسان نقد پذیری نیستید؟
نه. موضوع سر این نیست. من تلفنی مصاحبه نمیدهم. روزی هشتاد نفر به من زنگ میزنند که گاهی اوقات حتی از یک «بله» من هم سوءاستفاده میکنند.
میخواهم برای اولین سوال این را بپرسم که اگر جای اصغر فرهادی بودید به خودتان اجازه حذف آن سکانس معروف را میدادید؟ سکانسی که کل بار قصه را با خودش به دوش کشید تا پایان، البته با حذفش.
من جای فرهادی نیستم و اصلا نمیخواهم نظر بدهیم.
از این سوال منظور دارم. به نظرم در " من مادر هستم " شباهتهایی با " جدایی نادر از سیمین " وجود دارد.
ببینید، ما زمانی که فیلم را شروع کردیم «نادر و سیمین» اصلاً اکران نشده بود. جدایی نادر از سیمین قبل از فیلم ما ساخته شده بود ولی ما آن را ندیده بودیم و به نمایش هم درنیامده بود.
سیفیآزاد: نه. ما قبل از «جدایی» فیلم را ساخته بودیم.
جیرانی: حالا من تاریخش را به دقت نمیدانم. احتمالاً ما که داشتیم فیلم را میساختیم، فیلمبرداری جدایی نادر از سیمین به پایان رسیده بود. به هر حال ما فیلممان را در یک سال تولید کردیم. جدایی در جشنواره به نمایش درآمد ولی ما گیر کردیم و نتوانستیم به جشنواره برسیم. با این همه ما نمیدانستیم فیلم آنها چیست، آنها هم از محتوای فیلم ما اطلاع نداشتند. هر دو فیلم به جشنواره ارسال شدند ولی ما به جشنواره نرفتیم. ما هیچ اطلاعی از قصه فیلم جدایی نادر از سیمین نداشتیم.
پس از تماشای هر دو فیلم شباهتی بین آنها نمیبینید؟
هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم. البته سال ۹۰ که میخواستیم دوباره برای فیلم پروانه نمایش بگیریم، یعنی زمانی که جدایی نادر از سیمین اکران شده بود، به این فکر افتادیم که اسامی شخصیتهای فیلم را تغییر دهیم تا سوءتفاهم کنونی به وجود نیاید. دیدیم که دوبله مجدد اسامی شخصیت های اصلی زن و مرد فیلم خیلی سخت است، چراکه مکرر نام سیمین و نادر برده شده بود.
پس معتقدید دو فیلم قرابتی با یکدیگر ندارند؟
نه.
در فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی سکانسی را حذف میکند که بر روی کل داستان تأثیر میگذارد. حذف صحنه تصادفی که منجر به سقط جنین زن خدمتکار داخل ساختمان میشود دروغی است که اتفاق میافتد. شما اگر جای فرهادی بودید چنین کاری میکردید؟
ما باید سناریستی صحبت کنیم. وقتی واژه دروغ را به کار میبریم مفهومی و مضمونی میشود. سناریوی جدایی نادر از سیمین صحنهای داشته که اگر نمایش داده میشد آخر قصه دچار مشکل میشد. فرهادی این گونه تشخیص داده که بخشی از اطلاعات قصه را حذف کند. چنین اتفاقی در مونتاژ و تدوین برای خیلی از کارگردانها به وجود میآید، یعنی کارگردان احساس میکند که بخشی از اطلاعات فیلم اضافی است و اگر باقی بماند به بقیه فیلم لطمه میزند، همچنان که من در ارتباط با فیلمی که متعلق به آقای صدرعاملی بود پیشنهاد دادم صحنهای را بیرون بکشد، چرا که احساس میکردم به بقیه اطلاعات فیلم ضربه
میزند.
خب! حالا شما جای اصغر فرهادی بودید این پنهانسازی را میکردید؟ حذف اطلاعاتی که مخاطب را سردرگم میسازد بدون مانع میدانید؟
من چون سناریست هستم از منظر حذف اطلاعات صحبت میکنم. من خودم سناریو نوشتهام و میدانم اطلاعات اضافی یا غلط در فیلمنامه چه مشکلاتی به بار میآورد. فیلمنامهنویس اطلاعات را در فیلم تقسیم میکند و این به گونهای صورت میگیرد که تا انتها شکل پیشبرنده قصه لطمه نخورد. در فیلم باید به طور مداوم به تماشاگر اطلاعات تازه داده شود تا جذابیت ایجاد شود و او قصه را دنبال کند و حتی دست به پیشبینی بزند. تقسیم اطلاعات در فیلمنامه نویسی خودش یک فن است.
ما در کلاسهای فیلمنامهنویسی این موضوع را تدریس میکنیم که اطلاعات یکجا به مخاطب داده نشود، بلکه به صحنههای مختلف تقسیم شود تا تماشاگر تا پایان قصه همراه شما باقی بماند. اول تماشاگر باید اطلاعات داستان را بداند و بعد شخصیت داستان. قهرمان داستان ممکن است اطلاعاتی را در قصه نداند ولی تماشاگر بداند. تماشاگر ممکن است جلوتر از داستان قصه را بداند. این قاعده فیلمنامهنویسی است. حالا ممکن است من این قاعده را به شکلی به کار بگیرم و آقای فرهادی به شکل دیگر.
سیفیآزاد: من هم همین نظر را دارم. در فیلم فرهادی اطلاعات غیر ضروری پنهان شد. علت به چشم آمدن این موضوع هم این است که دوربین همراه با شخصیت زن داستان به خیابان میرود ولی نشان نمیدهد که چه اتفاقی برای او میافتد. کارگردان در جهت حفظ تعلیق کل فیلم این کار را کرده و اگر نمیکرد داستان ضربه میخورد.
یعنی کل فیلم از بین میرفت.
نه. از بین نمیرفت بلکه خط تعلیق داستان به هم میخورد.
قرابتی که من بین فیلم جدایی آقای فرهادی و «من مادر هستم» آقای جیرانی میبینم در ارتباط با همین مدل حذف است، اگرچه شما آخر به سؤال من پاسخ ندادید که اگر جای آقای فرهادی بودید آن سکانس را حذف میکردید یا نه.
من چرا باید برای فیلم جدایی پاسخگو باشم. سلیقه من و آقای فرهادی با یکدیگر متفاوت است. من تنها میتوانم بگویم فیلم جدایی نادر از سیمین را دوست داشتم، یعنی به عنوان سینمایی که داستانش را درست پیش میبرد، اطلاعاتش را تقسیم میکند و ارتباط مناسبی با مخاطب برقرار کرده دوستش دارم. شاید جزء فیلمهای خیلی مورد علاقهام نباشد ولی فیلم خوبی بوده که من دوست داشتم. این انتقاد شما را بسیاری همان زمان اکران فیلم هم مطرح کردند. من چون فیلم را دوست داشتم هیچ وقت از این زاویه به آن نگاه نکردم که اگر جای او بودم چه میکردم.
شما خودتان متخصص این حرفه هستید و یک بیننده معمولی نیستید، بنابراین فقط بحثسلیقه نمیتواند مطرح باشد؟
ببینید، سینما سلیقه است. من میگویم سلیقهام در فیلمنامهنویسی چنین و چنان است.
چنین پنهانسازیهایی حرفهای است؟
سیفیآزاد: پنهانسازی نیست. حذف اطلاعات بوده و از اول هم ضروری بوده. فیلمساز بعد از ساختن آن صحنه از فیلمش متوجه شده اشتباه اطلاعات داده. این معنی کلک زدن و دروغ گفتن به مخاطب ندارد.
ما مشابه این موارد را قبلاً هم در سینمای خودمان داشتیم؟
سیفیآزاد: بله. زیاد بوده است. اگر در آن صحنه دوربین همراه با زن داستان به خیابان نمیآمد برداشت منفی از آن نمیشد. چنین حذفی به خاطر پنهانسازی نبوده بلکه کارگردان میخواسته اشکال فیلمش را رفع کند.
در «من مادر هستم» سعید و آوا به علت خوردن مشروب اتفاقاتی برایشان میافتد ولی این موضوع تا پایان فیلم کمرنگ میشود. چند سال قبل راننده مستی در نیویورک با عابری تصادف میکند که منجر به فوت عابر میشود. دادگاه نیویورک حکمی برابر با حکم یک قاتل را برای راننده در نظر میگیرد. زمانی که قاضی با مخالفت افکار عمومی مواجه میشود عنوان میکند که اگر راننده مست نبود و تصادف میکرد برابر با قوانین رانندگی با او برخورد میکردیم اما چون او مست کرده و بعد پشت فرمان نشسته باید حکم قاتل را برایش قائل شویم.
در فقه ما هم چنین چیزی وجود دارد. در فقه اسلامی زمانی که فعلی انجام میشود در ابتدا سوال میشود که آیا مقدمات اختیاری طی شده است یا خیر یعنی اگر چنین اتفاقی در یک کشور اسلامی میافتاد و رانندهای لایعقل به عابری میزد و او را میکشت باید قصاص میشد چون مقدمات اختیاری را خودش طی کرده است. او با صحت کامل عقل و با علم به این که مشروب باعثزوال عقل میشود آن را خورده و بعد پشت فرمان نشسته و بعد هم باعثفوت انسانی شده است. شاید من اشتباه کنم ولی در سکانس دادگاه «من مادر هستم» این موضوع که زن و مرد داستان به اختیار خودشان شرب خمر کردهاند پنهان میشود. سعید به یکباره
آدم بد داستان میشود و آوا به عنوان کسی که مورد تجاوز قرار گرفته مظلوم نشان داده میشود و این از نظر فقهی و حقوقی غیرمنطقی است.
سیفیآزاد: اتفاقاً پدر دختر در دادگاه داشت وانمود میکرد که به دخترش تجاوز شده است، ولی وکیل مدافع سیمین میگوید کاملاً با اختیار خود دختر بوده است و شاهدم هم فیلم است. به همین دلیل تجاوز محسوب نمیشود.
اما این اصلا در فیلم نیست، یعنی اگر حذف نشده مانند کار اصغر فرهادی، هضم شده است به گونهای که در نهایت سینما باید برای آوا ناراحت شده و گریه کند. چرا مخاطب باید دلش به حال آوا بسوزد؟
میخواهم بگویم برآیند این فیلم شده بود تطهیر آوا و مقدمات اختیاری عمل او پنهان شده بود.
سیفیآزاد: تماشاگران برای آوا به خاطر این که پاک بوده گریه نمیکنند، برای آوا گریه میکنند که قربانی شده است، به خاطر مجموعه آنچه برای آوا اتفاق افتاده و محیط پیرامونی و خانوادهاش نیز بر آن بیتأثیر نبوده احساس تأثر میکنند. مردم برای انسانی که میتوانست زندگی خوبی داشته باشد و الآن ندارند گریه میکنند. این گریه به معنی پاک شدن و بخشیده شدن آوا نیست. در طول فیلم هیچ وقت آوا را نبخشیدند و هیچ کس نگفت آوا گناهکار نبوده است. این جور نیست که آوا گناهکار نبود یا در طول دادگاه پاک شد. اصلاً این طور نیست. مردم دلشان برای یک انسان قربانی شده میسوزد، برای فردی که
قربانی اعمال خودش و اطرافیانش شده است. بنابراین تطهیر معنا پیدا نمیکند.
قربانی چه؟ شما میخواهید بگویید کسی که مشروب میخورد احتمالاً به چنین سرنوشتی دچار میشود؟
سیفیآزاد: همین را میخواستیم بگوییم.
ولی فیلم الزاماً به چنین نتیجهای نمیرسد. آقای جیرانی شما تجربه روزنامهنگاری و فیلمسازی را با هم دارید. تیتر فیلم چیز دیگری میگوید. به نظرم بعد از ساخت و اکران فیلم و انتقادات به این نتایج رسیدهاید!
من ابتدا توضیحی درباره سؤال قبلی شما بدهم. تماشاگر امکان دارد بنا به همه آنچه که آقای سیفیآزاد توضیح داد و من هم قبول دارم برای آوا گریه کند، اما آوا پاک نمیشود. در فیلم همه به سزای اعمالشان میرسند. گریه کردن به معنای پاک کردن یا پاک انگاشتن آوا نیست. اشتباه نکن. ما آوا را پاک نمیکنیم. آوا قربانی یک سبک زندگی است. او دختری است که بر اثر سبک زندگی پدر و مادرش به این شرایط دچار شده است. آوا پاک نمیشود و پاک به آن دنیا نمیرود.
قهرمانهایی که در این قصه هستند همگی به سزای عملشان میرسند چون اشتباه کردهاند. به همین دلیل است که عده دیگری از دوستان که مثل شما فکر نمیکنند میگویند فیلم خیلی گل درشت پند اخلاقی میدهد. آوا خطا و اشتباه کرده و این به وضوح در فیلم مشخص و روشن است، در دادگاه هم وکیل عنوان میکند. قصه به گونهای طرحریزی شده که مشخص شود خود آوا نیز گناهکار بوده است. اما مخاطب برای چه گریه میکند. برای این گریه میکند که به هر حال در دادگاه از این دختر انتقام گرفته میشود در حالی که میشد خانواده مقتول چنین انتقامی نگیرد. سرنوشتی از این تلختر برای قهرمانان هیچ فیلمی
وجود ندارد. پدر و مادر که هر کدام به وضعیتی خاص دچار میشوند، سعید کشته میشود، آوا اعدام و سیمین روانی میشود! یک خانواده کلاً متلاشی میشود. ما چنین نگاه کردیم.
یعنی مصداق سازی شرعی در این فیلم صورت گرفته است؟
برای چه باید مصداق سازی کنیم. ما داریم وارد یک فیلم اخلاقی میشویم. فیلم به شدت اخلاقی است و همه نیز چنین نتیجهای از فیلم گرفتهاند. از نظرات و سلیقههای مختلف معتقدند این فیلم نتیجه اخلاقی داشته است.
ولی مخاطب وقتی پس از پایان فیلم بیرون میآید الزاماً متوجه پیامهای اخلاقی شما نمیشود. یعنی شما در انتقال مفاهیم ضعیف عمل کردید یا مخاطبی که من هستم نمیفهمم؟!
نه. مخاطب وقتی بیرون میآید دچار بحران ذهنی میشود. من یکبار دیگر هم گفتم. پس از اکران فیلم مخاطبی به من زنگ زد و گفت که هشدار فیلم من را در مورد سبک زندگی خودش جدی گرفته است. حرف من در این فیلم این بود که در سبکی از زندگی بحران ایجاد شده است. سبکی از زندگی بخش زیادی از جامعه ایران را به خود مشغول نگاه داشته است. تصور نکنید که چون من و شما این طوری زندگی نمیکنیم این سبک زندگی جلوه ندارد. این سبک زندگی برای خیلیها از نسل شما و البته نه مشابه شما جذابیتهای خاص خودش را دارد. ما میخواستیم هشدار بدهیم که در این سبک زندگی چه فاجعههایی محتمل است، یعنی وقتی تو سبکی را
وارد کردی که وارداتی است و هیچ چیز آن با آداب و سنن ما جور درنمیآید دچار مشکل میشوی.
سیفیآزاد: به غیر دین با عرف جامعه ما نیز جور درنمیآید.
جیرانی: بله. حتی من از زاویه مذهب نیز سخن نمیگویم. این سبک زندگی به مسائل عرفی جامعه ما نیز نمیخورد. به قشر مذهبی ما که اصلاً نمیخورد با عرف جامعه نیز جور درنمیآید. هر کسی که این فیلم را میبیند نتیجه اخلاقی میگیرد و چنین نیست که فکر کند مشروبخواری کار خوبی است. من به یقین میگویم که هیچ تماشاگری چنین تصوری نداشته است. حتی ما طوری با مسئله روبرو شدیم تا این تصور ایجاد شود که این نوع زندگی بلاهایی نیز به همراه خود دارد. من برخی نقدها را خواندم که میگفتند پیامهای اخلاقی فیلم در بخش دادگاه اضافی بود ولی ما تأکید داشتیم که این نکات اخلاقی باشد. ما
میخواستیم یک ملودرام اخلاقی بسازیم. ملودرام بدون نتیجه اخلاقی ملودرام نیست. در هیچ کجای دنیا چنین نیست. ملودرام حتی در آمریکا هم پایان اخلاقی دارد و من این را در مصاحبههای مختلف گفتهام.
آخر به قول آقای فراستی این ملودرام اخلاقی از کار درنیامده است. شاید شما در انتقال مفاهیم ضعیف عمل کردهاید؟ رقم خیانتها در این فیلم بالا بود!
ما اصلاً ضعیف عمل نکردیم.
اگر این فیلم براساس آنچه شما میگویید به دنبال یک نتیجه اخلاقی بود جریان ایجاد نمیکرد، درست است؟
نه. ببینید، حساب جریان و جنجال را از مخاطب جدا کنید. مخاطب یا همان تماشاگر عادی سینما را برای سینما، تفریح و سرگرمی میبیند. این مخاطب بیرون آمده و اخلاقیات فیلم را گرفته است. من میتوانم به عنوان یک کارگردان از ابتدا با موضع فیلم کارگردان دیگری را ببینم، ولی مخاطب عادی سینما اخلاقیات فیلم را گرفته، به شدت هم گرفته است. جمعیتی که به سینما میروند مسلمان هستند و آنها قضاوتشان در مورد فیلم مثبت است، مگر آن که شما بخواهید بگویید افرادی خاصی به سینما میرود که درست نیست. ما اگر غیرمسلمان، عرفی و سکولار هم داشته باشیم، جمعیتشان زیاد نیست. جمعیتی که به سینما
میرود مسلمان و معتقد است و اخلاقیات فیلم را گرفته است. من نظر شما را قبول ندارم. جاهایی از فیلم ممکن است ساختش ضعیف باشد، ولی این یک چیز فنی است. شما اگر مفهومی صحبت میکنی، من معتقدم اخلاقیات را گرفته است. اگر فنی صحبت میکنی داستان دیگری پیش میآید.
سیفیآزاد: مصداق شما از خیانتهایی که میگویید در این فیلم وجود دارند چیست؟
مثلاً سیمین به سعید.
سیفیآزاد: نه. اصلاً خیانتی وجود نداشت. یک ارتباطی در گذشته وجود داشته است. به این خیانت نمیگویند.
خیانت به چه میگویند؟
سیفیآزاد: خیانت در مورد دو نفر که به عقد هم درآمده باشند مصداق پیدا میکند. دین را دیگر عوض نکنیم.
خیانت اصطلاح دینی نیست!
سیفیآزاد: یک اصطلاح اجتماعی مرتبط با اخلاق است. اگر هر کدام از زن و شوهری که در نکاح هم هستند کار خلافی مرتکب شوند میگویند به هم خیانت کردهاند.
خوب در فیلم شما سیمین متأهل بود و با مرد دیگر یعنی نادر ارتباط داشت؟
سیفیآزاد: اینها با هم ارتباطی ندارند و بعد ۱۷ سال همدیگر را میبینند.
ولی به خانه هم میروند و اصلا درباره روابط گذشته خود حرف میزنند و اینکه …
سیفیآزاد: نه. یک بار به خانه هم میروند که سیمین از نادر میپرسد تو از گذشته من چیزی به شوهرم گفتی یا نه.
جیرانی: سیمین قبل از این که ازدواج کند دوستی به نام نادر داشته است. هر دو دانشجو بودهاند و البته شکل روابطشان براساس سبک زندگی خانوادههایشان که مورد انتقاد فیلم هم بود آزاد و افسار گسیخته بوده است. بعد که اینها از هم جدا میشوند نادر با ناهید ازدواج میکند و سیمین با دوست نادر. سیمین بعد ۱۷ سال دوباره به ایران بازمیگردد. ما داریم از یک رابطهای در گذشته صحبت میکنیم. سیمین در حال حاضر رابطهای با هیچکس ندارد. نادر هم الآن زنش را دوست دارد و نمیخواهد طلاقش بدهد. زن نادر اصرار به طلاق دارد.
این دو نفر به سعید دروغ نمیگویند؟
نه. چه دروغی؟
اینکه نادر و سیمین قبلا با هم ارتباط داشتند و حالا از سعید پنهان میکنند. این خیانت نیست؟ خیانت از مشتقات دروغ نیست؟ اینکه از این رابطه به سعید هیچ حرفی زده نمیشود خیانت نیست؟
گذشته مال گذشته است. ربطی به الآن ندارد. در سبک زندگی چنین خانوادههایی وقتی سعید سیمین را انتخاب میکند، به گذشتهاش کاری ندارد. الآن هم اگر سعید از گذشته سیمین صحبت میکند به این خاطر است که میخواهد طلاقش بدهد. در موقع انتخاب سعید نه نسبت به گذشته سیمین کنجکاو بوده و نه سؤال کرده است.
ولی وقتی شرط میگذارد که بچه نمیخواهم چون قبلا سقط کرده از یک رابطه حرام و این را به سعید نمیگوید… کثیفترین مرد و زن هم نسبت به گذشته همراه زندگیشان حساس هستند، چه طور میشود که بگوییم سعید اصلا کاری به این کارها نداشته است؟ اگر سعید اینقدر پست است چرا نادر اجازه میدهد که او به خانهاش رفت و آمد داشته باشد تا آخر سر به او خیانت کند؟ اصلا قائل هستید که سعید به نادر خیانت کرد؟ به خانواده دوستش…
سیمین شرط میگذارد. چرایش به خودش ربط دارد، به سعید ارتباطی ندارد. سعید میتوانست بگوید من ازدواج نمیکنم.
یعنی الآن کسی که میخواهد ازدواج کند هیچ نیاز نیست گذشتهای از زندگی خودش بیان کند؟
در این سبک زندگی اصلاً از هم نمیپرسند. گذشته سیمین برای سعید مهم نیست. بعداً هم اگر در ماشین میگوید من بچه میخواهم به این خاطر است که میخواهد طلاقش بدهد. یک بهانه است و میگوید که میخواهم طلاقت بدهم. تحقیقات مد نظر شما مال خانوادههای سنتی و مذهبی است.
بر اساس این سبک زندگی پس آوا چرا باید از خودش دفاع کند؟ آوا در این شرایطی که شما ترسیم کردید بزرگ شده پس نباید ترس از آبرو داشته باشد دیگر؟
او از نظر اخلاقی این کار را نمیکند. آوا دچار شوک میشود. او به یک انسان اعتماد داشته و به او عمو میگفته است. سعید چنان به خانواده آوا رفت و آمد داشته که برای او مثل یک پدر بوده است. سعید از این اعتماد سوءاستفاده کرده و دختر در سن ۱۹ سالگی از این مسئله لطمه روحی دیده است. بر همین اساس ابتدا دست به خودکشی میزند و سپس دست به جنایت میزند تا این لطمه روحی را جبران کرده باشد. بعداً پدر آوا در دادگاه تلاش میکند تا به این جنایت جنبه اخلاقی بدهد و از اعدامش جلوگیری کند.
پس پدر متنبه نشده است؟
چرا. پدر هم متنبه شده است. او میگوید بیایید مرا اعدام کنید که دارم مکافات عمل خودم را میکشم.
تمام این حرفها برای این است که میخواهد بگوید متنبه شده یا این که میخواهد دختر را نجات دهد؟
سیفیآزاد: هر دو.
یعنی پدر دیگر دنبال مشروب نمیرود؟
پدر به این نتیجه رسیده است که اشتباهات خودش باعثاین اتفاق شده است. پدر خانواده در یک اعتراف سخت در دادگاه عنوان میکند که من اشتباه کردم و زار زار گریه میکند. از آن دادگاه اخلاقیتر دیگر چه چیزی وجود دارد. الآن به ما انتقاد میکنند که شما چرا این قدر موعظه کردید.
این جور که شما تعریف میکنید انگار رساله حضرت سلیمان ساختهاید؟
نه. رساله حضرت سلیمان نیست.
پاسخهای شما بیشتر شبیه این است که دارید فیلم را برای من تعریف میکنید. من دنبال پاسخ قطعی هستم، فیلم را هم دیدهام.
نه. شما میتوانی تا فردا سؤال کنی و بگویی پاسخم را نگرفتهام ولی من دارم پاسخهای درست فیلم را به تو میدهم، یعنی آنچه در فیلم است را برای شما توضیح میدهم. شما میتوانی قانع شوی و میتوانی نشوی.
من میگویم فیلم شما آن چیزی که الآن تعریف میکنید درنیامده است. شاید فیلم شما در انتقال معانی و مفاهیم دچار مشکل بوده و آن چیزی که میخواستهاید درنیامده است.
ما چیز دیگری نمیخواستیم. ما همان چیزی را میخواستیم که الآن از فیلم درآمده است. همه نیز پیام اخلاقی این فیلم را گرفتهاند. تماشاچی طبیعی پیام این فیلم را میگیرد. شما ممکن است با یک صحنه مخالف باشی ولی پیام اخلاقی داستان مشخص است. نیت سناریست و من کارگردان این بوده که پیام اخلاقی فیلم منتقل شود و بازتابها این مسئله را تأیید میکنند. بازخوردها در همه طیفها نشان دهنده آن است که پیام اخلاقی فیلم دیده شده است.
سیفیآزاد: شما به سایر مصداقهای خیانت در این فیلم اشاره نکردید.
من هنوز معتقدم سعید و سیمین در زندگی به هم دروغ گفتهاند و این مصداق خیانت است.
سیفیآزاد: نه. کسی دروغ نگفته است. شما اسمش را دروغ میگذاری. سعید هیچ وقت از سیمین نپرسید که تو با کسی رابطه داشتهای یا نه. بنابراین دروغی گفته نشد.
اگر سعید میدانست که سیمین از نادر یک بچه سقط کرده با او ازدواج میکرد؟
سیفیآزاد: نمیدانیم.
جیرانی: مسئله ما اصلاً این نبود. من معتقدم در این طیف و سبک زندگی ازدواج میکرد، اما موضوع فیلم ما این نیست. در این طیف کسی سؤال نمیکند. شما اعتقادات خودت را وارد این طیف نکن. در این طیف کسی سؤال نمیکند و وارد گذشته هم نمیشوند.
به گذشته وارد میشود. زمانی که سیمین میخواهد چهارپایه را بکشد به گذشتهاش فکر میکند.
سیمین دارد انتقام گذشته را از یک مردی میگیرد که آن مرد در حقش این کار را کرده است. ما روی انتقام شخصی سیمین تأکید داشتیم. ما میخواستیم بگوییم که سیمین دچار بحران روحی است و انتقام شخصی میگیرد.
همه انتقامها شخصی هستند؟
نه. در برخی مواقع وجدان عمومی جامعه یک فرد را محکوم به اعدام میکند. مثلاً در مورد یک قاتل زنجیرهای کسی تردید ندارد که باید اعدام شود. ما میخواستیم بگوییم که زنی دارد انتقام شخصی میگیرد و این هم از جایی شکل میگیرد که متوجه دروغ مردش میشود.
سیفیآزاد: شما به من بگو کدام بیننده از برآیند این زندگی خوشش میآید؟ این یعنی پیام اخلاقی فیلم. هر کسی از یک زندگی یخ، غیرعاطفی و از هم گسیخته بدش میآید. نتیجه اخلاقی فیلم این نیست که برای نفر به نفر شخصیتهای داستان نتیجه گل درشت بگیری. ما از شعار دادن پرهیز داشتیم. نشان دادن پوسیدگی از درون یک نوع رابطه غلط ارزشمند است. ظواهر دنیوی جذاب است و به همین خاطر تعالیم متعدد دنیوی برای برحذر داشتن انسان از شهوانیات وضع شدهاند.
به نظر من پایان فیلم حس تنفر به مخاطب نمیدهد بلکه بیشتر احساس دلسوزی میکند. دلسوزی نسبت به کسی که قصاص شده، کسی که حکم اسلام برایش اجرا شده است.
سیفیآزاد: حس ترحم است. انتشار فیلم کشته شدن دو توله خرس در اینترنت ترحم خیلیها را برانگیخت، این مسئله که جای خود دارد. زندگی خانواده فیلم از منظر یک انسان سالم ترحمبرانگیز است. قاعده تراژدی همین است. من آدم سالمی هستم، یک زشتی و پلشتی میبینم و سپس ترحمم نسبت به آن برانگیخته میشود. این جا دو اتفاق میافتد. ابتدا به من هشدار داده میشود که نباید وارد چنین مشکلاتی شوم، دوم این که این بدی جلوی چشم من تقبیح میشود. پیام اخلاقی در این حالت منتقل میشود. هیچکس نیست که پس از فیلم بگوید اگر آوا نمیمرد زندگی خوبی میداشت. دوربین و کارگردان به گونهای جزئیات یک
زندگی یخ و بیروح را نشان میدهند که هیچکس سمپات این زندگی نمیشود.
در این فروپاشی درونی مانور یک زندگی خوب هم داده میشود.
سیفیآزاد: اولش باید نشان بدهیم. فیلم از ابتدا دارد زندگی درب و داغون یک زن را نشان میدهد. مخاطب از خود میپرسد که یک زن چرا باید این آشفتگی روحی و روانی را پیدا کند. موضوع قصاص هم موضوع ما نبود و وجود خارجی نداشت. ما پروسه دادگاه را در دو پلان بیشتر نشان نمیدهیم و به آیین دادرسی نمیپردازیم. بیشتر از آنچه در دین بر قصاص تأکید شده باشد بر بخشش تأکید شده است. قاضی به صاحب دم میگوید تو میتوانی ببخشی.
اما با حذف این جمله قاضی، وجه رحمانیت دین حذف شده است و این یعنی صدمه اصلی به دین و شریعت. اگر قصاص داریم این را هم داریم که ببخش و بخشیدن…
سیفیآزاد: نه. حذف نشده است. قاضی میگوید شما میتوانی ببخشی ولی زن حمله میکند و میگوید قصاص میخواهم. زمینهاش هم فراهم شده است چون یک رازی از گذشتهاش برملا شده است که باز هم احساس سرکوفت میکند. اعتراف پدر هم اینجا نتیجه عکس میدهد و باعثگر گرفتن ماجرا میشود. به لحاظ فیلمی فکر زیادی برای آن دیالوگها شده بود. فیلم اگر در چارچوب درست دیالوگها عمل کند شعار محسوب نمیشود، چون که دارد بخشی از اطلاعات داستان را جلو میبرد. ما از منظر سیمین باید فیلم را ببینیم. روانشناس به او میگوید برونریزی کن تا من بفهمم چه شده است. سیمین هم دارد میگوید که همه
روابطش از ابتدا تا الآن غلط بوده است. شما نگاهت را فقط محدود به بخش قصاص فیلم کردهای.
من محدود نکردهام برای این که نویسنده و کارگردان تیتر فیلمشان را از همین قسمت گرفتهاند. «من مادر هستم» زمانی شکل میگیرد که مادر خودش را جای دختر که قاتل است معرفی میکند. بعد بخشهای احساسی داستان شکل میگیرد و بخش عروسی که در فیلم حذف شده است. اسم فیلم از پایانبندی آن گرفته شده است.
سیفیآزاد: اسم فیلم از مادر به معنی مرسومش نیست. مادراندگی فیلم از یک جایی به بعد شکل میگیرد. از آن جایی که برای نجات دخترش در کنار شوهرش قرار میگیرد و این ربطی به قصاص ندارد. پیام فیلم این است که این مادرانگی دیر شکل گرفته است. اگر این احساس مادرانه زودتر شکل گرفته بود بسیاری از این اتفاقات نمیافتاد. تمام فیلم بر بنیان خانواده تأکید میکند. صفت مادراندگی تنها در درون خانواده معنا پیدا میکند. صفت زایش در خیلیها میتواند شکل بگیرد ولی مادرانگی تنها در درون خانواده میتواند پیدا کند. مادر برای بچهاش عاطفی فکر میکند، نگاهش دو دو تا چهار تا نیست.
مادر فیلم تنها زمانی که نقش مادری اش را به درستی ایفا میکند دامادش را میپذیرد. او وقتی نقش مادرانه ایفا میکند فضا را آرام میکند. ما میخواستیم بگوییم صفت مادرانگی تنها نسخه نجات بخش خانواده است. ناهید تا قبل از ماجرای نجات آوا حتی به خانه شوهرش نمیرود، ولی بعد نقش مادرانه پیدا میکند و حتی شیشه مشروب را از دست پدر خانواده میگیرد و به زمین میکوبد.
منبع: ماهنامه ذکر
فریدون جیرانی:
هیچ تماشاگری تصور غیراخلاقی از فیلم من نداشت!
فیلم به شدت اخلاقی است و همه نیز چنین نتیجهای از فیلم گرفتهاند. از نظرات و سلیقههای مختلف معتقدند این فیلم نتیجه اخلاقی داشته است!