به گزارشافکارنیوز، سال ۹۱ با همه خوبی‌ها و خوشی‌هایش و با همه ناخوشی‌هایش در حال پایان است و روزهای پایانی آن را در پیش داریم.

در سلسله مصاحبه‌هایی سؤال‌های مشخصی را از اهل قلم و شعر پرسیده ایم و آنها به این سؤال‌ها پاسخ داده‌اند. محمدجواد آسمان یکی از پاسخگویان سؤال‌های ما بود.



۱ مهم‌ترین ویژگی‌های سال ۹۱ را به صورت خلاصه بیان کنید.

شاید فرستادن موجود زنده به فضا اندکی کامم را در سال ۹۱ شیرین کرده باشد و بر غرور ملّی‌ام افزوده باشد، ولی راستش داغ‌داری مردم زلزله‌زده و صبور آذربایجان و یکی دو حادثه که برای دانش‌آموزان معصوم اتّفاق افتاد، به علاوه‌ گرانی‌های کمرشکن، طعم غالب این سال را برای من تلخ کرد.


۲‌ مهم‌ترین اتّفاق ادبی سال ۹۱ چه بود؟

فکر می‌کنم از دست دادن خلیل عمرانی و حاشیه‌های جشنواره‌ جلال، از بدترین اتّفاقات سال، و برگشتن علی‌رضا قزوه از هندوستان و چاپ کتاب خاطرات امیرهوشنگ ابتهاج(سایه) از اتّفاقات مبارک سال بوده باشند.


۳ بهترین کتاب یا کتاب‌هایی که امسال خواندید؟

بهترین کتاب‌هایی که خواندم، از کتاب‌های تازه منتشر شده نیستند. «بلاغت تصویر» دکتر محمود فتوحی و «فلسفه‌ بلاغت» ریچاردز با ترجمه‌ آقای آسیابادی بیشتر از بقیه به دلم چسبید.


۴ بهترین نویسنده‌ سال ۹۱ از منظر شما چه کسی است؟

راستش من در سال ۹۱ پیگیر داستان‌های تازه نبودم. در نظر من، همچنان محمود دولت‌آبادی، ابوتراب خسروی، شهریار مندنی‌پور، امیرحسین چهل‌تن، و علی خدایی، بهترین نویسندگان زنده‌ روزگار ما هستند و از جوان‌ترها هنوز کسی نتوانسته روی دست این‌ها بلند شود.


۵ بدترین اتّفاقی که سال ۹۱ در حوزه‌ی ادبیات افتاد؟

گمان می‌کنم بدترین اتّفاقی که در سال ۹۱ هم مانند چند سال قبلش به تبع فضای اجتماعی راکد کشور تکرار شد، برگزار نشدن جشنواره‌های معتبر ادبی و بی‌رونقی فضا برای خلق و ارائه‌ی ادبیات پیش‌رونده و پیش‌برنده بود.

۶ دوست داشتید چه اتّفاق ادبی در سال ۹۱ رخ بدهد که اتّفاق نیفتاد؟

به طور کلّی، دوست داشتم فضا برای حضور همه‌ فعّالان جدّی و غیر قابل انکار ادبیات معاصر، فراهم می‌شد، شعرها و داستان‌ها و ترجمه‌های خوب و ماندگاری خلق و چاپ می‌شد، هنرمندان با هم و مسؤلان با هنرمندان مهربان‌تر بودند، و نویسندگان می‌توانستند برای دفاع از حقوق خودشان، در چارچوب‌های قانونی، صنف تشکیل دهند.

۷ عملکرد مسؤلان فرهنگی را در سال ۹۱ چطور ارزیابی می‌کنید؟

هر سال، بسیار ضعیفتر از پارسال! حس میکنم که مسؤلان یا حقیقتاً به اهمّیت هنر و فرهنگ و علوم انسانی واقف نیستند و دوست ندارند کارها از شعار فراتر برود، یا واقعاً از عملی کردن شعارهایی که میدهند عاجزند. واقعیت این است که سکّانداران اصلی فرهنگ یک کشور، اهالی فرهنگ آن کشورند نه مسؤلان فرهنگی. تا وقتی که مسؤلان به اهل فرهنگ اعتماد نکنند و بیش از کار مدیریتی و ستادی خودشان در کار فرهنگ دخالت کنند و کارها را در چارچوبهای قانونی، تا حدّاکثر ممکن به دست خود اهل فرهنگ نسپارند، رکود خواهیم داشت. راه تعالی هنر، ارتقای مادّی و معنوی زندگی هنرمندان و آزادی عمل دادن به آنان است. متأسّفانه فعلاً این فراغت خاطر فراهم نیست. بدبختانه، در فقدان چشمانداز بلندمدّت و برنامه ثابت فرهنگی، سیاستهای فرهنگی کشور با سلیقه هر دولتی عوض میشود و هر مدیری که سر کار میآید، با عینک سیاست به موضوع کارش نگاه میکند و هنرمندان را هم با همان عینک دستهبندی میکند. بعید میدانم که در کوتاهمدّت، امیدی به اصلاح شرایط موجود وجود داشته باشد.